لیست نام پسر ایرانی با حرف ف

فهرست کامل اسامی پسرانه با حرف ف که ریشه اوستایی، پهلوی، عربی و هندی دارند.
| ردیف | اسم ایرانی | ریشه نام | معنی اسم |
| ۱ | فؤاد | عربی | دل، قلب. |
| ۲ | فائز | عربی | فایز، نایل، رستگار. |
| ۳ | فائض | عربی | فایض، آنکه فیض و منفعت می آورد. |
| ۴ | فاتح | عربی | پیروز. معادل نام پیروز که اسم پسرانه فارسی است می باشد. |
| ۵ | فاتک | اوستایی، پهلوی | معرب از پهلوی، نام پدر مانی در زمان شاپور اول پادشاه ساسانی. |
| ۶ | فاران | عبری | معرب از عبری، موضع مغازه ها، نام دشتی که بنی اسرائیل در آن جا گردش می کردند. |
| ۷ | فارد | عربی | یگانه، تنها، تک، یکه. به نوعی معادل اسم فرید است که بیشتر در ایران شناخته شده است. |
| ۸ | فاروق | عربی | تمیز دهنده و فرق گذارنده، لقب عمر خلیفه دوم. |
| ۹ | فاضل | عربی | دارای فضیلت و برتری در علم. |
| ۱۰ | فاطر | عربی | آفریننده، خالق، از نامهای خداوند، نام سوره ای در قرآن کریم. |
| ۱۱ | فاطن | عربی | زیرک، دانا، آگاه. |
| ۱۲ | فایز | عربی | نایل، رستگار. |
| ۱۳ | فایض | عربی | فیض رسان، فایده بخش. |
| ۱۴ | فایق | عربی | فائق، دارای برتری، مسلط، چیره، عالی، برگزیده. |
| ۱۵ | فتاح | عربی | گشاینده، از نام های خداوند. |
| ۱۶ | فتح الدین | عربی | پیروزی در دین. |
| ۱۷ | فتح الله | عربی | پیروزی خدا |
| ۱۸ | فتحعلی | عربی | مرکب از فتح (پیروزی) + علی (بلندمرتبه)، نام دومین پادشاه قاجار. |
| ۱۹ | فتوت | عربی | اسم پسرانه به معنی جوانمردی، بخشندگی، سخاوت. |
| ۲۰ | فخرالدین | عربی | سبب سربلندی و افتخار دین، نام شاعر و داستانسرای ایرانی قرن پنجم: فخرالدین اسعد گرگانی. |
| ۲۱ | فخرالملک | عربی | مایه سربلندی و افتخار سرزمین. |
| ۲۲ | فداک | عربی | نام روستایی در حجاز. |
| ۲۳ | فراست | عربی | زیرکی، هوشیاری، درک و فهم. |
| ۲۴ | فرام | عبری | معرب از عبری، تندرو |
| ۲۵ | فرانسیس | انگلیسی | آزاد، رها از قید و بند، فرانسیس باکن فیلسوف بزرگ انگلیسی. در حال حاضر این نام مورد تایید ثبت احوال ایران نیست. |
| ۲۶ | فراییم | عبری | معرب از عبری نام پسر یوسف (ع). |
| ۲۷ | فرج | عربی | گشایش در کار |
| ۲۸ | فرج الله | عربی | گشایشی از جانب خداوند |
| ۲۹ | فرجاد | اوستایی، پهلوی | فاضل و دانشمند. |
| ۳۰ | فرحان | عربی | شادان، خندان. |
| ۳۱ | فرحت | عربی | شادی، شادمانی. |
| ۳۲ | فرخ زات | اوستایی، پهلوی | صورت دیگری از فرخزاد، نام پدر آذرفرنبغ مؤلف دینکرت. |
| ۳۳ | فرخ یسار | فارسی,عربی | فرخ (فارسی) + یسار (عربی) دارای مال و ثروت خجسته و مبارک. |
| ۳۴ | فردان | عربی | یکتا، یگانه. معادل اسم فرید که آن هم اسم عربی است، می باشد. |
| ۳۵ | فرش آورد | فارسی,عربی | فرش (عربی) + آورد (فارسی)، فرشید ورد. |
| ۳۶ | فرشاسب | اوستایی، پهلوی | دارنده اسب تنومند، نام یکی از سرداران کمبوجیه. |
| ۳۷ | فرصت | عربی | زمان، وقت. |
| ۳۸ | فرض | عربی | آنچه به طور موقت به عنوان حقیقت یا واقعیت مطرح می شود بدون آنکه درستی آن ثابت شد باشد، پنداشتن، تصور، گمان. |
| ۳۹ | فرقان | عربی | جداکننده حق و باطل، نام سوره ای در قرآن کریم. |
| ۴۰ | فرقد | عربی | هر یک از دو ستاره فرقدین. |
| ۴۱ | فروهر | اوستایی، پهلوی | در دین زرتشت نام صورت غیرمادی مخلوقاتی که برای محافظت از آسمان فرود می آیند. |
| ۴۲ | فرهام | اوستایی، پهلوی | نیک اندیش، تغییر یافته واژه اوستایی فرایوهومت. |
| ۴۳ | فرهود | عربی | پسر زیبا، مرد درشت هیکل، شتابزده، این اسم در لغتنامه دهخدا به عنوان نام عربی ذکر شده است. |
| ۴۴ | فرید | عربی | یکتا، یگانه، بی نظیر. |
| ۴۵ | فریدالدین | عربی | آن که در دین یگانه و یکتا است، نام شاعر و عارف نامدار ایرانی قرن ششم و هفتم، عطار نیشابوری. |
| ۴۶ | فریدالزمان | عربی | آن که در زمان خود یگانه و بی نظیر است. |
| ۴۷ | فریدون | اوستایی، پهلوی | از شخصیتهای شاهنامه، اسم پسر آبتین و فرانک، از پادشاهان پیشدادی ایران و به بند کشنده ضحاک ماردوش، به معنی دارای شکوهی اینچنین (باشکوه) |
| ۴۸ | فصیح | عربی | دارای فصاحت، ویژگی سخن روشن و آشکار و دور از ابهام اسم دخترانه |
| ۴۹ | فصیح الدین | عربی | دارای روشنی و فصاحت در دین |
| ۵۰ | فصیح الزمان | عربی | آن که در زمان خود در فصاحت از همه والاتر است. |
| ۵۱ | فصیح الملک | عربی | آن که در کشور خود در فصاحت از همه برتر است. |
| ۵۲ | فضل | عربی | برتری دانش، اخلاق، و هنر، لطف، توجه، رحمت. |
| ۵۳ | فضل الله | عربی | لطف و توجه خداوند. |
| ۵۴ | فضیل | عربی | دارای فضل. |
| ۵۵ | فکرعلی | عربی | آن که دارای فکر و اندیشه ای چون اندیشه حضرت علی (ع) است. |
| ۵۶ | فلق | عربی | سپیده صبح، فجر، نام سوره ای در قرآن کریم. |
| ۵۷ | فلک الدین | عربی | نام طایفه ای از کردان |
| ۵۸ | فور | هندی | از شخصیته ای کتاب شاهنامه، اسم پادشاه هند در زمان اسکندر مقدونی. |
| ۵۹ | فیاض | عربی | جوانمرد و بخشنده. |
| ۶۰ | فیض الله | عربی | لطف و محبت خداوند. |
| www.NameFarsi.com | |||
لیست کامل اسم های فارسی پسرانه با حرف ف را نیز در ادامه ببینید. شامل فهرست جامعی از اسامی پارسی پسر با ف.
◄ نام پسر فارسی با ف

به نظر شما کدامیک از اسم های پسرانه با حرف ف زیباتر هستند؟ در قسمت نظرات دیدگاه خود را بنویسید.





تبادل نظر درباره اسم