Girl name with J

نام دختر با ج

اسم دختر فارسی با حرف ج

لیست کامل اسم دخترانه فارسی با ج. شامل نام هایی پارسی که با حرف جیم شروع می شوند. توجه کنید اسامی دخترانه ایرانی با ج با سایر ریشه ها نیز در انتهای این جدول قابل دسترسی هستند. در لیست این پست، نام های جانا و جانان در دهه اخیر جز محبوب ترین اسم های دخترانه بودند و هستند.

ردیف اسم فارسی  معنی نام
۱ جاسمین  = یاسمین (یاسمن). گلی زینتی با گل های درشت و معطر با رنگ های سفید، زرد و قرمز.
۲ جان نواز   آرامش دهنده جان، نوازشگر جان، نوازش کننده جان، آرام جان، آنکه وجودش موجب آرامش روح و روان است، محبوب نام فارسی
۳ جان‌آرام   آرام کننده جان، باعث آرامش، آرامش بخش روان.
۴ جانا   جان + ا = ای جان، ای عزیز. بررسی دقیق تر: اسم جانا.
۵ جانان   محبوب، معشوق. بررسی دقیق تر: اسم جانان.
۶ جانانه   محبوب، معشوق، نزدیکتر از جان. در اصطلاح عامیانه به عنوان صفت به معنی آچه باعث لذت جان می شود، لذت بخش. ضمنا در تصوف به مجاز خداوند را گویند.
۷ جانبانو   بانویی که همانند جان عزیز است.
۸ جاندخت   دختری که چون جان عزیز است. نام زیبای دخترانه
۹ جریره   از شخصیت های شاهنامه، نام دختر پیران ویسه، همسر سیاوش و مادر فرود. از اسم های شاهنامه ای دختر.
۱۰ جمدخت   جم (پادشاه بزرگ) + دخت (دختر) = شاهزاده.
۱۱ جوانه   اندام نورس، فشرده، و قابل رشدی در گیاه که در انتهای شاخه، کنار دمبرگ وجود دارد، جوان.
۱۲ جوهر  گوهر  اسم دخترانه
۱۳ جهان آذر   مرکب از جهان (عالم، گیتی) + آذر (آتش).
۱۴ جهان آسا   موجب آسایش و آرامش مردم جهان.
۱۵ جهان آوا   مرکب از جهان (عالم، گیتی) + آوا (صدا، بانگ).
۱۶ جهان افروز   روشن کننده جهان، نور دنیا.
۱۷ جهان بانو   بانوی جهانیان.
۱۸ جهان خاتون   خاتون جهانیان، بانوی جهانیان. نام بانوی شاعر ایرانی در قرن هشتم. درباره جهان ملک خاتون بیشتر بدانید در: جهان خاتون.
۱۹ جهان ماه   آن که در جهان چون ماه می درخشد، زیبا.
۲۰ جهان ناز   آن که موجب فخر و مباهات جهان است و دنیا به وجودش می نازد. Persian girl names
۲۱ جهانتاب   روشنایی دهنده به جهان، روشن کننده عالم.
۲۲ جهاندخت   مرکب از جهان (عالم، گیتی) + دخت (دختر).
۲۳ جهانرخ   مرکب از جهان (عالم، گیتی) + رخ (چهره، صورت).
۲۴ جیحون   نام رودخانه ای است واقع در آسیای میانه.
www.NameFarsi.com

Iranian girl name

اسم دختر ایرانی با ج

نظرسنجی اسم دختر با ج

به نظر شما زیباترین اسم های دخترانه فارسی با ج کدام نام ها هستند؟ در قسمت نظرات بنویسید.

نام دختر با ث

اسم دختر با حرف ث

اسم فارسی اصیل دختر که با حرف ث شروع شود در لیست نام های وبسایت نام فارسی موجود نیست و فقط اسامی دختر عربی با ث وجود دارند.

ردیف اسم ایرانی ریشه نام معنی اسم
۱ ثریا عربی   پروین (نام ستاره ای در منظومه شمسی) اسامی ایرانی در منظومه شمسی را ببینید.
۲ ثمر عربی   = ثمره، نتیجه.
۳ ثمره عربی  میوه، نتیجه، حاصل، محصول.
۴ ثمین عربی   گران بها، ارزشمند، قیمتی.
۵ ثمینا فارسی، عربی   ثمین (عربی) + ا (فارسی) گرانبها، قیمتی، با ارزش.
۶ ثنا نام عربی  سپاس، ستایش، شکر، دعا.
۷ ثمینه عربی  گران بها، قیمتی.
www.NameFarsi.com
اسم دختر ایرانی با ت

اسم دختر با ت

لیست نام دختر ایرانی با حرف ت

شامل اسم دختر با ت (با ریشه های عربی، اوستایی، ترکی، لری و سایر ریشه ها)

اسم های دخترانه فارسی با ت در صفحه قبلی قرار دارد و در این قسمت اسامی دختر با ت با ریشه های عربی، عبری، اوستایی، ترکی، گلیکی و لری قرار گرفته اند. اسم های زیبای دختر مرسوم در ایران عزیز، که لزوما فارسی نیستند. چرا که ایران را قومیت های مختلف تشکیل می دهد و هم چنین بسیاری از نام های دخترانه و پسرانه در ایران و جهان ریشه عبری، لاتین و … دارند.

اسم دختر با ت
اسم دختر ایرانی با حرف ت

اسم دخترانه ایرانی با حرف ت با معنی

 

ردیف اسم ایرانی ریشه نام   معنی اسم
۱ تابیتا عبری    آهو
۲ تاپیک اوستایی، پهلوی    درخشان، تابنده، نورانی
۳ تاج الزمان عربی    کسی که چون تاج در رأس عصر و دوره زمان است.
۴ تاج الملک عربی    تاج پادشاهی
۵ تاج الملوک عربی    تاج شاهان، افسر پادشاهان، هم چنین به معنی گیاهی زینتی از خانواده آلاله با گل های زیبای واژگون.
۶ تاج بی بی فارسی، ترکی    ملکه، شاهزاده.
۷ تارلا اسم ترکی دختر
  کشتزار.
۸ تارمیتا آشوری    بنیان، اساس، پایه.
۹ تالیا فارسی، عربی   تلاوت کننده قرآن، مرکب از تالی عربی (به معنای تلاوت کننده) + الف تانیث فارسی = بانویی که قرآن می خواند.
۱۰ تامارا آشوری    اسم حاکم گرجستان و دختر گیورکی سوم.
۱۱ تامیلا اسم ترکی    بخشنده.
۱۲ تامیما آشوری    منزه، پاک.
۱۳ تانسو ترکی   تمیزی، زلالی چشمه، پاکی، زیبایی، شبنم صبحگاهی.
۱۴ تانیا فرانسه   ملکه مهربان.
۱۵ تانیا نام کردی   تالار، تهنیا، دختر تنها. بررسی کامل: اسم تانیا.
۱۶ تايماز اسم ترکی   بی نظیر، بی همتا، بیتا.
۱۷ تبسم عربی   لبخند، خنده بدون صدا، حالتی که لبها هنگام احساس خوشایند می گیرد.
۱۸ تحفه عربی    شخص یا چیز بسیار ارزشمند، هدیه.
۱۹ تحفه گل فارسی، عربی    تحفه (عربی) + گل (فارسی) گل ارزشمند.
۲۰ ترکان ترکی    در دوره مغول عنوانی مخصوص زنان اشراف، نام مادر سلطان محمد خوارزمشاه.
۲۱ ترلان ترکی    پرنده ای از خانواده باز شکاری. بررسی کامل: اسم ترلان.
۲۲ ترنم عربی    زمزمه کردن یک نغمه، آواز، نغمه نام دختر ایرانی
۲۳ تسنیم عربی    نام چشمه ای در بهشت
۲۴ تکتم عربی   نام چاه زم زم، اصرار در کتمان، پنهانکاری زیادی، نام مادر امام رضا (ع).
۲۵ تلما لاتین،  انگلیسی   امید و آرزو. Telma
۲۶ تلناز نام ترکی    موی قشنگ.
۲۷ تمنا عربی   آرزو، خواستن چیزی همراه با تواضع و فروتنی، دختری که وقارش همه را در مقابلش به فروتنی می کشاند.
۲۸ تمیم عربی    مهره چشم زخم
۲۹ تندر فارسی، عربی    تن (فارسی) + در (عربی- به معنی: مروارید) آن که بدنی سفید و درخشان چون دُر دارد.
۳۰ توتیا نام هندی    جانوری دریایی با بدنی مدور که در بستر دریا زندگی می کند، گردی که از آن به عنوان سرمه استفاده می کنند. نام اصیل ایرانی
۳۱ توراکینا نام مغولی    نام همسر اکتای قاآن مغول
۳۲ توران اوستایی، پهلوی    نام سرزمینی منسوب به تور پسر فریدون پادشاه پیشدادی که بر آن سوی رود جیحون یعنی ماوراءالنهر واقع بوده و از طرف مشرق تا دریاچه آرال امتداد داشته است.
۳۳ توفان آرامی    طوفان، جریان هوای بسیار شدید، هیاهو و غوغا، “توفان” معرب از زبان آرامی است.
۳۴ تی تی اسم گیلکی    گیلکی شکوفه
۳۵ تی تی سا گیلکی، فارسی   تیتی (شکوفه) + سا (مانند)، همانند شکوفه، کنایه از زیبایی و طراوت. اسم شمالی دختر.
۳۶ تی تی گل گیلکی، فارسی   گیلکی مرکب از تی تی (شکوفه) + گل
۳۷ تی تی نار گیلکی، فارسی    گیلکی شکوفه انار
۳۸ تیارا لری، فارسی   تیه (در گویش لری به معنای چشم) + آرا (آراینده) چشم آرا، زیبا، چشم نواز. بررسی کامل: اسم تیارا.
۳۹ تیدا اوستایی، پهلوی   دختر خورشید، زاییده خورشید، دختر زیبارو، مرکب از تی به معنای خورشید و دا به معنای زاییده. بررسی کامل: اسم تیدا.
۴۰ تینا آرامی    گِل، هم ریشه با “طین” عربی است. بررسی کامل: اسم تینا.
۴۱ تینوش گیلکی    نوش تو
www.NameFarsi.com

◄ ادامه: مشاهده نام دختر فارسی با ت

اسم دختر با ت

نام دختر با ت

اسم دختر فارسی با حرف ت

لیست کامل اسم های ایرانی پارسی دخترانه با حرف ت به همراه معنی دقیق

girl name with T
اسم دختر با ت

فهرست اسامی دخترونه با ت که ریشه فارسی (پارسی) دارند.

ردیف اسم فارسی  معنی نام
۱ تابان چهر   کسی که چهره ای درخشان دارد.
۲ تابان دخت   مرکب از تابان (درخشان) + دخت (دختر) = دختر درخشان.
۳ تابان رخ   = تابان چهر، آنکه صورتی روشن و درخشنده دارد.
۴ تابان گل   مرکب از تابان (درخشان) + گل = گل درخشان.
۵ تابان مهر   خورشید تابان، خورشید درخشان.
۶ تابناک   جذاب‎، درخشنده و روشن.
۷ تاتیانا  تاتینا، اسم پرنده ای شکاری است.
۸ تاتینا   = تاتیانی: پرنده ای شکاری.
۹ تاج آفرین   آفریننده تاج، به وجود آورنده تاج.
۱۰ تاج بانو   ملکه، شاهزاده خانم.
۱۱ تاج بی بی   ملکه، شاهزاده خانم.
۱۲ تاج خاتون   ملکه، شاهزاده خانم.
۱۳ تاج دخت   تاج (کلاه پادشاهی، افسر) + دخت (دختر): شاهزاده، دختر پادشاه.
۱۴ تاج گل   آن که چون تاجی در رأس گل ها است، دختر زیباروی
۱۵ تاج ماه   آن که چون تاجی بر سر ماه است، بسیار زیبا
۱۶ تاج مهر   آن که چون تاجی بر سر خورشید است، یا دسته گلی به شکل تاج، دختر بسیار زیبا  اسم فازسی دختر
۱۷ تارا   ستاره.
۱۸ تارادخت   مرکب از تارا (ستاره) + دخت (دختر).
۱۹ تارادیس   مانند ستاره girl name with T
۲۰ تافته   نوعی پارچه ابریشمی.
۲۱ تاک آفرین   مرکب از تاک (درخت انگور) + آفرین (آفریننده).
۲۲ تاکدخت   مرکب از تاک (درخت انگور) + دخت (دختر).
۲۳ تتسگل   نام میوه ای در استان خراسان، نام دختر اخوان ثالث شاعر نامدار معاصر.
۲۴ تذرو   قرقاول
۲۵ ترانه   سخن معمولاً موزون که با موسیقی خوانده می شود، آواز، کلامی که روی موسیقی گفته می شود.
۲۶ ترگل   گل تازه و شاداب.
۲۷ ترمه   نوعی پارچه با نقشهای بته جقه یا اسلیمی. بررسی کامل: اسم ترمه.
۲۸ ترنج   میوه ای از خانواده مرکبات که از مرکبات دیگر درشت تر است.
۲۹ ترنیان   سبدی که از شاخه های بید می بافند.
۳۰ تروند   میوه تازه رسیده، نوبر
۳۱ تک بانو   بانوی یگانه
۳۲ تلکا   در گویش مازندران گلابی وحشی جنگلی. به نوعی اسم دختر شمالی هم هست.
۳۳ تناز   نام مادر لهراسب پادشاه کیانی و دختر آرش. در حال حاضر تناز به صورت تن ناز مورد تایید ثبت احوال کشور است. با اسم طناز اشتباه نشود.
۳۴ تندیس   مجسمه.
۳۵ تنی   در گویش مازندران شکوفه.
۳۶ تنی نار   در گویش مازندران شکوفه انار.
۳۷ توراندخت   مرکب از توران (نام سرزمینی) + دخت (دختر).
۳۸ توری   گیاهی درختچه ای و زینتی از خانواده حنا که گل های خوشه ای بنفش و تاج گسترده دارد.
۳۹ توسا   توسکا، درختی بلند و جنگلی که در مناطق مرطوب و کنار آبها می روید.
۴۰ توسکا  توسا، درختی بلند و جنگلی که در مناطق مرطوب و کنار آبها می روید.
۴۱ توکا   پرنده ای از خانواده گنجشک با منقاری باریک وتنی رنگارنگ. در مورد این پرنده بیشتر بدانید: توکا.
۴۲ تهمینه   نیرومند، دلیر، از شخصیت های شاهنامه، نام دختر شاه سمنگان همسر رستم پهلوان شاهنامه و مادر سهراب اسم ایرانی
۴۳ تی تی سا   (نام گیلکی) تیتی (شکوفه) + سا (مانند) = مانند شکوفه، کنایه از زیبایی و طراوت.
۴۴ تی تی گل   (اسم گیلکی) مرکب از تی تی (شکوفه) + گل
۴۵ تی تی نار   (گیلکی) شکوفه انار.
۴۶ تیارا  (اسم لری) تیه (در گویش لری به معنای چشم) + آرا (آراینده) چشم آرا، زیبا.
۴۷ تیبا  عشوه، فریب، بازیگوشی.
۴۸ تیدآ  تیدا، دختر خورشید، زاییده خورشید، مرکب از تی به معنای خورشید و دا به معنای زاییده، به معنای دختر زیبارو نیز هست. اسمی که ریشه لری هم دارد و اسم لری نیز محسوب می شود.
۴۹ تیراژه   رنگین کمان، قوس قزح
۵۰ تیسا   در گویش مازندران به معنای خالص
۵۱ تیساگل   در گویش مازندران مرکب از تیسا (خالص) + گل
۵۲ تیساناز   در گویش مازندران مرکب از تیسا (خالص) + ناز (زیبا): دختر پاک و زیبا.
۵۳ تیناب   آنچه در خواب دیده می شود، رؤیا.
۵۴ تیهو   پرنده ای شبیه کبک اما کوچکتر از آن.
www.NameFarsi.com

Iranian girl name

اسم دختر ایرانی با ت

زیباترین اسم های دخترانه با حرف ت به نظر شما کدام اسم ها هستند؟
در قسمت نظرات دیدگاه خود را بنویسید.

 

Girl names with B

اسم دختر با ب

لیست نام دختر ایرانی با حرف ب

شامل اسم های زیبای دختر ایرانی (اسم دختر کردی، عبری، عربی و …) با حرف ب

نام دخترانه ایرانی
اسم دختر ایرانی با ب
ردیف اسم ایرانی ریشه نام   معنی اسم
۱ بابان کردی   خانه پدری، نام عشیره ایی در کردستان، همچنین نام منطقه ایست در کردستان، لقب چند تن از احکام سلسله ‏بابان، و نیز از چهره های معاصر ادبیات کرد: “شکرالله  بابان”
۲ بابوس کردی   نام پدر اورونت پادشاه ‏سکایی، هم چنین نام کوهی در بانه (نگارش کردی: بابوس)
۳ بابیلان کردی  لفظ نوازش دختر کوچک از روی محبت (نگارش کردی: بابیلان)
۴ باپیو کردی  بادسنج (نگارش کردی: باپێو)
۵ باتوف کردی  نام گیاهی است با گل های قرمز رنگ (نگارش کردی: باتۆڨ)
۶ باتینک کردی  غنچه  تازه ‏شکفته (نگارش کردی: باتینک)
۷ باتینوک کردی  آلاله (نگارش کردی: باتێنۆک)
۸ بادر کردی   حرکت باد، فرشته مأمور باد (نگارش کردی: باده ر)
۹ بادر کردی   جوڵانه وه ی با، فریشته ی به ڒێو به ری با = حرکت باد، فریشته  مأمور باد (نگارش کردی: باده ر)
۱۰ بارلی فارسی، ترکی   بار (فارسی) + لی (ترکی) میوه دار، سودمند
۱۱ بارنگ کردی  ریزش باران همره  باد (نگارش کردی: بارنگ)
۱۲ باروشه کردی  بادبزن (نگارش کردی: بارۆشه) نام اصیل
۱۳ باریز کردی  میوه ایی که ‏‏باد آن را از درخت جدا می کند. (نگارش کردی: باڒێژ)
۱۴ باریزان کردی   رواج، برکت (نگارش کردی: باڒێژان)
۱۵ بارین کردی  بارندگی، بارش (نگارش کردی: بارین)
۱۶ بازان کردی  جمع “باز” پرنده  شکاری، نام روستایی در کردستان، در حال باختن،‌ بازنده (نگارش کردی: بازان)
۱۷ بازنه کردی  النگو (نگارش کردی: بازنه)
۱۸ بازو کردی  نام آهنگی (نگارش کردی: بازو)
۱۹ بازور کردی  نام پرنده ایی کوچک خاکستری رنگ (نگارش کردی: بازۆر)
۲۰ باژوران کردی  جنوبی ها، طایفه ایی از کردها (نگارش کردی: باژوران)
۲۱ باژیر کردی  شهر (نگارش کردی: باژێر)
۲۲ باژیلان کردی   محل وزش باد، قبیله ایی از کردها که در اطراف خانقین سکونت دارند. (نگارش کردی: باژیلان)
۲۳ باستینگ کردی  گل نو شکفته (نگارش کردی: باستینگ)
۲۴ باسکار کردی   قدرتمند، نیرومند، توانمند در بحث و استدلال (نگارش کردی: باسکار)
۲۵ باشن کردی  خوب است، عالی است (نگارش کردی: باشه ن)
۲۶ باشیلا کردی  خانه ‏به ‏دوش (نگارش کردی: باشیلا)
۲۷ باغان کردی   چند باغ میوه که ‏در کنار یکدیگر قرار دارند، نام روستایی در کردستان (نگارش کردی: باخان)
۲۸ باکوت کردی  میوه ایی که ‏توسط باد ریخته باشد (نگارش کردی: باکوت)
۲۹ بالین کردی   کمکی دیوار و ستون، چوبی که ‏پشت در نهند، کلون (نگارش کردی: باڵێن)
۳۰ بامیک اوستایی، پهلوی   بامی، درخشان، لقب شهر بلخ
۳۱ بانو نام کردی  خانم، خاتون، بی‌بی (نگارش کردی: بانو)
۳۲ بانو کردی  تپه کوچک (نگارش کردی: بانوو)
۳۳ بانواز کردی  باخبر ساختن مردم با صدای بلند (نگارش کردی: بانگه واز)
۳۴ باوان کردی  بابان، خانه ‏پدری (نگارش کردی: باوان)
۳۵ باوشین کردی  پنکه، بادبزن (نگارش کردی: باوه شێن)
۳۶ باوند کردی   اصیل، خانواده ایی معروف از کردها که در شمال ایران حکومتی پایه ‏نهادند (نگارش کردی: باوه ند)
۳۷ باوین کردی  صاحب، از قبایل پراکنده کرد (نگارش کردی: باوێن)
۳۸ بایخ کردی   پایداری، ارزش، قدر (نگارش کردی: بایه خ)
۳۹ بتسابه نام عبری   دختر، سوگند؛ نام همسر حضرت داوود (ع) و مادر سلیمان (ع)
۴۰ بتمان اسم کردی  نام رودخانه ای در کردستان (نگارش کردی: به تمان)
۴۱ بتول عربی   پاکدامن، پارسا، لقب فاطمه (س) و مریم (ع)
۴۲ بتین کردی   پرحرارت، قدرتمند (نگارش کردی: به تین)
۴۳ بچکول کردی  کوچک (نگارش کردی: بیچکۆل)
۴۴ بختان کردی  بد شانسی (نگارش کردی: به ختان)
۴۵ بختوان کردی  مدینه ‏فاضله (نگارش کردی: به خته وان)
۴۶ بختور کردی  بهروز، کامران، دارای روزگار خوش (نگارش کردی: به خته وه ر)
۴۷ بخشین کردی  عفو کردن (نگارش کردی: به خشین)
۴۸ بدری عربی   منسوب به بدر، ماه تمام
۴۹ برزی کردی   جای بلند، سکو ، کنایه ‏از بلند قامت (نگارش کردی: به رزی)
۵۰ برزین فارسی، کردی   باشکوه، نام یکی از سرداران کیکاوس شه  ماد، هم چنین نام کوهی در کردستان بین مهاباد و سردشت (نگارش کردی: به رزین)
۵۱ برژان کردی  کار
۵۲ برژانگ کردی  مژه (نگارش کردی: برژانگ)
۵۳ برژنگ کردی   مژه
۵۴ برژول کردی   نگا “برژانگ”، پرز گل گندم یا جو (نگارش کردی: برژۆڵ)
۵۵ برسیل کردی  نوعی گرد نان (نگارش کردی: به رسێڵ)
۵۶ برشیو کردی  عصرانه (نگارش کردی: به رشێو)
۵۷ برف‌آب کردی   آبی که ‏از ذوب شدن برف سرازیر می‏شود و جویباری تشکیل می ‏دهد. (نگارش کردی: به فراو)
۵۸ برقه کردی  درخشیدن جسمی در مقابل تابش اشعه آفتاب یا هر چیز دیگر (نگارش کردی: بریقه)
۵۹ برگام لری  به ضم ب، ابروهایم
۶۰ برلیان فرانسه  الماس تراش داده شده که درخشش و زیبایی خاصی دارد.
۶۱ بریا کردی  واژه ایکاش (نگارش کردی: بریا)
۶۲ بریار کردی  قرار، عهد (نگارش کردی: بڒیار)
۶۳ برینداره کردی  آمبولانس (نگارش کردی: برینداره)
۶۴ بریوان کردی  دختری که گوسفندان بازگشته از چراگاه را صدا میزند.
۶۵ بزان کردی  شکست دهنده، نام روستایی(نگارش کردی: به زان)
۶۶ بزین کردی  نگا “به زان” (نگارش کردی: به زێن)
۶۷ بژدار کردی  سهامدار، شریک (نگارش کردی: به ژدار)
۶۸ بژن کردی  قد و بالا، قامت (نگارش کردی: به ژن)
۶۹ بژوار کردی  نوعی درخت سخت و خیلی محکم شبیه ‏آبنوس (نگارش کردی: به ژوار)
۷۰ بژول کردی  نگا “برژانگ” (نگارش کردی: بژۆڵ)
۷۱ بژوین کردی  نگا “بژوار” (نگارش کردی: بژوێن)
۷۲ بژیو کردی  قوت، مایه، زندگی (نگارش کردی: بژێو)
۷۳ بسمه عبری   نام دختر اسماعیل (ع)
۷۴ بشدار کردی  سهیم، شریک(نگارش کردی: به شدار)
۷۵ بشرا اسم عربی  خبر خوب، دختر خوش خبر، بانوی خوش یمن
۷۶ بشری عربی   بشارت، مژده
۷۷ بشکو کردی  شرکت سهامی (نگارش کردی: به شکۆ)
۷۸ بفران کردی  معصوم و روپاک مانند برف (نگارش کردی: به فران)
۷۹ بفرانبار کردی   هنگام باریدن برف، نام اولین مه زمستان، دی ماه (نگارش کردی: به فرانبار)
۸۰ بکیل کردی  شخم زن (نگارش کردی: بکێڵ)
۸۱ بلار کردی  آدم شوخ طبع (نگارش کردی: به لار)
۸۲ بلالوک کردی  آلوبالو (نگارش کردی: به ڵاڵوک)
۸۳ بلنجه اسم کردی   صاحب خرام، خرامان، نوعی گل خوشبو و خوش رنگ (نگارش کردی: به له نجه)
۸۴ بلواژ کردی  آبگینه (نگارش کردی: به ڵواژ)
۸۵ بلور عربی   نام ماده معدنی جامد و شفاف مانند شیشه، آنچه از جنس شیشه شفاف و خوب است، معرب از یونانی
۸۶ بلورین عربی، فارسی   بلور (عربی) + ین (فارسی) منسوب به بلور، شفاف و درخشان مانند بلور
۸۷ بلیسه کردی  لهیب، شراره (نگارش کردی: بڵێسه)
۸۸ بلین کردی  عهد، قرار (نگارش کردی: به ڵێن)
۸۹ بناز کردی  نازنین (نگارش کردی: به ناز)
۹۰ بنان کردی  عنفوان (نگارش کردی: به نان)
۹۱ بناو کردی  نوعی درخت محکم و سخت که  به  خاطر سنگینی به زیر آب فرو می ‏رود (نگارش کردی: بناو)
۹۲ بناوان کردی  کدبانو، خانه دار (نگارش کردی: بنه وان)
۹۳ بنرخ کردی  قیمتی(نگارش کردی: به نرخ)
۹۴ بنفش کردی  نگا “وه نه وش” (نگارش کردی: به نه وش)
۹۵ بنگین کردی  زندانی ابد(نگارش کردی: به نگین)
۹۶ بنن کردی   شه  کوه، جای سخت درکوه (نگارش کردی: به نه ن)
۹۷ بنیا عبری   تو فرزند منی
۹۸ بنین کردی  نوعی گیاهی خوراکی که در بهار می‏روید (نگارش کردی: به نین)
۹۹ بورچین کردی  مرغابی ماده (نگارش کردی: بورچین)
۱۰۰ بوکان کردی   زیبارویان، عروس ها، نام شهری در کردستان (نگارش کردی: بوکان)
۱۰۱ بوکبویانی کردی  نو عروس (نگارش کردی: بوکێ)
۱۰۲ بوکین کردی  خیمه ‏شب بازی (نگارش کردی: بوکین)
۱۰۳ بونخوش کردی  خوشبو (نگارش کردی: بۆنخۆش)
۱۰۴ بوندار کردی  دارای بوی خوش (نگارش کردی: بۆندار)
۱۰۵ بوین کردی  خوشبو (نگارش کردی: بویان)
۱۰۶ بوین کردی  قانع (نگارش کردی: بوێن)
۱۰۷ بهار فارسی، کردی نام اولین فصل سال، شکوفه درختان خانواده مرکبات، کنایه از لطافت و زیبایی، نام شهری در کردستان که مرکز کردستان در دوره ‏سلجوقی بوده، لقب شاعر و نویسنده ‏و محقق کرد “ملک الشعرای بهار”، (نگارش کردی: به هار).
۱۰۸ بهجت نام عربی   شادمانی
۱۰۹ بهشت فارسی، کردی  فردوس، جنت (نگارش کردی: به هه شت)
۱۱۰ بی بی گل فارسی، ترکی   بی بی (ترکی) + گل (فارسی)، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده. خانم گل.
۱۱۱ بی بی ماه فارسی، ترکی   بی بی (ترکی) + ماه (فارسی). ماه خانوم.
۱۱۲ بی بی ناز فارسی، ترکی   بی بی (ترکی) + ناز (فارسی). مایه افتخار.
۱۱۳ بی توش نام کردی  همیشه ‏سایه (نگارش کردی: بێ‏توش).
۱۱۴ بی خال اسم کردی  بی نشان (نگارش کردی بێخاڵ).
۱۱۵ بی خم کردی  آرامش (نگارش کردی: بێخه‌م).
۱۱۶ بی نظیر فارسی، عربی   بی (فارسی) + نظیر (عربی) بی مانند، بی همتا.
۱۱۷ بی وینه کردی  بی نظیر (نگارش کردی: بێ‏وێنه).
۱۱۸ بیان کردی  بامداد، پگاه (نگارش کردی: به یان).
۱۱۹ بیانه کردی  نگا ” به یان” (نگارش کردی: به یانه).
۱۲۰ بیبون کردی  گلی وحشی که در کوهستان های کردستان فراوان سبز می‏شود، بابونه (نگارش کردی: به یبون).
۱۲۱
۱۲۲ بیچم کردی  هیئت، سیما (نگارش کردی: بیچم).
۱۲۳ بیرون کردی  پرنده‌ای که محل زندگی ندارد (نگارش کردی: بێرون).
۱۲۴ بیری کردی  زنی که شیر می دوشد (نگارش کردی: بێری).
۱۲۵ بیریفان کردی  دوشیدن شیر گوسفند توسط دختران در کوهستان هنگام بهار (نگارش کردی: بێریڨان)
۱۲۶ بیسان کردی  جالیز (نگارش کردی: بێسان). علاوه بر این با ریشه عربی نام دهی در منطقه فلسطین کنونی بوده است. دهخدا بیسان را این چنین معنی کرده است: بیت شان. شهر فلسطین قدیم بر ملتقای دره های اردن و یزرعیل. در اوایل عصر مفرغ مسکون بود (حدود ۳۰۰۰ – ۲۰۰۰ ق.م.)، و بقایای فراوان از دورهٔ پیش از بنی اسرائیل دارد. بیسان [ بَ ] (اِخ) دهی است به مروشاهجان. (منتهی الارب) (از مراصد الاطلاع). دهی است در شام و از آن ده است قاضی عبدالوضیم بن علی. (منتهی الارب) (از مراصد الاطلاع). ۴ بیسان [ بَ ] (اِخ) موضعی است به یمامة بین بصره و واسط و آن را میسان نیز گویند.
۱۲۷ بیستان کردی  جالیز (نگارش کردی: بێستان).
۱۲۸ بیسو کردی  بی گمان، کمین گاه ‏شکارچی (نگارش کردی: بێسۆ).
۱۲۹ بیشو کردی   بی حد، بی اندازه (نگارش کردی: بێشۆ).
۱۳۰ بیکژ کردی   هموار، صاف (نگارش کردی: بێکه ژ).
۱۳۱ بیکن کردی  بدون رقیب، یگانه (نگارش کردی: بێکن).
۱۳۲ بیگرد کردی  بی رقیب، کنایه ‏از بسیار زیبا (نگارش کردی: بێگه رد) نام دختر کردی
۱۳۳ بیگم ترکی   به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند فاطمه بیگم، عنوان زنام منسوب به خانواده های سلطنتی و بزرگان.
۱۳۴ بیلو کردی   جویبار کوتاه ‏مدت (نگارش کردی: بێلو).
۱۳۵ بینور کردی  دیدنی (نگارش کردی: بینه وه ر).
۱۳۶ بینیار کردی  بیننده (نگارش کردی: بێنیار).
۱۳۷ بیور کردی  بی بهره، عدد میلیون در ریاضی (نگارش کردی: بێوه ر).
۱۳۸ بیوی کردی  انسان بی آزار، سلامت (نگارش کردی: بێوه ی).
www.NameFarsi.com

Iranian girl name

نام دختر فارسی با ب

اسم دخترانه با حرف ب
نام دختر با ب
Girl name with B

نام دختر با ب

اسم دختر فارسی با حرف ب

شامل اسم های دخترانه فارسی زیبا و شیک با حرف ب

لیست کامل اسم دختر با ب را در جدول زیر که به ترتیب الفبا لیست شده اند ببینید. البته در این صفحه اسم فارسی دختر با ب قرار گرفته است و حتما صفحه بعدی که شامل نام های ایرانی دخترانه با ب هست را نیز ببینید. خیلی از اسم های دخترانه با ریشه اوستایی، ترکی، کردی، لری، پهلوی و سایر ریشه ها در صفحه بعدی قرار گرفته اند.

زیباترین اسم های دخترانه با حرف ب

بر اساس نظرات و انتخاب های همراهان در این چندین سال اسم های دختر با ب که در ابتدا قرار دادیم، محبوب ترین اسامی دخترونه با ب بوده اند.

اسم های محبوب با ب:

اسم دخترانه با حرف ب
اسم دختر با ب

در ادامه لیست کامل اسامی دخترانه با ب را با معنی می بینید.

لیست کامل اسم دختر فارسی با حرف ب

ردیف اسم فارسی معنای نام
۱ بادام   نام میوه ای مقوی کوچک و کشیده با دو پوسته که یکی نرم و سبز بوده و دیگری سخت و چوبی است و جزو آجیل های محبوب.
۲ بادامک   بادام کوچک، نوعی درخت بادام
۳ بارلی   بار (فارسی) + لی (ترکی) میوه دار، سودمند؛ اسم ترکی دختر را ببینید.
۴ بارنک   نام درختی می باشد.
۵ بافرین   بآفرین: لایق تحسین و تشویق، درخور آفرین
۶ بالنده   آن که یا آنچه در حال رشد یا ترقی و پیشرفت است.
۷ بالیده   رشد و نمو کرده
۸ بامک   بامداد، صبح
۹ بامی   درخشان، لقب شهر بلخ
۱۰ بامین   نام روستایی در نزدیکی هرات
۱۱ بانو   عنوانی احترام آمیز برای زنان، بصورت پسوند همراه با بعضی نام ها می آید و نام جدید می سازد، به معنی ملکه، خانم، مانند ماه بانو، گل بانو
۱۲ بانوگشسب   از شخصیت های شاهنامه، اسم دختر رستم پهلوان شاهنامه و همسر گیو و مادر بیژن اسم دخترانه
۱۳ باور   مجموعه اعتقاد هایی که در یک جامعه مورد پذیرش قرار گرفته است، حالت یا عادتی که باعث اعتقاد یا یقین انسان می شود.
۱۴ بخت آفرید   آفریده بخت و اقبال.
۱۵ بدن گل   آن که بدنی لطیف و زیبا.
۱۶ برزآفرید   آفریده با شکوه، نام مادر فرود.
۱۷ برزین  در حال حاضر برزین به عنوان اسم پسر مورد تایید ثبت احوال است. برزین نام فارسی و کردی است به معنی باشکوه، نام یکی از سرداران کیکاوس شاه ماد و نام کوهی در کردستان بین مهاباد و سردشت (نگارش کردی: بهرزین). برای نام برزین ریشه پهلوی نیز آمده است بالنده (بالنده مهر) معنی شده و اشاره شده که شکل مختصر اسم آذر برزین مهر است. هم چنین برزين نام یکی از آتشکده‌ های بزرگ ایران است.
۱۸ برشید   بر (میوه) + شید ( خورشید).
۱۹ برفی   همانند برف. سفید روی و زیبا.
۲۰ برفین   سفید و زیبا مانند برف.
۲۱ برگ  به ضم ب، ابرو.
۲۲ برهون   هاله، خرمن ماه.
۲۳ بلقیا  بلقیس.
۲۴ بلقیس   ملکه شهر سبا که معاصر سلیمان بود و به دیدن او رفت.
۲۵ بلوط   گیاهی درختی و جنگلی که میوه آن خوراکی است.
۲۶ بمانی   نامی که با آن طول عمر کودک را بخواهند.
۲۷ بنفشه   گلی که در فصل بهار می روید و دارای رنگهای گوناگون است.
۲۸ بنیتا  دختر بی همتای من. بررسی کامل: اسم بنیتا.
۲۹ بوران دخت   پوران دخت.
۳۰ بوژنه   شکوفه، غنچه.
۳۱ بوستان   بستان، باغ.
۳۲ بویه   آرزو.
۳۳ به آفرید   به (بهتر، خوبتر) + آفرید (آفریده)، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر گشتاسپ پادشاه کیانی و خواهر اسفندیار.
۳۴ به آفرین   به (بهتر یا خوبتر) + آفرین (واژه تحسین).
۳۵ به آیین   دارای آیین بهتر.
۳۶ به خاتون   به (فارسی) + خاتون (سغدی) بهترین بانو.
۳۷ به گل   مرکب از به (زیباتر) + گل.
۳۸ بهار   (فارسی، کردی) نام اولین فصل سال، پس از زمستان و پیش از تابستان، شکوفه درختان خانواده مرکبات ، کنایه از لطافت و زیبایی، نام شهری در کردستان، لقب شاعر و نویسنده ‏و محقق کرد “ملک الشعرای بهار” (نگارش کردی : بههار). لیست اسم های مناسب بچه های متولد بهار را ببینید.persian girls name
۳۹ بهارآفرین   آفریننده بهار.
۴۰ بهارا   بهار. ای بهار.
۴۱ بهاران   هنگام بهار، موسم بهار.
۴۲ بهاردخت   دختر بهار.
۴۳ بهاررخ   آن که چهره ای زیبا و شاداب چون بهار دارد.
۴۴ بهارک   مثل بهار، مانند بهار.
۴۵ بهارگل   گلی که در بهار می روید.
۴۶ بهارناز   موجب فخر و نازش بهار.
۴۷ بهاره   منسوب به بهار، بهاری، متولد شده در بهار.
۴۸ بهارین   منسوب به بهار، بهاری.
۴۹ بهامین  اسم بهامین با فتح ب یعنی به صورت Bahamin اسم پسرانه است و بهامين در ثبت احوال برای پسر مورد تایید است. اما در منابعی بهامین به ضم ب یعنی به شکل Bohamin اسم دختر ذکر شده است. معنی اسم بهامین در هر دو شکل فصل بهار و بهار است.
۵۰ بهانه   دلیل، علت.
۵۱ بهاور  گرانبها، پر ارزش، مرکب از بها (ارزش) + پسوند دارندگی.
۵۲ بهتا   مرکب از به (بهتر، خوبتر) + تا (یار، همتا).
۵۳ بهدخت   مرکب از به (بهتر، خوبتر) + دخت (دختر).
۵۴ بهدیس   مانند به (به میوه ای خوش عطر و بو).
۵۵ بهرامه   ابریشم، بیدمشک.
۵۶ بهرانه   مرکب از بهر (فایده، سود) + انه (پسوند نسبت).
۵۷ بهرخ   کسیکه چهره ای خوب و زیبا دارد.
۵۸ بهرو  دختر زیبا، خوبرو، نیک منظر، خوش چهره.
۵۹ بهروزه   خوشبخت، سعادتمند، نام همسر شاه اسماعیل صفوی.
۶۰ بهسا  بانوی خوش چهره، دختر زیبا رو.
۶۱ بهشت   (فارسی، کردی) فردوس، جنت (نگارش کردی : بههشت).
۶۲ بهشته   بهشت.
۶۳ بهشید   مرکب از به (بهتر،خوبتر) + شید (روشنایی یا خورشید).
۶۴ بهکامه   مرکب از به (بهتر، خوبتر) + کامه (آرزو).
۶۵ بهمن دخت   دختری که در بهمن به دنطا آمده، دختر بهمن.
۶۶ بهناز   مرکب از به (زیباتر، خوبتر) + ناز (کرشمه، غمزه).
۶۷ بهنواز  مهربان ترین فرد، دختر مهربان، مرکب از به و نواز که به ترتیب به معنای بهترین و اسم فاعلی مرخم نوازنده به معنای نوازش کننده و مهربان است.
۶۸ بهنوش   مرکب از به (بهتر یا خوب) + نوش (عسل).
۶۹ بهی   به (میوه).
۷۰ بهین   مرکب از بهین (بهترین) + آفرین (آفریننده).
۷۱ بهین بانو   مرکب از بهین (بهترین) + بانو.
۷۲ بهین دخت   مرکب از بهین (بهترین) + دخت (دختر).
۷۳ بهینه   بهترین، خوبترین.
۷۴ بی بی گل   بی بی (ترکی) + گل (فارسی)، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده.
۷۵ بی بی ماه   بی بی (ترکی) + ماه (فارسی).
۷۶ بی بی ناز   بی بی (ترکی) + ناز (فارسی) نام دختر ایرانی
۷۷ بیتا   بی همتا، بی نظیر.
۷۸ بیدخت   نام ستاره زهره. با اسامی فارسی در منظومه شمسی آشنا شوید.
۷۹ بیدگل   شهرستان آران و بیدگل در شمال استان اصفهان واقع شده است و با ۶۰۵۱ کیلومتر مربع وسعت، از شمال به دریاچه نمک و استان‌های سمنان و قم، از غرب به شهرستان کاشان، از جنوب به نطنز و از شرق به اردستان محدود و از طریق دو جاده اصلی به کاشان و شبکه راه‌های اصلی کشور مرتبط می‌شود. مرکز این شهرستان شهر آران و بیدگل است. هم چنین بیدگل نام دهی است از دهستان ابرج که در بخش اردکان شهرستان شیراز واقع شده است. برخی بیدگل را ترکیب بید + گل می دانند و آن را گل درخت بید (بید مجنون) می دانند.
۸۰ بیژه   ویژه، خالصو
www.NameFarsi.com

Iranian girl name

اسم دختر ایرانی با ب

شامل اسم های کردی، ترکی، لری، اوستایی، شمالی و … با حرف ب

به نظر شما زیباترین اسم های دخترانه با ب کدام نام ها هستند؟
در قسمت نظرات دیدگاه خود را بنویسید.