معنی اسم ابرا

معنی اسم ابرا

ابرا

معنی، ریشه و فراوانی (تعداد) اسم ابرا در ثبت احوال ایران

همه چیز درباره اسم ابرا

معنی ابرا

ابرا به چه معناست؟ Abra Name Meaning

ابرا با تلفظی که برخی افراد حدود یک سال هست به عنوان اسم می خوانند، یعنی با تلفظ Abra اَبرا، معنی خاصی ندارد. بعضی افراد ابرا را منسوب به ابر معنی می کنند مثل اسامی نیکا و بعضی دیگر در معنی ای ابر، ترکیبی که در اسامی مثل جانا می بینیم. که هیچکدام سابقه کاربردی در فرهنگ ما ایرانیان ندارد.

ریشه اسم ابرا

ریشه نام ابرا در واقع نامشخص هست. می پرسید چرا؟ چون در هیچ منبع موثق مکتوب (و نه پیج ها و وبلاگ های زرد) ریشه ای برای این واژه به عنوان اسم، نیامده است. مگر اینکه این واژه را معادل اِبراء فرض کنیم که واژه ای عربی است. یا ابرا را ترکیب “ابر” + الف نسبت یا الف اسم ساز بدانیم و آن را واژه ی جدید در زبان فارسی بدانیم. در ادامه توضیحات کامل درباره اسم ابرا را ببینید.

بیشتر بخوانید

اسم های دخترانه در اشعار سعدی

اسامی دختر در اشعار سعدی

اسم های موجود در متون ادبی کهن، بی شک از اصیل ترین اسم های ایرانی هستند. اسم هایی که به عنوان نام یا واژه در اشعار شعرای گرانقدر ایران زمین، در کنار آرایه های ادبی گوش نواز و دلنشین آمده اند و بخشی از زبان ما پارسی زبانان و فرهنگ ما محسوب می شوند.

اسم های دختر در شعرهای سعدی

آیا اسم شما هم در اشعار شعرای قدیمی ایرانی آمده است؟

در پست های قبلی وب سایتمون، اسم های دختر در اشعار حافظ، اسامی دختر در اشعار مولانا، اسم های دختر در شاهنامه فردوسی و … را قرار دادیم و در این قسمت اسامی دخترانه که در اشعار سعدی شیرازی آمده اند را می بینید. پیش از آن کمی مختصر درباره سعدی بدانید.

سعدی

سعدی، شاعر و نویسنده پارسی‌گوی ایرانی است، ادبیات وی به خصوص در بوستان سعدی به اصطلاح اهل ادب، ادبیات تعلیمی است. ادبیاتی که محتوایش آموزه‌های اخلاقی و اجتماعی است و گویی به هدف تعلیم و تربیت به نگارش در آمده است، البته با چاشنی ذوق و خلاقیت. ویژگی خاص نوشته های سعدی، کلام ساده اش نیز هست که البته نوشتن به این سبک سخت و حتی به عقیده خیلی ها ناممکن است (ویژگی سهل ممتنع اشعار سعدی).

علاوه بر این خیلی ها بر این باورند که سعدی بر حافظ شیرازی و غزلیاتش بسیار تاثیر گذار بوده است و این تاثیر کاملا مشهود است. معتقد اند که حافظ، حدود ۳۰ غزل با وزن و قافیه غزلیات سعدی سروده است. همچنین در اشعار حافظ، موارد بسیاری از تضمین از اشعار سعدی دیده می شود. تضمین در اینجا یعنی استفاده از سخن مشهور (سعدی) در ابیات و کلام حافظ است.

اسم اصلی و کامل سعدی

ابومحمّد مُشرف‌الدین مُصلِح بن عبدالله بن مشرّف (۶۰۶ – ۶۹۰ هجری قمری) نام کامل سعدی است. اهل ادب سعدی را به لقب “استاد سخن”، “پادشاه سخن”، “شیخِ اجلّ” و حتی به‌طور مطلق، “استاد” داده‌اند.

معنی اسم سعدی

سعدی یک نام پسرانه است که متاسفانه در ایران فراوانی کمی دارد. اسمی که اگرچه ریشه آن به عنوان واژه، عربی است اما از جهت شخصیت تاریخی – فرهنگی یک نام ایرانی اصیل در ایران زمین و بین فارسی زبانان جهان محسوب می شود. سعدی از ریشه سعد است و به معنی خجستگی، فرخندگی، میمنت. بد نیست بدانید از نظر ترکیب واژه سعد + ی به عقیده اکثریت اهل ادب در زبان عربی وجود ندارد این واژه و نام، نامی ساخته ایرانیان است.

لیست اسم دختر در اشعار سعدی

در ادامه لیست نام های دخترانه که در آثار سعدی (کلیات شامل بوستان، گلستان و …) آمده است را به همراه شعر مربوطه می بینید.

نوشین

اسم نوشین در شعر سعدی:

بامدادش بین که چشم از خواب نوشین بر کند

گر ندیدی سحر بابل در نگارستان چین

در جای دیگر سعدی می فرماید:

تو کز خواب نوشین به بانگ رحیل

نخیزی دگر کی رسی در سبیل

نوشین در شعر دیگر سعدی:

تن درست چه داند به خواب نوشین در

که شب چگونه به پایان همی برد رنجور

شیدا

شیدا در شعر سعدی:

بسا هوشمندا که در کوی عشق

چو من عاقل آیند و شیدا روند

در جای دیگر سعدی می فرماید:

قوی بازوانند کوتاه دست

خردمند شیدا و هشیار مست

اسم شیدا در شعر دیگری از سعدی:

صاحبنظری که دید رویش

دیوانه عشق گشت و شیدا

بررسی کامل: اسم شیدا.

نرگس

چشمش به کرشمه گفت با من

در نرگس مست من چه آهوست

اسم آهو و کرشمه نیز در ابیات بالا از سعدی آمده است.

اسم نرگس در شعر دیگری از سعدی:

گر منقل منه آتش میفروز

چو نرگس چشم بخت از خواب برخاست

نرگس در بیت دیگری از سعدی:

هر گه که نظر بر گل رویت فکنم

خواهم که چو نرگس مژه بر هم نزنم

شقایق

خواب از خمار باده نوشین بامداد

بر بستر شقایق خودروی خوشترست

اسم شقایق در شعر دیگری از سعدی:

بلبل سماع بر گل بستان همی کند

من بر گل شقایق رخسار می کنم

 

ارغوان

دیدار دلفروزش در پایم ارغوان ریخت

گفتار جان فزایش در گوشم ارغنون زد

اسم ارغوان در شعر دیگری از سعدی:

ور بی تو میان ارغوان و سمنم

بنشینم و چون بنفشه سر برنکنم

نیلوفر

چو نیلوفر در آب و مهر در میغ

پری رخ در نقاب پرنیان است

بررسی کامل: بررسی کامل: اسم مینا..

 

پرنیان

صورت کنند زیبا بر پرنیان و دیبا

لیکن بر ابروانش سحر مبین نباشد

بررسی کامل: اسم پرنیان.

انیس

نه آن جلیس انیس از کنار من رفتست

که بعد ازو متصور شود شکیبایی

سمن

پری رویی و مه پیکر سمن بویی و سیمین بر

عجب کز حسن رویت در جهان غوغا نمی باشد

اسم سمن در شعر دیگری از سعدی:

یا رب آن روی است یا برگ سمن

یا رب آن قد است یا سرو چمن

سمن در بیت دیگری از سعدی:

مرا دلیست گرفتار عشق دلداری

سمن بری صنمی گلرخی جفاکاری

بنفشه

باغ بنفشه و سمن بوی ندارد ای صبا

غالیه ای بساز از آن طره مشکبوی او

یاسمن

که دید رنگ بهاری به رنگ رخسارت

که آب گل ببرد تا به یاسمن چه رسد

و در جای دیگر سعدی شیرازی می فرماید:

نطفه شبنم در ارحام زمین

شاهد گل گشت و طفل یاسمن

یاسمین در شعر دیگری از سعدی:

عیبم هنر و کمال بیند

خارم گل و یاسمن نماید

نسرین

بر گل روی تو چون بلبل مستم واله

به رخ لاله و نسرین چه تمنا دارم

اسم های لاله، تمنا و واله نیز در بیت بالا از سعدی آمده است.

اسم نسرین در شعری دیگر از سعدي:

بنفشه زلفی نسرین بری سمن بویی

که ماه را بر حسنش نماند بازاری

شکوفه

اسم شکوفه در شعر سعدی:

مگر درخت بهشتی بود که بار آرد

شکوفه گل و بادام و لاله و نسرین

نسترن

آن که بر نسترن از غالیه خالی دارد

الحق آراسته خلقی و جمالی دارد

سروین

بر گذر تا خیره گردد سروبن

در نگر تا تیره گردد نسترن

بنفشه

بستان عارضش که تماشاگه دلست

پرنرگس و بنفشه و گلنار بنگرید

اسم گلنار نیز در بیت بالا از سعدی آمده است. اسم بنفشه در شعر دیگری از سعدي:

نارنج و بنفشه بر طبق نه

منقل بگذار در شبستان

اسم بنفشه در شعر دیگری از سعدی:

ور بی تو میان ارغوان و سمنم

بنشینم و چون بنفشه سر برنکنم

لاله

به پای سرو درافتاده اند لاله و گل

مگر شمایل قد نگار من دارد

اسم لاله در شعر دیگری از سعدی:

گر سرت مست کند بوی حقیقت روزی

اندرونت به گل و لاله و ریحان نرود

لاله در شعر دیگر سعدي:

ز رنگ لاله مرا روی دلبر آید یاد

ز شکل سبزه مرا یاد خط یار آید

رها

گر مراد خویش خواهی ترک وصل ما بگوی

ور مرا خواهی رها کن اختیار خویش را

اسم رها در شعر دیگری از سعدی:

خواهم که بیخ صحبت اغیار برکنم

در باغ دل رها نکنم جز نهال دوست

رها در شعر دیگر از سعدي:

مویت رها مکن که چنین بر هم اوفتد

کآشوب حسن روی تو در عالم اوفتد

سوگند

اگر چه مهر بریدی و عهد بشکستی

هنوز بر سر پیمان و عهد و سوگندم

و در جای دیگر سعدی می فرماید:

سعدی از جان می خورد سوگند و می گوید به دل

وعده هایش را وفا باری نمودی کاشکی

شبنم

چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب

مهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم

اسم شبنم در شعر دیگری از سعدی:

نطفه شبنم در ارحام زمین

شاهد گل گشت و طفل یاسم

نام شبنم در شعر دیگری از سعدي:

.. به دولتت همه افتادگان بلند شدند

چو آفتاب که بر آسمان برد شبنم

شهلا

.. سر به بالین عدم بازنه ای نرگس مست

که ز خواب سحر آن نرگس شهلا برخاست

اسم های دخترانه نرگس و سحر نیز در بیت بالا از سعدی آمده اند.

آفاق

گر در جهان بگردی و آفاق درنوردی

صورت بدین شگرفی در کفر و دین نباشد

اسم آفاق در شعر دیگری از سعدی:

که در آفاق چنین روی دگر نتوان دید

یا مگر آینه در پیش جمالش دارند

آفاق در شعر دیگری از سعدي شيرازي:

موضعی در همه آفاق ندانم امروز

کز حدیث من و حسن تو خبر می نرود

شهره

ای شهره شهر و فتنه خیل

فی منظرک النهار و اللیل

اسم شهره در شعر دیگری از سعدی:

سغبه خلقم چو صوفی در کنش

شهره شهرم چو غازی بر رسن

افسانه

سعدیا نامت به رندی در جهان افسانه شد

از چه می ترسی دگر بعد از سیاهی رنگ نیست

اسم افسانه در شعر دیگری از سعدی:

گر تو به حسن افسانه ای یا گوهر یک دانه ای

از ما چرا بیگانه ای ما نیز هم بد نیستیم

نیکی

بد و نیک مردم چو می بگذرند

همان به که نامت به نیکی برند

اسم نیکی در شعر دیگری از سعدی:

به قومی که نیکی پسندد خدای

دهد خسروی عادل و نیک رای

نیکی در بیت دیگر سعدي:

کسی نیک بیند به هر دو سرای

که نیکی رساند به خلق خدای

سحر

اسم سحر در اشعار سعدی:

هر سحر از عشق دمی می زنم

روز دگر می شنوم بر ملا

اسم سحر در اشعار دیگری از سعدی:

شب فراق که داند که تا سحر چند است

مگر کسی که به زندان عشق در بند است

و یا در جای دیگر:

.. تو که در خواب بوده ای همه شب

چه نصیبت ز بلبل سحر است

بررسی کامل: اسم سحر.

نازنین

اسم نازنین در اشعار سعدی:

آفرین خدای بر پدری

که تو فرزند نازنین پرورد

نازنین در شعر دیگری از سعدی:

ز هر نبات که حسنی و منظری دارد

به سرو قامت آن نازنین بدن چه رسد

و در جای دیگر سعدی می فرماید:

بازآی و بر چشمم نشین ای دلستان نازنین

کآشوب و فریاد از زمین بر آسمانم می رود

اسم نازنين در شعری دیگر از سعدی:

هر که نازک بود تن یارش

گو دل نازنین نگه دارش

بررسی کامل: اسم نازنین.

نسیم

.. بار دگر گر به سر کوی دوست

بگذری ای پیک نسیم صبا

اسم نسیم در شعر دیگری از سعدی:

هر صبحدم نسیم گل از بوستان توست

الحان بلبل از نفس دوستان توست

و در اشعار دیگر سعدی می فرماید:

بوی بهشت می گذرد یا نسیم دوست

یا کاروان صبح که گیتی منور است

و

مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست

که راحت دل رنجور بی قرار منست

و

مگر نسیم سحر بوی یار من دارد

که راحت دل امیدوار من دارد

ترانه

.. مخور غمی که به فردا چگونه خواهد بود

که چرخ عمر تو ضایع برین ترانه کند

ساحل

… ای برادر ما به گرداب اندریم

وان که شنعت می زند بر ساحل است

اسم ساحل در اشعار دیگری از سعدی:

… غرقه در بحر عمیق تو چنان بی خبرم

که مبادا که چه دریام به ساحل نکند

… که مرد ارچه بر ساحل است ای رفیق

نیاساید و دوستانش غریق

صبا

… ای نفس خرم باد صبا

از بر یار آمده ای مرحبا …

اسم صبا در اشعار دیگری از سعدی:

… بار دگر گر به سر کوی دوست

بگذری ای پیک نسیم صبا

و

آخر ای باد صبا بویی اگر می آری

سوی شیراز گذر کن که مرا یار آنجاست ..

نفس

اسم نفس در اشعار سعدی:

هر صبحدم نسیم گل از بوستان توست

الحان بلبل از نفس دوستان توست

اسم نفس در اشعار دیگری از سعدی:

از هر چه می رود سخن دوست خوشتر است

پیغام آشنا نفس روح پرور است

تمنا

آه اگر دست دل من به تمنا نرسد

یا دل از چنبر عشق تو به من وانرسد …

اسم تمنا در شعر دیگری از سعدی:

… بر گل روی تو چون بلبل مستم واله

به رخ لاله و نسرین چه تمنا دارم

ر‏عنا‏

فرزانه رضای نفس رعنا نکند

تا خیره نگردد و تمنا نکند

مژده

… دگر به روی خود از خلق در بخواهم بست

مگر کسی ز توام مژده ای فراز آرد

اسم مژده در اشعار سعدی:

گل مژده بازآمدنت در چمن انداخت

سلطان صبا پر زر مصریش دهان کرد …

و در شعر دیگر، سعدی می فرماید:

… ز من درود فراوان ببر به دلبر من

به لطف مژده ای از وصل آن نگار بیار

ساغر

بوسه ای بر کنار ساغر نه

پس بگردان شراب شهدآمیز …

اسم ساغر در شعر دیگری از سعدی:

.. بر کف من ز دست ساقی بزم

هر نفس ساغر شرابی بود

نگار

دیر آمدی ای نگار سرمست

زودت ندهیم دامن از دست …

اسم نگار در اشعار سعدی:

… به پای سرو درافتاده اند لاله و گل

مگر شمایل قد نگار من دارد

نگار در شعر دیگری از سعدی:

.. باور مکن که صورت او عقل من ببرد

عقل من آن ببرد که صورت نگار اوست

بررسی کامل: اسم نگار.

غزل

اسم غزل در اشعار سعدی:

… که نه تنها منم ربوده عشق

هر گلی بلبلی غزل خوان داشت

اسم غزل در شعر دیگری از سعدي:

.. صوفی نظر نبازد جز با چنین حریفی

سعدی غزل نگوید جز بر چنین غزالی

و سعدی در شعر دیگر می فرماید:

مطرب یاران بگوی این غزل دلپذیر

ساقی مجلس بیار آن قدح غمگسار …

ثریا

… ز آسمان بگذرم ار بر منت افتد نظری

ذره تا مهر نبیند به ثریا نرسد

اسم ثریا در دیگر اشعار سعدی:

داد طرب از عمر بده تا برود

تا ماه برآید و ثریا برود

و

… از زمین ناله عشاق به گردون بر شد

وز ثری نعره مستان به ثریا برخاست

سبا

.. قافله شب چه شنیدی ز صبح

مرغ سلیمان چه خبر از سبا

فرشته

. رقیب کیست که در ماجرای خلوت ما

فرشته ره نبرد تا به اهرمن چه رسد

اسم فرشته در اشعار دیگر سعدی:

تو خود فرشته ای نه از این گل سرشته ای

گر خلق از آب و خاک تو از مشک و عنبری …

و

… مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی

که فرشته ره ندارد به مکان آدمیت

و

فرشته خوی شود آدمی به کم خوردن

وگر خورد چو بهایم بیوفتد چو جماد …

کیمیا

استاد کیمیا را بسیار سیم باید

در خاک تیره کردن تا آن که زر بباشد …

اسم کیمیا در شعر دیگری از سعدي:

… سیم دغل خجالت و بدنامی آورد

خیز ای حکیم تا طلب کیمیا کنیم

بررسی کامل: اسم کیمیا.

باران

اسم باران در شعر سعدی:

سعدی از سرزنش خلق نترسد هیهات

غرقه در نیل چه اندیشه کند باران را

بررسی کامل: اسم باران.

اندیشه

مرا به عشق تو اندیشه از ملامت نیست

و گر کنند ملامت نه بر من تنهاست …

ور در جای دیگر سعدی شیرازی می فرماید:

هوشم نماند با کس اندیشه ام تویی بس

جایی که حیرت آمد سمع و بصر نباشد …

یلدا

… برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد

که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم

اسم یلدا در شعر دیگری از سعدي:

… باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش

صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود

و

… باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش

صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود

درباره یلدا بیشتر بدانید.

شیرین‏‏

بازآ و جان شیرین از من ستان به خدمت

دیگر چه برگ باشد درویش بی نوا را …

اسم شیرین در شعر دیگری از سعدي:

… آنک عسل اندوخته دارد مگس نحل

شهد لب شیرین تو زنبور میان را

و

مپندار از لب شیرین عبارت

که کامی حاصل آید بی مرارت …

مروارید

… سخن سعدی بشنو که تو خود زیبایی

خاصه آن وقت که در گوش کنی مروارید

اسم مروارید در شعر دیگری از سعدي:

ز مروارید تاج خسروانیت

یکی در خوشه پروین نباشد …

اسم پروین هم در بیت بالا آمده است.

لیلی

ای کاش برفتادی برقع ز روی لیلی

تا مدعی نماندی مجنون مبتلا را …

اسم لیلی در شعر دیگری از سعدي:

… اگر عداوت و جنگ است در میان عرب

میان لیلی و مجنون محبت است و صفاست

و

… حدیث حسن تو و داستان عشق مرا

هزار لیلی و مجنون بر آن نیفزایند

دنیا

دنیا به چه کار آید و فردوس چه باشد

از بارخدا به ز تو حاجت نتوان خواست …

اسم دنیا در شعر دیگری از سعدي:

دنیا خوش است و مال عزیز است و تن شریف

لیکن رفیق بر همه چیزی مقدم است

و

… وه که گر من بازبینم روی یار خویش را

مرده ای بینی که با دنیا دگر بار آمده س

سارا

اسم سارا در شعر سعدی:

صبحدم خاکی به صحرا برد باد از کوی دوست

بوستان در عنبر سارا گرفت از بوی دوست

زهره

بلبلان نیک زهره می دارند

با گل از دست باغبان گفتن …

اسم زهره در شعر دیگری از سعدي:

خورشیدوشی ماهرخی زهره جبینی

یاقوت لبی سنگدلی تنگ دهانی ..

و

. مطرب از مشغله کوس بشارت چه زند

زهره بایستی امروز که بنوازد عود

زهره از جمله اسم های ایرانی در منظومه شمسی است.

شیرین

وصفش نداند کرد کس دریای شیرینست و بس

سعدی که شوخی می کند گوهر به دریا می برد

اسم های گوهر و دریا نیز در شعر بالا آمده است

.. سعدیا گفتار شیرین پیش آن کام و دهان

در به دریا می فرستی زر به معدن می بری

دریا

سعدی به لب دریا دردانه کجا یابی

در کام نهنگان رو گر می طلبی کامی

هستی

یارا قدحی پر کن از آن داروی مستی

تا از سر صوفی برود علت هستی

اسم صوفی هم در شعر بالا آمده است، البته اسم سوفی مورد تایید ثبت احوال کشور است.

اسم هستی در اشعار دیگر سعدی:

مرا با وجود تو هستی نماند

به یاد توام خودپرستی نماند …

و

.. همه هرچه هستند از آن کمترند

که با هستیش نام هستی برند

بررسی کامل: اسم هستی.

گیتی

… بوی بهشت می گذرد یا نسیم دوست

یا کاروان صبح که گیتی منور است

اسم گیتی در اشعار دیگر سعدی:

… صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را

تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید

و

در همه گیتی نگاه کردم و باز آمدم

صورت کس خوب نیست پیش تصاویر او …

بررسی کامل: اسم گیتی.

پروین

… همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت

وآنچه در خواب نشد چشم من و پروین است

اسم پروین در اشعار دیگر سعدی:

. اگر خود روز را گوید شب است این

بباید گفتن آنک ماه و پروین

سیمین

… گفت سعدی خیال خیره مبند

سیب سیمین برای چیدن نیست

اسم سیمین در اشعار دیگر سعدی:

روی اگر باز کند حلقه سیمین در گوش

همه گویند که این ماهی و آن پروینیست …

و

پری رویی و مه پیکر سمن بویی و سیمین بر

عجب کز حسن رویت در جهان غوغا نمی باشد …

مینا

بدین صحیفه مینا به خامه خورشید

نبشته یک سخن خوش به آب زر دیدم …

بررسی کامل: اسم مینا.

جانان

حدیث عشق جانان گفتنی نیست

و گر گویی کسی همدرد باید ..

اسم جانان در اشعار دیگر سعدی:

.. دل بود و به دست دلبر افتاد

جان است و فدای روی جانان

و

برو سعدی که کوی وصل جانان

نه بازاریست کان جا قدر جان هست

بررسی کامل: اسم جانان.

نگین

بازت ندانم از سر پیمان ما که برد

باز از نگین عهد تو نقش وفا که برد

اسم نگین در اشعار دیگر سعدی:

.. چه کردی که درنده رام تو شد

نگین سعادت به نام تو شد

و

… کرم کن نه پرخاش و کین آوری

که عالم به زیر نگین آوری

فروغ

فلک را این همه تمکین نباشد

فروغ مهر و مه چندین نباشد

اسم فروغ در اشعار دیگر سعدی:

شهنشهی که زمین از فروغ طلعت او

منورست چنان کاسمان به طلعت ماه …

و

شهنشهی که زمین از فروغ طلعت او

منورست چنان کاسمان به طلعت ماه …

گردآورنده اشعار: احمدرضا سلیمی.

اسم های ایرانی در اشعار سعدی

اسم شما هم در اشعار سعدی

نام شما و دوستانتان هم در اشعار سعدی شیرازی آمده است؟ اگر بله در قسمت نظرات بنویسید.

توجه: ابیات نوشته شده، نمونه هایی انتخابی از اشعار سعدی هستند. برای مثال ممکن است یک اسم بیش از دو بار در اشعار سعدی آمده باشد و ما فقط دو بیت را به عنوان نمونه اینجا قرار دادیم.

اسم دختر در اشعار مولانا

اسامی دختر در اشعار مولانا

از اصیل ترین نام های ایرانی، اسم های به کار رفته در کتب قدیمی، کتیبه ها، آثار باستانی و اشعار شعرای ایران باستان است. در پست های قبلی روی وبسایت مون، اسم های شاهنامه ای، اسم های دختر در اشعار حافظ و اسم های پسر در اشعار حافظ را قرار داده ایم. بسیاری از دوستان نمی دانستند اسمشان در اشعار حافظ، سعدی، فردوسی، مولانا و … آمده است و زمانی متوجه شدند، بسی خرسند گشتند.

اسم های دختر در شعرهای مولوی

بسیاری از نام های مرسوم در زبان فارسی و به طور کلی ایران زمین در اشعار مولانا آمده است. اشعار زیبا و عرفانی مولوی به بسیاری از زبان‌های دنیا ترجمه شده. البته همانطور که می دانید، مولانا در خارج از کشور بیشتر با نام رومی Rumi شناخته می شود. بد نیست بدانید، سروده‌های مولوی به عنوان “محبوب‌ترین” و “پرفروش‌ترین” کتاب شعر در ایالات متحدهٔ آمریکا شناخته می‌شود.

❤️ پس اگر نامتان در اشعار مولانا آمده است، بسیاری از مردم اهل ادب دنیا، اسم شما یا دستکم معنی آن را خوانده و یا به زبان آورده اند. در ادامه لیست اسامی دخترانه در اشعار مولانا را به همراه ابیات وی می بینید:

نام های دختر در آثار مولانا

آرزو

ای آرزوی آرزو آن پرده را بردار زو / من کس نمی دانم جز او مستان سلامت می کنند

و در شعر دیگر مولانا می فرماید:

بیست هزار آرزو بود مرا پیش از این / در هوسش خود نماند هیچ امانی مرا

شیرین

چه تلخ است و چه شیرین پر از مهر و پر از کین / زهی لذت نوشین زهی لقمه دندان

و در جای دیگر مولوی می فرماید:

ای چشم چمن می بین وی گوش سخن می چین / بگشای لب نوشین ای یار خوش افسانه

در این بیت اسم افسانه نیز آمده است.

شیدا

امروز در جمال تو خود لطف دیگرست / امروز هر چه عاشق شیدا کند سزاست

و در بیت دیگر اسم شیدا این چنین آمده است:

کز آتش حرص تو پردود شود جانم / یا عاشق شیدا شو یا از بر ما واشو

واله و شیدا دل من بی سر و بی پا دل من / وقت سحرها دل من رفته به هر جا دل من

در این بیت از مولانا اسم های سحر و واله نیز آمده اند.

ارغوان

لاله بشارت آرد مر بید و ارغوان را / تا سر هر نهالی از قعر بر سر آید .

همه نسرین و ارغوان و گلست / بر زمین شاهراه کشور ما

در ابیات بالا اسم های لاله و نسرین هم آمده است. در جای دیگر نیز مولوی می فرماید:

هزاران ارغوان را ارغوانم / سخن کشتی و معنی همچو دریا

پری

پری را چهره ای چون ارغوان است / بنالم کارغوان را ارغنونم

مینا

بت پرستانه تو را پای فرورفت به گل / تو چه دانی که بر این گنبد مینا چه خوشست

آن بحر مینا را بگو وان چشم بینا را بگو / وان طور سینا را بگو مستان سلامت می کنند

اسم پسرانه سینا نیز در بیت بالا از مولانا آمده است.

بررسی کامل: اسم مینا.

پرنیان

با خیال گلستانش خارزار / نرمتر از پرنیان آید همی

بررسی کامل: اسم پرنیان.

انیس

گاهی چو بوی گل مدد مغزها شوی / گاهی انیس دیده شوی گلستان شوی

این دهانش نکته گویان با جلیس / و آن دگر با حق به گفتار و انیس

نرگس

جان ها همه شب به عز و اقبال / در نرگس و یاسمن چریده ست

نسترن

یار خود را خواب دیدم ای برادر دوش من / بر کنار چشمه خفته در میان نسترن

بنفشه

باز بنفشه رسید جانب سوسن دوتا / باز گل لعل پوش می بدراند قبا

امروز بنفشه زار و لاله / از سنگ و کلوخ بردمیده ست

شبنم

از شبنم عشق خاک آدم گل شد / صد فتنه و شور در جهان حاصل شد

دل چو شبنم ما را به بحر بازرسان / که دم به دم ز غریبی دو صد زیان داریم

نیلوفر

بنفشه پیش نیلوفر درآمد که مبارک باد / که زردی رفت و خشکی رفت و عمر پایدار آمد

به گوش غنچه نیلوفر همی گوید که یا عبهر / باستیز عدو می خور که هنگام ستیز آمد

بررسی کامل: اسم نیلوفر.

سوسن

کو سوسن و کو نسترن کو سرو و لاله و یاسمن / کو سبزپوشان چمن کو ارغوان کو ارغوان .

اسم لاله و یاسمن نیز در بیت بالا هست. همانطور که می بینید، بسیاری از این نام های زیبای دخترانه در اشعار مولانا، اسم گل هستند.

صحرا

همه صحرا گل است و ارغوان است / بدان یک دم که در صحرا دمیدی

سوگند

سوگند به جان تو که جز دیدن رویت / گر ملک زمینست فسونست و فسانه ست

و در جای دیگر مولوی می فرماید:

همه سوگند بخورده که دگر دم نزنند / مست گشتند صبوحی سوی گفتار شدند

شهره

فتنه عشاق کند آن رخ چون روز تو را / شهره آفاق کند این دل شبگرد مرا

در شهر که دیدست چنین شهره بتی را / در بر که کشیدست سهیل و قمری را

آفاق

پرنور کرده از رخ آفاق آسمان را / بخشد بت نهانی هر پیر را جوانی

افسانه

یاد آن افسانه کردی عاقبت / عشق را بی خویش بردی در حرم

تا مقیم دل عشاق چو افسانه شویم / گر مریدی کند او ما به مرادی برسیم

نیکی

بی وجودان را چه نیکی یا بدی / خاک پای شمس تبریزی ببوس

خاصه نیکی کرد آن یار حمید / گفت بهر شاه مبذولست جان

چه گویم من مکافات تو ای جان / که نیکی تو را جانا خدا گفت

سحر

این حالت اگر باشد اغلب به سحر باشد / آن را که براندازد او بستر و بالین را

آخر بشنید آن مه آه سحر ما را / تا حشر دگر آمد امشب حشر ما را

بررسی کامل: اسم سحر.

نازنین

ین دانه های نازنین محبوس مانده در زمین / در گوش یک باران خوش موقوف یک باد صبا

ازنینی را رها کن با شهان نازنین / ناز گازر برنتابد آفتاب راستین

اسم پسرانه راستین نیز در بیت بالا از مولانا به چشم می خورد.

چون چنین نازنین به خانه ماست / وقت نازست ناز باید کرد

بررسی کامل: اسم نازنین.

نسیم

کی منتظر نسیم باشد / آن کس که سبکتر از نسیمست

چون نسیم کرمش بر دل خرسند گذشت / ذوق دشنام وی از شهد ثنا بیش آمد

ترانه

به ترانه های شیرین به بهانه های زرین / بکشید سوی خانه مه خوب خوش لقا را

باد بهار پویان آید ترانه گویان / خندان کند جهان را خیزان کند خزان را

اسم های بهار، خزان و اسم پسرانه پویان و جهان نیز در بیت بالا از مولوی به چشم می خورد.

ساحل

کز ساحل دریای جان آید بشارت دم به دم / من ترک فضل و فاضلی کردم به عشق از کاهلی

گر چه صدف ز ساحل قطره ربود و گم شد / در بحر جوید او را غواص کاشنا شد

همانطور که می بینید، بسیاری از این نام ها از جمله واژگان و اسامی برگرفته از طبیعت هستند.

نفس

دیگر نخواهم زد نفس این بیت را می گوی و بس / بگداخت جانم زین هوس ارفق بنا یا ربنا

ای طوطی عیسی نفس وی بلبل شیرین نوا / هین زهره را کالیوه کن زان نغمه های جان فزا

صبا

از سرو گویم یا چمن از لاله گویم یا سمن / از شمع گویم یا لگن یا رقص گل پیش صبا

مست شوند چشم ها از سکرات چشم او / رقص کنان درخت ها پیش لطافت صبا

ای بانگ و نوایت تر وز باد صبا خوشتر / ما را تو بری از سر تا روز مشین از پا

مگر از چهره او باد صبا پرده ربود / که هزاران قمر غیب درخشان شده است

بررسی کامل اسم صبا و سبا.

تمنا

گر دست نمی رسد به خورشید / از دور همی کنم تمنا

ای در دل من میل و تمنا همه تو / واندر سر من مایه سودا همه تو

مژده

نغمت آنکس که او مژده ی تو آورد / گر چه به خوابی بود به ز اغانی مرا

آب زنید راه را هین که نگار می رسد / مژده دهید باغ را بوی بهار می رسد

آمد ز گرد راه تو این عید و مژده داد / جانم دوید پیش و گرفته لگام عید …

ساغر

بی ساغر و پیاله درده میی چو لاله / تا گل سجود آرد سیمای روی ما را

اسم سیما هم در بیت بالا از مولوی آمده است.

تا روز ساغر می در گردش است و بخشش / تا روز گل به خلوت با سوسنست امشب

بر دست گرفته ساغر صهبا را / گفتم به خیالش که غلام اویی

گه چو صهبا بزم شادی می نهد / گه چو دریا درفشانی می کند

اسم های شادی و دریا نیز در این بیت از مولوی آمده اند.

نگار

آمد بهار خرم آمد نگار ما / چون صد هزار تنگ شکر در کنار ما

مست رود نگار من در بر و در کنار من / هیچ مگو که یار من باکرمست و باوفا

به مبارکی و شادی چو نگار من درآید / بنشین نظاره می کن تو عجایب خدا را

اسم شادی نیز در بیت بالا از مولوی آمده است. بررسی کامل: اسم نگار.

شادی

آوه که بدین قدر تو شادی / آخر تو به اصل اصل خویش آ

انصاف بده عوان نژادی / ما را کم نیست هیچ شادی

و در شعر دیگر مولوی می فرماید:

من از کجا غم و شادی این جهان ز کجا / من از کجا غم باران و ناودان ز کجا

اسم باران نیز در بیت بالا از شعر مولانا آمده است.

باران

ماییم چو کشت ای جان بررسته در این میدان / لب خشک و به جان جویان باران سحابی را

ای ابر خوش باران بیا وی مستی یاران بیا / وی شاه طراران بیا مستان سلامت می کنند

بررسی کامل: اسم باران.

جانان

مرا عهدیست با شادی، که شادی آن من باشد / مرا قولیست با جانان، که جانان جان من باشد

اسم جانان در شعر های دیگر مولانا:

چون ناز کند جانان اندر دل ما پنهان / بر جمله سلطانان صد ناز رسد ما را

شرم آرد جان و دل تا سجده آرد هوشیار / پیش چشم مست مخمور خوش جانان ما

بررسی کامل: اسم جانان.

غزل

ماه ازل روی او بیت و غزل بوی او / بوی بود قسم آنک محرم دیدار نیست

عید آمد ره جویان رقصان و غزل گویان / کان قیصر مه رویان زان قصر مشید آمد

ثریا

آنک عکس رخ او راه ثریا بزند / گر ره قافله عقل زند تا بزند

اختر ما نیست در دور قمر / لاجرم فوق ثریا می رویم

از حسن رویت و از لطف مویت / خواهد ثریا کامشب نخسپی

سبا

من چو هدهد بپریدم به هوا / تا رسیدم به در شهر سبا

قصه گویم از سبا مشتاق وار / چون صبا آمد به سوی لاله زار

فرشته

هم طرب سرشته ای هم طلب فرشته ای / هم عرصات گشته ای پر ز نبات و نیشکر

اسم نبات، که چند سالی است برای نامگذاری فرزند بیش از پیش انتخاب می شود نیز در بیت بالا آمده است.

آن جمالی که فرشته نبود محرم او / گر ندارد سر دیدار بشر می رسدش

کیمیا

دل چه شود چو دست دل گیرد دست دلبری / مس چه شود چو بشنود بانگ و صلای کیمیا

مولوی در ابیات دیگر می سراید:

چاه را چون قصر قیصر کرده ای / کیمیایی کیمیایی کیمیا

ای کیمیا ای کیمیا در من نگر زیرا که من / صد دیر را مسجد کنم صد دار را منبر کنم

بررسی کامل: اسم کیمیا.

اندیشه

کاهل و ناداشت بدم کام درآورد مرا / طوطی اندیشه او همچو شکر خورد مر

ی عشق طرب پیشه خوش گفت خوش اندیشه / بربای نقاب از رخ آن شاه نقابی را

خاموش که سرمستم بربست کسی دستم / اندیشه پریشان شد تا باد چنین بادا

شیرین

دل گفت حسن روی او وان نرگس جادوی او / وان سنبل ابروی او وان لعل شیرین ماجرا

کو بام غیر بام تو کو نام غیر نام تو / کو جام غیر جام تو ای ساقی شیرین ادا

تلخ از تو شیرین می شود کفر از تو چون دین می شود / خار از تو نسرین می شود چیزی بده درویش را

مروارید

رد او به از قبول دیگران / لعل و مروارید سنگش را مرید

دامن گردون پر از در است و مروارید و لعل / می دوانند جانب دریای تو دریای تو

لیلی

گه شکر آن مولی کند گه آه واویلی کند / گه خدمت لیلی کند گه مست و مجنون خدا

میان ابروی او خشم های دیرینه ست / گره در ابروی لیلی هلاک مجنونست

هرگز ندیدست آسمان هرگز نبوده در جهان / مانند تو لیلی جان مانند من مجنون خوش

دنیا

بر پرده های دنیا بسیار رقص کردیم / چابک شوید یاران مر رقص آن جهان را

بگذار فسانه های دنیا / بیزار شدیم ما از آن ها

زهره

ای مطرب صاحب دل در زیر مکن منزل / کان زهره به میزان شد تا باد چنین بادا

زیر هر گلبن نشسته ماه رویی زهره رخ / چنگ عشرت می نوازد از پی خاقان ما

صد زهره ز اسرار به آواز درآمد / کز ابر برآ ای مه تابان خرابات

اسم تابان نیز در بیت بالا آمده است.

دریا

به روی بحر خاشاکست اغانی / نیاید گوهری بر روی دریا

تنها به کناره های دریا / ای باد سلام ما بدو بر

هستی

پای تویی دست تویی هستی هر هست تویی / بلبل سرمست تویی جانب گلزار بیا …

چون در او هستی به بینی گویی آن من نیستم / دعوی او چون نبینی گوییش آنی چرا …

گیتی

شکفته گلبن جوزا برای عشرت تست / تو سر به گلخن گیتی چرا فرود آری

اسم گلبن نیز در بیت بالا آمده است. مولانا در جای دیگر می فرماید:

بهر طفل نو پدر تی تی کند / گرچه عقلش هندسه گیتی کند

پریان

 ز چشمه چشم پریان سر برآرند / چو ماه و زهره و خورشید و پروین

پروین

ندا آمد به جان از چرخ پروین / که بالا رو چو دردی پست منشین

سیمین

که ما را نردبان زرین و سیمین / نهد چون قصد ما بر بام یارست

 تو شوی از دست بینی عیش خود را بر کنار / چون بگیرد در بر سیمین کنارت ساقیا

زری

دل سیمین بری کز عشق رویش / ز حیرت گم کند زر هم زری را

 

رخشان

بازآمدی کف می زنی تا خانه ها ویران کنی / زیرا که در ویرانه ها خورشید رخشان می رسد

خورشید رخشان می رسد مست و خرامان می رسد / با گوی و چوگان می رسد سلطان میدانی است این

برخیز و صبوح را برنجان / ای روی تو آفتاب رخشان

نگین

مقیم همچو نگین شو به حلقه عشاق / که غیر حلقه عشاق جمله ممتحنند

بر یاد لبت لعل نگین می بوسم / آنم چو بدست نیست این می بوسم

فروغ

صفت چراغ داری چو به خانه شب درآیی / همه خانه نور گیرد ز فروغ روشنایی

این جا کسی است پنهان همچون خیال در دل / اما فروغ رویش ارکان من گرفته

صفت چراغ داری چو به خانه شب درآیی / همه خانه نور گیرد ز فروغ روشنایی

گردآورنده اشعار: احمدرضا سلیمی.

شعر های عاشقانه دیگر از مولوی

زیباترین شعرهای مولانا که می تونی به عشقت بگی! ❤️

  1. تو آن نوری که دوزخ را به آب خود بمیرانی / مرا در دل چنین سوزی و محروری روا داری
  2. در روز خوشی همه جهان یار تواند / یارِ شب غم نشان کسی کم دادست
  3. اندر دل من درون و بیرون همه او است /اندر تن من جان و رگ و خون همه اوست
  4. جان من و جان تو بسته ست به همدیگر / همرنگ شوم از تو گر خیر بود گر شر
  5. چون ترا دیدم محالم حال شد / جان من مستغرق اجلال شد
اسامی دخترانه در مولوی
اسم دختر در اشعار مولانا

اسم شما هم در اشعار مولوی

نام شما هم در اشعار مولانا آمده است؟ اگر بله در قسمت نظرات بنویسید.

توجه: ابیات نوشته شده، نمونه هایی انتخابی از اشعار مولوی هستند. برای مثال ممکن است بیش از دو بار در اشعار مولانا آمده باشد و ما فقط دو بیت را به عنوان نمونه اینجا قرار دادیم.

اسم یانا

معنی اسم یانا

یانا

معنی، ریشه و فراوانی (تعداد) اسم یانا در ثبت احوال ایران

همه چیز درباره اسم یانا

معنی یانا

یانا به چه معناست؟ Yana Name Meaning

اسم یانا یعنی: نیکی رسان، نکویی بخش.

معنی یانا در ترکی

یانا در ترکی یعنی در حال اشتعال؛ به مجاز یعنی زیبا و درخشان. پس این اسم دختر چهار حرفی، از این حیث شبیه خیلی از اسم های دخترانه ایرانی است که در معنی درخشان و زیبا هست. مثل اسم روشنا یا لیانا که در معنی درخشان بوده و مجازا زیباروی.

معنی اسم یانار

یانار هم یک واژه و اسم ترکی هست و به معنی مشتعل، فروزان، سوزان، قابل اشتعال و آتش‌فشان. در واقع یانا معادل یانار هست، مثل اسم های محبوب ترکی دخترانه: آیلار و آیلا.

ریشه اسم یانا

ریشه نام یانا اوستایی است. گرچه در ترکی هم “يانا” ریشه دارد. پس یانا از جمله اسم های اوستایی دخترانه است که شاید بتوان آن را یک اسم ترکی دختر نیز دانست (ترک های عزیز در قسمت نظرات راهنمایی نمایند).

❤️ در ادامه بررسی کامل اسم یانا را خواهید دید.

بیشتر بخوانید

اسم سروا

معنی اسم سروا

سروا

معنی، ریشه و فراوانی (تعداد) اسم سروا در ثبت احوال ایران

همه چیز درباره اسم سروا

سروا از جمله اسم های دخترانه با حرف س با فراوانی کم، یک اسم چهار حرفی دختر با آوای زیبا محسوب می شود.

معنی سروا

سروا به چه معناست؟ Sarva Name Meaning

سروا یعنی:

سروا یعنی شعر و سروده، افسانه. هم چنین به تعبیر خیلی ها سروا متشکل از سرو + الف نسبت یا الف اسم ساز هست و معنی سروا می شود مثل سرو، مجازا خوش قد و بالا، دختر با طراوت. با این تعبیر اسم سروا از جمله اسم های برگرفته از طبیعت نیز محسوب می شود.

ریشه اسم سروا

ریشه نام سروا فارسی است و یک نام کاملا ایرانی به حساب می آید. چون در دیگر کشورها کاربرد ندارد. سروا از نظر آوا تشابه زیادی با اسم سروه (اسم کردی دخترانه) دارد.

❤️ در ادامه بررسی کامل اسم سروا را خواهید دید.

بیشتر بخوانید

اسم همتا

معنی اسم همتا

همتا

معنی، ریشه و فراوانی (تعداد) اسم همتا در ثبت احوال ایران

همه چیز درباره اسم همتا

معنی همتا

معنی اسم همتا چیه؟ Hamta Name Meaning

همتا یک اسم دختر چهار حرفی زیباست که به عنوان واژه یعنی: مثل و مانند. اما اسم همتا در قدیم به معنی همدم، رفیق، همنشین و همچنین شایسته (هم معنی با اسم های شایا و شایان) بوده است. همتا به عنوان اسم به معنی همدم و رفیق هست.

ریشه اسم همتا

ریشه نام همتا فارسی است و می توان آن را یک نام اصیل ایرانی با ریشه پارسی دانست.

معنی اسم همتا
معنی و ریشه اسم همتا

❤️ در ادامه بررسی کامل اسم همتا را خواهید دید.

بیشتر بخوانید