Boy names with M

اسم پسر با م

اسم پسر ایرانی با حرف م

لیست کامل اسم پسر ایرانی (غیر فارسی) با میم

بیشتر اسامی پسرانه با حرف میم در این جدول ریشه عربی دارند. لینک لیست اسم فارسی پسر با م هم در پایین جدول همین صفحه قرار دارد. باید اشاره کنیم که متاسفانه برخی از نام های این جدول در حال حاضر، مورد تایید ثبت احوال کشور نیستند. اگر موردی را شک داشتید، در اینستاگرام یا دیگر شبکه های اجتماعی از ما بپرسید.

Iranian boy names start with M

اسم پسرونه با م

از محبوب ترین نام های پسر با م به اسم های زیر می توان اشاره کرد:

  • متین
  • مبین
  • محراب
  • محمد
  • محمدرضا
  • محمود
  • مجید
  • محسن
  • مسعود
  • مسیح
  • معین
  • میثم
  • میران
  • میلان
اسم پسر از م
نام پسرانه به م

در ادامه لیست کامل اسم های پسرانه با حرف م را با معنی ببینید:

ردیف اسم ایرانی ریشه نام   معنی اسم
۱ ماتیکان مغولی نام پسر بزرگ جغتای از فرماندهان مغول.
۲ ماجد  عربی  دارای مجد و بزرگی، بزرگوار، از اسامی خداوند.
۳ ماحوز عربی نوعی شاهسپرم
۴ مارتیک  ارمنی 
۵ مارتین آشوری رهبر. مورد تایید ثبت احوال کشور نیست.
۶ ماردین  کردی  نام منطقه ای کرد نشین در ترکیه
۷ ماسیس ارمنی نام کوه آرارات
۸ ماشاءالله  عربی  آنچه خدا بخواهد، مرحبا، آفرین
۹ مالک عربی ارباب، آن که دارنده و صاحب اختیار چیزی یا کسی باشد، از نام های خداوند به معنی صاحب و دارنده و نیز نام فرشته ای که نگهبان دوزخ است.
۱۰ ماناسه  عبری  صورتی از منسی نام برادر بزرگ یوسف (ع)
۱۱ ماندا آرامی،
فارسی
علم، دانش، ادارک، شناخت، مندائیان مذهب مردمی صنعتگر و هنرمند ساکن جلگه خوزستان و حاشیه رود کارون است که در قرآن از آنان به صائبین نام برده شده است.
۱۲ مانوش  کردی  نام کوهی است و همچنین اسم چندتن از نیاکان منوچهر پادشاه پیشدادی.
۱۳ ماونداد اوستایی،
پهلوی
اسم یکی از مفسران اوستا در زمان ساسانیان
۱۴ ماهانداد  اوستایی، پهلوی  داده ماه، بخشیده ماه، نام یکی از دادوران نامدار در زمان ساسانیان.
۱۵ ماهد عربی گستراننده و پهن کننده
۱۶ مأمون  عربی  ایمن، در امان، معتمد، امین، نام پسر هارون الرشید از خلفای بنی عباس.
۱۷ مبارزالدین عربی جنگنده و مبارز در راه دین، نام بنیانگذار سلسله آل مظفر.
۱۸ مبارک  عربی  خوش یمن، خجسته، فرخنده
۱۹ مبین عربی آشکار، پیدا
۲۰ متی  عبری  نام پدر یونس (ع)
۲۱ متین عربی دارای پختگی، خردمندی و وقار، استوار، محکم، از نام های خداوند. اسم متین در گذشته برای دختر هم انتخاب می شده است به همین سبب می توان این اسم را از نام های مشترک بین دختر و پسر دانست.
۲۲ مجتبی  عربی  برگزیده شده، انتخاب شده،لقب امام حسن (ع)
۲۳ مجد عربی بزرگی، شرف، برتری
۲۴ مجدالدین  عربی  باعث بزرگی و عظمت دین
۲۵ مجدود عربی نیکبخت، نام شاعر معروف قرن ششم، سنائی غزنوی
۲۶ مجید  عربی  دارای قدر و مرتب عالی، گرامی، از اسم های زیبای خداوند اسم عربی
۲۷ مجیر عربی پناه دهنده، فریادرس،از نامهای خداوند
۲۸ مجیرالدین  عربی  پنادهنده در دین
۲۹ محب الدین عربی دوستدار دین
۳۰ محتشم  عربی  دارای حشمت و شکوه، با حشمت
۳۱ محدث عربی گوینده سخن، کسیکه احادیث پیشوایان دینی را بیان می کند.
۳۲ محراب  عربی  بخشی از یک از عبادتگاه که پیش روی نمازگزاران و عبادت کنندگان است و پیش نماز یا کشیش در آنجا می ایستند.
۳۳ محرم عربی حرام شده، ماه اول از سال قمری
۳۴ محسن  عربی  نیکوکار، احسان کننده،از نامهای خداوند
۳۵ محمد عربی ستوده شده، بسیار تحسین شده، اسم پیامبر (ص)، نام سوره ای در قرآن کریم، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند محمدامین، محمد علی، محمدحسین و علی ‏محمد.
۳۶ محمد پارسا  فارسی،
عربی 
مرکب از محمد به معنای بسیار ستایش شده + پارسا به معنای زاهد و با تقوی است.
۳۷ محمد جواد عربی بنده ستوده شده خدا و بخشاینده
۳۸ محمد صالح  عربی  بنده ستوده شده و نیکوکار خدا اسم پسر مذهبی
۳۹ محمد کیا عربی،
فارسی
ترکیب دو واژه محمد و کیا که هر دو به تنهایی اسم پسر هستند. کسی که در عظمت و بزرگی مانند محمد است.
۴۰ محمد مهدی  عربی  مرکب از محمدبه معنای بسیار ستوده شده و مهدی به معنای هدایت شده، نامی متبرک به اسم حضرت رسول و لقب فرزند صالح ایشان حضرت صاحب الزمان.
۴۱ محمد هادی عربی بنده ستوده شده خدا و هدایت کننده مردم
۴۲ محمدآئین  عربی  مسلمان ، کسی که پیرو آیین حضرت محمد است.
۴۳ محمدرضا عربی ترکیب اسم حضرت رسول اکرم و امام هشتم شیعیان، محمد به معنای ستوده شده و رضا به معنای خوشنود.
۴۴ محمدرضا  عربی  مرکب از دو نام محمد و رضا، کسی که حضرت رسول اکرم محمد صلی الله علیه و آله از او راضی است.
۴۵ محمدیار فارسی،
عربی
محمد (عربی) + یار (فارسی) یار و یاور محمد.
۴۶ محمود  عربی  آن که یا آنچه ستایش شده است، مورد پسند، نیک، خوش، از نامهای پیامبر(ص)، نام یکی از پادشاهان غزنوی.
۴۷ محی الدین عربی زنده کننده دین
۴۸ محیط  عربی  آنچه شخص یا چیزی را احاطه کرده و منشأ تغییر و تحول است، دربرگیرنده و احاطه کننده، از نامهای خداوند
۴۹ محیی عربی زنده کننده، احیاکننده، از نام های خداوند
۵۰ مختار  عربی  آن که در انجام دادن یا انجام ندادن کاری آزاد است، صاحب اختیار، برگزیده، منتخب
۵۱ مراد عربی خواست، آرزو، منظور، مقصود
۵۲ مرتضی  عربی  پسندیده شده، مورد رضایت و پسند قرار گرفته 
۵۳ مرسا عربی استوار، ثابت، پابرجا. با تلفظ Morsa به عنوان اسم دختر مورد تایید ثبت احوال است.
۵۴ مرسل  عربی  ارسال شده، فرستاده شده 
۵۵ مرشد عربی راهنمایی کننده، ارشادکننده.
۵۶ مرصاد  عربی  کمین گاه، گذرگاه
۵۷ مروان عربی نام مؤسس آل مروان و وزیر و مشاور عثمان
۵۸ مسعود  عربی  نیکبخت، سعادتمند، مبارک، خجسته، نام پسر سلطان محمد غزنوی، نام شاعر معروف قرن پنجم، مسعود سعد سلمان.
۵۹ مسلم عربی پیرو دین اسلام، مسلمانان، نام پسر عقیل و برادرزاده علی (ع)، فرستاده امام حسین به سوی کوفیان
۶۰ مسیب  عربی  بر حال خود گذاشته شده، آزاد شده، نام یکی از سه برادری که در بخارا پول رایج قرون اولیه هجری را سکه زدند.
۶۱ مسیح عبری منجی، نجات دهنده، لقب عیسی(ع)
۶۲ مشتاق  عربی  دارای شوق، بسیار مایل، آرزومند، نام شاعر قرن دوازدهم، مشتاق اصفهانی
۶۳ مشرف عربی اشراف دارنده، ناظر، در تصوف آن که خداوند او را بر ضمایر خلق آگاه می کند.
۶۴ مشرف الدین  عربی  دارای اشراف در دین،نام شاعر بزرگ قرن هفتم، مشرف الدین سعدی شیرازی
۶۵ مشکان فارسی،
سنسکریت
مشک (سنسکریت) + ان (فارسی) مشک (ماده ای معطر) + ان (نشانه جمع فارسی)، نام ناحیه ای در همدان، نام پدر ابونصر صاحب دیوان رسالت محمد غزنوی و استاد ابوالفضل بیهقی
۶۶ مشهود  عربی  آشکار، نمایان، دیده شده، به چشم آمده نام پسرانه
۶۷ مشی اوستایی،
پهلوی
نام نخستین مرد در فرهنگ ایران باستان برابر با آدم در اسطوره های سامی
۶۸ مشیت  عربی  اراده، خواست، سرنوشت
۶۹ مشید عربی استوار، بلند
۷۰ مشیر  عربی  آن که در کارها با او مشورت می کنند.
۷۱ مشیرالدین عربی آن که در دین راهنمای دیگران است.
۷۲ مصباح  عربی  چراغ، وسیله ای روشنایی بخش، بیشتر به چراغهای قدیمی گفته می شود.
۷۳ مصطفی عربی برگزیده، لقب پیامبر (ص)
۷۴ مصفا  عربی  زیبا و با صفا، پاکیزه، پاک
۷۵ مصلح عربی آن که اصلاح می کند، اصلاح کننده
۷۶ مصلح الدین  عربی  اصلاح کننده دین، لقب شاعر نامدار قرن هفتم، سعدی شیرازی
۷۷ مصیب عربی آن که حقیقت امری را دریافته باشد، درستکار
۷۸ مطهر  عربی  پاک و مقدس، منزه
۷۹ مطیب عربی معطرکننده، خوشبوکننده
۸۰ مطیع الله  عربی  مطیع و فرمانبردار خداوند
۸۱ مظاهر عربی جلوه ها، نشانه ها
۸۲ مظفر  عربی  پیروز، غالب، موفق
۸۳ مظفرالدین عربی پیروز و موفق در دین، نام پسر ناصرالدین شاه قاجار
۸۴ مظفرعلی  عربی  مرکب از مظفر (پیروز) + علی (بلندمرتبه)، نام نقاش معروف ایرانی در دوره صفویه
۸۵ مظهر عربی نماد، نشانه،محل تجلی، تجلی گاه
۸۶ معاد  عربی  جای بازگشت، بازگشتن
۸۷ معتصم عربی آنچه به آن چنگ زنند، مستمسک
۸۸ معتضد  عربی  یاری گیرنده، نام یکی از خلفای عباسی
۸۹ معتمد عربی اعتماد کننده، اسم یکی از خلفای عباسی که همزمان با لیث صفاری بوده است.
۹۰ معراج  عربی  بالارفتن، عروج 
۹۱ معزالدین عربی گرامی دارنده دین، نام یکی از امیران سلسله آل کرت
۹۲ معطی  عربی  بخشنده، عطاکننده، از نامهای خداوند 
۹۳ معمر عربی طویل العمر و مسن
۹۴ معید  عربی  تکرار کننده، بازگرداننده (به ضم میم) .
۹۵ معین عربی یاریگر، کمک کننده، یاور، یاری دهنده.
۹۶ معین الدین  عربی  یاریگر و کمک کننده در دین.
۹۷ مقبل عربی خوشبخت، خوش اقبال، خوش شانس.
۹۸ مقتدر  عربی  قدرتمند، مرد توانا.
۹۹ مقداد عربی نام یکی از اصحاب پیامبر (ص) و از اولین شیعیان علی (ع).
۱۰۰ مقصد  عربی  هدف نهایی، غایت
۱۰۱ مقصود عربی آنچه کسی قصد انجام آن را دارد، منظور، مطلوب و مورد نظر.
۱۰۲ مقیما  عربی،
فارسی
از شاعران قرن یازدهم.
۱۰۳ ملکا آرامی پادشاه، اسم مردی مجتهد در مسیحیت. توجه شود که اسم ملکا در حال حاضر فقط برای فرزند دختر مورد تایید ثبت احوال کشور است. بررسی کامل: اسم ملکا.
۱۰۴ ملکان  عبری  نام پدر خضر (ع)
۱۰۵ مندا آرامی،
فارسی
علم دانش ادارک شناخت، مندائیان مذهب مردمی صنعتگر و هنرمند ساکن جلگه خوزستان و حاشیه رود کارون است که در قرآن از آنان به صائبین نام برده شده است.
۱۰۶ منذر  عربی  آگاه سازنده و پنددهنده، ترساننده، از شخصیت های شاهنامه، نام فرمانروای یمن در زمان یزدگرد پادشاه ساسانی 
۱۰۷ منصور عربی یاری داده شده، پیروزشده، پیروز
۱۰۸ موسی  عبری  از آب کشیده شده، نام امام هفتم شیعیان، نام پسر عمران پیامبر بنی اسرائیل که در زمان فرعون به دنیا آمد 
۱۰۹ موشا عبری موسی
۱۱۰ مهابت  عربی  بزرگی، هیبت 
۱۱۱ مهام عربی کارهای دشوار و بزرگ، با اهمیتها
۱۱۲ مهدی  عربی  هدایت شده، نام امام دوازدهم شیعیان 
۱۱۳ مهدیار عربی،
فارسی
یار حضرت مهدی
۱۱۴ مهذب الدین  عربی  پاک و پیراسته در دین 
۱۱۵ مهراج سنسکریت نام رایج پادشاهان هندوستان
۱۱۶ مهرداد  کردی  نام یکی از پادشاهان سلسله اشکانی (نگارش کردی: مێرداد) 
۱۱۷ میثاق عربی عهد و پیمان
۱۱۸ میثم  عربی  نام پسر یحیی از یاران علی (ع) 
۱۱۹ میحاد عربی تک تک، جداگانه
۱۲۰ میخائیل  عبری  معرب از عبری، میکائیل 
۱۲۱ میران فارسی،
عربی
میر (از عربی) + ان (فارسی)، امیران، نام روستایی در استان آذربایجان شرقی. بررسی کامل: اسم میران.
۱۲۲ میرزا  فارسی،
عربی 
= میر (از عربی) + زا (فارسی) به معنی شاهزاده و امیرزاده 
۱۲۳ میشواک کردی منطقه ای در کردستان
۱۲۴ میشه  اوستایی،
پهلوی 
مشی 
۱۲۵ میعاد عربی محل قرارگاه، وعده گاه
۱۲۶ میکائیل  عبری  معرب از عبری به معنای “کیست که شبیه خدا باشد؟”، یکی از فرشتگان مقرب خداوند که معروف است روزی زمینیان را می رساند.
۱۲۷ میکسا لاتین کودکی که نشان از بزرگان دارد، در مراجع لاتین این واژه به معنای ماکسیمیوس کوچک آمده است که خود ماکسمیوس یه معنای بزرگترین است.
۱۲۸ میلان  عربی  خواهش، میل، آرزو، صفت مشبه از میل. بررسی کامل: اسم میلان.
۱۲۹ مینوس یونانی در اساطیر یونانی نام پادشاه کرت پسر زئوس
www.NameFarsi.com

در ادامه لیست کامل نام های فارسی پسرانه با حرف میم قرار دارد. فهرستی از اسم پسر با م.

Iranian boy name

اسم پسر از م
نام پسرانه به م

ادامه: نام پسر فارسی با م

Boys' name with m

نام پسر با م

اسم پسر فارسی با حرف م

فهرست کامل زیباترین اسامی پسرانه با م

نام های پسرانه با حرف میم

اسم پسر فارسی با م

نام های پسرانه پارسی بسیاری هستند که با حرف م شروع می شوند. در واقع اسامی پسرانه محبوب با م فراوانی زیادی دارند. حرف میم از لحاظ آوایی خوش آوا و گوش نواز است. ادای حرف م راحت بوده و تلفظ نام های با حرف م آسان است. در جدول زیر اسامی پارسی با م قرار دارند. خیلی نام های محبوب پسر با م شروع می شوند. مثل اسم مهراد، ماکان، ماهان. علاوه بر این بسیاری از نام های پسر با م از اسم های شاهنامه ای هستند که این اصالت این اسامی پسرانه را نشان می دهد.

در صفحه بعدی نیز نام های پسرانه ایرانی با م قرار گرفته اند. یعنی اسامی پسر با م با سایر ریشه ها. اسم پسر کردی، ترکی، لری و غیره با حرف میم.

Boy name with M
اسم پسر با م

اسم پسر با م

در ادامه لیست کامل اسم های پسرانه با حرف م را مشاهده می کنید. به همراه معنی دقیق اسم ها.

ردیف نام فارسی  معنی اسم
۱ ماتیار  = مادیار، مرکب از ماد مخفف مادر + یار = یار مادر، کمک کننده به مادر.
۲ ماخ   از شخصیت های شاهنامه فردوسی، نام سخندانی پیر، مرزبان هری و هم چنین از راویان شاهنامه.
۳ مادیس   اسم پادشاه سکائیان. سکاییان یا سکاها دسته‌ای از مردمان کوچ‌نشین ایرانی‌تبار بوده اند که دوران زندگی شان به پیش از هخامنشیان برمی‌گردد.
۴ ماراسپند   کلام مقدس، نام فرشته نگهبان آب، هم چنین در ایران قدیم روز بیست و نهم از هر ماه شمسی را ماراسپند می نامیدند.
۵ ماراسفند   = ماراسپند
۶ ماروسپند   نام سردار شیرویه پسر خسروپرویز پادشا ساسانی، از شخصیتهای شاهنامه فردوسی نیز می باشد.
۷ مازیار   مازیار یعنی = ماه ایزدیار، مازدیار. صاحبِ كوه ماز. نام پسر قارون، از سپهبدان مازندران در قرن سوم که علیه خلیفه بغداد شورش کرد. ماه ایزدیار را می توان ماه یار خداوند، زیباروی که دوست پروردگار است، معنی کرد.
۸ ماکان   نام پسر کاکی از پادشاهان مازندران در قرن چهارم. بررسی دقیق تر: اسم ماکان.
۹ مانای   فرمانده پارسیان در زمان سلطنت دیوکس پادشاه ماد.
۱۰ ماندا  علم، دانش، معرفت، ادارک، شناخت، مندائیان مذهب مردم صنعتگر و هنرمند ساکن جلگه خوزستان و حاشیه رود کارون است که در قرآن از آنان به اسم صائبین یاد شده است.
۱۱ مانی   نام بنیانگذار آیین مانوی، پیامبر ایرانی در زمان شاپور ساسانی. بررسی تخصصی و نظرات درباره اسم مانی را بخوانید: مانی.
۱۲ ماه برزین   دارای شکوهی چون ماه، شکوهمند چون ماه.
۱۳ ماه بنداد   اسم یکی از بزرگان عصر انوشیروان پادشاه ساسانی.
۱۴ ماه فرزین   نام پدر به آفرید
۱۵ ماه گشسپ   نام پسر بهرام گور پادشاه ساسانی.
۱۶ ماه مهر   مرکب از ماه + مهر (محبت یا خورشید)، نام پدر ماهیار در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی.
۱۷ ماهان   منسوب به ماه: روشن و زیبا چون ماه، نام شهری در استان کرمان، نام پدر سهل از بزرگان مرو بنا به بعضی از نسخه های شاهنامه. بررسی دقیق تر: اسم ماهان.
۱۸ ماهداد   به معنی داده ماه، اسم شخصی که اردشیر پادشاه ساسانی او را به مقام موبدان موبدی برگزید.
۱۹ ماهو   نام حاکم سیستان در زمان یزگرد پادشاه ساسانی.
۲۰ ماهو   از شخصیتهای شاهنامه، نام مرزبان مرو در زمان یزدگرد پادشاه ساسانی.
۲۱ ماهونداد   نام پدر دستور آذرباد از موبدان.
۲۲ ماهیار   دوست و یاور ماه، از شخصیتهای شاهنامه، نام زرگری در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی.
۲۳ مدریک  پسر تیز هوش، انسان فهیم، کسی که درک می کند.
۲۴ مدیوماه   اسم پسر عموی زرتشت.
۲۵ مرداس   مرد آسمانی، از شخصیت های شاهنامه فردوسی، نام پدر ضحاک که مرد نیکی بود و بدست پسرش کشته شد، نام پادشاهی پرهیزکار و بخشنده از دشت سواران و نیزه گزار.
۲۶ مردافکن   آن که مردان را به زمین می زند و شکست می دهد، قوی و زورمند، نام یکی از بزرگان ایران.
۲۷ مردان شه   شاه مردان، از شخصیت های شاهنامه، نام یکی از چهار پسر شیرین و خسروپرویز پادشاه ساسانی.
۲۸ مرداویج   مرد آویز نام سرسلسله امرای زیاری در قرن چهارم و پنجم.
۲۹ مردو   از شخصیت های شاهنامه، نام باغبان خسروپرویز پادشاه ساسانی.
۳۰ مزدا   در ادیان ایرانی، خداوند.
۳۱ مزدک   از شخصیتهای شاهنامه، نام مردی خردمند و آورنده آیین مزدکی، خردمند کوچک.
۳۲ مسباد   از نام های دوران هخامنشی.
۳۳ مشکان   مشک (سنسکریت) + ان (فارسی) مشک (ماده ای معطر) + ان (نشانه جمع فارسی)، نام ناحیه ای در همدان، نام پدر ابونصر صاحب دیوان رسالت محمد غزنوی و استاد ابوالفضل بیهقی.
۳۴ مکابیز   مگابیز، نام یکی از سرداران داریوش پادشاه هخامنشی.
۳۵ مگابیز   = مکابیز، اسم یکی از سرداران داریوش هخامنشی.
۳۶ منجیک   نام شاعر ایرانی قرن چهارم، منجیک ترمذی اسم فارسی
۳۷ مندا  علم دانش ادارک شناخت، مندائیان مذهب مردمی صنعتگر و هنرمند ساکن جلگه خوزستان و حاشیه رود کارون است که در قرآن از آنان به صائبین نام برده شده است.
۳۸ مندی   از نام های امروزی زرتشتیان.
۳۹ منشور   از شخصیت های شاهنامه، نام پهلوان تورانی در سپاه افراسیاب تورانی. ثبت احوال منشور را این چنین معنی کرده است: (عربی) ۱- اصول، نظریات و عقاید كسی یا سازمانی كه به صورت رسمی و اعلامیه اعلام و منتشر می‌شود؛ ۲- (در قدیم) حكم، فرمان؛ ۳- سند، قباله؛ ۴- عهد و پیمان. بسیاری از ما ایرانیان با شنیدن واژه منشور یاد منشور کوروش می افتیم. استوانه ای که نیمهٔ نخست این لوح از زبان رویدادنگاران بابلی و نیمهٔ پایانی آن، سخنان و دستورهای کورش به زبان و خط میخی اکدی (بابلی نو) نوشته شده‌ است.
۴۰ منوچهر   در اوستا آن که از نژاد منوش است.
۴۱ منوش   از شخصیت های شاهنامه، نام پسر پشنگ و نوه دختری ایرج از پادشاه پیشدادی، نام یکی از ناموران قدیم که امروزه در اوستا اسمی از او نیست.
۴۲ منوشان   از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از فرمانروایان دلاور ایرانی که از سپاهیان کیخسرو پادشاه کیانی بود.
۴۳ منوشچهر  منوچهر.
۴۴ موتا   نام یکی از سرداران دیلمی.
۴۵ مهان   بزرگان (با تلفظ Mehan)؛ اما باید بدانید که اسم مهان در حال حاضر بعنوان اسم دختر مورد تایید است و با تلفظ Mahān و به معنی مثل ماه.
۴۶ مهباد   مرکب از مه (بزرگ) + یاد (بد، پسوند اتصاف)، نام یکی از سرداران هخامنشی.
۴۷ مهبد  مهبود، سرور ماه،کناییه از کسی که زیباییش از ماه بیشتر است، از شخصیت های شاهنامه، نام وزیر انوشیروان پادشاه ساسانی که به ریختن زهر در غذای او متهم و کشته شد.
۴۸ مهبود  مهبد، معادل اسم مهبد که در بالا معنی شد.
۴۹ مهداد   داده ماه.
۵۰ مهرآزاد   مرکب از مهر (محبت یا خورشید) + آزاد (رها).
۵۱ مهراب   به معنی دوستدار آب، هم چنین به معنی کسی که فروغ خورشید دارد، از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه کابل از نوادگان ضحاک در زمان حکومت سام نریمان و پدر رودابه مادر رستم پهلوان شاهنامه.
۵۲ مهراد   بخشنده بزرگ. بررسی دقیق تر: اسم مهراد.
۵۳ مهراز   راز بزرگ. با تلفظ Mehraz به عنوان اسم دختر از اسامی مورد تایید ثبت احوال است.
۵۴ مهراس   از شخصیت های شاهنامه، نام موبدی رومی و نماینده قیصر روم در دربار انوشیروان پادشاه ساسانی. بررسی دقیق: اسم مهراس.
۵۵ مهراسپند   ماراسپند، کلام مقدس، نام فرشته نگهبان آب، نام روز بیست و نهم از هر ماه شمسی در ایران قدیم.
۵۶ مهرام   ماه آرام.
۵۷ مهران   مرکب از مهر (محبت یا خورشید) + ان (پسوند نسبت)، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر اورند سردار ایرانی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی.
۵۸ مهران ستاد   از شخصیتهای شاهنامه، نام موبدی خردمند و راد و جهاندیده در درگاه انوشیروان پادشاه ساسانی.
۵۹ مهربد   مرکب از مهر (خورشید یا مهربانی) + بد (پسوند اتصاف). مهربد یعنی محافظ یا نگهبان مهربانی و محبت؛ ۲-(به مجاز) شخص مهربان. قسمت اسم های متناسب با مهر را نیز ببینید.
۶۰ مهربرزین   از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران بهرام گور پادشاه ساسانی. همچنین نام یکی از سه آتشکده ی عصر ساسانی در ایران و نام گروهی از ناموران در ایران باستان. ترکیب مهر + برزین. برزین واژه پهلوی است و به معنی ۱- بالنده (بالنده مهر) فشرده‌ی آذر برزین مهر؛ ۲- (اَعلام) نام یكی از آتشكده‌ی ی بزرگ ایران. پسر مهربرزین می شود: مهر بزرگوار.
۶۱ مهربنداد   از شخصیتهای شاهنامه، نام مردی در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی.
۶۲ مهرپویا   آن که در راه مهر و محبت قدم بر می دارد. {و ثبت قدم است.}
۶۳ مهرتاش   اسم پسر فارسی ترکی: مهر (فارسی) + تاش (ترکی) = همتای مهر. مثل خورشید یا به مجاز مهربان.
۶۴ مهرداد   داده خورشید، نام چند تن از پادشاهان اشکانی.
۶۵ مهردار   دارنده مهر و محبت، مهربان. NameFarsi.com
۶۶ مهرسام  پسر خونگرم و مهربان، مرکب از مهر به معنای مهربانی یا خورشید و سام به معنای آتش است. بررسی دقیق تر: اسم مهرسام.
۶۷ مهرشاد  شادمهر، مرکب از شاد (خوشحال) + مهر (محبت یا خورشید)، نام شهر یا مکانی در نیشابور.
۶۸ مهرماه   مرکب از مهر (محبت و دوستی) + ماه، اسم پسر ساسان.
۶۹ مهرنرسه   نام پسر ورزاک از خاندان ساسانیان.
۷۰ مهرنیا  از نسل خورشید، زیبا و درخشان. در حال حاضر این نام فقط برای فرزند دختر قابل ثبت در ثبت احوال ایران است. ضمنا معنی “آنکه از نسل مهربانان است” نیز برای این نام زیبا قابل تعبیر است.
۷۱ مهریاد  یادگار خورشید، مرکب از مهر و یاد.
۷۲ مهریار   دوست و یار خورشید. هم چنین به معنی دوست مهربان.
۷۳ مهزیار  بررسی دقیق: اسم مهزیار. در برخی منابع مهزیار معادل مازیار معنی شده است. نام پدر علی بن مهزیار که روایت است که توفیق ملاقات با امام زمان را به دست آورد و مقبره وی در اهواز است. نام پدر علی اهوازی (علی ابن مهزیار اهوازی دورقی شیعی، مكنی (كنیه‌ی او) به ابوالحسن مشهور به پسر مهزیار، وی فقیه و مفسر بود).
۷۴ مهست   بزرگترین و مهمترین، اسم پسر داریوش پادشاه هخامنشی. معنی اعلی حضرت یا عالی قدر (صفت یا عنوانی برای شاه) نیز دارد. مهستا و مهستی نیز اسم دخترانه با م هستند.
۷۵ مهنام   دارای نام زیبا. ترکیب مه (ماه) + نام. آنکه نامش در ذهن و تاریخ می درخشد. دقت شود در حال حاضر این اسم برای دختر قابل ثبت در ثبت احوال ایران است.
۷۶ مهند  تکه ای از ماه، اندکی از ماه، به فتح میم و ه و سکون نون و دال، اسم پسر خراسانی. توجه داشته باشید که این نام در حال حاضر به عنوان اسم دخترانه در ثبت احوال به ثبت می رسد.
۷۷ مهیاد  یاد و خاطره ماه، کسی که زیباییش یاد آور ماه است، دارای چهره ای زیبا چون ماه.
۷۸ مهیار   ماهیار، یار ماه.
۷۹ میر فرهان  میر بمعنای بزرگ + فرهان که نام شهری نزدیک همدان است.
۸۰ میرو   از شخصیت های شاهنامه، نام یکی از سرداران رستم هرمزان پادشاه ساسانی.
۸۱ میرین   از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری رومی و داماد قیصر روم.
۸۲ میشا   همیشه بهار، همیشه جوان، گیاهی که همیشه سبز است.
۸۳ میشان   نام روستایی در استان کهگیلویه.
۸۴ میلاد   صورت دیگری از مهرداد، از شخصیت های شاهنامه، نام یکی از دلیران ایرانی زمان کیکاووس پادشاه کیانی. در برخی منابع میلاد عربی شناخته شده و به معنی زمان تولد و تولد است.
۸۵ میلان  نام دو روستا در شهرهای لردگان و تبریز.
۸۶ میهن یار   دوست و یار وطن.
www.NameFarsi.com

Iranian boy name

اسم پسر ایرانی با م

شامل نام های پسرانه با میم اسامی کردی، اسامی ترکی، لری، اوستایی و … با حرف م.

اسم پسرانه با م
اسم پسر با م

زیباترین اسم های پسرانه با حرف م به نظر شما کدام اسم ها هستند؟
در قسمت نظرات دیدگاه خود را بنویسید.

اسم پسر ایرانی با ن

اسم پسر با ن

لیست نام پسر ایرانی با حرف ن

نام پسر با ن
اسامی پسرانه با ن

نام پسر ایرانی با ن

اسم های پسرانه ایرانی که با حرف ن شروع می شوند:

ردیف اسم ایرانی ریشه نام   معنی اسم
۱ نادر اسم عربی   بی همتا، کمیاب، آنچه به ندرت یافت شود، نام مؤسس سلسله افشاریه.
۲ نادعلی عربی   علی را بخوان، نام دعایی.
۳ نادین سنسکریت، فارسی   پویا و پرتحرک، در جریان، جاری، الهه رودخانه.
۴ نادینوس آشوری   شاه بابل.
۵ ناصح الدین عربی   پنددهنده در دین، نصیحت کننده در دین.
۶ ناصر عربی   نصرت دهنده، یاری دهنده، کمک کننده.
۷ ناصرالدین عربی  یاری کننده دین، اسم پسر محمد شاه قاجار.
۸ ناضر عربی   شاد، مسرور، شاداب، بسیار سرسبز.
۹ ناهیرا آشوری   روشنایی، نور.
۱۰ نایب عربی  نماینده، جانشین، آنکه در غیاب کسی عهده دار مقام و مسئولیت اوست، عنوان دولتی و دیوانی در دوره حکومت قاجار.
۱۱ نبوت عربی   رسالت، پیغمبری، مبعوث بودن کسی از سوی خداوند به راهنمایی مردم، یکی از سه اصل اعتقادی مسلمانان (توحید، معاد، نبوت).
۱۲ نبی عربی   پیامبر خداوند، لقب پیامبر (ص).
۱۳ نجات عربی   رهایی، خلاصی، آزادی.
۱۴ نجات الله عربی   آن که خدا او را نجات داده است.
۱۵ نجف عربی   نام شهری در عراق که آرامگاه علی (ع) در آن واقع شده است.
۱۶ نجم الدین عربی   ستاره دین، آن که چون ستاره ای در دین می درخشد، نام عارف بزرگ و نامدار قرن هفتم: نجم الدین رازی، دین دار خالص.
۱۷ نجیب عربی   شریف، اصیل، عفیف، پاکدامن.
۱۸ نجیب الدین عربی   اصیل و شریف در دین.
۱۹ ندیم عربی   همنشین و هم صحبت، به ویژه با بزرگان.
۲۰ نشاط عربی   شادی، خوشی، سرزندگی.
۲۱ نصر عربی   یاری، مدد، پیروزی، ظفر، نام سوره ای در قرآن کریم، نام یکی از پادشاهان سامانی.
۲۲ نصرالدین عربی   یاری دادن به دین، از شخصیتهای افسانه ای.
۲۳ نصرالله عربی   یاری خداوند، نام یکی از فضلای نامدار قرن ششم و مترجم کلیله و دمنه: نصرالله منشی.
۲۴ نصرت الله عربی   یاری خداوند اسم دختر زیبا
۲۵ نصیر عربی   یاری دهنده، یاور، از نام های خداوند.
۲۶ نصیرا عربی   نام یکی از دانشمندان و شعرای قرن یازدهم.
۲۷ نصیرالدین عربی   یاری دهنده دین، نام یکی از علمای بزرگ ریاضی و نجوم و حکمت ایران در قرن هفتم، خواجه نصیرالدین طوسی.
۲۸ نضیر عربی   شاداب، سرسبز.
۲۹ نظام عربی  مجموعه قوانین، قواعد، سنن، یا نوامیسی که قوام و انتظام چیزی بر آنها نهاده شده است.
۳۰ نظام الدین عربی   موجب نظم و انظباط در دین.
۳۱ نظام الملک عربی   باعث نظم و سرزمین، اسم وزیر معروف سلجوقیان در قرن پنجم.
۳۲ نظرعلی عربی   چشم و دیده علی (ع).
۳۳ نعمان عربی   نام چندتن از پادشاهان حیره.
۳۴ نعمت عربی   آنچه باعث شادکامی و آسایش زندگی انسان شود،عطا و بخشش.
۳۵ نعمت الله عربی   بخشش خداوند.
۳۶ نعیم عربی   نعمت، نرم و لطیف، از اسامی بهشت.
۳۷ نعیم الدین عربی   نعمت دین، اسم مذهبی.
۳۸ نعیما عربی   نعمت، تخلص نعمت سمرقندی شاعر قرن یازدهم.
۳۹ نقدعلی عربی   مرکب از نقد (ارزیابی و سنجش سره از ناسره) + علی.
۴۰ نقی عربی   پاکیزه، پاک، برگزیده، لقب امام دهم شیعیان.
۴۱ نقی الدین عربی   برگزیده در دین.
۴۲ نوح عبری   معرب از عبری، راحت، اسم پیامبری که به دستور خداوند کشتی بزرگی ساخت و یاران خود و از هر حیوان یک جفت را سوار بر کشتی کرد و از طوفان نجاتشان داد، نام سوره ای در قرآن کریم.
۴۲ نوتریگا زرتشتی   = نوتریکا؛ نام برادر کوچکتر اشو زرتشت؛
۴۳ نورالدین عربی   روشنایی و فروغ دین، نام شاعر و نویسنده نامدار قرن نهم، عبدالرحمن جامی.
۴۴ نورالله اسم عربی   نور و روشنایی و فروغ خداوند.
۴۵ نویان ترکی  امیر سپاه، شاهزاده، لقب سلاطین و بزرگان ترک.
۴۶ نهام عربی  آهنگر، نجار، همچنین راهب دیر نشین.
۴۷ نیسان سریانی  نام دومین ماه فصل بهار، اردیبهشت، بارانی که در اردیبهشت می بارد، باران بهاری.
۴۸ نیکاو اوستایی،پهلوی  مرکب از نیک به معنای خوب بعلاوه آو که همان تلفظ آب در فارسی باستان است. آب شفاف و گوارا نام دختر ایرانی
۴۹ نیوان فارسی، کردی  مرد دلیر، شجاع، پهلوان.
۵۰ نیهاد کردی  نهاد، سرشت، طبیعت، بنیاد، ضمیر دل،اساس، مقام و جایگاه، قاعده.
www.NameFarsi.com

Iranian boy name

ادامه: مشاهده نام پسر فارسی با ن

نظرسنجی اسم پسرانه با ن

شما از بین نام های پسرانه با حرف ن کدام اسم را بیشتر می پسندید؟ کدام اسم را دوست دارید اما در لیست بالا نیست؟ در قسمت نظرات اسم انتخابی خود را بنویسید.

Boys name with N

نام پسر با ن

اسم پسر فارسی با حرف ن

اسم پسر ایرانی با ن Iranian boy name with N

در بین نام های پسرانه ایرانی اسم های شروع شونده با حرف ن که ریشه فارسی دارند تعداد زیادی ندارند. اما در این بین چند نام وجود دارند که همواره بسیار محبوب بوده و هستند. نام هایی مثل نیما و نوید که اوج محبوبیتشان در ایران دهه ۶۰ بوده اما همواره به دلیل آوا و معنای زیبا محبوب هستند. هم چنین اسم هایی هم هستند که در این ۵ سال اخیر بسیار بسیار محبوب تر برای انتخاب اسم پسر شده اند. اسم های مثل نویان و نیوان. که البته نویان ریشه ترکی دارد و نیوان اسم پسر فارسی است و هر دو از اسامی محبوب این روزها در ایران هستند.

نکته دیگر در مورد لیست اسم پسر با ن (و البته لیست نام های فارسی با سایر حروف)، این است که بسیاری از این اسامی از نام های پسرانه شاهنامه ای هستند. یعنی اسم های زیبای پارسی پسرانه که در کتاب شاهنامه آورده شده است و به نوعی نام شخصیت یا کارکتر تاریخی بوده اند. اسم های مثل نریمان، نستوه، نهل و غیره. زمانی که در معنی و تاریخچه این اسم ها دقیق تر می نگریم می فهمیم که واقعا زیباترین اسم ها هستند. نام هایی که عموما هم معنی زیبایی دارند، هم ریشه در تاریخ ایران دارند و هم یادآور شخصیت تاریخی در ایران باستان. در ادامه فهرست کامل اسامی فارسی با حرف ن قرار دارند. ضمنا لیست اسامی با حرف نون که ریشه های کردی، ترکی، لری و غیره دارند نیز از طریق لینک پایین همین صفحه در دسترس است.

لیست کامل اسم پسر فارسی با حرف نون

اسم های پسرانه که با حرف ن شروع می شوند

۴۵ اسم پسرانه فارسی با حرف ن با معنی دقیق را در ادامه می بینید که همگی ریشه پارسی دارند:

ردیف اسم فارسی معنای نام
۱ نادین  در جریان، پویا و پرتحرک، الهه رودخانه، جاری.
۲ نامدار   مشهور، معروف، صاحب نام، دارای آوازه و شهرت بسیار.
۳ نامور   نام آور، مشهور.
۴ نامی   منسوب به نام، معروف، مشهور.
۵ نبرزین   اسم فرماندار گرگان در دوره داریوش پادشاه هخامنشی.
۶ نرداگشسپ   از شخصیت های شاهنامه فردوسی، نام سرداری از سپاهیان بهرام چوبین.
۷ نرسی   اسم یکی از شخصیتهای شاهنامه، همچنین نام یکی از پادشاهان ساسانی، فرشته وحی در اوستا، هم چنین نام پسر شاپور نوه اردشیر بابکان.
۸ نریمان   اسم پدر سام، جد رستم پهلوان شاهنامه فردوسی، به معنی پهلوان، دلیر.
۹ نستار   از شخصیتهای شاهنامه است، نام چوپان قیصر روم در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی.
۱۰ نستود  نستور،‏ اسم از شخصیت های شاهنامه فردوسی، نام پسر زریر پسر گشتاسپ پادشاه کیانی.
۱۱ نستور   از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر زریر پسر گشتاسپ پادشاه کیانی.
۱۲ نستوه   خستگی ناپذیر، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از پسران گودرز پادشاه اشکانی و نیز اسم یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی.
۱۳ نستهین/ نستیهن/ نستهن   از شخصیت های شاهنامه، نام پیران ویسه در زمان افراسیاب تورانی. نستیهن: = نستهن، برادر پیران ویسه (وزیر افراسیاب) است که در جنگ دوازده رخ به دست بیجن کشته شد.
۱۴ نشواد   نام پهلوان تورانی اسم شاهنامه ای
۱۵ نواب  عنوانی که به شاهزادگان دوره صفوی و قاجار داده می شد، روحانی، فعال سیاسی و رهبر جمعیت فدائیان اسلام که در سال هزار و سیصد و سی و چهار دستگیر و اعدام شد. بهتر است که این اسم به عنوان نامی عربی (چون ریشه عربی دارد) ذکر شود.
۱۶ نوتاش   همیشه، دایم.
۱۷ نوذر   از شخصیت های شاهنامه، نام فرزند منوچهر پادشاه پیشدادی و جانشین او.
۱۸ نوراهان   نورهان، تحفه، سوغات، ارمغان.
۱۹ نوروز   روز نو و تازه، بزرگترین جشن ملی اقوام ایرانی که از نخستین لحظات سال نو آغاز می شود، نام یکی از لحن های قدیم موسیقی ایرانی. نوروز از دید سازمان ملل.
۲۰ نورهان   تحفه، سوغات، ارمغان.
۲۱ نوش آذر   آتش جاوید، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گشتاسپ پادشاه کیانی و نیز نام یکی از پسران اسفندیار.
۲۲ نوشاب   آب گوارا، آب زندگی، شربت مطبوع، آب حیات
۲۳ نوشیار   یار شیرین چون عسل، یار بی مرگ، نام پسرعموی گرشاسپ در گرشاسپ نامه.
۲۴ نوید   مژده، خبرخوش، بشارت.
۲۵ نوین   تازه، جدید.
۲۶ نهاد  سرشت، اساس، ضمیر دل، طبیعت، بنیاد، قاعده، مقام و جایگاه.
۲۷ نهل   از شخصیت های شاهنامه، نام دلاوری تورانی در سپاه افراسیاب تورانی. اسامی شاهنامه ای را ببینید.
۲۸ نیاتور  نیاطوس، از شخصیتهای شاهنامه، نام برادر قیصر روم از یاران سپاه خسروپرویز پادشاه ساسانی.
۲۹ نیاسان  پسری که پا جای پای اجدادش می گذارد.
۳۰ نیاسان  شبیه به نیاکان، مانند پدران، پسری که شبیه اجداد و نیاکان خود است.
۳۱ نیاطوس  نیاتور، از شخصیت های شاهنامه، نام برادر قیصر روم از یاران سپاه خسروپرویز پادشاه ساسانی.
۳۲ نیاک  پسری که خلق و خوی او مانند اجداد و نیاکانش است.
۳۳ نیاوش  پسری که شبیه اجداد و نیاکان خود است، مرکب از نیا و پسوند مشابهت، همچنین یکی از توابع سردشت مهاباد. “نیا” ب معنی اجداد است و “وش” پسوند شباهت.
۳۴ نیاوند  از نسل نیاکان، ادامه نسل اجداد.
۳۵ نیشام   نام فرشته نگهبان آذرخش.
۳۶ نیک   خوب، نیکو، آدم خوب، شخص صالح اسم پسر
۳۷ نیک رای  دارای اندیشه نیک مرکب از نیک و رأی
۳۸ نیکان   منسوب به نیک. بررسی دقیقتر اسم نیکان.
۳۹ نیما   نام آور و نامور، علی اسفندیاری متخلص به نیما یوشیج شاعر معروف ایرانی قرن چهاردهم، همچنین اسم مازندرانی پسرانه به معنی کمان؛ (معنی کامل اسم نیما)
۴۰ نیو   دلیر، شجاع.
۴۱ نیوان  مرد دلیر، شجاع پهلوان.
۴۲ نیوتش  با کسی یکی شدن، همراهی و مجامعت، بر وزن پیشکش.
۴۳ نیوتیش  نیوتش، با کسی یکی شدن، همراهی و مجامعت (هر سه حرف اول ساکن هستند، بر وزن دیو).
۴۴ نیوزاد   (بر وزن دیو) به معنی پهلوان زاده.
۴۵ نیوزار   از شخصیتهای شاهنامه، اسم پسر گشتاسپ پادشاه کیانی.
www.NameFarsi.com

Iranian boy name

اسم پسر ایرانی با ن

اسم با ن
اسم پسر با ن نام پسرانه با حرف ن

نظرسنجی اسم پسر با ن

از بین نام های بالا کدام اسم را بیشتر می پسندید؟ کدام اسم را دوست دارید اما در لیست بالا نیست؟ در قسمت نظرات اسم انتخابی خود را بنویسید. هم چنین منتخب اسم با ن که شامل اسم های پسر و دختر با حرف نون هست را نیز ببینید.

اسم پسر ایرانی با ش

اسم پسر با ش

لیست نام پسر ایرانی با حرف ش

اسم با ش
اسم پسر ایرانی با ش

شامل اسم های پسرانه زیبا (ترکی، عربی و …) با حرف ش

ردیف اسم ایرانی ریشه نام معنی اسم
۱ شادتگین فارسی، ترکی شاد (فارسی) + تگین (ترکی) = پهلوان شاد، از امیران دربار خوارزمشاه.
۲ شادلی  عربی  نام چندتن از بزرگان عرب. شادلی اسم دخترانه با ریشه ترکی هم هست.  اسم شادلی در حال حاضر فقط به عنوان اسم دختر مورد تایید ثبت احوال کشور است. اسم شادلین هم به عنوان اسم دختر فارسی مورد تایید ثبت احوال کشور است.
۳ شادن عربی اسم پسرانه  دخترانه به معنی بچه آهو، زیبا و لطیف مانند بچه آهو، بچه آهویی که کمی بزرگ شده و بی نیاز از مادر است. توجه شود که اسم شادن در حال حاضر فقط به عنوان اسم دختر مورد تایید ثبت احوال کشور است.
۴ شار  عربی  عنوان عمومی پادشاهان غرجستان (منطقه ای در عربستان کنونی).
۵ شارایل آشوری خدای پادشاه.
۶ شارو  کردی  بازمانده یا پنهان.
۷ شاروسین آشوری پادشاه مقدس.
۸ شاعی  عربی  شیعی.
۹ شاکر عربی شکرگزار، کسی که در حال شکر کردن است، معمولا منظور شکرگزاری در برابر خداوند است.
۱۰ شاکل  عربی  شبیه و مانند
۱۱ شامل عربی حاوی، دارنده، کامل، فراگیرنده، نام یکی از رهبران مذهبی و سران عشایر قفقاز.
۱۲ شانلی  عربی، ترکی  شان (عربی) + لی (ترکی)، مشهور، پرافتخار، شایان تحسین و مایه افتخار. توجه کنید که در حال حاضر این اسم برای دختر قابل ثبت در ثبت احوال ایران است. شانلی یعنی افتخار آمیز. معروف.
۱۳ شانیا هندی اسم پسر به معنی کسی که در تصمیم و نظر خود پابرجاست، مصمم، ثابت قدم.
۱۴ شاویس  فارسی، عربی  شا (فارسی) + ویس (عربی) مرکب از شاه + اویس (نام شخصی پارسا که از تابعین بوده است).
۱۵ شاه محمد فارسی، عربی شاه (فارسی) + محمد (عربی)، اسم نقاش معروف ایرانی در زمان صفویه نیز بوده است.
۱۶ شاه مراد  فارسی، عربی  شاه (فارسی) + مراد (عربی) مهمترین و بزرگترین آرزو .
۱۷ شاه هژبر فارسی، عربی شاه (فارسی) + هژبر (از عربی: هزبر) نام پسر پادشاه یمن .
۱۸ شاهارا  آشوری  حافظ شب های روزه داران 
۱۹ شاهد عربی زیبارو، محبوب، معشوق
۲۰ شاهر  عربی  مشهور، معروف، نامی
۲۱ شاهسون اسم ترکی شاه (فارسی) + سون (ترکی) = شاه دوست، نام چند طایفه از طوایف ترک در ایران.
۲۲ شاهقلی  فارسی، ترکی  شاه (فارسی) + قلی (ترکی) غلام شاه، نام نقاش معروف ایرانی در زمان صفویه.
۲۳ شاهمیر فارسی، عربی شاه (فارسی) + میر (عربی)، امیرشاه، نام برادر میرک بیگ وزیر شاه اسماعیل صفوی.
۲۴ شایار  کردی  وزیر (نگارش کردی: شایار)
۲۵ شایرایا آشوری ستاره ناهید
۲۶ شبلی  عربی  نام عارف معروف قرن سوم و چهارم
۲۷ شبنا عبری جوان، نام یکی وکلای قصر حزقیا پادشاه یهودا
۲۸ شبیر  عربی  اسم پسر هارون از پیامبران بنی اسرائیل
۲۹ شجاع الدین عربی آن که در دفاع از دین شجاع است.
۳۰ شجاع الملک  عربی  آن که در دفاع از کشور شجاع است.
۳۱ شداد عبری نام فرزند عاد (ع)
۳۲ شرف  عربی  بزرگواری، برتری 
۳۳ شرف الدین عربی موجب آبروی دین و آیین
۳۴ شرف الزمان  عربی  موجب بزرگی عصر و روزگار 
۳۵ شریف عربی ارزشمند، عالی، سید، ارجمند، بزرگوار، نام کوهی در عربستان .
۳۶ شریف الدین  عربی  دارای دین و آیین پاک 
۳۷ شعبان عربی نام ماه هشتم از سال قمری
۳۸ شعیب  عبری  توشه دان، نام پدر همسر موسی (ع)، نام کوهی در یمن 
۳۹ شفا عربی بهبود یافتن از بیماری، تندرستی
۴۰ شفیع  عربی  شفاعت کننده، پایمرد 
۴۱ شقیق عربی نام یکی از سرداران علی (ع)
۴۲ شکرالله  عربی  سپاس خد ارا 
۴۳ شکرعلی عربی (به ضم شین) عربی مرکب از شکر (سپاس) + علی (بلندمرتبه)
۴۴ شکور  عربی  بسیار سپاسگزار، از نامهای خداوند 
۴۵ شکیل عربی زیبا، پسر خوش چهره
۴۶ شلیخا  عبری  سریانی نام یکی از حواریون عیسی (ع) 
۴۷ شماس سریانی خادم، عابد، طبقه و گروهی از روحانیون مسیحی، از شخصیت های شاهنامه فردوسی، نام سردار ایرانی مسیحی در زمان پادشاهی نوشزاد فرزند انوشیروان پادشاه ساسانی.
۴۸ شمس  عربی  خورشید، اسم بتی در قدیم، نام سوره ای در قرآن کریم.
۴۹ شمس الدین اسم عربی آفتاب دین، نام دو تن از پادشاهان آل کرت.
۵۰ شمس الهدی  عربی  خورشید هدایت 
۵۱ شمعون عبری شنونده، نام یکی از برادران یوسف (ع)
۵۲ شمیل  عربی  باد شمال، نام روستایی در نزدیکی بندرعباس.
۵۳ شمینه آشوری حاصلخیز، برکت یافته.
۵۴ شوان  کردی  گله بان، چوپان
۵۵ شورعلی فارسی، عربی شور (فارسی) + علی (عربی) مرکب از شور (هیجان ) + علی (بلندمرتبه)
۵۶ شوق علی  عربی  مرکب از شوق (هیجان) + علی (بلند مرتبه)، آنکه شوق دیدن حضرت علی (ع) را دارد.
۵۷ شهاب عربی شعله آتش، سنگ آسمانی، ستاره دنباله دار، شهاب معنی پادشاه آبها نیز می‌دهد.
۵۸ شهاب الدین  عربی  آن که چون ستاره روشنی در دین است، نام حکیم معروف قرن ششم، شهاب الدین سهره وردی.
۵۹ شهرتاش فارسی، ترکی شهر (فارسی) + تاش (ترکی) همسایه و همشهری.
۶۰ شهیر  عربی  معروف، نام آور، نامدار
۶۱ شیبان عربی از قبایل عرب
۶۲ شیبت  عربی  سفیدی مو، پیری
۶۳ شیث عبری نام سومین پسر آدم و حوا که به عقیده مسلمانان مقام نبوت داشت.
۶۴ شیراحمد  فارسی، عربی  شیر (فارسی) + احمد (عربی) مرکب از شیر (شجاع) + احمد (ستوده).
۶۵ شیرعلی فارسی، عربی شیر (فارسی) + علی (عربی) ، مرکب از شیر (شجاع) + علی (بلندمرتبه)، نام طایفه ای از طوایف کهگیلویه.
۶۶ شیرمحمد  فارسی، عربی  شیر (فارسی) + محمد (عربی) مرکب از شیر (شجاع) + محمد (ستوده).
www.NameFarsi.com

Iranian boy name

◄ مشاهده ادامه: نام پسر فارسی با ش

اسم پسر با ش
نام پسرانه با حرف ش

نظرسنجی اسم

انتخاب شما کدام اسم هست؟ در قسمت نظرات بنویسید.

Boy name with Sh

نام پسر با ش

اسم پسر فارسی با حرف ش

شامل اسم های پسرانه زیبای پارسی با حرف شین

Boys Name with Sh
اسم پسر با ش شروع شود

اسامی پسرانه با ش

اسم های پارسی پسرانه که با ش شروع می شوند. اسامی پسر زیبایی در زبان ما هستند که با حرف شین آغاز می شوند، نام هایی چون شروین، شهرام، شاهرخ، شهیار و شهریار که اسامی شناخته شده تری هستند. در این بین خیلی از اسم های با ش با پیشوند شه یا شاه شروع می شوند و معنا و مفهوم پادشاه (مجازا باشکوه و قدرتمند) را دارند. ضمنا می توانید اسامی با مفهوم شاه را نیز ببینید.

لیست نام های پسرانه با حرف شین

در ادامه فهرست کامل اسامی فارسی پسر با ش را به همراه معنی می بینید:

ردیف نام فارسی  معنی اسم
۱ شابرزین   = شاه برزین
۲ شابهار   نام دشتی است که در نواحی شهر کابل واقع شده است.
۳ شاپور   شاپور معادل شاه پور است. به معنی پسر شاه، شاهزاده، از شخصیت های شاهنامه فردوسی و نیز اسم دلاوری گرانمایه و بارسالار فریدون پادشاه پیشدادی، همچنین نام چند تن از پادشاهان و پهلوانان ایرانی در شاهنامه، اسم پسر فارسی.
۴ شادان برزین   اسم دانشمندی از اهالی توس. در حال حاضر اسم شادان، به تنهایی به عنوان اسم دختر مورد تایید ثبت احوال کشور است.
۵ شادان هرمز   مرکب از شادان (به معنی شاد) + هرمز (اهورامزدا یا خدا)؛ الهه شادی.
۶ شادبه   بهترین شادی
۷ شادتگین   شاد (فارسی) + تگین (ترکی) به معنی پهلوان = پهلوان شاد، اسم یکی از امیران دربار خوارزمشاه. در واقع باید چنین نامی را ترکی دانست تا فارسی.
۸ شادکان   کامیاب، خوشحال، شادمان، کامروا، نام برادر فریدون پادشاه پیشدادی بنا به روایتی.
۹ شادمان   خوشحال، مسرور، نام برادر شیرویه، اسم پسر خسروپرویز پادشاه ساسانی.
۱۰ شادیار   شاد و خوشحال.
۱۱ شارویه   شیرویه.
۱۲ شاور   شاپور، شاه پور، پسر شاه، شاهزاده، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری گرانمایه و بارسالار فریدون پادشاه پیشدادی، همچنین اسم چندتن از پادشاهان و پهلوانان ایرانی در شاهنامه.
۱۳ شاوران   از شخصیت های شاهنامه، نام پدر زنگه پهلوان ایرانی در دوره کیکاووس پادشاه کیانی.
۱۴ شاوگ   نام پادشاه کوشان در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی.
۱۵ شاه برزین   اسم شخصی در وندیدا (بخشی از اوستا).
۱۶ شاه بهرام   نام بهرام گور پادشاه ساسانی و همچنین پادشاه کشمیر.
۱۷ شاه پر   شهپر.
۱۸ شاه سرور   نام پسر شاه سرو پادشاه کشمیر.
۱۹ شاه موبد   شوهر ویس در منظومه ویس و رامین.
۲۰ شاهباز   شهباز، باز سفید رنگ.
۲۱ شاهپور   شاپور، پسر شاه، شاهزاده، نام چند تن از شاهان ساسانی.
۲۲ شاهدیس   مانند شاه
۲۳ شاهرخ   آن که چهره ای با هیبت و شکوه چون شاه دارد، نام پسر امیر تیمور پادشاه تیموری.
۲۴ شاهروز   نام پسر شاه بهرام پادشاه کشمیر.
۲۵ شاهسار   نام یکی از شاعران دربار سامانیان.
۲۶ شاهفور   شاپور.
۲۷ شاهقلی   شاه (فارسی) + قلی (ترکی) غلام شاه، نام نقاش معروف ایرانی در زمان صفویه.
۲۸ شاهک   شاه کوچک، از شخصیت های شاهنامه فردوسی، اسم یکی از بزرگان و مشاوران دربار هرمز پادشاه ساسانی.
۲۹ شاهکار   کار شاهانه، برجسته، ممتاز.
۳۰ شاهو   آن که چون شاه بزرگ و شکوهمند است، اسم یکی از رشته کوه‌های مهم در منطقه کردستان ایران نیز هست.
۳۱ شاهوش   آن که چون شاه بزرگ و شکوهمند است.
۳۲ شاهوی   از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هفتواد یکی از پهلوانان دوران اردشیر بابکان پادشاه ساسانی، نام یکی از راویان شاهنامه.
۳۳ شاهویه   نام در برزویه دانشمند ایرانی، مترجم کلیله و دمنه.
۳۴ شاهیار  یار سلطان، ملازم شاه.
۳۵ شاهین   نام پرنده شکاری.
۳۶ شایان   سزاوار، شایسته، ممکن، مقدور، نام زیبای فارسی.
۳۷ شایگان  مرد بزرگ، شایسته و شایان.
۳۸ شایورد   شادورد.
۳۹ شبان   چوپان، گله بان.
۴۰ شباویز   مرغ حق.
۴۱ شراکیم   نام یکی از سپهبدان مازندران.
۴۲ شروان   نام سرزمینی در جنوب شرقی قفقاز.
۴۳ شروین  در بعضی منابع از شروین به عنوان مخفف نام انوشیروان نام برده شده‌ است، همچنین شروین اسم تعدادی از شاهان در تبرستان (طبرستان) بوده‌ است. شروین به معنای کسی است که همه او را دوست دارند (معشوق مردمان) و همچنین به معنی همیشه پایدار، یکی از سرداران معاصر شاپورذوالاکتاف ساسانی؛ بررسی کامل اسم: شروین.
۴۳ شعیا  اشعیا، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل که نسبش به سلیمان نبی می رسد.
۴۴ شغاد   از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر زال و برادر رستم پهلوان شاهنامه که رستم را با حیله و نیرنگ به قتل رساند.
۴۵ شفروه   نام یکی از خاندانهای مشهور اصفهان
۴۶ شکیب   تحمل، بردباری، آرام و صبر
۴۷ شماخ   از شخصیتهای شاهنامه، نام شاه سوریان و از دلاوران ایران در زمان کیخسرو پادشاه کیانی.
۴۸ شماساس   از شخصیت های شاهنامه، نام سالاری بزرگ و برگزیده در سپاه توران زمان افراسیاب پادشاه تورانی.
۴۹ شمیران   از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی و جزو سپاه پیران ویسه در زمان افراسیاب تورانی.
۵۰ شنتیا  فاتح پیروز از القاب حضرت علی.
۵۱ شنطوس  از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در درگاه خسروپرویز پادشاه ساسانی.
۵۲ شنگان   از شخصیت های شاهنامه و از بزرگان ایرانی در زمان یزگرد پادشاه ساسانی.
۵۳ شنگل   شوخ، از شخصیتهای شاهنامه، نام شاه هند و جزو سپاهیان افراسیاب تورانی.
۵۴ شه موبد  شاه موبد.
۵۵ شهباز   = شاه باز، نوعی باز سفید رنگ و شکاری.
۵۶ شهبال   بزرگترین پر پرنده. بزرگ بال. شاه پر.
۵۷ شهبان   برادر زرین ملک در داستان ملک بهمن. به معنی محافظ شاه است. ترکیب شه به معنی شاه و پادشاه + بان که پسوند نگهبانی و حفاظت است.
۵۸ شهبد  شهبد (به ضم ب) مرکب از شه (شاه) + بد (صاحب، خداوند). ترکیب مرخم و به معنای شاه بزرگ و صاحب اختیار است. ضمنا بد را می توان پسوند محافظ و به معنی مسئول و نگهبان نیز دانست. پس شهبد یعنی نگهبان شاه و به مجاز معنی بلند مرتبه می دهد. بررسی کامل اسم: شهبد.
۵۹ شهداد   داده شاه، نام بخشی از شهرستان کرمان، نام رودی در کرمان نیز هست. اگر واژه “داد” را معادل عدل (عدالت) بدانید، شهداد را می توان شاه عدالت و انصاف و شاه عادل نیز معنی کرد.
۶۰ شهرآزاد   اسم یکی از پادشاهان ساسانی.
۶۱ شهرآگیم   حاکم شهر، نام یکی از سپهسالاران مازندران.
۶۲ شهراد   شاه بخشنده. بررسی کامل اسم: شهراد.
۶۳ شهرام   شاه شاد و خوشحال. معانی مطيع شاه، رام شاه و هم چنین آرام شاه، موجب آرامش شاه نیز برایش آمده است. تعبیر پادشاه آرام و صلحجو نیز شاید درست باشد.
۶۴ شهران   از شخصیتهای شاهنامه، اسم یکی از خردمندان ایرانی در زمان یزدگرد پادشاه ساسانی.
۶۵ شهربان   حاکم شهر. محافظ شهر.
۶۶ شهرتاش   شهر (فارسی) + تاش (ترکی) همسایه و همشهری.
۶۷ شهرخ  = شاهرخ، شاه منظر، کسی که رخساری همچون شاه دارد.
۶۸ شهرخواست   نام روستایی در نزدیکی شیراز، نام یکی از سرداران طبرستان.
۶۹ شهرداد   نام قدیم شهر اهواز؛ (شهر + داد = داده، آفریده)، زاده‌ شهر، شهری.
۷۰
۷۱ شهرسپ   از شخصیت های شاهنامه، نام وزیر طهمورث که مردی دانا و پارسا بود و شاه را به نیکی راهنمایی می کرد.
۷۲ شهرگان   شهری، اهل شهر
۷۳ شهرگیر   فاتح شهر، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی و سالار اردشیر بابکان پادشاه ساسانی.
۷۴ شهرو   آن که چهره ای چون چهره شاه دارد ، نام یکی از اعیان ایرانی در زمان یزگرد پادشاه ساسانی؛ در حال حاضر در ثبت احوال اسم دختر است.
۷۵ شهروان   شهربان، نگهبان شهر
۷۶ شهرود   نهر و رودخانه بزرگ، نام سازی
۷۷ شهروز   شاه روزگار یا داری بخت و روز شاه، نام سازی، نام شهری که خسروپرویز پادشاه ساسانی بنا کرد، به معنی روز شاهان نیز هست.
۷۸ شهروین   شهنام ، از نامهای باستانی
۷۹ شهریار   پادشاه، شاه، فرمانروا، حاکم، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از چهار پسر شیرین و خسروپرویز پادشاه ساسانی
۸۰ شهرین   نام یکی از نجبای ایرانی در زمان ساسانیان
۸۱ شهریور   نام ماه ششم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان آتش، نام روز چهارم از هر ماه شمسی در ایران قدیم
۸۲ شهسان  مانند شاه ، شاهوار ، دارای جلال و شکوه شاهانه
۸۳ شهفور   شه (فارسی) + فور (معرب پور)، شاهپور پسر شاه، شاهزاده.
۸۴ شهمردان   نام پسر ابولخیر، اخترشناس و ریاضیدان ایرانی.
۸۵ شهمیر  مخفف شهمیرزاد شهری در استان سمنان، مرکب از شه مخفف شاه بعلاوه میر مخفف امیر ، سلطان و فرمانروا
۸۶ شهنام   دارای نام شاهانه
۸۷ شهنوش   مرکب از شه (شاه) + نوش (یاد، جاویدان، عسل)؛ به معنی شاه جاویدان.
۸۸ شهیاد   مرکب از شه (شاد) + یاد (خاطره)
۸۹ شهیار   یاور و کمک کننده شاه، نام یکی از دانشمند زرتشتی در قرن یازدهم یزگردی.
۹۰ شیانا  پاداش دهنده جزا دهنده مرکب از شیان (جزا و پاداش) + الف فاعلی. به دلیل اینکه به الف ختم می شود، به عنوان اسم دختر بیشتر بین عموم و خارج از کشور پذیرفته می شود.
۹۱ شیداب   نام حکیمی که خاک را خدا می دانست، برساخته فرقه آذرکیوان است.
۹۲ شیدرنگ   نام پهلوانی دانشمند و فاضل، برساخته فرقه آذرکیوان است
۹۳ شیدسب   از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گشتاسپ پادشاه کیانی
۹۴ شیدوش   از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری جنگاور در دربار فریدون پادشاه پیشدادی، نیز نام پسر گودرز پهلوان ایرانی
۹۵ شیرآزاد   از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در زمان رستم هرمزان سردار ساسانی.
۹۶ شیراک   نام پدر هرمزد، کنده‌کار کتیبه کعبه زرتشت
۹۷ شیران   از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دلاوران ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی
۹۸ شیرخون   از شخصیتهای شاهنامه، نام مرد زابلی و راهنمای بهمن پسر اسفندیار تورانی به شکارگاه رستم پهلوان شاهنامه.
۹۹ شیرزاد   زاده شیر، شجاع، طبق بعضی از نسخه های شاهنامه نام جارچی انوشیروان پادشاه ساسانی، اسم زیبای پسرانه
۱۰۰ شیرزیل   از شخصیت های شاهنامه فردوسی است، نام پهلوانی ایرانی در زمان خسرو پرویز پادشاه ساسانی.
۱۰۱ شیرو   از شخصیت های شاهنامه و بنا به بعضی از نسخه های شاهنامه، نام یکی از پسران گشتاسپ پادشاه کیانی، پهلوان معاصر با گشتاسب، نام سردار فریدون.
۱۰۳ شیرویه   شکوهمند و صاحب شأن و شوکت، شجاع و دلیر، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام پسر خسروپرویز پادشاه ساسانی.
۱۰۴ شیوه  راه، روش
www.NameFarsi.com

Iranian boy name

اسم پسر ایرانی با ش

زیباترین اسم های پسرانه با حرف ش به نظر شما کدام اسم ها هستند؟
در قسمت نظرات دیدگاه خود را بنویسید.

نام پسر با ش

اسم پسرانه با ش