ردیف |
اسم فارسی |
معنی
نام |
1 |
فاتن |
فتنه انگیز، آنکه آشوب بپا می کند. |
2 |
فارا |
نام کوهی است در سمت غرب فلات
ایران |
3 |
فاسیروس |
نام دختر اردشیر دراز دست پادشاه هخامنشی |
4 |
فام گل |
به رنگ گل |
5 |
فانیذ |
قند، شکر |
6 |
فایدیم |
به معنای گل نیلوفر
است، نام همسر
کبوجیه پادشاه هخامنشی |
7 |
فرآذر |
شکوه آتش |
8 |
فراچهر |
مرکب از فرا (بالاتر) +
چهر (صورت) |
9 |
فرارنگ |
فرانک، پروانه، از شخصیتهای شاهنامه، نام
مادر فریدون پادشاه پیشدادی و همسر آبتین |
10 |
فرازنده |
بالابرنده و افرازنده |
11 |
فرانک |
پروانه، از شخصیت های شاهنامه،
نام دختر
برزین و زن بهرام گور، نام مادر
فریدون پادشاه پیشدادی و همسر آبتین |
12 |
فرانه |
فرانک |
13 |
فربو |
مرکب از فر (شکوه) + بو |
14 |
فرپرک |
شب پره که آن را مرغ عیسی
نیز می نامند. |
15 |
فرتوک |
پرستو |
16 |
فرجهان |
شکوه دنیا |
17 |
فرخ بانو |
بانوی بزرگوار و فرخنده |
18 |
فرخ بخش |
بخشنده بزرگوار، نام یکی
از بهدینان یزد که در سال هشتاد و هشت یزگردی می زیسته است. |
19 |
فرخ تاج |
فرخ (فارسی) + تاج (فارسی) مرکب از فرخ
(مبارک) + تاج |
20 |
فرخ چهر |
دارای چهره فرخنده و مبارک
اسم دختر |
21 |
فرخ ماه |
ماه خجسته و مبارک |
22 |
فرخ ناز |
مرکب از فرخ (مبارک) + ناز
(غمزه) |
23 |
فرخروز |
نام یکی از الحان باربد |
24 |
فرخنده |
مبارک، میمون، خجسته |
25 |
فرخنده چهر |
دارای چهره مبارک و خجسته |
26 |
فردخت |
مرکب از فر (شکوه) + دخت
(دختر) |
27 |
فردوس |
معرب از فارسی، پردیس بهشت |
28 |
فردیس |
پردیس = بهشت |
29 |
فرزان دخت |
دختر فرزانه و دانا |
30 |
فرزانه |
خردمند، دانا |
31 |
فرستو |
پرستو |
32 |
فرشته |
موجودی آسمانی، عاقل و
برتر از انسان، مَلک |
33 |
فرشیده |
فر+ شیده = نورآفتاب، شکوه آفتاب |
34 |
فرغانه |
نام شهری در ترکستان قدیم
اسم فارسی دختر |
35 |
فرگل |
دارای شکوه و زیبایی گل |
36 |
فرمهر |
کسی که شکوه و عظمتی چون
خورشید دارد. |
37 |
فرناز |
دارای ناز و غمزه زیبا و باشکوه |
38 |
فرنگار |
دارای نقش ونگار با شکوه و
زیبا |
39 |
فرنگیز |
فرنگیس |
40 |
فرنگیس |
از شخصیتهای شاهنامه، نام
دختر افراسیاب تورانی و همسر سیاوش و مادر کیخسرو پادشاه کیانی |
41 |
فرنواز |
مرکب از فر (شکوه) + نواز (ریشه نواختن) |
42 |
فرنوشا |
شکوه و عظمت ابدی |
43 |
فرنیا |
اصیل، دارنده اصل و نسب |
44 |
فرنیان |
پرنیان ، ابریشم و حریر ،
دختری که دارای جسمی بسیار لطیف و زیباست. |
45 |
فروردین |
نام ماه اول از سال شمسی، نام روز نوزدهم
از هر ماه شمسی در ایران قدیم |
46 |
فروز |
تابش و روشنی و فروغ |
47 |
فروزا |
تابان، درخشان |
48 |
فروزاتون |
فروز (فارسی) + خاتون
(فارسی) بانوی روشنایی |
49 |
فروزان |
شعله ور، روشن، مشتعل،درخشنده |
50 |
فروزجهان |
روشنایی جهان |
51 |
فروزنده |
روشن، تابان، روشن کننده، افروزنده |
52 |
فروزینه |
آتش زنه، چخماق
نام های اصیل پارسی |
53 |
فروشنک |
نام نتیجه ایرج پسر فرویدن پادشاه پیشدادی |
54 |
فروغ |
روشنی که از آتش، خورشید،
و دیگر منابع نورانی می تابد، پرتو، شعله آتش |
55 |
فروغ بانو |
بانوی روشنایی |
56 |
فروغ دخت |
دختر روشنایی |
57 |
فروهنده |
نیکوسیرت و خوبروی، نام فرشته ای است. |
58 |
فره وش |
مرکب از فره (شکوه) + وش
(پسوند شباهت)، شکوهمند |
59 |
فرهور |
دارای شکوه و جلالی چون ورشید |
60 |
فریار |
دارنده شکوه و جلال |
61 |
فریال |
دارای اندام و هیکل باشکوه، قوی و باشکوه،
مرکب از فر (شکوه) + یال (گردن، بالای بازو) |
62 |
فریانه |
نام پادشاهی افسانه ای هم
زمان با اسکندر مقدونی |
63 |
فریبا |
بسیار زیبا، دلپسند و خوشایند |
64 |
فریدخت |
دختر زیبا و محبوب
persian girl
names |
65 |
فریر |
گیاهی خوشبو |
66 |
فریرخ |
زیبارخ |
67 |
فریرو |
دارای چهره زیبا و با شکوه |
68 |
فریسا |
پریسا، زیبا چون پری |
69 |
فریشا |
= فریسا = پریسا، دختری که چون پری
زیباست. |
70 |
فریما |
زیبا و دوست داشتنی |
71 |
فوژان |
بانگ بزرگ، فریاد عظیم |
72 |
فولاد |
پولاد،
نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرماندهان دلاور
ایرانی در زمان کیقباد |
73 |
فیروزخاتون |
بانوی پیروز |
74 |
فیروزه |
پیروزه نام سنگی قیمتی به
رنگ آبی یا سبز |
www.NameFarsi.com |