اسم پسر فارسی با حرف م
فهرست کامل زیباترین اسامی پسرانه با م
نام های پسرانه با حرف میم
اسم پسر فارسی با م
نام های پسرانه پارسی بسیاری هستند که با حرف م شروع می شوند. در واقع اسامی پسرانه محبوب با م فراوانی زیادی دارند. حرف میم از لحاظ آوایی خوش آوا و گوش نواز است. ادای حرف م راحت بوده و تلفظ نام های با حرف م آسان است. در جدول زیر اسامی پارسی با م قرار دارند. خیلی نام های محبوب پسر با م شروع می شوند. مثل اسم مهراد، ماکان، ماهان.
در صفحه بعدی نیز نام های پسرانه ایرانی با م قرار گرفته اند. یعنی اسامی پسر با م با سایر ریشه ها. اسم پسر کردی، ترکی، لری و غیره با حرف میم.

اسم پسر با م
در ادامه لیست کامل اسم های پسرانه با حرف م را مشاهده می کنید. به همراه معنی دقیق اسم ها.
ردیف | نام فارسی | معنی اسم |
۱ | ماتیار | = مادیار، مرکب از ماد مخفف مادر + یار = یار مادر، کمک کننده به مادر |
۲ | ماخ | از شخصیت های شاهنامه فردوسی، نام سخندانی پیر، مرزبان هری و هم چنین از راویان شاهنامه. |
۳ | مادیس | اسم پادشاه سکائیان |
۴ | ماراسپند | کلام مقدس، نام فرشته نگهبان آب، هم چنین در ایران قدیم روز بیست و نهم از هر ماه شمسی را ماراسپند می نامیدند. |
۵ | ماراسفند | = ماراسپند |
۶ | ماروسپند | نام سردار شیرویه پسر خسروپرویز پادشا ساسانی، از شخصیتهای شاهنامه فردوسی نیز می باشد. |
۷ | مازیار | پسر قارون، از سپهبدان مازندران در قرن سوم که علیه خلیفه بغداد شورش کرد. |
۸ | ماکان | نام پسر کاکی از پادشاهان مازندران در قرن چهارم |
۹ | مانای | سرکرده پارسیان در زمان سلطنت دیوکس پادشاه ماد |
۱۰ | ماندا | علم، دانش، معرفت، ادارک، شناخت، مندائیان مذهب مردم صنعتگر و هنرمند ساکن جلگه خوزستان و حاشیه رود کارون است که در قرآن از آنان به اسم صائبین یاد شده است. |
۱۱ | مانی | نام بنیانگذار آیین مانوی، پیامبر ایرانی در زمان شاپور ساسانی. بررسی تخصصی و نظرات درباره اسم مانی را بخوانید: مانی. |
۱۲ | ماه برزین | دارای شکوهی چون ماه، شکوهمند چون ماه |
۱۳ | ماه بنداد | اسم یکی از بزرگان عصر انوشیروان پادشاه ساسانی. |
۱۴ | ماه فرزین | نام پدر به آفرید |
۱۵ | ماه گشسپ | نام پسر بهرام گور پادشاه ساسانی. |
۱۶ | ماه مهر | مرکب از ماه + مهر (محبت یا خورشید)، نام پدر ماهیار در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی. |
۱۷ | ماهان | منسوب به ماه: روشن و زیبا چون ماه، نام شهری در استان کرمان، نام پدر سهل از بزرگان مرو بنا به بعضی از نسخه های شاهنامه. |
۱۸ | ماهداد | به معنی داده ماه، اسم شخصی که اردشیر پادشاه ساسانی او را به مقام موبدان موبدی برگزید. |
۱۹ | ماهو | نام حاکم سیستان در زمان یزگرد پادشاه ساسانی |
۲۰ | ماهو | از شخصیتهای شاهنامه، نام مرزبان مرو در زمان یزدگرد پادشاه ساسانی. |
۲۱ | ماهونداد | نام پدر دستور آذرباد از موبدان |
۲۲ | ماهیار | دوست و یاور ماه، از شخصیتهای شاهنامه، نام زرگری در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی |
۲۳ | مدریک | پسر تیز هوش، انسان فهیم، کسی که درک می کند. |
۲۴ | مدیوماه | اسم پسر عموی زرتشت |
۲۵ | مرداس | مرد آسمانی، از شخصیت های شاهنامه فردوسی، نام پدر ضحاک که مرد نیکی بود و بدست پسرش کشته شد، نام پادشاهی پرهیزکار و بخشنده از دشت سواران و نیزه گزار |
۲۶ | مردافکن | آن که مردان را به زمین می زند و شکست می دهد، قوی و زورمند، نام یکی از بزرگان ایران |
۲۷ | مردان شه | شاه مردان، از شخصیت های شاهنامه، نام یکی از چهار پسر شیرین و خسروپرویز پادشاه ساسانی |
۲۸ | مرداویج | مرد آویز نام سرسلسله امرای زیاری در قرن چهارم و پنجم |
۲۹ | مردو | از شخصیتهای شاهنامه، نام باغبان خسروپرویز پادشاه ساسانی |
۳۰ | مزدا | در ادیان ایرانی، خداوند |
۳۱ | مزدک | از شخصیتهای شاهنامه، نام مردی خردمند و آورنده آیین مزدکی، خردمند کوچک |
۳۲ | مسباد | از نامهای دوران هخامنشی |
۳۳ | مشکان | مشک (سنسکریت) + ان (فارسی) مشک (ماده ای معطر) + ان (نشانه جمع فارسی)، نام ناحیه ای در همدان، نام پدر ابونصر صاحب دیوان رسالت محمد غزنوی و استاد ابوالفضل بیهقی. |
۳۴ | مکابیز | مگابیز، نام یکی از سرداران داریوش پادشاه هخامنشی |
۳۵ | مگابیز | = مکابیز، اسم یکی از سرداران داریوش هخامنشی. |
۳۶ | منجیک | نام شاعر ایرانی قرن چهارم، منجیک ترمذی اسم زیبای فارسی |
۳۷ | مندا | علم دانش ادارک شناخت، مندائیان مذهب مردمی صنعتگر و هنرمند ساکن جلگه خوزستان و حاشیه رود کارون است که در قرآن از آنان به صائبین نام برده شده است. |
۳۸ | مندی | از نامهای امروزی زرتشتیان |
۳۹ | منشور | از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان تورانی در سپاه افراسیاب تورانی |
۴۰ | منوچهر | در اوستا آن که از نژاد منوش است |
۴۱ | منوش | از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر پشنگ و نوه دختری ایرج از پادشاه پیشدادی، نام یکی از ناموران قدیم که امروزه در اوستا اسمی از او نیست. |
۴۲ | منوشان | از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از فرمانروایان دلاور ایرانی که از سپاهیان کیخسرو پادشاه کیانی بود. |
۴۳ | منوشچهر | منوچهر |
۴۴ | موتا | نام یکی از سرداران دیلمی |
۴۵ | مهان | بزرگان (با تلفظ Mehan)؛ اما باید بدانید که اسم مهان در حال حاضر بعنوان اسم دختر مورد تایید است و با تلفظ Mahān و به معنی مثل ماه. |
۴۶ | مهباد | مرکب از مه (بزرگ) + یاد (بد، پسوند اتصاف)، نام یکی از سرداران هخامنشی |
۴۷ | مهبد | مهبود، سرور ماه،کناییه از کسی که زیباییش از ماه بیشتر است، از شخصیتهای شاهنامه، نام وزیرانوشیروان پادشاه ساسانی که به ریختن زهر در غذای او متهم و کشته شد. |
۴۸ | مهبود | مهبد، سرور ماه، کناییه از کسی که زیباییش از ماه بیشتر است، از شخصیت های شاهنامه، نام وزیرانوشیروان پادشاه ساسانی که به ریختن زهر در غذای او متهم و کشته شد. |
۴۹ | مهداد | داده ماه |
۵۰ | مهرآزاد | مرکب از مهر (محبت یا خورشید) + آزاد (رها) |
۵۱ | مهراب | به معنی دوستدار آب، هم چنین به معنی کسی که فروغ خورشید دارد، از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه کابل از نوادگان ضحاک در زمان حکومت سام نریمان و پدر رودابه مادر رستم پهلوان شاهنامه |
۵۲ | مهراد | بخشنده بزرگ |
۵۳ | مهراز | راز بزرگ. با تلفظ Mehraz به عنوان اسم دختر از اسامی مورد تایید ثبت احوال است. |
۵۴ | مهراس | از شخصیتهای شاهنامه، نام موبدی رومی و نماینده قیصر روم در دربار انوشیروان پادشاه ساسانی |
۵۵ | مهراسپند | ماراسپند، کلام مقدس، نام فرشته نگهبان آب، نام روز بیست و نهم از هر ماه شمسی در ایران قدیم |
۵۶ | مهرام | ماه آرام |
۵۷ | مهران | مرکب از مهر (محبت یا خورشید) + ان (پسوند نسبت)، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر اورند سردار ایرانی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی |
۵۸ | مهران ستاد | از شخصیتهای شاهنامه، نام موبدی خردمند و راد و جهاندیده در درگاه انوشیروان پادشاه ساسانی |
۵۹ | مهربد | مرکب از مهر (خورشید) + بد (پسوند اتصاف) |
۶۰ | مهربرزین | از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران بهرام گور پادشاه ساسانی |
۶۱ | مهربنداد | از شخصیتهای شاهنامه، نام مردی در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی |
۶۲ | مهرپویا | آن که در راه مهر و محبت قدم برمیدارد |
۶۳ | مهرتاش | اسم پسر فارسی ترکی: مهر (فارسی) + تاش (ترکی) = همتای مهر. |
۶۴ | مهرداد | داده خورشید، نام چند تن از پادشاهان اشکانی |
۶۵ | مهردار | دارنده مهر و محبت NameFarsi.com |
۶۶ | مهرسام | پسر خونگرم و مهربان، مرکب از مهربه معنای مهربانی یا خورشید و سام به معنای آتش است. |
۶۷ | مهرشاد | شادمهر، مرکب از شاد (خوشحال) + مهر (محبت یا خورشید)، نام شهر یا مکانی در نیشابور |
۶۸ | مهرماه | مرکب از مهر (محبت و دوستی) + ماه، اسم پسر ساسان |
۶۹ | مهرنرسه | نام پسر ورزاک از خاندان ساسانیان. |
۷۰ | مهرنیا | از نسل خورشید، زیبا و درخشان. |
۷۱ | مهریاد | یادگار خورشید، مرکب از مهر و یاد. |
۷۲ | مهریار | دوست و یار خورشید |
۷۳ | مهزیار | نام پدر علی بن مهزیار که توفیق ملاقات با امام زمان را به دست آورد و مقبره ایشان در شهر اهواز است. |
۷۴ | مهست | بزرگترین و مهمترین، اسم پسر داریوش پادشاه هخامنشی |
۷۵ | مهنام | دارای نام زیبا. ترکیب مه (ماه) + نام. آنکه نامش در ذهن و تاریخ می درخشد. دقت شود در حال حاضر این اسم برای دختر قابل ثبت در ثبت احوال ایران است. |
۷۶ | مهند | تکه ای از ماه، اندکی از ماه، به فتح میم و ه و سکون نون و دال، اسم پسر خراسانی. توجه داشته باشید که این نام در حال حاضر به عنوان اسم دختر در ثبت احوال به ثبت می رسد. |
۷۷ | مهیاد | یاد و خاطره ماه، کسی که زیباییش یاد آور ماه است، دارای چهره ای زیبا چون ماه. |
۷۸ | مهیار | ماهیار، یار ماه |
۷۹ | میر فرهان | میر بمعنای بزرگ + فرهان که نام شهری نزدیک همدان است. |
۸۰ | میرو | از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران رستم هرمزان پادشاه ساسانی. |
۸۱ | میرین | از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری رومی و داماد قیصر روم |
۸۲ | میشا | همیشه بهار، همیشه جوان، گیاهی که همیشه سبز است. |
۸۳ | میشان | نام روستایی در استان کهگیلویه |
۸۴ | میلاد | صورت دیگری از مهرداد، از شخصیت های شاهنامه، نام یکی از دلیران ایرانی زمان کیکاووس پادشاه کیانی. |
۸۵ | میلان | نام دو روستا در شهرهای لردگان و تبریز |
۸۶ | میهن یار | دوست و یار وطن |
www.NameFarsi.com |
◄ ادامه اسم های ایرانی با میم را حتما ببینید

>> اسم پسر ایرانی با م
شامل نام های پسرانه کردی، اسامی ترکی، لری و … با حرف م.
تبادل نظر درباره اسم