ردیف |
نام ایرانی |
ریشه اسم |
معنی نام |
۱ |
سابرینا |
آشوری |
مژده، بشارت، پیام خوش. اسم سابرینا Sabrina در حال حاضر از اسم های مورد پذیرش در ثبت احوال ایران نیست. |
۲ |
ساجده |
عربی |
مؤنث ساجد، سجده کننده، عابد. |
۳ |
ساحر |
عربی |
سحر کننده، افسونگر، جادوگر. |
۴ |
ساحره |
عربی |
= ساحر. |
۵ |
ساحل |
عربی |
زمینی که در کنار دریا یا دریاچه واقع شده است. |
۶ |
سارا |
عبری |
معنی اسم سارا را ببینید. شاهزاده خانم، نام همسر حضرت ابراهیم (ع) و مادر اسحاق (ع)، از محبوب ترین نام های دنیا.
|
۷ |
سارال |
اسم کردی |
نام روستایی در نزدیکی سنندج است که امروزه بخش نامیده می شود: سارال. |
۸ |
سارالماز |
نام ترکی |
ناپژمردنی، بدون خزان. مشابه اسم سولماز که در ادامه قرار دارد.
|
۹ |
سارای |
اسم ترکی |
ماه زرد، مرکب از ساره (زرد) + آی (ماه)، ماه شب چهارده. اسم ترکی دخترانه. |
۱۰ |
ساره |
عبری |
سارا. |
۱۱ |
ساریسا |
کردی |
کوشا. |
۱۲ |
ساطعه |
عربی |
مؤنث ساطع. |
۱۳ |
ساعده |
عربی |
مؤنث ساعد، کمک کننده، مددکار. |
۱۴ |
ساغر |
ترکی |
جام شراب. از اسم های دختر در اشعار سعدی، حافظ و مولانا.
|
۱۵ |
ساقی |
عربی |
آن که شراب در پیاله می ریزد و به دیگری می دهد. |
۱۶ |
سالسا |
لاتین |
تند و تیز، نوعی سس و هم چنین رقص اسپانیایی. Salsa.
|
۱۷ |
سالمه |
عربی |
مؤنث سالم، فاقد بیماری، بدون عیب یا خرابی. |
۱۸ |
سالومه |
عبری |
صلح و آرامش، صفا و دوستی، نام خواهر مریم عذرا و خاله حضرت عیسی (ع) و همچنین نام ملکه یهود و دختر هرود فلیپ. |
۱۹ |
سالویا |
لاتین |
نام گلی است. |
۲۰ |
سامره |
اسم عربی |
مؤنث سامر، نام شهری در عراق که مرقد امام دهم و یازدهم در آن واقع شده است. |
۲۱ |
سامیرا |
عربی |
سمیرا، زن بزرگوار، نام عمه شیرین در داستان خسرو و شیرین ترجمه عربی مهین بانو است، نام محلی در نزدیکی مکه، وسیله ای که با آن حجامت می کنند. اگر معادل سمیرا باشد، معنی داستان سرا و قصه گو نیز دارد. |
۲۲ |
سامینه |
کردی |
ماهر. سامین نیز اسم پسرانه است.
|
۲۳ |
سامیه |
عربی |
مؤنث سامی، زن بلند قد، کسی که عازم شکار است. |
۲۴ |
سان آی |
فارسی، ترکی |
زیبا و درخشان ماننده ماه نام ایرانی |
۲۵ |
ساناز |
ترکی |
نوعی گل، نادر، کمیاب. |
۲۶ |
سانای |
ترکی |
مهنام، بلند آوازه و گرامی، بی قرار. |
۲۷ |
سانلی |
ترکی |
معروف، نامدار. اسم آدلی نیز در ترکی به همین معناست. |
۲۸ |
ساورینا |
آشوری |
امید. |
۲۹ |
ساهره |
عربی |
مؤنث ساهر، چشمه روان. |
۳۰ |
سایا |
ترکی، فارسی |
در ترکی یک رنگ و بی ریا و در فارسی به معنای ساینده است. |
۳۱ |
سایان |
فارسی، کردی |
منسوب به سایه، رشته کوهی در آسیای مرکزی، نام روستایی در نزدیکی همدان (روستای سایان) |
۳۲ |
سایره |
عربی |
ستاره گردنده، سیاره |
۳۳ |
سایمان |
ترکی و کردی |
سایمان در کردی به معنی مانند سایه و در ترکی به معنی “خوان بزرگ محاسب” است. دقت شود که در حال حاضر ثبت احوال اسم سایمان را به عنوان اسم پسر می پذیرد. توضیح بیشتر نام سایمان: سای = سایه + ان (پسوند نسبت)، ۱- منسوب به سایه، مثل سایه؛ ۲- نام رشته کوهی در آسیای مرکزی، بیشتر در سیبری جنوبی که شامل سایان خاوری و سایان باختری است. |
۳۴ |
سبزه قبا |
فارسی، عربی |
سبزه (فارسی) + قبا (عربی) پرنده ای به رنگ آبی لاجوردی و دم آبی مایل به سبز |
۳۵ |
ستیا |
اوستایی، پهلوی |
جهان هستی دنیا روزگار، بانوی نجیب و بلندمرتبه، لقب حضرت معصومه، کلمه “گیتی” در فارسی معاصر تغییر یافته همین اسم است. |
۳۶ |
ستیلا |
عربی |
از القاب حضرت مریم سلام الله علیها و نام دختر امام موسی کاظم. |
۳۷ |
سحر |
عربی |
زمان قبل از سپیده دم، صبح. |
۳۸ |
سحرناز |
فارسی، عربی |
اسم از تر کیب: سحر (عربی) + ناز (فارسی): سحر (زمان قبل از سپیده دم) + ناز (زیبا). |
۳۹ |
سحرنوش |
فارسی، عربی |
سحر (عربی) + نوش (فارسی)، دوستدار سحر و روشنایی، صبوحی کننده. |
۴۰ |
سدا |
ارمنی |
نام قهرمان یکی از داستان های ارمنی. اسم دخترونه
|
۴۱ |
سدن |
اسم عربی |
به فتح سین و کسر دال، پارچه ای که روی کعبه می کشند، خدمتکار کعبه. |
۴۲ |
سدنا |
فارسی، عربی |
سجده کننده بر خانه خدا، مرکب از سدن (عربی) به معنای سجده کردن به کعبه + الف فاعلی (فارسی). در برخی از منابع این الف انتهایی به عنوان “الف اسم ساز” ذکر شده است. ضمنا معنی خدمت کردن کعبه نیز برای این اسم آمد. بررسی کاملتر: اسم سدنا.
|
۴۳ |
سرور |
عربی |
شادمانی، خوشحالی. معادل اسم شادی در فارسی. |
۴۴ |
سروشا |
فارسی، اوستایی، پهلوی |
سروش + الف تانیث. در اوستا سروش به معنی اطاعت و فرمانبرداری امر خداوند و نام فرشته ای است که مظهر تسلیم و رضا در مقابل اهورا است. |
۴۵ |
سریر |
عربی |
تخت پادشاهی، اورنگ. عرش. |
۴۶ |
سعیده |
عربی |
مؤنث سعید، مبارک، خوشبخت، خجسته، سعادتمند. |
۴۷ |
سکینه |
عربی |
آرامش، آهستگی، نام دختر امام حسین (ع). |
۴۸ |
سلاله |
عربی |
فرزند، نسل. |
۴۹ |
سلدا |
ترکی |
کوهستان. |
۵۰ |
سلطنت |
عربی |
پادشاهی، فرمانروایی. |
۵۱ |
سلما |
عربی |
نام زنان عرب. Selma. نام درختی است. در عربی مؤنث سِلم به معنی صلح، آشتی و زنِ صلح طلب است. |
۵۲ |
سلماز |
ترکی |
سولماز ( پایین تر معنی اسم سولماز را بخوانید). سولماز از اسم های بهاری هم محسوب می شود.
|
۵۳ |
سلمی |
عربی |
= سلما. |
۵۴ |
سلنا |
ترکی |
سولنا، خدای ماه، مجازا ماه. |
۵۵ |
سلوی |
عربی |
کبوتر بهشتی (بر وزن حلوا). بررسی کامل اسم سلوا را ببینید. |
۵۶ |
سلیمه |
عربی |
مؤنث سلیم، دارای قدرت داوری و تشخیص درست، سالم. |
۵۷ |
سلینا |
ترکی و یونانی |
به فتح سین، مرکب از سلین ترکی بعلاوه پسوند نسبت فارسی، خروشان، مانند سیل، نام رودخانه ای در آذربایجان که از قره داغ سرچشمه می گیرد. اسم سلینا Selina با کسر سین نیز یک اسم بین المللی با ریشه یونانی به معنی ماه است و در زبان های اسپانیایی و روسی نیز کاربرد دارد. |
۵۸ |
سما |
عربی |
آسمان. |
۵۹ |
سمانه |
عربی |
سُمانی بلدرچین. |
۶۰ |
سمر |
عربی |
افسانه، داستان، مشهور. اسم های سمیرا و سمیر هم ریشه با این اسم و واژه هستند. اسم اصیل دختر |
۶۱ |
سمیرا |
نام عربی |
هم صحبت شبانه. بررسی کاملتر: اسم سمیرا. |
۶۲ |
سمیرا میس |
آشوری |
ملکه افسانه ای آشور که به زیبایی و دانایی معروف است و باغ های معلق را همسرش برای او ساخته بوده است. توضیح کاملتر: اسم سمیرامیس.
|
۶۳ |
سمین |
عربی |
چاق، فربه. در واقع به معنی ارزشمند و عالی معمولاً در مورد سخن و شعر گفته می شود. |
۶۴ |
سمینه |
عربی |
مؤنث سمین، چاق، فربه |
۶۵ |
سندس |
عربی |
به فتح سین و دال، پارچه ای ابریشمی و لطیف، در قرآن آمده است که لباس ابرار از جنس سندس ساخته شده است. |
۶۶ |
سنیا |
سنسکریت، هندی |
آزاده، رها (به ضم سین). |
۶۷ |
سوتیام |
لری |
نور چشمانم مرکب از سو به معنای نور و روشنایی و تیام به معنای دو چشم است. |
۶۸ |
سودا |
ترکی و عربی
|
معنی اسم سودا در عربی (به مجاز): فکر، خیال، شور و شوق؛ اسم سودا در زبان ترکی عشق، سودا معنی شده است.
|
۶۹ |
سوده |
عربی |
نام شهری در نزدیکی بغداد. |
۷۰ |
سوره |
عربی |
هریک از بخش های صد و چهاردهگانه قرآن که شامل چند آیه است. |
۷۱ |
سوریا |
آشوری |
شکل آشوری اسم ثریا. ثریا از اسم های دختر در اشعار حافظ، سعدی و مولانا هست. |
۷۲ |
سوژا |
هلندی |
گیاه سویا. |
۷۳ |
سوفی |
یونانی |
حکیم. |
۷۴ |
سوگل |
ترکی |
سوگلی. |
۷۵ |
سوگلی |
ترکی |
مورد محبت و علاقه بسیار، محبوب. |
۷۶ |
سولاف |
کردی |
آبشار کوچک. |
۷۷ |
سولماز |
ترکی |
همیشه شاداب. معنی پژمرده نشدنی و گلی که هرگز پژمرده نمی شود نیز برای اسم سولماز (سلماز) آمده است. |
۷۸ |
سولینا |
فرانسه، ترکی |
رسمی، محترم، موقر، مقدس، با احترام، با تشریفات. |
۷۹ |
سومینا |
عربی |
|
۸۰ |
سونا |
ترکی |
مرغ آبزی. |
۸۱ |
سونا |
ترکی |
زیبای آب ها. |
۸۲ |
سونای |
ترکی |
زیبا روی، ماه شب چهارده، قویی که پرهای سرش سبزرنگ است، تعلق به ماه داشته باشد. |
۸۳ |
سونیا |
یونانی |
خرد، عقل. |
۸۴ |
سویل |
ترکی |
دوست داشته شده. |
۸۵ |
سویل آی |
ترکی |
دوست داشته شده، جذاب مانند ماه. |
۸۶ |
سوین |
ترکی |
عشق، علاقه شدید، محبت. اسم ترکی دختر.
|
۸۷ |
سوینچ |
ترکی |
شادی. |
۸۸ |
سها |
عربی |
نام کوچکترین ستاره دب اصغر (یا خرس کوچک) که در قدیم چشم پزشکان از آن برای آزمون صحت بینایی استفاده می کردند. |
۸۹ |
سهیلا |
عربی |
نرم و ملایم. برخی معتقد هستند که شکل دخترانه اسم سهیل است. یعنی سهیلا = سهیل + الف تانیث. |
۹۰ |
سی بل |
اسم فرانسوی |
نام ربه النوع خاک. |
۹۱ |
سی سام |
یونانی |
نام دختر مگابات. |
۹۲ |
سیتا |
اسم هندی |
جهان، گیتی. |
۹۳ |
سیلوانا |
نام ایتالیایی |
الهه جنگل، دختر جنگلی. علاوه بر این سیلوانا یا سیلوانه نام شهری در بخش سیلوانا شهرستان ارومیه استان آذربایجان غربی است. |
۹۴ |
سیما |
عربی |
چهره، صورت. |
۹۵ |
سینره |
فرانسه |
گیاهی زینتی با خاصیت دارویی با گلهایی که در اواخر زمستان و اوایل بهار شکوفا می شوند، پامچال فرنگی. |
www.NameFarsi.com |
تبادل نظر درباره اسم