نام دختر ایرانی با حرف ا
شامل اسم های زیبای دختر ایرانی (اسم دختر کردی، اسم ترکی، یونانی و …) با حرف الف
![اسم دختر با ا](https://www.namefarsi.com/wp-content/uploads/2013/01/اسم-دختر-ایرانی-با-ا-300x154.gif)
در ادامه فهرست کامل اسم دختر با الف را ببینید. اسم های دختر شامل اسم ترکی دختر با الف، اسم کردی با الف، اسم لری، اسامی عربی (مذهبی) با ا و سایر نام های دخترانه با الف.
ردیف | اسم ایرانی | ریشه نام | معنی اسم |
۱ | ابتسام | عربی | لبخند، تبسم |
۲ | ابریشم | عبری | حریر، تاری درخشان و نازک اما بسیار محکم که کرم ابریشم به دور خود می تند، گلی به صورت رشته های باریک آویخته به رنگ زرد یا سرخ که در تابستانها می روید. |
۳ | ابریشم | کردی | تاری بسیار محکم، نازک و درخشان که کرم ابریشم به دور خود می تند، حریر (نگارش کردی : ههورێشم) |
۴ | احترام | عربی | بزرگ داشتن، حرمت را نگه داشتن. |
۵ | احلام | عربی | جمع حلم، صبوری ها، بردباری ها، وقارها. |
۶ | ادرینا | آشوری | تکیه گاه. |
۷ | ارتاش | اسم ترکی | مرکب از ار (شوهر) + تاش (پسوند همراهی) |
۸ | ارغنون | نام یونانی | اسم یک ساز می باشد. |
۹ | ارغون | اسم یونانی | مخفف ارغنون (نام ساز) |
۱۰ | ارمغان | اسم دختر ترکی | رهاورد، سوغات، هدیه. |
۱۱ | ارنواز | اوستایی، پهلوی | مرکب از ارنه (سزاوار) + واز (واژه)، به معنای دارنده سخن سزاوار، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دو دختر جمشید پادشاه پیشدادی |
۱۲ | اروس | اوستایی، پهلوی | سفید، درخشان، زیبا نام دخترانه فارسی |
۱۳ | اروس | نام فرانسوی | در اساطیر یونان، خدای عشق |
۱۴ | اروشا | اوستایی، پهلوی | اروشه، به فتح الف، سفید، روشن، دختری با روی سپید. |
۱۵ | ارون | اسم عربی | (به فتح الف) شاد و شادمان |
۱۶ | اریحا | اسم عبری | مکان خوشبو، نام شهری قدیمی در فلسطین، گلی که شکوفه آن چلیپا شکل است. |
۱۷ | اریدیس | ترکی | (به ضم الف) نام همسر ارفاوس، شاعر و موسیقی دان ترکیه، در افسانه ها آمده است که اریدیس فرشته ای بود که معشوقه ارفاوس بود. |
۱۸ | ارین | عربی | به فتح الف، شادی، شادان شدن، به وجد آمدن. |
۱۹ | ارینا | کردی، فارسی | آرینا ، آریایی نژاد، از نسل آریایی. |
۲۰ | استر | عبری | ستاره، همسر یهودی خشایار پادشاه هخامنشی. |
۲۱ | اسرین | کردی | اشک. |
۲۲ | اسما | عربی | نام نهادن، نامگذاری کردن، همچنین به عنوان جمع اسم هم به کار می رود، نام دختر ابومسلم خراسانی. |
۲۳ | اسنا | عربی | بزرگوار کردن، بلندمرتبه کردن. |
۲۴ | اشتار | آشوری | الهه عشق و برکت |
۲۵ | اصیلا | عربی | با نوی با اصالت مرکب از اصیل + الف تانیس. |
۲۶ | اطلس | یونانی | پارچه ابریشمی، دیبا |
۲۷ | اطلسی | یونانی، فارسی | اطلس (معرب) + ی (فارسی) گلی شیپوری و خوشبو به رنگ های سفید، صورتی، ارغوانی، یا سرخ. |
۲۸ | اطهر | عربی | پاکیزه ترین زن، پاکدامن ترین بانو |
۲۹ | اعظم | عربی | بزرگوارتر، بزرگ تر. |
۳۰ | افق | عربی | خطی که در محل تقاطع زمین و آسمان به نظر می رسد. |
۳۱ | اقاقی | اسم یونانی | = اقاقیا |
۳۲ | اقاقیا | یونانی | درختی زینتی که گلهای سفید خوشه ای ومعطر دارد. |
۳۳ | اقدس | عربی | پاک تر، مقدس تر |
۳۴ | اقلیما | یونانی | نام دختر آدم (ع) |
۳۵ | اقلیمیا | یونانی | اقلیما، نام دختر آدم (ع). |
۳۶ | اکرم | عربی | بزرگوار، گرامی |
۳۷ | اکلیل | عربی | تاج |
۳۸ | الاهه | عربی | الهه |
۳۹ | الحان | عربی | به فتح الف، آوازهای خوش، نغمه های دلکش، صدای موزون و خوشایند. |
۴۰ | الکا | ترکی | سرزمین، ناحیه. |
۴۱ | الله نظر | فارسی، عربی | کسی که نظرکرده خداست. |
۴۲ | الما | اسم ترکی | سیب |
۴۳ | الماس خاتون | یونانی، فارسی | الماس (یونانی) + خاتون (فارسی) بانوی مانند الماس. |
۴۴ | المیرا | فارسی، ترکی | ال (ترکی) + میرا (فارسی)، ایل میرا فدایی ایل |
۴۵ | المینا | ترکی | |
۴۶ | النا | یونانی | نورانی نام دختر |
۴۷ | الناز | فارسی، ترکی | ال (ترکی) + ناز (فارسی)، ایل ناز موجب نازش ایل |
۴۸ | الهام | نام عربی | فکری که به طور ناگهانی در ذهن پیدا می شود. |
۴۹ | الهه | اسم عربی | در اعتقادات قدیم، نیمه خدایی که نماینده انواع خاص بوده و به صورت زنی تجسم می شده است.. |
۵۰ | الیسا | عربی، فارسی | دختری که مانند گل انار لطیف است + مرکب از الیس (عربی) به معنای گل انار و الف تانیث فارسی. |
۵۱ | الیکا | سنسکریت | مال بسیار، دارایی فراوان |
۵۲ | ام البنین | عربی | نام همسر علی (ع) و مادر عباس (ع) |
۵۳ | اماندا | نام دختر ترکی | آماندا، در امان، در پناه تو |
۵۴ | امانه | عربی | به فتح الف، اطمینان و آرامش قلب، دختری که وجودش مایه قوت قلب است. |
۵۵ | امل | عربی | به فتح الف، آرزو، امید |
۵۶ | امیرا | عربی، فارسی | امیر (عربی) + ا (فارسی) امیره |
۵۷ | امیردخت | عربی، فارسی | دختر پادشاه، شاهدخت |
۵۸ | امیره | عربی | مؤنث امیر اسامی زیبای عربی |
۵۹ | امیل | سنسکریت، عربی | معرب از سنسکریت نام درختی از تیره فریفون که گاهی بعضی از انواع آن بصورت درختچه یافت می شوند. |
۶۰ | امیله | سنسکریت، عربی | امیل، معرب از سنسکریت نام درختی از تیره فریفون که گاهی بعضی از انواع آن بصورت درختچه یافت می شوند. |
۶۱ | امین دخت | عربی، فارسی | امین (عربی) + دخت (فارسی) دختر امین، دختر درستکار |
۶۲ | امینه | نام عربی | مؤنث امین |
۶۳ | انسیه | عربی | مونث انسی، مربوط به اِنس، انسانی |
۶۴ | انوشکا | عبری | زیبا، خوش اندام، جذاب، این اسم در هندوستان نیز رایج است. |
۶۵ | انیس | عربی | همدم |
۶۶ | انیسا | عربی، فارسی | بانوی همدم، دختری که مونس انسان است. |
۶۷ | انیسون | یونانی | آنیس، مقاومت و اعتراض |
۶۸ | انیسه | نام عربی | همدم، مونس |
۶۹ | اورانوس | فرانسه | نام هفتمین سیاره منظومه شمسی |
۷۰ | اورنینا | یونانی | ربه النوع فراوانی نعمت |
۷۱ | اوریسا | سنسکریت | نام یکی از ایالتهای هندوستان |
۷۲ | اورینا | یونانی | در اساطیر یونان، الهه آسمانها و حامی عشق آسمانی |
۷۳ | اولدوز | نام ترکی | ستاره |
۷۴ | اویتا | اوستایی، پهلوی | بی همتا، تک |
۷۵ | اوین | اسم کردی | عشق |
۷۶ | ایدا | ترکی | آیدا، شاد خوشحال |
۷۷ | ایده | فرانسه | فکر و اندیشه، رأی |
۷۸ | ایران | اوستایی، پهلوی | مکان سکنای آریائیان (قوم اری)، نام کشور باستانی ما، محل مردمان شجاع و شریف، حدود ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح طوایفی سفید پوست از راه جیحون و کوههای قفقاز وارد منطقه ایران شدند. این طوایف به دو دسته تقسیم می شدند دسته ای که خودرا زورمند می دانستند و به نام سک (به فتح س) ها شناخته می شدند و دسته ای دیگر که متمدن تر از دسته اول بودند خود را اری (به فتح الف و کسر ر) به معنای شجاع و شریف می نامیدند و وجه تسمیه ایران نیز همین است. |
۷۹ | ایسیه | عبری | آسیه |
۸۰ | ایل ناز | فارسی، ترکی | ایل (ترکی) + ناز (فارسی)، مایه ناز ایل، الناز، کسی که ایل به او می نازد. |
۸۱ | ایلار | اسم ترکی | مانند ماه، دختری که مانند ماه زیباست. |
۸۲ | ایلانا | عبری | دختر سرزنده، نام نوعی درخت نیز هست. |
۸۳ | ایلیار | ترکی | کمک کننده به ایل، محافظ خانواده |
۸۴ | ایلیم | ترکی | طایفه من، قبیله ام |
۸۵ | ایلین | عربی | فتنه انگیز، برپا کننده آشوب |
۸۶ | ایما | عربی | اشاره |
۸۷ | ایمنه | عربی | آمنه |
۸۸ | ایناز | ترکی | آیناز، آی (ترکی) + ناز (فارسی) موجب فخر و مباهات ماه |
۸۹ | ایناس | عربی | دوستی و محبت، همچنین دیدن یا شنیدن آواز |
۹۰ | ایوان | کردی | ایوان، تراس (نگارش کردی : ههیوان) اسم اصیل ایرانی |
۹۱ | ایپک | ترکی | (به کسر پ) ابریشم نرم و لطیف |
www.NameFarsi.com |
◄ نام دختر فارسی با ا
![نام دختر با ا](https://www.namefarsi.com/wp-content/uploads/2013/01/نام-دختر-با-الف.jpg)
تبادل نظر درباره اسم