اسم كيان

معنی اسم کیان

نام کیان

معنی، ریشه و فراوانی (تعداد) اسم کیان در ثبت احوال ایران

اسم کیان از جمله اسم های پسرانه زیبا و اصیل ایرانی است که در دهه اخیر بیش از پیش برای نامگذاری فرزند پسر محبوب شد. كيان نامی خوش آوا، کوتاه چهارحرفی و با معنی زیباست که ریشه ایرانی دارد. پیش از این در قسمت لیست اسم پسر با ک و همچنین اینستاگرام نام فارسی درباره نام کیان صحبت کردیم. در این مطلب، به بررسی دقیق این اسم زیبای پارسی می پردازیم.

Kian name meaning
معنی کیان Kian name

همه چیز درباره اسم کیان

معنی کیان

اسم کیان یعنی چه؟ Kian name meaning

اسم کیان به معنی پادشاهان و سلاطین است. کیان جمع کی (به معنی پادشاه) است. واژه “کی” را در اسم هایی چون کیقباد، کیخسرو، کیارش، کیوان، کیکاووس و … شنیده ایم. هم چنین کیانیان (در اصل کَیان یا کَویان) جمع واژهٔ «کَی»، به معنای حکیم و دانشمند می‌باشد. این واژه در اوستا (زبان اوستایی) به شکل «کَوی» آمده است.

کیان

علاوه بر این کیان را می توان ترکیب “کی” به معنی پادشاه + “ان” پسوند نسبت، به معنی همانند، دانست. بدین ترتیب می توان کیان را “مثل شاه” معنی کرد. یعنی آنکه مثل شاه مقتدر و با شکوه است.

ریشه اسم کیان

همانطور که گفته شده ریشه اسم کیان Kian فارسی اصیل است و حتی شاید باید ای اسم را یک نام اوستایی پسرانه دانست. سلسله کیانیان دومین سلسله پادشاهی اساطیر ایرانی است. از این سلسله در منابعی مانند: اوستا کتاب مقدس زرتشتیان، داستان هایی که در سلسله ساسانیان رواج داشته و کتاب‌های پهلوی کهن مانند بندهش، دینکرد، مینوی خرد و … آمده است.

در شاهنامه فردوسی نیز سلسلهٔ کیانیان بعد از پیشدادیان به حکمرانی می‌رسد و مؤسس این سلسله نیز بر پایه اطلاعات شاهنامه کی‌قباد است و با مرگ اسکندر پسر دارا نیز این سلسله منقرض می‌شود.

کیان
معنی اسم کیان

اسم کیان در ثبت احوال ایران

معنی اسم کیان در ثبت احوال ایران

کیان یعنی:

  1. سروران و بزرگان.
  2. کی ها نام هرکدام از پادشاهان داستانی ایران از کیقباد تا دارا.
  3. پادشاهان و سلاطین.
  4. نام شهرستانی در شهرکرد، در استان چهارمحال و بختیاری.

فراوانی اسم کیان در ثبت احوال ایران

تعداد اسم کیان در ایران حدود ۷۰ هزار نفر است. این رقم طبق آمار ثبت احوال است که البته از سال ۱۳۹۶ به روز نشده است.

اسم کیان
کیان معنی و فراوانی اسم كيان در ثبت احوال

اسم کیان در لغت نامه دهخدا

  1. کَیان: [ کَ ] (اِ) جمع کی [ کَ / کِ ] باشد، یعنی پادشاهان جبار بزرگ. (برهان) (آنندراج). جِ کی. پادشاهان بزرگ. (ناظم الاطباء). جِ کی، پادشاه (مطلقاً). (فرهنگ فارسی معین). جِ فارسی کی [ کَ / کِ ]. جبابره.
  2. کُیان [ کُ / کیا ] (اِ) خیمهٔ کرد و عرب بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص ۳۵۴). بعضی گویند خیمهٔ کردان و عربان صحرانشین باشد. (برهان). خیمه های کردان و تازیان بیابان نشین. (ناظم الاطباء). خیمه های کرد و عرب.
  3. [ کیا ] (اِ) ستاره و کوکب. (برهان) (ناظم الاطباء). ستاره. (اوبهی) (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا): ای بار خدایی که کجا رای تو باشد خورشید درخشنده نماید چو کیانی. فرخی (از یادداشت ایضاً). || نقطهٔ پرگار را گویند.
  4.  (معرب، اِ) طبیعت، و گویا این کلمه سریانی است. (از اقرب الموارد). طبع، و بدان نامیده شده کتاب سمع الکیان و به سریانی شمعا کیانا گویند. (مفاتیح، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سرشت. (مهذب الاسماء). طبیعت. جوهر.
  5. (ادات استفهام، ضمیر استفهامی) جمع «که» برای استفهام ذوی العقول است. (آنندراج). جِ کی، یعنی چه کسان، و کیانند، یعنی چه کسانند. (ناظم الاطباء). جِ که (MMM کی). چه کسان. (فرهنگ فارسی معین): بین که به زنجیر کیان را کشید هرکه در او دید زبان را کشید.نظامی. این قوم کیانی آن کیانند بر جای کیان مگر کیانند. نظامی.
  6. (ع مص) بودن. (منتهی الارب) (آنندراج). کَون. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به کَون شود. || هست شدن. (منتهی الارب) (آنندراج). حادث شدن. (از اقرب الموارد)
  7. (ع اِ) جِ کَون. کونها. موجودات. (از ناظم الاطباء). هستی ها. وجودها. (فرهنگ فارسی معین). – کیان ثلاثه، کیان الثلاثة؛ به اصطلاح حکما، روح و نفس و جسد و به اصطلاح اهل صنعت کیمیا، کون روحانی و کون نفسانی و کون جسمانی. (ناظم الاطباء). در اصطلاح فلسفه و کیمیا، روح و نفس و جسد. (فرهنگ فارسی معین). – || به اصطلاح اهل صنعت کیمیا، ماء و دُهن و ارض. (ناظم الاطباء). آب و روغن و زمین. (فرهنگ فارسی معین). – || به اصطلاح اهل صنعت کیمیا، زیبق و کبریت و ملح.
  8. کیان [ کَ ] (اِخ) پادشاهان کیان را نیز گفته اند که کیقباد و کیخسرو و کیکاوس و کی لهراسب باشد. (برهان). نام سلسلهٔ دویم از پادشاهان ایران که اول آنها کیقباد است و آخرین دارا، و اسکندر مقدونی سلطنت این سلسله را منقرض کرد.
  9.  (اِخ) دیهی از ناحیه قهاب اصفهان که مولد و منشأ سلمان فارسی بوده است. رجوع به ترجمهٔ محاسن اصفهان ص ۶۹ شود.

معنی اسم کیان به عربی

همانطور که در بالا هم اشاره شده، واژه کیان در عربی دو معنی متفاوت از اسم کیان در فارسی دارد. کیان در عربی به معنی طبیعت و هم چنین موجودات است.

اسم کیان در قرآن

بر اساس نظرات همراهان نام‌فارسی در اینستاگرام، کیان در کتاب قرآن آمده است. گرچه ما این نام را در قرآن جستجو کردیم و چیزی یافت نکردیم. البته اگر كيان در قران باشد، به صورت واژه عربی هست و نه در مفهوم اسم ایرانی. از دوستانی که در این زمینه اطلاعات بیشتری دارند، در قسمت نظرات بنویسند.

کیان لقب کیست؟

برخی معتقد هستند که کیان معادل کیانیان است. کیانیان دومین سلسله پادشاهی در اساطیر ایران است. نام این سلسله در منابعی مانند اوستا، کتاب مقدس زرتشتیان و در کتاب‌های پهلوی کهن آمده است. کیانیان در اوستا نام خانوادگی سلسله‌ای سلطنتی نیست، اما در عهد ادبیات میانهٔ ایرانی، در متن‌های پهلوی، افراد این خاندان پادشاهانی شمرده می‌شوند که بعد از پیشدادیان به فرمانروایی ایران رسیده‌اند.

کیان به انگلیسی

طراحی اسم کیان برای پروفایل به صورت عکسنوشته (اسمنوشته نام كيان):

Kian
اسم کیان به انگلیسی پروفایل

اسامی مشابه و هماهنگ با نام کیان

اسم پسر شبیه کیان:

کاوه، نریمان، دایان (اسم مشترک دختر و پسر)، کامران، نویان (اسم ترکی پسر) و سامان از جمله اسم های پسرانه مشابه کیان هستند. قسمت اسم های پسرانه با ک را نیز ببینید.

اسم دختر شبیه کیان:

کتایون، کیانا، برکه، لیانا، کیمیا، وانیا، آنا و هانا از نام های دخترانه مشابه کیان هستند. قسمت  اسم دخترانه با ک را نیز ببینید.

معنی کیان Kian
معنی اسم کیان

نظرسنجی اسم کیان

اسم کیان قشنگه؟

نظر شما درباره اسم كيان چیست؟ آیا این نام را می پسندید؟ در قسمت نظرات دیدگاه خود را درباره این اسم زیبا بنویسید.

منابع

4.2/5 - (81 امتیاز)

پاسخ دادن به همایون کیانپارس لغو پاسخ

❤️دیدگاه شما تا دقایقی بعد از ارسال روی وبسایت قرار می گیرد.