در قسمت اسم های شاهنامه ای، نام های زیبا و اصیل ایرانی که در کتاب شاهنامه فردوسی قرار دارند را منتشر کردیم. اسم های فارسی (پارسی) زیبا که ریشه در تاریخ و فرهنگ ایران و ایرانیان دارند. در این مطلب به درخواست همراهان NameFarsi لیست اسامی شاهنامه ای پسر را قرار دادیم. تا دوستانی که در انتخاب اسم فرزند پسر خود به دنبال اسم پسرانه شاهنامه ای هستند دسترسی راحت تری داشته باشند.
اسم شاهنامه ای پسر

در تصویر بالا اسم های مرسوم تر و به قولی محبوب تر پسرانه از کتاب شاهنامه فردوسی قرار دارد و در ادامه لیست کامل نام های پسرانه شاهنامه ای:
اسم های شاهنامه ای پسر Shahnameh boy name
اسامی پسرانه در شاهنامه
خسرو: (=کیخسرو) در اساطیر و حماسههای ایرانی و شاهنامهٔ فردوسی، فرزند سیاوش و فرنگیس و نوادهٔ کیکاووس و افراسیاب است. واژه کیخسرو به معنی شاه نیکنام است. خسرو یعنی نیکنام و دارای آوازه نیکی. آنکه به خوب بودن معروف است.
رستم
رستم: نام شخصیت بزرگ ادبیات حماسی ایران و جهان که بارها نامش در شاهنامه فردوسی آمده است، برای مثال:
برستم بگفتا غم آمد به سر / نهادند رستمش نام پسر
یا
بغرید رستم چو شیر ژیان / از آواز او خیره شد مادیان
بهرام
بهرام پهلوانی ایرانی در دوران کیکاوس و کیخسرو است که آوازهٔ او بخاطر کارهای دلیرانهای است که در جنگها انجام داده بود. در میدان جنگ میان سیاوش و افراسیاب، پس از آنکه سپهسالار کیکاووس یعنی رستم از میدان جنگ به صورت قهرآمیز برگشت و سپاه ایران را تنها گذاشت، بهرام و زنگه شاوران مشاوران سیاوش پس از رستم بودند. زمانیکه سیاوش به توران پناهنده شد و سپاه ایران بیسالار گشت، بهرام رهبری سپاه ایران را تا رسیدن فرمانده جدید یعنی طوس بر دوش گرفت.
اسم بهرام در شاهنامه فردوسی:
ز گردان جنگی و نامآوران / چو بهرام و چون زنگهٔ شاوران
همان پنج موبد از ایرانیان / برافراختند اختر کاویان
فردوسی در اشعار دیگری چون بیت زیر از بهرام می گوید:
چو بهرام و رهام و شاپور نیو / فریبرز کاووس درنده شیر
اسم های رهام، شاپور، فریبرز و کاووس نیز در بیت بالا آمده اند.
بررسی کامل: اسم بهرام.
کیان
اسم کیان در شاهنامه فردوسی:
بپرسیدشان از کیان جهان / و زان نامداران فرخ مهان
و در ابیات دیگر فردوسی کیان این چنین آمده است:
برآمد بر آن تخت فرخ پدر / به رسم کیان بر سرش تاج زر
و كيان در شعر دیگر فردوسي:
به تخت کیان اندر آورد پای / همی خواندندیش خاور خدای
زال
زال نام پدر رستم است به دفعات در اشعار شاهنامه فردوسی آمده است، برای مثال:
دل زال یکباره دیوانه گشت / خرد دور شد عشق فرزانه گشت
فریدون
چنان بد که ضحاک را روز و شب / به نام فریدون گشادی دو لب
و فریدون در ابیات دیگر شاهنامه فردوسی:
فریدون سر شاه پور جوان / بیامد ببر برگرفته نوان
اسم سام در شاهنامه فردوسی:
جهان پهلوان سام بر پای خاست / چنین گفت کای خسرو داد راست
و در ابیات دیگر فردوسی از سام می گوید:
سپه کش چو قارن مبارز چو سام / سپه برکشیده حسام از نیام
چو روی پدر دید دستان سام / پیاده شد از اسپ و بگذارد گام
تهمتن (از القاب رستم) به معنی تنومند، قوی جثه و نیرومند.
اردشیر
افراسیاب
اشکبوس: اَشکبوس نام یکی از مبارزان در شاهنامه است. او مبارزی کشانی است که به افراسیاب در جنگ با ایرانیان کمک کرد. رستم پیاده با او رزم کرد و با تیری او را کشت.
سکندر (اسکندر)
فرشید
فرشيد در کتاب شاهنامه فردوسی به صورت فرشیدورد آمد است:
برادرْش را خواند فرشیدورد / سپاهی برون کرد مردان مرد.
و در ابیات دیگر:
همیدون سوی رود فرشیدورد / شود تا برآرد به خورشید گرد
چو رهام گودرز و فرشیدورد / چو شیدوش و لهاک شد هم نبرد
بررسی کامل: اسم فرشید.
آبتین
آبتین در شاهنامه به شکل آتبین آمده است:
فریدون که بد آتبینش پدر / مر او را که بد پیش از آن تاجور
و در جای دیگر فردوسی می فرماید:
چو ضحاک بگرفت روی زمین / پدید آمد اندر جهان آتبین
بررسی کامل: اسم آبتین.
گشتاسپ
جم
کاووس
بهمن
اسم بهمن در شاهنامه فردوسی، چندین بار آمده است:
به بهمن یکی نامه باید نوشت / بسان درختی به باغ بهشت
که داری به گیتی جز او یادگار / گسارندهٔ درد اسفندیار
اسم اسفندیار نیز در بیت بالا آمده است.
یا در شعر دیگر فردوسی می فرماید:
پس از من کنون شاه بهمن بود / همان رازدارش پشوتن بود
یا در شعر دیگر از بهمن می گوید:
چو بهمن به تخت نیا بر نشست / کمر با میان بست و بگشاد دست
در بیت بالا نام پشوتن نیز آمده است. بد نیست بدانید پشوتن، این اسم پسر با پ، یک اسم اوستایی پسرانه و به معنی فداكار است.
پشوتن
پشوتن: نام پسر گشتاسب و از ياران سوشيانت در روز رستاخيز، بر اساس روايت های زرتشتی. زرتشت از اهورامزدا برايش عمر جاودانی خواست.
اسفندیار
بدو گفت فرمان اسفندیار / نشاید گرفتن چنین سست و خوار
یا در بیت دیگر فردوسی می فرماید:
پیامی رسانم ز اسفندیار / اگر بشنود پهلوان سوار
طوس
کیوان
اسم کیوان در شاهنامه فردوسی
در همان آغاز شاهنامه، فردوسي از كيوان می فرماید:
خداوند کیوان و گردان سپهر / فروزنده ماه و ناهید و مهر
در این بیت اسم های سپهر، ناهید و مهر را نیز می بینیم.
اسم کیوان در دیگر اشعار شاهنامه:
چو نامه بر شاه ایران رسید / سر تاج و تختش به کیوان رسید
خداوند بهرام و کیوان و ماه / خداوند نیک و بد و فر و جاه
یا در جای دیگر فردوسی، اینگونه از کیوان می گوید:
خداوند بهرام و کیوان و شید / از اویم نوید و بدویم امید
اسم های نوید و امید و بهرام نیز در این بیت به چشم می خورند.
نوید
اسم نوید در شاهنامه فردوسی:
ز یزدان بران گونه دارم امید / که آید درود و خرام و نوید
جالب است بدانید اسم های نوید و امید بارها به عنوان قافیه در یک بیت آمده اند!
فردوسی در اشعار دیگر از اسامی نوید و امید این چنین می گوید:
سیاووش را داد و کردش نوید / ز خوبی بدادش فراوان امید
اسم سیاوش (سیاووش) نیز در بیت بالا از فردوسي وجود دارد.
امید
اسم امبد در شاهنامه فردوسی:
خداوند بهرام و کیوان و شید / از اویم نوید و بدویم امید
پیران
پیران ویسه از قهرمانان تورانی شاهنامه و پسر ویسه سپهسالار افراسیاب است.
قباد
شاپور
گودرز
گیو
ستوه آمد از چنگ یک تن سپاه / همی رفت گیو و فرنگیس و شاه
بررسی کامل: اسم گیو.
منوچهر
تور
هژبر
ضحاک
کیخسرو
سیاوش
اسم سیاوش (سیاووش) بارها در ابیات شاهنامه فردوسی آمده است:
به دل گفت سالی چنین بگذرد / سیاوش کسی را به کس نشمرد
یا در بیت دیگر فردوسي از سياوش این چنین می گوید:
سیاوش بدو گفت کز خواب من / لبت هیچ مگشای بر انجمن
ارجاسپ
سروش
هم آنگه چو از کوه برشد خروش / پدید آمد از راه فرخ سروش
و در اشعار دیگر فردوسی می فرماید:
فرستاده ای خواند با شرم و هوش / دلاور بسان خجسته سروش
سحرگه مرا چشم بغنود دوش / ز یزدان بیامد خجسته سروش
بررسی کامل اسم سروش را نیز ببینید.

لهراسب (لهراسپ)
چو لهراسب و چون اشکش تیز چنگ / که از ژرف دریا ربودی نهنگ
و در جای دیگر فردوسی می فرماید:
از آن مهتران نام لهراسب ماند / که از دفتر شاه کس برنخواند
به بیژن بفرمود تا با کلاه / بیاورد لهراسب را نزد شاه
بررسی کامل: اسم لهراسب.
گستهم
سلم نام یکی از سه پسر فریدون. تشابه زیادی با نام سلما دارد، از لحاظ لغوی.
کیقباد
محمود: اسم عربی. * همانطور که قبل تر هم گفتم لزوما اسامی موجود در کتاب شاهنامه فردوسی، اسم اصیل فارسی نیستند. مثل محمود که نامی عربی است.
برزین
اسم برزین در شاهنامه فردوسی:
چو برزین و چون قارن رزم زن / چو خراد و کشواد لشکرشکن
یا در جای دیگر شاهنامه:
یکی آذری ساخت برزین به نام / که با فرخی بود و با برز و کام
میلاد
ميلاد یکی از پهلوانان ایرانی شاهنامه در زمان کیکاووس است. وقتی که کیکاووس آهنگ لشکرکشی به مازندران (با استان مازندران فعلی اشتباه نشود) را میکند، ایران را به میلاد میسپارد و به او سفارش میکند که در صورت پیش آمدن مشکلی، نامهای به زال زر در زاول (شهر زابل فعلی) بنویسد. ویکیپدیا: میلاد.
اسم میلاد در شاهنامه فردوسی:
به میلاد بسپرد ایران زمین / کلید در گنج و تاج و نگین
میلاد در ابیات دیگر شاهنامه:
چو آمد بران شارستان بزرگ / که میلاد خواندیش کید سترگ
چنین گفت پیران میلاد را / که من عهد کید از پی داد را
بر پایهٔ گفتهٔ تئودور نلدکه (خاورشناس آلمانی)، نام میلاد دگرگونشدهٔ نام “مهرداد” است که با گذشت زمان به گونهٔ “میلاد” درآمده است.
بررسی کامل: اسم میلاد.
گرگین
گرگين نام پسر میلاد است.
تو را ایزد این فر و برزت نداد / نیاری ز گرگین میلاد یاد
زواره: پسر زال و برادر رستم، یکی از پهلوانان شاهنامه. او و برادرش رستم به دست برادر ناتنیشان شغاد کشته شدند.
آفریدون
یزدگرد
ایرج
ایرج در شاهنامه فردوسی، نام شاهزاده ایرانی است، پسر کوچک فریدون که پدرش پادشاهی ایران را به او داد. برادرانش سلم و تور بر او حسد بردند و او را کشتند پسرش منوچهر انتقام خون پدر را گرفت. ایرج میرزا، شاعر ایرانی از شاهزادگان قاجار، ملقب به جلال الممالک، از پیشگامان تحول در شعر فارسی که شعر را به زبان رایج نزدیک کرد؛ نخستین شاعر ایرانی سرایندهی شعر کودک.
اسم ایرج در شاهنامه فردوسی:
از ایشان چو نوبت به ایرج رسید / مر او را پدر شاه ایران گزید
یا در جای دیگر شاهنامه:
به تابوت زر اندرون پرنیان / نهاده سر ایرج اندر میان
بد نیست بدانید اسم ایرج یعنی یاری دهنده آریاییها؛ همانطور که در قسمت اسم پسر با ا گفتیم.
اسکندر
قارن (کارن)
نوذر
مهراس
به مرز خزر مهتر الیاس بود / که پور جهاندار مهراس بود
و در ابیات دیگر فردوسی می فرماید:
چو مهراس داننده شان پیش رو / گوی در خرد پیر و سالار نو
چو مهراس گفتار قیصر شنید / پدید آمد آن بند بد را کلید
چو مهراس نزدیک کسری رسید / برومی یکی آفرین گسترید
بررسی کامل: اسم مهراس.
سپهر
خداوند کیوان و گردان سپهر / فروزنده ماه و ناهید و مهر
و در ابیات دیگر می فرماید:
نبیند چو تو نیز گردان سپهر / به رزم و به بزم و به رای و به چهر
بسر بر همی گشت گردان سپهر / شده رام با آفریدون به مهر
خرد داد و گردان سپهر آفرید / درشتی و تندی و مهر آفری
الیاس
اسم الیاس را نیز در ابیات شاهنامه فردوسی بالا دیدیم.
بهرامشاه
جهانگیر
پرویز
مهراب
اسم مهراب در شاهنامه فردوسی:
یکی پادشا بود مهراب نام / زبر دست با گنج و گسترده کام
فردوسی از مهراب در جای دیگر می فرماید:
همه کاخ مهراب مهر منست / زمینش چو گردان سپهر منست
سهراب
اسم سهراب در شاهنامه فردوسی:
کنون رزم سهراب رانم نخست / ازان کین که او با پدر چون بجست
فردوسی از مهراب در اشعار دیگر مثل نمونه زیر می فرماید:
بشد پیش سهراب رزم آزمای / بر اسپش ندیدم فزون زان به پای
بگفت آنچ بشنید و نامه بداد / ز سهراب چندی سخن کرد یاد
آذرگشسپ: نام سردار بهرام چوبین است که در نبردها همواره و پیوسته به همراه بهرام بود.
هرمز
سیاووش
که معادل سیاوش هست. هر دو تلفظ درست هست.
بررسی کامل: اسم سیاوش.
کشواد
فرامرز
کسری (صورت عربی اسم خسرو)
نریمان
اسم نریمان در چندین بیت از اشعار شاهنامه فردوسی آمده است. برای مثال:
چو سام نریمان و سرو یمن / به پیش سپاه اندرون رای زن
چو سام نریمان به گیتی نبود / سرش را نیارست گردون بسود
دگر گنج سام نریمان و زال / گشایم به پیش تو ای بی همال
اورمزد
پشنگ
پشنگ در شاهنامه سه تن یا ممکن است بیش از سه تن باشد. پشنگ نخست برادرزاده فریدون و داماد ایرج است. پشنگ دوّم بانی و بنیانگذار کشور توران پس از تور است. پشنگ دیگر که سومین است معروف به شیده فرزند افراسیاب و نبیره پشنگ دوّم مؤسس سلطنت کشور توران است.
هرمزد
اردوان
اسم اردوان در شاهنامه فردوسی:
یکی کاخ بود اردوان را بلند / به کاخ اندرون بنده ای ارجمند
و اردوان در دیگر اشعار شاهنامه:
چو شد لشکرش چون دلاور پلنگ / سوی بهمن اردوان شد به جنگ
گریزان بشد بهمن اردوان / تنش خسته تیر و تیره روان
نخستین سخن گویم از اردوان / ازان نامداران روشن روان
ویسه
گرسیوز
رهام
رهام از پهلوانان ایرانی شاهنامه فردوسی، پسر گودرز و نوه کشواد زرین کلاه و همچنین پدر فرهاد بود. او از شجاعان گیتی بود و در زمان کیخسرو جنگهای مردانهای نمود. وی در جنگهایی که با تورانیان و خاقان چین و جنگهایی که به خونخواهی سیاوش برپا میشد، به فرماندهی گودرز پدر خود یا رستم شرکت میکرد.
اسم رهام در شاهنامه فردوسی:
خبر شد به طوس و به گودرز و گیو / به رهام و گرگین و گردان نیو
که اسم های گودرز، گیو و گرگین نیز در این بیت هستند. و در ابیات دیگر:
بجنبید رهام زان رزمگاه / برون تاخت اسپ از میان سپاه
رویین
رویین نام پسر پیران ویسه که در جنگ یازده رخ به دست بیژن کشته شد. رویین مجازا یعنی سخت و محکم.
به نزد سیاووش فرستاد یار / چو رویین و چون شیده نامدار
چرا رزم جستی ز اسفندیار / که او هست رویین تن و نامدار
یا در ابیات دیگر:
تو آن کن که از پادشاهی سزاست / بدو گفت رویین دژ اکنون کجاست
بیژن
نام پهلوان ایرانی، پسر گیو و نواده ی گودرز و رستم، كه داستان دلاوریهای او در شاهنامهی فردوسی و بیژن نامه آمده است. گرشویج (Gershevitch) دربارهی نام بیژن دو پیشنهاد داد: نخست آن که آن را مأخوذ از جزء دوم آریانه وئجه (Vējah ـ Aryāna) بدانیم که در این صورت معنای آن “مردی از سرزمین ایران ویج” خواهد بود. دوم آنکه این کلمه به صورت ویچنه (Wičana) از ریشهی wēz = گزیدن به معنای کسی که نیک تشخیص دهنده و اهل تمییز است، باشد. بیژن در فرهنگ نام های ایرانی به معنای “جنگجو” آمده است.
فریبرز
فریبرز کاووس فرزند شاه / سزاوارتر کس به تخت و کلاه
و اسم فریبرز در دیگر اشعار شاهنامه:
برادر پدر تست با فر و کام / سپهبد فریبرز کاوس نام
فریبرز کاوس شادان برفت / بنزدیک خسرو بسیچید و تفت
فرهاد
از پهلوانان شاهنامه است که کمتر نامی از وی در شاهنامه برده شده است. نخستین بار احتمالاً نام فرهاد در زمان کیکاووس و هوای جنگ مازندران به میان آمده است.
چو طوس و فریبرز و گودرز و گیو / چو رهام و گرگین و فرهاد نیو
و در ابیاتی دیگر چون:
بخواند آن زمان شاه فرهاد را / گراینده تیغ پولاد را
چپ لشکرش را به فرهاد داد / بسی پندها بر برو کرد یاد
بررسی کاملتر: اسم فرهاد.
گژدهم: از پهلوانان ایرانی شاهنامه است. او در دوران پیری خود در زمان پادشاهی کیکاووس نگهبان دژ سپید در مرز ایران و توران بود. گردآفرید و گستهم فرزندان او هستند.
اغریرث: اَغریرَث در اساطیر ایرانی شاهزادهٔ توران و پسر پشنگ است. در جنگی که بین ایران و توران درگرفت او موجب آزاد شدن ایرانیانی که به دست افراسیاب برادرش اسیر شده بودند شد. افراسیاب او را در هنگام مجادلهای که بین آندو به دلیل آزاد شدن اسیران درگرفته بود کشت.
ارژنگ
بارمان
اسم بارمان در شاهنامه فردوسی:
بروی دژم گفت با بارمان / که جوشن بپوش و به زه کن کمان
در اشعار دیگر فردوسی از بارمان می گوید:
برآویخت چون شیر با بارمان / سوی چاره جستن ندادش زمان
سپهرم بد و بارمان پیش رو / خبر شد بدیشان ز سالار نو
بررسی کامل (معنی، ریشه، تعداد در ایران و …) : اسم بارمان.
کلباد
شیدوش: در شاهنامه پسر گودرز برادر بهرام و گیو و رهام و هجیر و نستوه و شهربانو ارم بود.
گرازه: گرازه یکی از پهلوانان دربار کیکاووس و کیخسرو است. او در جنگ دوازده رخ سیامک را در نبرد تن به تن کشت.
هجیر
هفتواد
قلون
شغاد
شماساس
شماساس در شاهنامه پهلوان تورانی و نام یکی از سرداران سپاه افراسیاب بود.
پیلسم
پیلسَم از پهلوانان تورانی و نام پسر ویسه سپهسالار افراسیاب است.
مهران
اسم مهران در شاهنامه فردوسی:
یکی نامدارست مهران به نام / ز گیتی به دانش رسیده به کام
و در اشعار دیگر چون بیت روبرو فردوسی از مهران می گوید:
چنین گفت هرمزد که مهران دبیر / جوانست و گوینده و یادگیر
کاموس
ریونیز نام داماد توس. به معنی: “نابود کننده نیرنگ” است.
زرسپ
کاوه
اسم کاوه در شاهنامه فردوسی
خروشید و زد دست بر سر ز شاه / که شاها منم کاوه دادخواه
در ابیات دیگر فردوسی از کاوه می گوید:
بشد بارمان تا به دشت نبرد / سوی قارن کاوه آواز کرد
در بیت فوق اسم های بارمان و قارن نیز به چشم می خورد.
که چون قارن کاوه جنگ آورد / پلنگ از شتابش درنگ آورد
برزو
اسم برزو در شاهنامه فردوسی
بدو گفت رو برزو گیر جای / کنم رهنمایی بپیشت بپای
نام برزو در ابیات دیگر فردوسی:
بدین اسپ و برگستوان کسان / یکی خسروی برزو نارسان
چنین پاسخ آورد برزو بشاه / که ای تاج تو برتر از چرخ ماه
سباک
شهرام
اسم شهرام در اشعار شاهنامه فردوسی نیامده است.
برسام
اسم برسام در شاهنامه فردوسی:
به برسام فرمای تا با سپاه / بیاری شود سوی آن رزمگاه
و در اشعار دیگر فردوسی از برسام اینگونه نام می برد:
بدو گفت برسام کای شهریار / چو من بردم از چاچ چندان سوار
چو برسام چینی درفشش بدید / سپه را ز لشکر به یکسو کشید
کیکاووس
هومان
اسم هومان در چندین بیت از شاهنامه فردوسی آمده است:
چو هومان ز دور آن سپه را بدید / دلش گشت پربیم و دم درکشی
در جای دیگر فردوسی می فرماید:
بدو گفت هومان که فرمان شاه / چنان بد کز ایدر نجنبد سپاه
نظرسنجی اسم
شما کدام اسم از اسامی پسرانه در شاهنامه را بیشتر می پسندید؟ و راستی شما هم اسم پسرانه دیگری سراغ دارید که در شاهنامه فردوسی آمده باشد؟ در قسمت نظرات آن اسم را بنویسید.
عالی دم شما گرم
زنده باد ایران و ایرانی
بسیار زیبا هست نام های اصیل ایرانی و اسامی کتاب شاهنامه
سپاس از این لیست ارزشمند
آرش
آيا آدُر نام اسم پسر است در شاهنامه؟ به چه معني است؟
یزدان هم اسم قشنگیه
تمامی اسم های شاهنامه ای دیسلایک
اسم فقط علی
نام هاي ايراني قشنگترین نام هاست بنظرمن یک ایرانی باید برای فرزندخود نام اصیل ایرانی انتخاب کند
برسام عالیه اسم پسر منه
اسم های شاهنامه ای بهترین هستند. البته قسمت اسم های در اشعار حافظ همین سایت رو ببینید. جالبه اون هم.
یه اسم میذارم هم تو شعر حافظ باشه هم شاهنامه.
سلام اسم رادمان ایرانی است
شهریار خوبه
سیاوش و مهرسام امیرسام بردیا رایان آیدین اسم فقط ایرانی و اصیل زندهباد ایران و ایرانی
اسم مهرسام قشنگه
سلام معنی اسم رایان چیه؟؟؟
عالی متشکرم جاوید ایران اصیل
نام سرخه هم یک نام زیبا هست که در شاهنامه وجود داره. نام پسر افراسیاب سرخه است.
اسم رویین رو فراموش کردین
ممنون از دقت نظرتون. بله اسم رویین نیز از اسامی شاهنامه ای پسرانه است. اضافه شد.
کارن شیک تک باکلاس
از اسامی جذاب شاهنامه
اسم مهراس رو فراموش کردید مهراس هم اسمی هست که در شاهنامه امده
سپاس از دقت نظرتون بله اسم مهراس از نام های شاهنامه ای است، این نام زیبای پسرانه اضافه شد.
درود بر شما، اگر لطف کنید تلفظ شغاد رو هم بزارین سپاسگزار میشم
درود تلفظ اسم شاهنامه ای شغاد در منابع به هر دو صورت شَغاد و شُغاد آمده است. شغاد برادر ناتنی رستم و شخصیتی منفی در شاهنامه است.
اسم پسر یوسف در شاهنامه آمده است؟
ارشیر و جهانگیر اسم پسرهای منه
اسم ایلای چطور؟ نوه افراشیاب بوده
اسم های پسرانه در شاهنامه از زیباترین نامهای ایرانی برای فرزند هستند
اسم پسر اول من رویین هست از اسامی پسرانه شاهنامه ؛ برای پسرم دنبال نامی متناسب با رویین هستم؛ امکانش هست کمکم کنید
درود و سپاس از سایت عالی و اسامی شاهنامه ای پسر
شعر هر اسم رو هم قرار دادین عالی