| ردیف |
اسم ایرانی |
ریشه نام |
معنی اسم |
| ۱ |
نادر |
اسم عربی |
بی همتا، کمیاب، آنچه به ندرت یافت شود، نام مؤسس سلسله افشاریه. |
| ۲ |
نادعلی |
عربی |
علی را بخوان، نام دعایی. |
| ۳ |
نادین |
سنسکریت، فارسی |
پویا و پرتحرک، در جریان، جاری، الهه رودخانه. |
| ۴ |
نادینوس |
آشوری |
شاه بابل. |
| ۵ |
ناصح الدین |
عربی |
پنددهنده در دین، نصیحت کننده در دین. |
| ۶ |
ناصر |
عربی |
نصرت دهنده، یاری دهنده، کمک کننده. |
| ۷ |
ناصرالدین |
عربی |
یاری کننده دین، اسم پسر محمد شاه قاجار. |
| ۸ |
ناضر |
عربی |
شاد، مسرور، شاداب، بسیار سرسبز. |
| ۹ |
ناهیرا |
آشوری |
روشنایی، نور. |
| ۱۰ |
نایب |
عربی |
نماینده، جانشین، آنکه در غیاب کسی عهده دار مقام و مسئولیت اوست، عنوان دولتی و دیوانی در دوره حکومت قاجار. |
| ۱۱ |
نبوت |
عربی |
رسالت، پیغمبری، مبعوث بودن کسی از سوی خداوند به راهنمایی مردم، یکی از سه اصل اعتقادی مسلمانان (توحید، معاد، نبوت). |
| ۱۲ |
نبی |
عربی |
پیامبر خداوند، لقب پیامبر (ص). |
| ۱۳ |
نجات |
عربی |
رهایی، خلاصی، آزادی. |
| ۱۴ |
نجات الله |
عربی |
آن که خدا او را نجات داده است. |
| ۱۵ |
نجف |
عربی |
نام شهری در عراق که آرامگاه علی (ع) در آن واقع شده است. |
| ۱۶ |
نجم الدین |
عربی |
ستاره دین، آن که چون ستاره ای در دین می درخشد، نام عارف بزرگ و نامدار قرن هفتم: نجم الدین رازی، دین دار خالص. |
| ۱۷ |
نجیب |
عربی |
شریف، اصیل، عفیف، پاکدامن. |
| ۱۸ |
نجیب الدین |
عربی |
اصیل و شریف در دین. |
| ۱۹ |
ندیم |
عربی |
همنشین و هم صحبت، به ویژه با بزرگان. |
| ۲۰ |
نشاط |
عربی |
شادی، خوشی، سرزندگی. |
| ۲۱ |
نصر |
عربی |
یاری، مدد، پیروزی، ظفر، نام سوره ای در قرآن کریم، نام یکی از پادشاهان سامانی. |
| ۲۲ |
نصرالدین |
عربی |
یاری دادن به دین، از شخصیتهای افسانه ای. |
| ۲۳ |
نصرالله |
عربی |
یاری خداوند، نام یکی از فضلای نامدار قرن ششم و مترجم کلیله و دمنه: نصرالله منشی. |
| ۲۴ |
نصرت الله |
عربی |
یاری خداوند اسم دختر زیبا |
| ۲۵ |
نصیر |
عربی |
یاری دهنده، یاور، از نام های خداوند. |
| ۲۶ |
نصیرا |
عربی |
نام یکی از دانشمندان و شعرای قرن یازدهم. |
| ۲۷ |
نصیرالدین |
عربی |
یاری دهنده دین، نام یکی از علمای بزرگ ریاضی و نجوم و حکمت ایران در قرن هفتم، خواجه نصیرالدین طوسی. |
| ۲۸ |
نضیر |
عربی |
شاداب، سرسبز. |
| ۲۹ |
نظام |
عربی |
مجموعه قوانین، قواعد، سنن، یا نوامیسی که قوام و انتظام چیزی بر آنها نهاده شده است. |
| ۳۰ |
نظام الدین |
عربی |
موجب نظم و انظباط در دین. |
| ۳۱ |
نظام الملک |
عربی |
باعث نظم و سرزمین، اسم وزیر معروف سلجوقیان در قرن پنجم. |
| ۳۲ |
نظرعلی |
عربی |
چشم و دیده علی (ع). |
| ۳۳ |
نعمان |
عربی |
نام چندتن از پادشاهان حیره. |
| ۳۴ |
نعمت |
عربی |
آنچه باعث شادکامی و آسایش زندگی انسان شود،عطا و بخشش. |
| ۳۵ |
نعمت الله |
عربی |
بخشش خداوند. |
| ۳۶ |
نعیم |
عربی |
نعمت، نرم و لطیف، از اسامی بهشت. |
| ۳۷ |
نعیم الدین |
عربی |
نعمت دین، اسم مذهبی. |
| ۳۸ |
نعیما |
عربی |
نعمت، تخلص نعمت سمرقندی شاعر قرن یازدهم. |
| ۳۹ |
نقدعلی |
عربی |
مرکب از نقد (ارزیابی و سنجش سره از ناسره) + علی. |
| ۴۰ |
نقی |
عربی |
پاکیزه، پاک، برگزیده، لقب امام دهم شیعیان. |
| ۴۱ |
نقی الدین |
عربی |
برگزیده در دین. |
| ۴۲ |
نوح |
عبری |
معرب از عبری، راحت، اسم پیامبری که به دستور خداوند کشتی بزرگی ساخت و یاران خود و از هر حیوان یک جفت را سوار بر کشتی کرد و از طوفان نجاتشان داد، نام سوره ای در قرآن کریم. |
| ۴۲ |
نوتریگا |
زرتشتی |
= نوتریکا؛ نام برادر کوچکتر اشو زرتشت؛
|
| ۴۳ |
نورالدین |
عربی |
روشنایی و فروغ دین، نام شاعر و نویسنده نامدار قرن نهم، عبدالرحمن جامی. |
| ۴۴ |
نورالله |
اسم عربی |
نور و روشنایی و فروغ خداوند. |
| ۴۵ |
نویان |
ترکی |
امیر سپاه، شاهزاده، لقب سلاطین و بزرگان ترک. |
| ۴۶ |
نهام |
عربی |
آهنگر، نجار، همچنین راهب دیر نشین. |
| ۴۷ |
نیسان |
سریانی |
نام دومین ماه فصل بهار، اردیبهشت، بارانی که در اردیبهشت می بارد، باران بهاری. |
| ۴۸ |
نیکاو |
اوستایی،پهلوی |
مرکب از نیک به معنای خوب بعلاوه آو که همان تلفظ آب در فارسی باستان است. آب شفاف و گوارا نام دختر ایرانی |
| ۴۹ |
نیوان |
فارسی، کردی |
مرد دلیر، شجاع، پهلوان. |
| ۵۰ |
نیهاد |
کردی |
نهاد، سرشت، طبیعت، بنیاد، ضمیر دل،اساس، مقام و جایگاه، قاعده. |
| www.NameFarsi.com |
تبادل نظر درباره اسم