Boys name with A

نام پسر با آ

اسم پسر فارسی با حرف آ

شامل نام های پسرانه پارسی با الف

زیباترین اسم های پسر با آ

اسم های پسر با آ همواره در این سال ها از نام های محبوب و زیبا برای انتخاب اسم فرزند بوده و هستند. حرف آ در ابتدای اسم سبب خوش آوا بودن اسم می شود. اکثر این نام ها معنی زیبایی دارند. در جدول زیر اسامی پسرانه فارسی با حرف الف قرار دارند. در جدول صفحه بعد نام های ایرانی پسر با آ با دیگر ریشه ها قرار گرفته اند. (یعنی اسم کردی با آ، اسم ترکی با آ و …).

  1. آتیلا
  2. آدرین
  3. آراد
  4. آراز
  5. آرتا
  6. آرتام
  7. آرتان
  8. آرتین
  9. آردا
  10. آرسام
  11. آرشام
  12. آرسان
  13. آرسین
  14. آرش
  15. آرشا
  16. آرشام
  17. آرشان
  18. آرمان
  19. آرمین
  20. آروین
  21. آریا
  22. آریان
  23. آریابد
  24. آریو
  25. آکام
  26. آوید (در حال حاضر این اسم برای دختر مورد تایید ثبت احوال است.)
Boy name with A
اسم پسر با آ Boy name with A

در ادامه لیست کامل نام های پسرانه با الف را به همراه معنی دقیق قرار داده ایم:

فهرست اسم های پسر با آ

شامل اسم های پسرانه فارسی زیبا با الف

Boy name with A

ردیف اسم فارسی معنی نام
۱ آباد سالم، آراسته، تندرست، مرفه.
۲ آبادیس اسم یکی از پزشک های دوره هخامنشی.
۳ آباریس موبد مشهور سلسله هخامنشی.
۴ آباقا اسم فرزند هلاکوخان مغول، دومین ایلخان مغول.
۵ آباگران‎ ‎‏ نام سردار شاپور دوم پادشاه ساسانی‏‎.
۶ آبان نام فرشته نگهبان آب، نام ماه هشتم از سال شمسی، نام روز دهم از هر ماه شمسی در ایران قدیم. آبان در حال حاضر فقط به عنوان اسم دختر مورد تایید ثبت احوال است. معنی اسم ماه ها را بخوانید.
۷ آبان زاد زاده آبان، کسی که در ماه آبان به دنیا آماده باشد.
۸ آبان یاد به یاد آبان یا کسی که یادآور ماه آبان است.
۹ آباندان نام فرستاده خسرو اول پادشاه ساسانی به دربار رم.
۱۰ آبدست به معنی چابک، تر و فرز، تردست.
۱۱ آبرلی آبر (فارسی، آبرو) + لی (ترکی) = دارای آبرو، آبرومند (اسمی فارسی – ترکی).
۱۲ آبرو حیثیت، شرف، قدر.
۱۳ آبستا اوستا، کتاب مقدس زرتشتیان، بنیاد، اساس، اصل.
۱۴ آپاسای نام منشی شاپور اول پادشاه ساسانی.
۱۵ آتردین آَذردین، نام بهدینی در اوستا نام اصیل فارسی
۱۶ آتروان صورت دیگری از اترابان، نگهبان آتش، پیشوای دین زرتشتی.
۱۷ آتروپات محافظ آتش، نگهبان آتشکده، نام یکی از فرماندهان قوم ماد
۱۸ آترون صورت دیگری از اترابان، نگهبان آتش، پیشوای دین زرتشتی.
۱۹ آترینا آترین، آذرین، نام پسر اوپَدرَم که به نوشته سنگ نوشته بیستون در دوره داریوش هخامنشی در خوزستان یاغی شد و خود را پادشاه خوزستان خواند. آترینا مثل نام آترین در حال حاضر به عنوان اسم دخترانه مورد پذیرش ثبت احوال است.
۲۰ آترینه = آترینا، صورت دیگری از آذرین. معادل نام آترینا.
۲۱ آتش برزین آتش باشکوه یا شکوه آتش مرکب از آتش + برزین (با شکوه).
۲۲ آتشزاد زاده آتش.
۲۳ آتیلا نام پادشاه قبیله هون که امپراطوری روم شرقی را شکست داد.
۲۴ آثویه صورت دیگر آبتین،‌ روح کامل و درستکار، نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی، از شخصیت های شاهنامه فردوسی نیز می باشد.
۲۵ آخش نام موبدی در ایران قدیم، ارزش، قیمت، بها اسم پسرانه
۲۶ آداد مأخوذ از افسانه گیل گمش بابلی، خدای هوا، توفان و باران.
۲۷ آدخ (به فتح ت) خوب، مبارک، نغز، خجسته، میمون، برآمدگی های کوچک تپه مانند روی زمین (تل به ضم ت)
۲۸ آدلی نامور، نامدار، معروف. ریشه ترکی برای این اسم زیبا آمده است و اسم ترکی پسرانه نیز محسوب می شود.
۲۹ آدیش آتش، اخگر، شراره آتش.
۳۰ آدین آرایه هایی که با آن کوی و برزن را در نوروز یا هنگام ورود اشخاص بزرگ تزیین می کنند.
۳۱ آذرآیین نام چهارمین آتشکده از هفت آتشکده ایرانیان.
۳۲ آذران آتش ها.و
۳۳ آذربابا به معنی پدر آتش، اسم پدر فرهاد کوهکن که هنر سنگ تراشی را به فرزندش آموخت.
۳۴ آذرباد آذرپناه یا کسی که آتش نگهدار اوست، نام موبدی که بانی آذربایجان بوده است، هم چنین اسم یکی از شخصیت های منظومه ویس و رامین.
۳۵ آذربان نگهبان آتش.
۳۶ آذربرزین آتش باشکوه یا شکوه آتش مرکب از آذر (آتش) + برزین (با شکوه)، نام نوه رستم و پسر فرامرز که سپهسالار بهمن بود، نام یکی از آتشکده های مهم در زمان ساسانی.
۳۷ آذربه بهترین آتش، نام پسر آذرباد از خاندان کیانیان.
۳۸ آذربهرام نام پسر آذرنوش.
۳۹ آذرپاد صورت دیگر آذرباد، آذرپناه یا کسی که آتش نگهدار اوست.
۴۰ آذرپی دارای قدمی چون آتش.
۴۱ آذرتاش آذر (فارسی) + تاش (ترکی) دو تن که اجاق و بخت یکسانی دارند.
۴۲ آذرتوس صورت دیگر آذرطوس، در وامق و عذرا مردی که با مادر عذرا ازدواج کرد.
۴۳ آذرجوش پهلوانی در داستان سمک عیار.
۴۴ آذرخش صاعقه، نام نهمین روز از ماه آذر. در حال حاضر به عنوان اسم دختر مورد تایید ثبت احوال کشور است.
۴۵ آذرداد داده آتش، اسم پدر آذرباد از خاندان کیانیان. اسم ایرانی
۴۶ آذرشب فرشته نگهبان آتش که همواره در آتش است، نام آتشکده ای که گشتاسب در بلخ بنا نهاد و گنجهای خویش را در آن پنهان نمود.
۴۷ آذرشسب مخفف آذرگشب، آتش جهنده، فرشته نگهبان آتش که همواره در آتش است، آتشکده.
۴۸ آذرشن آفتاب پرست سمندر، اسم پهلوانی ایرانی در گرشاسب نامه.
۴۹ آذرطوس صورت دیگر آذرتوس، در وامق و عذرا مردی که با مادر عذرا ازدواج کرد.
۵۰ آذرفر دارای شکوه وجلالی چون آتش، نام یکی از بزرگان عهد هخامنشی.
۵۱ آذرفرنبغ یکی از سه آتش مقدس محافظ جهان در دین زرتشت.
۵۲ آذرکار آتشکار.
۵۳ آذرکیش آتش پرست، دارای دین زرتشتی.
۵۴ آذرکیوان نام موبدی زرتشتی، مؤسس آیین خاصی به همین نام.
۵۵ آذرگشسب مخفف آذرگشنسب، یکی از سه آتش مقدس محافظ جهان، نام فرشته موکل آتش.
۵۶ آذرماهان ماه آتشین
۵۷ آذرمهربرزین مرکب از آذر + مهر + برزین، شکوه محبت خورشید، مهربانی خورشید، نام یکی از موبدان ساسانی و همچنین یکی از هفت آتشکده بزرگ ایرانیان.
۵۸ آذرنرسی نام پسر هرمز دوم پادشاه ساسانی. به نوعی ترکیب دو واژه آذر (آتش) و نرسی هست. نرسی خود به تنهایی نام پسرانه است. بررسی کامل: اسم نرسی.
۵۹ آذرنگ روشن و نورانی، آتش.
۶۰ آذرنوش نوش آذر، آتش جاویدان، گرمای همیشگی، نام دومین آتشکده از هفت آتشکده بزرگ ایرانیان. به عنوان اسم دختر مورد تایید است. اما نام های آذرمن و آذرمان اسامی پسرانه با آ هستند.
۶۱ آذروان آذربان، آتش بان، نگهبان آتشکده.
۶۲ آذین فر پسر باشکوه و آراسته.
۶۳ آراج آراد، اسم روز بیست و پنجم از هر ماه شمسی در ایران قدیم.
۶۴ آراد آراج، نام روز بیست و پنجم از هر ماه شمسی در ایران قدیم که در این روز نو پوشیدن را مبارک و سفر را شوم می دانند. بررسی کامل: اسم آراد.
۶۵ آراز گویش ترکی رودخانه ارس.
۶۶ آرازش صدقه انفاق در راه خدا.
۶۷ آرام آهسته ساکت سنگینی و وقار مکان خلوت.
۶۸ آرپان آرین، منسوب به قوم آریایی، منسوب به ایران.
۶۹ آرتا ارتا (به فتح الف) در اوستا به معنای مقدس آمده است.
۷۰ آرتاباز نام فرمانده گردونه های کوروش پادشاه هخامنشی.
۷۱ آرتابان اردوان
۷۲ آرتاپارت نام نگهبان کوروش دوم پادشاه هخامنشی.
۷۳ آرتام والی فریگه در زمان کوروش پادشاه هخامنشی؛ معنی کامل اسم آرتام را ببینید.
۷۴ آرتان اسم اصیل فارسی: نام برادر داریوش پادشاه هخامنشی و پسر ویشتاسب.
۷۵ آرتمن نام برادر بزرگ تر خشایارشاه (پسر کوروش پادشاه هخامنشی).
۷۶ آرتوان اردوان، یاری کننده درستکاران، از شخصیت های شاهنامه، نام چند تن از پادشاهان اشکانی.
۷۷ آرتیمان مرکب از آرتی به معنای پاک و مقدس بعلاوه مان به معنی تفکر و اندیشه، اندیشه مقدس، تفکر پاک، همچنین نام روستایی از توابع تویسرکان که زادگاه میر رضی الدین آرتیمانی از شاعران عهد صفوی است.
۷۸ آرتین آرش، عاقل و زیرک، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان نامدار ایرانی در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی که در تیراندازی بسیار توانا بوده است.
۷۹ آردا آرشا، مقدس.
۸۰ آرسام آرشام، خرس، زورمند، دارای زور خرس، همچنین اسم پسر آریارمنه و پدر ویشتاسب از خاندان ‏هخامنشی.
۸۱ آرسان نام پسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی.
۸۲ آرسین پسر آریایی.
۸۳ آرش عاقل و زیرک، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان نامدار ایرانی در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی که در تیراندازی بسیار توانا بوده است.
۸۴ آرشا آردا ، مقدس
۸۵ آرشام معنی اسم آرشام: بسیار قوی – پدر بزرگ داریوش هخامنشی، نیرومند؛ آرشام به معنی خرس و به معنی زور هم معنا شده است، دارای زور خرس پسر آریارمنه و پدر ویشتاسب از خاندان ‏هخامنشی.
۸۶ آرشامه = آرشام؛ ارشامه نامی است از زبان پارسی باستان به معانی دارنده دست نیرومند (دارنده دست خرس)
۸۷ آرشان نام پسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی.
۸۸ آرشاویر مرد مقدس، نام یکی از پادشاهان اشکانی.
۸۹ آرشاویر مرد مقدس.
۹۰ آرمان آرزو، از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار خسروپرویز پادشاه ساسانی.
۹۱ آرمناک ارمنی، پسر هایکا، شخصی که ارمنی ها نژاد خود را به او نسبت می دهند. معنی اسم آرمن را نیز ببینید.
۹۲ آرمین از شخصیتهای شاهنامه، نام چهارمین پسر کیقباد، مرد همیشه پیروز.
۹۳ آرمینی سپهسالار یزگرد سوم پادشاه ساسانی
۹۴ آرنا نام روستایی در نزدیکی نقده؛ آرنا در ترکمنی به معنی نهر و رودخانه است و اسمی دخترانه است.
۹۵ آروکو ایرج، نام پسر کوروش پادشاه هخامنشی، نجیب نجیب زاده.
۹۶ آرون صفت نیک و خصلت پسندیده.
۹۷ آروین تجربه، آزمایش امتحان آزمون.
۹۸ آریا نژاد هندوارپائیان که در عهدی بسیار کهن با هم زندگی می کردند و بعدها به دو بخش بزرگ تقسیم شدند گروهی به هند و ایران آمدند و گروهی به اروپا رفتند.نام میهن عزیز ما ایران از این‎ ‎کلمه گرفته شده است.
۹۹ آریاباد آریاپاد نگهبان قوم آریایی.
۱۰۰ آریابان نگهبان قوم آریایی.
۱۰۱ آریابد به ضم ب، آریا + بد (صاحب و سرور) = سرور قوم آریایی، بزرگ آریاییان.
۱۰۲ آریابرز شکوه آریایی، نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی.
۱۰۳ آریاراد آریا + راد (جوانمرد بخشنده دانا شجاع) آریایی جوانمرد آریایی شجاع آریایی دانا، نام پسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی.
۱۰۴ آریارامنه آرام کننده آریائیان، نام پدر آرشام، جد داریوش پادشاه هخامنشی.
۱۰۵ آریارمن رامشگر آریایی، شادی آور از نژاد آریایی.
۱۰۶ آریاز نام یکی از سرداران هخامنشی.
۱۰۷ آریاسب دارنده اسب ایرانی، نام یکی از سرداران کوروش پادشاه هخامنشی.
۱۰۸ آریافر دارای فر و شکوه آریایی.
۱۰۹ آریاک نام یکی از سرداران ایرانی و فرماندار کاپادوکیه.
۱۱۰ آریاگیو به فتح گ، سکون ی، سکون و، آریا + گیو (سخنور) = سخنور آریایی، نام یکی از سرداران ایرانی در روزگار باستان.
۱۱۱ آریامن دریا سالار خشایارشاه پادشاه هخامنشی.
۱۱۲ آریامنش دارای خوی و رفتار آریایی، نام پسر داریوش پادشاه هخامنشی.
۱۱۳ آریامهر برخوردار از محبت آریایی، نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی، لقبی که شهریور ۱۳۴۴به مناسبت ۲۵مین سال سلطنت از طرف مجلس سنا و شورای ملی به محمدرضا پهلوی داده شد.
۱۱۴ آریو نام یکی از سرداران بزرگ ایرانی زمان داریوش سوم پادشاه هخامنشی در نبرد با اسکندر مقدونی. آریو درواقع صورت کوتاه شده اسم آریو برزن است. آریو به معنی آریایی است.
۱۱۵ آریوبرزن آتش ایرانی، کنایه از قدرت و خشم ایرانی، نام یکی از سرداران بزرگ ایرانی زمان داریوش سوم پادشاه هخامنشی در نبرد با اسکندر مقدونی.
۱۱۶ آریوبرزین = آریو برزن. در واقع صورت دیگری از اسم آریوبرزن است.
۱۱۷ آریوراد نام پسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی، ایرانی و جوانمرد.
۱۱۸ آریه اسم سپهدار ایرانی طرفدار کوروش پادشاه هخامنشی.
۱۱۹ آزاد رها شده از گرفتاری یا چیزی آزاردهنده، فارغ و آسوده، درختی جنگلی و بلند، رها شده از تعلقات دنیوی.
۱۲۰ آزادبه آزاد (رها) + به (سالم و خوب)، به معنای انسان سالم و آزاد، نام یکی از سرداران ایرانی در قرن دوم.
۱۲۱ آزادسرو همچون سرو زیبا و بی تعلق، بزرگوار و متواضع، از شخصیتهای شاهنامه، نام مردی دانا و پرهیزکار در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی
۱۲۲ آزادفروز رهایی بخش، آنکه آزادی می آورد، باعث آزادی، نام مردی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی.
۱۲۳ آزرمگان با حیا، مودب، سربه زیر، از شخصیت های شاهنامه، همچنین اسم پدر فرخزاد سردار ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی.
۱۲۴ آژند پیوند دهنده، چسباننده، در اصطلاح بنایی ملاطی که بین ردیفهای آجر می‌گذارند.
۱۲۵ آژنگ چین و شکنی که بر پوست بدن و بخصوص پیشانی می افتد، خشم، موج کوتاهی که روی سطح آب ایجاد می شود.
۱۲۶ آسپاداس آخرین پادشاه ماد که از کورش بزرگ پادشاه و موسس هخامنشیان شکست خورد.
۱۲۷ آسپیان آبتین، روح کامل، انسان نیکو کار، از شخصیت های شاهنامه، نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی.
۱۲۸ آستیاژ آسپاداس، آخرین پادشاه ماد که از کورش کبیر پادشاه و موسس هخامنشیان شکست خورد.
۱۲۹ آسدین نام موبدی در سده دهم یزگردی.
۱۳۰ آسیدات آسیداد، نام یکی از بزرگان هخامنشی.
۱۳۱ آسیداد آسیدات. معادلن اسم آسیدات است.
۱۳۲ آسیم استاد بزرگ مرتبه واستاد عظیم الشأن.
۱۳۳ آفریدون فریدون، از شخصیتهای شاهنامه، اسم پسر آبتین و فرانک، از پادشاهان پیشدادی ایران و به بند کشنده ضحاک ماردوش.
۱۳۴ آقاجان آقا (مغولی) + جان (فارسی) عنوان محبت آمیز برای پدر یا پدربزرگ.
۱۳۵ آقاگل آقا (مغولی) + گل (فارسی) نام روستایی در نزدیکی اصفهان.
۱۳۶ آکام نتیجه، ثمره، سود، فایده.
۱۳۷ آمنید نام دبیر داریوش پادشاه هخامنشی.
۱۳۸ آموی رود جیحون، آمودریا.
۱۳۹ آناگ نام یکی از احکام پارت در زمان اردشیر پادشاه ساسانی.
۱۴۰ آوادیس ارمنی مژده، نوید. به عنوان اسم دختر با آ مورد تایید ثبت احوال است.
۱۴۱ آوگان از شخصیت های شاهنامه، نام پهلوان ایرانی و پیشرو سپاه فریدون پادشاه پیشدادی.
۱۴۲ آوه از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی و از فرماندهان سپاه کیخسرو پادشاه کیانی.
۱۴۳ آوید مشتاق و خواهان. این نام از اسم های مشترک بین دختر و پسر بوده است. اما در حال حاضر ثبت احوال ایران آوید را فقط به عنوان اسم دختر ثبت می کند.
۱۴۴ آیین گشسب از شخصیت های شاهنامه، نام دبیر هرمز انوشیروان پادشاه ساسانی.
www.NameFarsi.com

حتما ادامه نام های پسرانه با حرف الف را ببینید. اسامی پسر با آ، که ریشه کردی، ترکی، لری، شمالی و … دارند.

Iranian boy name

اسم پسر ایرانی با آ

نظرسنجی اسم پسر با آ

به نظر شما زیباترین اسم های پسرانه فارسی با آ کدام نام ها هستند؟ در قسمت نظرات بنویسید.

اسم پسر با آ
نام پسرانه با حرف آ

منابع

  1. وبلاگ نام فارسی، نوشته دکتر نیکزاد، مقاله ۸
  2. لغت نامه دهخدا (نسخه مکتوب).
  3. ثبت احوال ایران.