| ردیف |
اسم ایرانی |
ریشه نام |
معنی اسم |
| ۱ |
بابان |
کردی |
خانه پدری، نام عشیره ایی در کردستان، همچنین نام منطقه ایست در کردستان، لقب چند تن از احکام سلسله بابان، و نیز از چهره های معاصر ادبیات کرد: “شکرالله بابان” |
| ۲ |
بابوس |
کردی |
نام پدر اورونت پادشاه سکایی، هم چنین نام کوهی در بانه (نگارش کردی: بابوس) |
| ۳ |
بابیلان |
کردی |
لفظ نوازش دختر کوچک از روی محبت (نگارش کردی: بابیلان) |
| ۴ |
باپیو |
کردی |
بادسنج (نگارش کردی: باپێو) |
| ۵ |
باتوف |
کردی |
نام گیاهی است با گل های قرمز رنگ (نگارش کردی: باتۆڨ) |
| ۶ |
باتینک |
کردی |
غنچه تازه شکفته (نگارش کردی: باتینک) |
| ۷ |
باتینوک |
کردی |
آلاله (نگارش کردی: باتێنۆک) |
| ۸ |
بادر |
کردی |
حرکت باد، فرشته مأمور باد (نگارش کردی: باده ر) |
| ۹ |
بادر |
کردی |
جوڵانه وه ی با، فریشته ی به ڒێو به ری با = حرکت باد، فریشته مأمور باد (نگارش کردی: باده ر) |
| ۱۰ |
بارلی |
فارسی، ترکی |
بار (فارسی) + لی (ترکی) میوه دار، سودمند |
| ۱۱ |
بارنگ |
کردی |
ریزش باران همره باد (نگارش کردی: بارنگ) |
| ۱۲ |
باروشه |
کردی |
بادبزن (نگارش کردی: بارۆشه) نام اصیل |
| ۱۳ |
باریز |
کردی |
میوه ایی که باد آن را از درخت جدا می کند. (نگارش کردی: باڒێژ) |
| ۱۴ |
باریزان |
کردی |
رواج، برکت (نگارش کردی: باڒێژان) |
| ۱۵ |
بارین |
کردی |
بارندگی، بارش (نگارش کردی: بارین) |
| ۱۶ |
بازان |
کردی |
جمع “باز” پرنده شکاری، نام روستایی در کردستان، در حال باختن، بازنده (نگارش کردی: بازان) |
| ۱۷ |
بازنه |
کردی |
النگو (نگارش کردی: بازنه) |
| ۱۸ |
بازو |
کردی |
نام آهنگی (نگارش کردی: بازو) |
| ۱۹ |
بازور |
کردی |
نام پرنده ایی کوچک خاکستری رنگ (نگارش کردی: بازۆر) |
| ۲۰ |
باژوران |
کردی |
جنوبی ها، طایفه ایی از کردها (نگارش کردی: باژوران) |
| ۲۱ |
باژیر |
کردی |
شهر (نگارش کردی: باژێر) |
| ۲۲ |
باژیلان |
کردی |
محل وزش باد، قبیله ایی از کردها که در اطراف خانقین سکونت دارند. (نگارش کردی: باژیلان) |
| ۲۳ |
باستینگ |
کردی |
گل نو شکفته (نگارش کردی: باستینگ) |
| ۲۴ |
باسکار |
کردی |
قدرتمند، نیرومند، توانمند در بحث و استدلال (نگارش کردی: باسکار) |
| ۲۵ |
باشن |
کردی |
خوب است، عالی است (نگارش کردی: باشه ن) |
| ۲۶ |
باشیلا |
کردی |
خانه به دوش (نگارش کردی: باشیلا) |
| ۲۷ |
باغان |
کردی |
چند باغ میوه که در کنار یکدیگر قرار دارند، نام روستایی در کردستان (نگارش کردی: باخان) |
| ۲۸ |
باکوت |
کردی |
میوه ایی که توسط باد ریخته باشد (نگارش کردی: باکوت) |
| ۲۹ |
بالین |
کردی |
کمکی دیوار و ستون، چوبی که پشت در نهند، کلون (نگارش کردی: باڵێن) |
| ۳۰ |
بامیک |
اوستایی، پهلوی |
بامی، درخشان، لقب شهر بلخ |
| ۳۱ |
بانو |
نام کردی |
خانم، خاتون، بیبی (نگارش کردی: بانو) |
| ۳۲ |
بانو |
کردی |
تپه کوچک (نگارش کردی: بانوو) |
| ۳۳ |
بانواز |
کردی |
باخبر ساختن مردم با صدای بلند (نگارش کردی: بانگه واز) |
| ۳۴ |
باوان |
کردی |
بابان، خانه پدری (نگارش کردی: باوان) |
| ۳۵ |
باوشین |
کردی |
پنکه، بادبزن (نگارش کردی: باوه شێن) |
| ۳۶ |
باوند |
کردی |
اصیل، خانواده ایی معروف از کردها که در شمال ایران حکومتی پایه نهادند (نگارش کردی: باوه ند) |
| ۳۷ |
باوین |
کردی |
صاحب، از قبایل پراکنده کرد (نگارش کردی: باوێن) |
| ۳۸ |
بایخ |
کردی |
پایداری، ارزش، قدر (نگارش کردی: بایه خ) |
| ۳۹ |
بتسابه |
نام عبری |
دختر، سوگند؛ نام همسر حضرت داوود (ع) و مادر سلیمان (ع) |
| ۴۰ |
بتمان |
اسم کردی |
نام رودخانه ای در کردستان (نگارش کردی: به تمان) |
| ۴۱ |
بتول |
عربی |
پاکدامن، پارسا، لقب فاطمه (س) و مریم (ع) |
| ۴۲ |
بتین |
کردی |
پرحرارت، قدرتمند (نگارش کردی: به تین) |
| ۴۳ |
بچکول |
کردی |
کوچک (نگارش کردی: بیچکۆل) |
| ۴۴ |
بختان |
کردی |
بد شانسی (نگارش کردی: به ختان) |
| ۴۵ |
بختوان |
کردی |
مدینه فاضله (نگارش کردی: به خته وان) |
| ۴۶ |
بختور |
کردی |
بهروز، کامران، دارای روزگار خوش (نگارش کردی: به خته وه ر) |
| ۴۷ |
بخشین |
کردی |
عفو کردن (نگارش کردی: به خشین) |
| ۴۸ |
بدری |
عربی |
منسوب به بدر، ماه تمام |
| ۴۹ |
برزی |
کردی |
جای بلند، سکو ، کنایه از بلند قامت (نگارش کردی: به رزی) |
| ۵۰ |
برزین |
فارسی، کردی |
باشکوه، نام یکی از سرداران کیکاوس شه ماد، هم چنین نام کوهی در کردستان بین مهاباد و سردشت (نگارش کردی: به رزین) |
| ۵۱ |
برژان |
کردی |
کار |
| ۵۲ |
برژانگ |
کردی |
مژه (نگارش کردی: برژانگ) |
| ۵۳ |
برژنگ |
کردی |
مژه |
| ۵۴ |
برژول |
کردی |
نگا “برژانگ”، پرز گل گندم یا جو (نگارش کردی: برژۆڵ) |
| ۵۵ |
برسیل |
کردی |
نوعی گرد نان (نگارش کردی: به رسێڵ) |
| ۵۶ |
برشیو |
کردی |
عصرانه (نگارش کردی: به رشێو) |
| ۵۷ |
برفآب |
کردی |
آبی که از ذوب شدن برف سرازیر میشود و جویباری تشکیل می دهد. (نگارش کردی: به فراو) |
| ۵۸ |
برقه |
کردی |
درخشیدن جسمی در مقابل تابش اشعه آفتاب یا هر چیز دیگر (نگارش کردی: بریقه) |
| ۵۹ |
برگام |
لری |
به ضم ب، ابروهایم |
| ۶۰ |
برلیان |
فرانسه |
الماس تراش داده شده که درخشش و زیبایی خاصی دارد. |
| ۶۱ |
بریا |
کردی |
واژه ایکاش (نگارش کردی: بریا) |
| ۶۲ |
بریار |
کردی |
قرار، عهد (نگارش کردی: بڒیار) |
| ۶۳ |
برینداره |
کردی |
آمبولانس (نگارش کردی: برینداره) |
| ۶۴ |
بریوان |
کردی |
دختری که گوسفندان بازگشته از چراگاه را صدا میزند. |
| ۶۵ |
بزان |
کردی |
شکست دهنده، نام روستایی(نگارش کردی: به زان) |
| ۶۶ |
بزین |
کردی |
نگا “به زان” (نگارش کردی: به زێن) |
| ۶۷ |
بژدار |
کردی |
سهامدار، شریک (نگارش کردی: به ژدار) |
| ۶۸ |
بژن |
کردی |
قد و بالا، قامت (نگارش کردی: به ژن) |
| ۶۹ |
بژوار |
کردی |
نوعی درخت سخت و خیلی محکم شبیه آبنوس (نگارش کردی: به ژوار) |
| ۷۰ |
بژول |
کردی |
نگا “برژانگ” (نگارش کردی: بژۆڵ) |
| ۷۱ |
بژوین |
کردی |
نگا “بژوار” (نگارش کردی: بژوێن) |
| ۷۲ |
بژیو |
کردی |
قوت، مایه، زندگی (نگارش کردی: بژێو) |
| ۷۳ |
بسمه |
عبری |
نام دختر اسماعیل (ع) |
| ۷۴ |
بشدار |
کردی |
سهیم، شریک(نگارش کردی: به شدار) |
| ۷۵ |
بشرا |
اسم عربی |
خبر خوب، دختر خوش خبر، بانوی خوش یمن |
| ۷۶ |
بشری |
عربی |
بشارت، مژده |
| ۷۷ |
بشکو |
کردی |
شرکت سهامی (نگارش کردی: به شکۆ) |
| ۷۸ |
بفران |
کردی |
معصوم و روپاک مانند برف (نگارش کردی: به فران) |
| ۷۹ |
بفرانبار |
کردی |
هنگام باریدن برف، نام اولین مه زمستان، دی ماه (نگارش کردی: به فرانبار) |
| ۸۰ |
بکیل |
کردی |
شخم زن (نگارش کردی: بکێڵ) |
| ۸۱ |
بلار |
کردی |
آدم شوخ طبع (نگارش کردی: به لار) |
| ۸۲ |
بلالوک |
کردی |
آلوبالو (نگارش کردی: به ڵاڵوک) |
| ۸۳ |
بلنجه |
اسم کردی |
صاحب خرام، خرامان، نوعی گل خوشبو و خوش رنگ (نگارش کردی: به له نجه) |
| ۸۴ |
بلواژ |
کردی |
آبگینه (نگارش کردی: به ڵواژ) |
| ۸۵ |
بلور |
عربی |
نام ماده معدنی جامد و شفاف مانند شیشه، آنچه از جنس شیشه شفاف و خوب است، معرب از یونانی |
| ۸۶ |
بلورین |
عربی، فارسی |
بلور (عربی) + ین (فارسی) منسوب به بلور، شفاف و درخشان مانند بلور |
| ۸۷ |
بلیسه |
کردی |
لهیب، شراره (نگارش کردی: بڵێسه) |
| ۸۸ |
بلین |
کردی |
عهد، قرار (نگارش کردی: به ڵێن) |
| ۸۹ |
بناز |
کردی |
نازنین (نگارش کردی: به ناز) |
| ۹۰ |
بنان |
کردی |
عنفوان (نگارش کردی: به نان) |
| ۹۱ |
بناو |
کردی |
نوعی درخت محکم و سخت که به خاطر سنگینی به زیر آب فرو می رود (نگارش کردی: بناو) |
| ۹۲ |
بناوان |
کردی |
کدبانو، خانه دار (نگارش کردی: بنه وان) |
| ۹۳ |
بنرخ |
کردی |
قیمتی(نگارش کردی: به نرخ) |
| ۹۴ |
بنفش |
کردی |
نگا “وه نه وش” (نگارش کردی: به نه وش) |
| ۹۵ |
بنگین |
کردی |
زندانی ابد(نگارش کردی: به نگین) |
| ۹۶ |
بنن |
کردی |
شه کوه، جای سخت درکوه (نگارش کردی: به نه ن) |
| ۹۷ |
بنیا |
عبری |
تو فرزند منی |
| ۹۸ |
بنین |
کردی |
نوعی گیاهی خوراکی که در بهار میروید (نگارش کردی: به نین) |
| ۹۹ |
بورچین |
کردی |
مرغابی ماده (نگارش کردی: بورچین) |
| ۱۰۰ |
بوکان |
کردی |
زیبارویان، عروس ها، نام شهری در کردستان (نگارش کردی: بوکان) |
| ۱۰۱ |
بوکبویانی |
کردی |
نو عروس (نگارش کردی: بوکێ) |
| ۱۰۲ |
بوکین |
کردی |
خیمه شب بازی (نگارش کردی: بوکین) |
| ۱۰۳ |
بونخوش |
کردی |
خوشبو (نگارش کردی: بۆنخۆش) |
| ۱۰۴ |
بوندار |
کردی |
دارای بوی خوش (نگارش کردی: بۆندار) |
| ۱۰۵ |
بوین |
کردی |
خوشبو (نگارش کردی: بویان) |
| ۱۰۶ |
بوین |
کردی |
قانع (نگارش کردی: بوێن) |
| ۱۰۷ |
بهار |
فارسی، کردی |
نام اولین فصل سال، شکوفه درختان خانواده مرکبات، کنایه از لطافت و زیبایی، نام شهری در کردستان که مرکز کردستان در دوره سلجوقی بوده، لقب شاعر و نویسنده و محقق کرد “ملک الشعرای بهار”، (نگارش کردی: به هار). |
| ۱۰۸ |
بهجت |
نام عربی |
شادمانی |
| ۱۰۹ |
بهشت |
فارسی، کردی |
فردوس، جنت (نگارش کردی: به هه شت) |
| ۱۱۰ |
بی بی گل |
فارسی، ترکی |
بی بی (ترکی) + گل (فارسی)، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده. خانم گل.
|
| ۱۱۱ |
بی بی ماه |
فارسی، ترکی |
بی بی (ترکی) + ماه (فارسی). ماه خانوم. |
| ۱۱۲ |
بی بی ناز |
فارسی، ترکی |
بی بی (ترکی) + ناز (فارسی). مایه افتخار.
|
| ۱۱۳ |
بی توش |
نام کردی |
همیشه سایه (نگارش کردی: بێتوش). |
| ۱۱۴ |
بی خال |
اسم کردی |
بی نشان (نگارش کردی بێخاڵ). |
| ۱۱۵ |
بی خم |
کردی |
آرامش (نگارش کردی: بێخهم). |
| ۱۱۶ |
بی نظیر |
فارسی، عربی |
بی (فارسی) + نظیر (عربی) بی مانند، بی همتا. |
| ۱۱۷ |
بی وینه |
کردی |
بی نظیر (نگارش کردی: بێوێنه). |
| ۱۱۸ |
بیان |
کردی |
بامداد، پگاه (نگارش کردی: به یان). |
| ۱۱۹ |
بیانه |
کردی |
نگا ” به یان” (نگارش کردی: به یانه). |
| ۱۲۰ |
بیبون |
کردی |
گلی وحشی که در کوهستان های کردستان فراوان سبز میشود، بابونه (نگارش کردی: به یبون). |
| ۱۲۱ |
|
|
|
| ۱۲۲ |
بیچم |
کردی |
هیئت، سیما (نگارش کردی: بیچم). |
| ۱۲۳ |
بیرون |
کردی |
پرندهای که محل زندگی ندارد (نگارش کردی: بێرون). |
| ۱۲۴ |
بیری |
کردی |
زنی که شیر می دوشد (نگارش کردی: بێری). |
| ۱۲۵ |
بیریفان |
کردی |
دوشیدن شیر گوسفند توسط دختران در کوهستان هنگام بهار (نگارش کردی: بێریڨان) |
| ۱۲۶ |
بیسان |
کردی |
بیسان را برخی ترکیب “بی” + “سان” می دانند پس این نام را بی همتا و معادل نام بیتا می دانند. علاوه بر این اسم بیسان در کردی به معنی جالیز است (نگارش کردی: بێسان). علاوه بر این با ریشه عربی نام دهی در منطقه فلسطین کنونی بوده است. دهخدا بیسان را این چنین معنی کرده است: بیت شان. شهر فلسطین قدیم بر ملتقای دره های اردن و یزرعیل. در اوایل عصر مفرغ مسکون بود (حدود ۳۰۰۰ – ۲۰۰۰ ق.م.)، و بقایای فراوان از دورهٔ پیش از بنی اسرائیل دارد. بیسان [ بَ ] (اِخ) دهی است به مروشاهجان. (منتهی الارب) (از مراصد الاطلاع). دهی است در شام و از آن ده است قاضی عبدالوضیم بن علی. (منتهی الارب) (از مراصد الاطلاع). ۴ بیسان [ بَ ] (اِخ) موضعی است به یمامة بین بصره و واسط و آن را میسان نیز گویند.
|
| ۱۲۷ |
بیستان |
کردی |
جالیز (نگارش کردی: بێستان). |
| ۱۲۸ |
بیسو |
کردی |
بی گمان، کمین گاه شکارچی (نگارش کردی: بێسۆ). |
| ۱۲۹ |
بیشو |
کردی |
بی حد، بی اندازه (نگارش کردی: بێشۆ). |
| ۱۳۰ |
بیکژ |
کردی |
هموار، صاف (نگارش کردی: بێکه ژ). |
| ۱۳۱ |
بیکن |
کردی |
بدون رقیب، یگانه (نگارش کردی: بێکن). |
| ۱۳۲ |
بیگرد |
کردی |
بی رقیب، کنایه از بسیار زیبا (نگارش کردی: بێگه رد) نام دختر کردی |
| ۱۳۳ |
بیگم |
ترکی |
به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند فاطمه بیگم، عنوان زنام منسوب به خانواده های سلطنتی و بزرگان. |
| ۱۳۴ |
بیلو |
کردی |
جویبار کوتاه مدت (نگارش کردی: بێلو). |
| ۱۳۵ |
بینور |
کردی |
دیدنی (نگارش کردی: بینه وه ر). |
| ۱۳۶ |
بینیار |
کردی |
بیننده (نگارش کردی: بێنیار). |
| ۱۳۷ |
بیور |
کردی |
بی بهره، عدد میلیون در ریاضی (نگارش کردی: بێوه ر). |
| ۱۳۸ |
بیوی |
کردی |
انسان بی آزار، سلامت (نگارش کردی: بێوه ی). |
| www.NameFarsi.com |
تبادل نظر درباره اسم