اسم پسر با ه شروع شود

نام پسر با ه

نام پسر ایرانی با حرف ه

لیست اسامی پسرانه کردی، عبری، اوستایی پهلوی با حرف ه

در جدول زیر اسم های پسر ایرانی با ه با معنی و توضیحات قرار گرفته است. ضمنا اسامی پارسی پسرانه با حرف ه نیز در جدول صفحه بعدی روی وبسایتمون قرار دارد. همچنین دوستان علاقمند به نام های اوستایی می توانند لیست اسم های اوستایی پسرانه را نیز ببینند.

اسم پسر از ه
نام پسرانه با ه
ردیف اسم ایرانی ریشه معنی اسم
۱ هابیل عبری  معرب از عبری نفس یا بخار، نام پسر آدم (ع)
۲ هاتف عربی  نوا دهنده ای که صدایش شنیده شود، اما خودش دیده نشود، سروش، نام شاعر معروف قرن دوازدهم، هاتف اصفهانی.
۳ هادان عبری  معرب از عبری نام پدر ساوه همسر ابراهیم (ع).
۴ هادی عربی هدایت کننده، راهنما، از نامهای خداوند،از القاب پیامبر (ص) و امام علی نقی (ع).
۵ هاران عبری  معرب از عبری، کوه نشین، برادر ابراهیم (ع).
۶ هارون عبری  معرب از عبری کوه نشین، نام برادر موسی (ع).
۷ هاشم عربی  نام جد پیامبر (ص).
۸ هامان یونانی  معرب از یونانی، مشهور، نام وزیر اخشویروش.
۹ هامر عربی  ابر باران زا.
۱۰ هامرز اوستایی، پهلوی  نام سردار ساسانی.
۱۱ هامین اوستایی، پهلوی  تابستان. بررسی کامل: اسم هامین.
۱۲ هانی عربی مرد دلسوز و مهربان، نام چندتن از مشاهیر عرب.
۱۳ هانیبال فنیقی  لاتین، نام سردار مشهور کارتاژ که با لشکر روم جنگید.
۱۴ هاوار کردی فریاد.
۱۵ هاوش اوستایی-پهلوی، فارسی امت، پیروان یک پیامبر. بررسی کامل: اسم هاوش.
۱۶ هاووش اوستایی-پهلوی، فارسی  = هاوش.
۱۷ هایکا اسم کردی پسر آرام، مرموز، از اسطوره های کردستان
۱۸ هبیهلله عربی  بخشیده شده از جانب خداوند،نام چندتن از شخصیتهای ادبی و تاریخی.
۱۹ هدایت عربی راهنمایی کردن به مسیر درست، ارشاد، نویسنده نامدار قرن چهاردهم، صادق هدایت.
۲۰ هدایت الله عربی  هدایت شده توسط خداوند.
۲۱ هرمان عبری دو بنا از بناهای نخستین که ادریس نبی در مصر آنها را بنا کرد. این دو بنا از دور مانند دو کوه به نظر می رسند. www.NameFarsi.com
۲۲ هرمان یونانی نام یکی از پادشاهان یونانی.
۲۳ هرمس یونانی  از خدایان اولمپی (المپی)، نام پسر زئوس و مایا.
۲۴ هستیار کردی احساس کننده، ادیب(نگارش کردی: ههستیار).
۲۵ هفال کردی  رفیق(نگارش کردی : ههڨاڵ).
۲۶ هلاکو مغولی  نام پسر تولوی و نوه چنگیزخان مغول.
۲۷ هلاکو مغولی  هولاکو.
۲۸ هلبژارده کردی انتخاب شده (نگارش کردی: ههڵبژارده).
۲۹ هلبژیر کردی انتخاب کننده (نگارش کردی: ههڵبژێر).
۳۰ هلبست کردی شعر (نگارش کردی : ههڵبهست).
۳۱ هلدیر کردی  آبشار (نگارش کردی : ههڵدێر)
۳۲ هلکو کردی کوهکوچک، تپه (نگارش کردی : ههڵکۆ)
۳۳ هلکوت کردی  فرصت، وقت (نگارش کردی : ههڵکهوت)
۳۴ هلگر کردی  بردارنده، حامل، بلند نگهدارنده (نگارش کردی: ههڵگر)
۳۵ هلگورد کردی بهترین جلودار (نگارش کردی : ههڵگورد)
۳۶ هلمت کردی  حمله، هجوم (نگارش کردی : ههڵمهت)
۳۷ هلموت کردی  کنایه از کوهی که صعود به آن دشوار است (نگارش کردی: ههڵهموت)
۳۸ هلو کردی عقاب (نگارش کردی : ههڵۆ).
۳۹ هلورین کردی  ریختن چیزی از بالا به ‏پایین (نگارش کردی : ههڵوهرین).
۴۰ هلیوس عبری هلیون ، خورشید.
۴۱ همام عربی دارای مقام و منزلت و فضایل، ارجمند، نام یکی از شعرا و سخنگویان مشهور در آذربایجان.
۴۲ همام الدین عربی دارای مقام و منزلت در دین.
۴۳ همایون کردی مبارک، فرخنده، میمون، خجسته، مقامی در موسیقی (نگارش کردی: هومایون).
۴۴ همایون کردی آهنگی است ،فرخنده، خجسته (نگارش کردی: هۆمایون).
۴۵ همت عربی  اراده، انگیزه و پشتکار قوی برای رسیدن به هدف، بلند طبعی، بلندنظری، جوانمردی.
۴۶ هنرمند کردی  هنرمند (نگارش کردی : هونهرمهند).
۴۷ هنی عربی  گوارا، خوب، خوش.
۴۸ هوار کردی قشلاق، خیمهسلطان در قشلاق (نگارش کردی : ههوار).
۴۹ هوال کردی خبر، رفیق(نگارش کردی : ههواڵ).
۵۰ هوبر اوستایی – پهلوی  دربردارنده نیکی، نام میرآخور داریوش پادشاه هخامنشی.
۵۱ هوتخش کردی  صنعت گر (نگارش کردی : هۆتهخش).
۵۲ هود عربی  نام پیامبر قوم عاد، نام سوره ای در قرآن کریم.
۵۳ هوراز کردی دوست صمیمی (نگارش کردی : ههوراز).
۵۴ هورام کردی  مردم منطقه اورامان، هنگام طلوع آفتاب (نگارش کردی : ههورام). بررسی کامل: اسم هورام.
۵۵ هورامان کردی منطقه ای در کردستان نزدیک (نگارش کردی: ههورامان)
۵۶ هوران کردی مرغزار کوچک در کوهستان (نگارش کردی : ههوران)؛ در فارسی مرکب از هور + پسوند نسبت “ان” است. هوران می شود: ۱- منسوب به خورشید؛ ۲- (به مجاز) زیبا و درخشان؛توجه شود که در حال حاضر به عنوان اسم دختر مورد تایید ثبت احوال کشور است.
۵۷ هورمک اوستایی، پهلوی  شبان.
۵۸ هوزان کردی بسیار دانا، شاعر قصیده سرا، شخصی که از حادثه ای باخبر است (نگارش کردی: هۆزان)
۵۹ هوسکر کردی  شنزار، کویر (نگارش کردی: هۆسکر).
۶۰ هوشمند اسم کردی  باهوش، زیرک (نگارش کردی: هوشمهند).
۶۱ هوشنگ کردی تنها، بیکس، از شاهان پیشدادی که بنیانگذار جشن سده می‏باشد، پسر سیامک نوه کیومرث (نگارش کردی: هوشهنگ).
۶۲ هوشیار کردی عاقل. خردمند، بیدار (نگارش کردی : هۆشیار).
۶۳ هوگر کردی انس گرفتن، عادت کردن (نگارش کردی : هۆگر).
۶۴ هولان کردی  چوگان بازی (نگارش کردی : هۆڵان).
۶۵ هیبت عربی رعب، جلال، شکوه.
۶۶ هیبت الله عربی  شکوه و جلال خداوند.
۶۷ هیدی کردی  آهسته، پاورچین (نگارش کردی: هێدی). در حال حاضر فقط به عنوان اسم دختر مورد تایید ثبت احوال کشور است.
۶۸ هیرا کردی  فراخ، وسیع (نگارش کردی: هێرا).
۶۹ هیرش کردی فشار ، هجوم (نگارش کردی: هێرش).
۷۰ هیرو کردی گل ختمی (نگارش کردی: هێرۆ).
۷۱ هیژا کردی  محترم، بزرگوار.
۷۲ هیژا کردی ارجمند، شایسته، لایق (نگارش کردی: هێژا).
۷۳ هیمن کردی آرام، موقر، شکیبا (نگارش کردی : هێمن).
۷۴ هیوا کردی امید (نگارش کردی: هیوا). بررسی کامل: اسم هیوا.
۷۵ هیئت اسم عربی  شکل، ساختار و صورت ظاهری هر چیز یا هر کس.
www.NameFarsi.com

اسم های پسر ایرانی با حرف ه

شامل نام های کردی، عبری، اوستایی و اسامی عربی می باشند. در ادامه می توانید اسم های فارسی (پارسی اصیل) با حرف ه را مشاهده نمایید:

Iranian boy name

اسم پسر با ه

نظرسنجی اسم پسر

در میان اسامی پسرانه ایرانی با حرف ه، انتخاب شما کدام نام پسر هست؟ در قسمت نظرات دیدگاه خود را بنویسید.

اسم پسرانه با حرف ل

نام پسر با ل

اسم پسر ایرانی با حرف لام

شامل اسامی پسرانه با ل که ریشه ای غیر از فارسی دارند. همانطور که می بینید بیشتر اسم های پسر با لام غیر پارسی ریشه عربی دارند. اسامی پسر فارسی با ل را نیز می توانید از طریق لینک زیر جدول این صفحه ببینید.

نام پسر با ل
نام های پسرانه با حرف لام
ردیف اسم ریشه معنی
۱ لابان عربی، عبری عبری از عربی، لین، سفید، نام پدر همسر یعقوب (ع).
۲ لاوان عربی لابان، عبری از عربی، لین، سفید، نام پدر همسر یعقوب (ع).
۳ لبیب عربی عاقل، خردمند.
۴ لسان الدین عربی زبان گویای دین.
۵ لطف الدین عربی لطف دین.
۶ لطف الله عربی مهربانی و لطف خدا.
۷ لطفعلی عربی آن که دارای لطف و مهربانی ای چون لطف و مهربانی علی (ع) است.
۸ لطیف عربی نرم و خوشایند. که البته در حال حاضر در ایران اسم دخترانه است.
۹ لقمان عربی نام مردی حکیم که بنا به روایت اسلامی حبشی بوده و در زمان داوود (ع) زندگی می کرده است، نام سوره ای در قرآن کریم.
۱۰ لنا سنسکریت، فارسی نمکین – مرکب از لن (نمک سانسکریت) + الف نسبت فارسی. لنا اسم دخترانه محسوب می شود و در حال حاضر به عنوان اسم دختر مورد تایید ثبت احوال کشور است. توضیحات کاملتر این اسم زیبا را بخوانید: اسم لنا.
۱۱ لیبرا لاتین آزاده ، رها (به کسر ب)
۱۲ لیث عربی شیر درنده، نام پدر یعقوب پادشاه صفاری
www.NameFarsi.com

Iranian boy name

 ◄ ادامه در: نام پسر با ل

اسم با ل
اسم پسرانه با ل

همانطور که مشاهده می کنید اکثر اسم های ایرانی غیر فارسی با حرف لام، اسامی عربی هستند. به نظر شما زیباترین اسم پسرانه با ل کدام نام است؟ در قسمت نظرات بنویسید.

اسم پسرانه با حرف ک

نام پسر با گ

نام پسر ایرانی با حرف گاف

تنها سه اسم غیر فارسی پسرانه با حرف گ در این لیست هستند. بیشتر نام های پسرونه با گ، فارسی هستند. حتما ادامه اسم ها را ببینید (لینک پایین جدول).

نام پسر با گ
نام پسرانه با حرف گ
ردیف اسم ریشه معنی
۱ گارنیک اسم ارمنی پری کوچک.
۲ گایار کردی  یار بزرگ. یار قدرتمند (نگارش کردی : گایار).
۳ گوزل ترکی  زیبا، پسر حوش چهره، پسر زیبا رو. گوزل در حال حاضر فقط برای فرزند دختر قابل ثبت در ثبت احوال ایران است. در کشورهای دیگر نیز نام دخترانه بوده است. جالب است بدانید این نام در کشور های روسیه، ازبکستان و تاجیکستان نیز کاربرد دارد.
NameFarsi.com

Iranian boy name

 ◄ ادامه: مشاهده نام پسر با گ

اسم با حرف گاف
اسامی پسر با گ
اسم پسرانه با حرف ق

نام پسر با ق

نام پسر ایرانی با حرف قاف

اسم های پسر با حرف ف بیشترشان اسامی عربی (مذهبی هستند). در لیست اسم پسر با ق مشاهده کنید. تنها اسمی که جلب نظر می کند اسم قارن است. اسمی که خیلی ها معتقدند همان اسم کارن است. که اتفاقا این روز ها از اسامی محبوب برای پسر نیز هست. اسم قارن ریشه اوستایی – پهلوی دارد. اوستایی و پهلوی هر دو از زبان های باستانی ایران است. خیلی نام های زیبا و اصیل ایرانی اسم های اوستایی هستند. در ادامه فهرست نام های با ق را ببینید.

اسم پسر از ق
نام پسر با ق

اسامی پسر با ق

ردیف اسم ریشه اسم معنی نام
۱ قابل عربی شایسته، لایق، از نامهای خداوند. معادل اسم شایان که نام فارسی پسرانه است.
۲ قابیل عبری معرب از عبری، به دست آوردن، نام پسر آدم (ع) و برادر هابیل.
۳ قادر عربی دارای قدرت، توانا،از نام های خداوند.
۴ قارن اوستایی-پهلوی از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر کاوه آهنگر و سپهدار فریدون پادشاه پیشدادی، نام یکی از خاندان های بزرگ در دوره اشکانیان، نام پسر قباد و برادر انوشیروان پادشاه ساسانی.
۵ قارون عبری معرب از عبری، نام مردی ثروتمند از بنی اسرائیل معاصر موسی (ع).
۶ قازان مغولی پادشاه مغولی ایران.
۷ قاسم اسم عربی بخش کننده، مقسم، اسم پسر پیامبر (ص)، به صورت پسوند و پسوند همراه با بعضی نام ها می آید و نام جدید می سازد مانند محمد قاسم، قاسمعلی.
۸ قاهر عربی چیره، توانا.
۹ قائد عربی رهبر، پیشوا، پیش رو، ستاره ای در صورت فلکی دب اکبر.
۱۰ قائم عربی ایستاده ، قدرتمند و بااراده ، لقب امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف.
۱۱ قبیله عربی ایل، مردم.
۱۲ قدرت عربی توانایی، توان، سلطه و نفوذ.
۱۳ قدرت الله عربی نیرو و توان خداوند.
۱۴ قدیر عربی توانا، قادر،از نامهای خداوند.
۱۵ قدیس عربی مؤمن، پرهیزکار و پاکدامن، مقدس.
۱۶ قراتکین ترکی غلام سیاه، نام یکی از امیران سامانی.
۱۷ قربان عربی چیزی که بوسیله آن به خدا تقرب یابند، قربانی، فدایی، نزدیک شدن.
۱۸ قطب الدین عربی محور آیین و دین.
۱۹ قلی ترکی غلام، بنده،به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند حسینقلی، حسنقلی.
۲۰ قمرالدین عربی آن که در دین چون ماه می درخشد.
۲۱ قنبر عربی نام یکی از تابعان علی (ع).
۲۲ قهار عربی نیرومند، پرزور، از نام های خداوند.
۲۳ قوام الدین عربی آن که موجب استواری و استحکام دین است.
۲۴ قوام الملک عربی آن که موجب استحکام و استواری سرزمین است، لقب کلانتر فارس در زمان فتحعلی شاه قاجار.
۲۵ قیصر لاتین معرب ار لاتین، لقب پادشاهان روم و بعضی از کشورهای اروپایی.
۲۶ قیطون عربی از شخصیت های شاهنامه، نام پادشاه مصر در زمان حکومت اسکندر مقدونی.
۲۷ قیوم عربی قائم به ذات، بسیار پایدار، از نام های خداوند.
www.NameFarsi.com

Iranian boy name

نام پسر فارسی با ق

اسم مذهبی
اسم پسرانه با قاف

نظرسنجی اسم

انتخاب شما کدام اسم هست؟ در قسمت نظرات بنویسید.

Boy names with J

نام پسر با ج

نام پسر ایرانی با حرف جیم

لیست کامل اسامی پسر با ج. صفحه بعدی را نیز ببینید.

ردیف اسم پسر ریشه نام معنی اسم
۱ جابر اوستایی، پهلوی تسکین دهنده، آرامش بخش،تسلی دهنده، از نام های حضرت حق، نام شیمیدانی معروف و شاگرد امام جعفر صادق (ع).
۲ جادی یونانی طلب کننده بخشش، خواهنده عطا.
۳ جارالل اوستایی، پهلوی لقب زمخشری دانشمند معروف در قرن پنجم و ششم که استاد سفیر، حدیث، نحو، لغت و علوم بلاغی بود.
۴ جاسم اسم عبری شکل عامیانه اسم قاسم است.
۵ جالینوس عبری نام پزشکی یونانی.
۶ جاماسب فارسی جاماسپ، از شخصیت های شاهنامه، نام خردمندی ایرانی، وزیر و راهنمای لهراسپ و گشتاسپ پادشاهان کیانی.
۷ جاماسپ فارسی معادل جاماسب است که در بالا اشاره شد، از شخصیتهای کتاب شاهنامه فردوسی هم هست.
۸ جامشید فارسی جمشید، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر تهمورث پادشاه پیشدادی و دارای فره ایزدی.
۹ جان افروز فارسی از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران بهرام چوبین.
۱۰ جان افزا فارسی حیات بخش، زندگی بخش، او که وجودش سبب طولانی شدن عمر است.
۱۱ جان بخشان فارسی اسم پسرانه به معنی جان بخش.
۱۲ جان محمد عربی ترکی جان (روان) + محمد (ستوده شده)
۱۳ جان مهر فارسی = جانمهر یعنی مهربان جان، مجازا مهربان دوست داشتنی.
۱۴ جانعلی عربی جان ( بلند مرتبه) + علی (عربی).
۱۵ جانلی فارسی ترکی جان (فارسی) + لی (ترکی) جاندار، زنده.
۱۶ جانوسیار جانوشیار، نام وزیر دارای داراب در زمان اسکندر مقدونی.
۱۷ جانوشیار معادل جانوسیار.
۱۸ جانی عربی جاندار.
۱۹ جهانیار فارسی آنکه جهان یار اوست. مجازا قدرتمند.
۲۰ جاهد عربی کوشا، ساعی.
۲۱ جاوید فارسی همیشگی، ابدی، جاویدان.
۲۲ جبار عربی، فارسی نام یکی از صورتهای فلکی به شکل مردی که با حمایل یا شمشیر ایستاده است و عصایی به دست راست دارد، دارای سلطه و قدرت.
۲۳ جندل فارسی، ترکی از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان درگاه فریدون پادشاه پیشدادی.
۲۴ جنید عربی نام عارفی معروف در قرن سوم هجری.
۲۵ جواد عربی بخشنده، از نام های خداوند، لقب امام نهم شیعیان.
www.NameFarsi.com

Iranian boy name

نام پسر فارسی با ج

اسم پسر با حرف ج
اسم پسر ایرانی با ج
اسم پسرانه با حرف ز

نام پسر با ز

لیست نام پسر ایرانی با حرف ز

نام پسر با ز
نام پسر با ز
اسم ایرانی ریشه معنی نام
۱ زاگرس  یونانی نام رشته کوهی که از مغرب ایران تا شرق ترکیه و شمال عراق ادامه دارد که همان کوههای پشتکوه کنونی یا پاطاق است و یونانیان آن را زاگرس گفته‌اند. البته خیلی ها معتقد هستند که زاگرس نامی کاملا فارسی است.
۲ زاوش یونانی نام ستاره‌ی مشتری، زاوش، مشتری، به قولی از کلمه‌ی یونانی زوس (خدای بزرگ) مشتق باشد. + ن.ک. راوش. زاوش از اسم های درون منظومه شمسی هم محسوب می شود.
۳ زاهد عربی ۱- پارسا، پرهیزکار؛ ۲- (در تصوف) آن که از دنیا و بهره‌های آن روی گردان است و مدام در حال عبادت و ذکر است؛ ۳- (اَعلام) شیخ زاهد گیلانی از عارفان بنام ایرانی در قرن ۷ هجری
۴ زایر عربی ۱- آن که به زیارت اماکن مقدسه می‌رود، زیارت کننده؛ ۲- (در قدیم) دیدار کننده، زائر؛ ۳- (در قدیم) (به مجاز) تقاضا کنند.

Iranian boy name

نام پسر فارسی با ز