ردیف |
نام فارسی |
معنی اسم |
۱ |
گرامیدخت |
گرامی + دختر = دختر عزیز و محترم. |
۲ |
گرانمهر |
آن که مهر و محبت بسیار دارد، بسیار مهربان. |
۳ |
گردآفرید |
دختر جنگاور ایرانی که در دژ سپید در مرز ایران و توران با سهراب جنگید، فرزند گژدهم. درباره گردآفرید بیشتر بدانید: گردآفرید. |
۴ |
گردیه |
از شخصیت های شاهنامه فردوسی، نام خواهر بهرام چوبین (سردار ساسانی). |
۵ |
گشتا |
بهشت، پردیس. |
۶ |
گل آذین |
زینت گل، آرایش گل، چگونگی قرار گرفتن گل ها بر روی ساقه. |
۷ |
گل آرا |
زینت دهنده گل، از شخصیت های شاهنامه، نام مادر روشنک بنا به بعضی نسخه های شاهنامه. |
۸ |
گل آسا |
مانند گل. |
۹ |
گل آویز |
مرکب از گل + آویز (آویخته شده). |
۱۰ |
گل افروز |
مرکب از گل + افروز (افروزنده). |
۱۱ |
گل اندام |
دارای پیکر ظریف و زیبا همانند گل. |
۱۲ |
گل بهار |
گلی که در بهار شکفته می شود، شکوفه گل. |
۱۳ |
گل پر |
دانه معطری به شکل پولکهای زرد کوچک که دارویی است. |
۱۴ |
گل پرست |
دوستدار گل. |
۱۵ |
گل پری |
زیبا چون گل و پری. |
۱۶ |
گل پناه |
پناه گل. مجازا یعنی ستایشگر زیبایی.
|
۱۷ |
گل تاج |
تاجی پر از گل. |
۱۸ |
گل جهان |
گل جهان، بهترین و زیباترین گل در جهان persian girl names |
۱۹ |
گل دانه |
دانه گل. |
۲۰ |
گلاب |
مایع خوشبویی که از تقطیر گل سرخ و آب به دست می آید. |
۲۱ |
گلابتون |
رشته های نازک طلا و نقره که همراه تارهای ابریشم در زری بافی به کار می رود. |
۲۲ |
گلاسا |
مانند گل، مرکب از گل و پسوند مشابهت. |
۲۳ |
گلاله |
کاکل مجعد، موی پیچیده. |
۲۴ |
گلایول |
گلایل، گلی زینتی و زیبا در رنگ های مختلف. |
۲۵ |
گلباران |
برای تمجید و احترام زیاد استفاده می شود. |
۲۶ |
گلبان |
نگهدارنده و محافظ، نام مادر ابرانواس شاعر ایرانی قرن دوم. |
۲۷ |
گلبانو |
بانویی زیبا چون گل |
۲۸ |
گلبر |
آن که سینه و آغوشش چون گل لطیف و نازک است. |
۲۹ |
گلبرگ |
هر یک از اجزای پوششی گل، چهره و رخسار. |
۳۰ |
گلبن |
گلبن یعنی بوته یا درخت گل. مجازا یعنی دختر زیبا و لطیف. اسم دختر |
۳۱ |
گلبوته |
بوته گل. |
۳۲ |
گلبیز |
گل افشان، گلریز، معطر، خوشبو. |
۳۳ |
گلپاد |
نگهبان گل. |
۳۴ |
گلپونه |
گلهای کوچک معطر به رنگ صورتی یا بنفش، پونه جوان و تازه. |
۳۵ |
گلچهر |
گلچهره، آن که چهره ای زیبا چون گل دارد، زیبا رو. |
۳۶ |
گلچهره |
گلچهر، آن که چهره ای زیبا چون گل دارد، زیبا رو نام دختر فارسی |
۳۷ |
گلچین |
آن که گل می چیند، چیننده ی گل، هم چنین به معنی منتخب و برگزیده. |
۳۸ |
گلدیس |
زیبا مانند گل. |
۳۹ |
گلرخ |
زیبا رو، گلچهره، دختری که چهره ای زیبا چون گل دارد. |
۴۰ |
گلرنگ |
به رنگ گل. |
۴۱ |
گلرو |
گلچهره، آن که صورتی زیبا همانند گل دارد، زیبا رو. |
۴۲ |
گلریز |
گل ریختن بر جایی یا بر سر و پای کسی، دارای نقش گل، همچنین نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی می باشد. |
۴۳ |
گلزاد |
زاده گل. |
۴۴ |
گلزار |
گلستان. |
۴۵ |
گلسا |
گلسان، مانند گل. |
۴۶ |
گلسان |
= گلسا، مانند گل. |
۴۷ |
گلستانه |
نام روستایی در نزدیکی کاشان. |
۴۸ |
گلسر |
آن که سر و رویی چون گل دارد. |
۴۹ |
گلشا |
بهترین و زیباترین گل، شاه گل ها. |
۵۰ |
گلشاد |
گل خندان و شاداب، آن که با دیدن گل شاد است. |
۵۱ |
گلشن |
گلستان |
۵۲ |
گلشهر |
از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر پیران ویسه پادشاه تورانی اسم دختر ایرانی |
۵۳ |
گلشید |
گلی که چون خورشید می درخشد. |
۵۴ |
گلفام |
به رنگ گل سرخ، گلگون |
۵۵ |
گلفشان |
گل افشان |
۵۶ |
گلگون |
به رنگ گل سرخ، سرخ، نام اسب گودرز (پهلوان ایرانی)، همچنین نام اسب لهراسپ (پادشاه کیانی). |
۵۷ |
گلگونه |
گلگون |
۵۸ |
گلنار |
گل درخت انار که سرخ رنگ است، از شخصیتهای شاهنامه و نیز اسم همسر اردشیر بابکان پادشاه ساسانی |
۵۹ |
گلناز |
دارای ناز و عشوه ای چون گل. |
۶۰ |
گلنام |
دارای نامی زیبا چون گل. |
۶۱ |
گلندام |
گل اندام. |
۶۲ |
گلنواز |
نوازش کننده گل. |
۶۳ |
گلنوش |
مرکب از گل + نوش (عسل)، نام یکی از لحن های قدیم موسیقی ایرانی. |
۶۴ |
گلی |
منسوب به گل، مانند گل، به رنگ گل |
۶۵ |
گلیا |
منسوب به گل، مرکب از گل بعلاوه پسوند نسبت |
۶۶ |
گلیار |
یار و همدم گل، نام روستایی در نزدیکی مهاباد |
۶۷ |
گلین |
منسوب به گل، به رنگ گل |
۶۸ |
گندمک |
گندم کوچک، سبزی بهاره خوردنی. گندم نیز به تنهایی اسم دخترانه است. بررسی کامل و نظرات درباره این اسم را ببینید: اسم گندم.
|
۶۹ |
گوهر |
سنگ قیمتی و گرانبها، سرشت، نهاد، جانمایه، اصل و نسب، نژاد. |
۷۰ |
گوهرآرا |
آراینده گوهر، آراینده جواهر |
۷۱ |
گوهرافروز |
افروزنده گوهر. |
۷۲ |
گوهربانو |
بانوی گرامی و اصیل. |
۷۳ |
گوهرتاب |
تابنده چون گوهر. |
۷۴ |
گوهرتاج |
تاجی از گوهر. |
۷۵ |
گوهرشاد |
دارای سرشتی شاد و خوشحال، نام همسر شاهرخ میرزا پسر امیر تیمور پادشاه گورکانی که مسجد گوهرشاد مشهد به دستور او ساخته شد. |
۷۶ |
گوهرشید |
گوهری درخشان چون خورشید. ترکیب گوهر در اینجا به معنی سنگ قیمتی است و شید مخفف و معادل خورشید.
|
۷۷ |
گوهرناز |
مرکب از گوهر (سنگ قیمتی) + ناز (زیبا). |
۷۸ |
گوهرنگار |
مرصع. |
۷۹ |
گوهره |
نام روستایی در نزدیکی کرمانشاهان. |
۸۰ |
گوهرین |
جواهرنشان، مرصع. |
۸۱ |
گهردخت |
دختر دارای اصالت. |
۸۲ |
گهرناز |
گوهرناز. |
۸۳ |
گیتا |
گیتی. |
۸۴ |
گیتی |
جهان، عالم. |
۸۵ |
گیتی ناز |
آن که موجب فخر و مباهات جهان است. |
۸۶ |
گیسو |
موی بلندسر. بررسی کامل: اسم گیسو.
|
۸۷ |
گیلنار |
مرکب از گیل (گیلک) + نار (انار). شاید بهتر باشد این اسم را یک نام گیلکی دانست. |
۸۸ |
گیهان |
کیهان، جهان، دنیا، گیتی. توجه شود که کیهان اسم پسرانه است.
|
www.NameFarsi.com |
تبادل نظر درباره اسم