معنی اسم سیاوش

سیاوش

معنی، ریشه، فراوانی و تعداد اسم سیاوش در ثبت احوال ایران

همه چیز درباره اسم سیاوش

سیاوش از جمله اسم های اصیل ایرانی، نامی که ریشه در ادبیات و فرهنگ ایران زمین دارد. از شخصیت های مهم کتاب شاهنامه است و به همین لحاظ از جمله اسم های پسرانه شاهنامه ای.

معنی سیاوش Siavash name meaning

سیاوش یعنی: دارنده اسم سیاه. در آفَرینِ زرتشت (نماز های زرتشتیان)، سیاوَرْشَنْ نمونهٔ یک مردِ زیباست. بر اساس متون پهلوی، او قلعهٔ کَنگ را ساخته است. سیاوَش به صورت سیاوُش هم تلفظ می شود و به شکل های سیاووش یا سیاوَخْش نیز در متون ادبی وجود دارد.

سیاوخش نیز در لغت نامه دهخدا این چنین معنی شده است:

  1. [ وَ ] (اِ) لذت عقلی را گویند. (برهان). از لغات دساتیر است.
  2. [ وَ ] (اِخ) نام پسر کیکاوس.

اولی سیاوخش واژه ای به عنوان اسم است و معنی جالبی دارد (لذت عقلانی). دساتیر نیز نام کتابی باستانی نوشته آذرکیوان از پارسیان هند است. ریشه بسیاری از واژگان به این کتاب ارجاع داده می شود. معنی دوم سياوخش نیز معادل همان سیاوش (اسم خاص) می باشد.

ریشه اسم سیاوش

ریشه نام سیاوش فارسی است و یک نام پارسی اصیل محسوب می شود.

داستان جالب سیاوش و چهارشنبه سوری

سیاوش، از پاک ترین و مظلومترین چهره های شاهنامه است که وقتی نامادریش، سودابه، به او دل بست هرگز به مکر او گرفتار نشد. تا اینکه این جسارت به گوش پدرش کیکاووس رسید و شدیدا سبب خشم او گردید…

سیاوش از پدر خواست تا برای اثبات بیگناهیش، آماده است تا از کوه آتش گذر کند و اگر سالم بیرون آمد، آنرا دلیل بى گناهیش بداند. این آزمون آتش، در آخرین سه شنبه (بهرام شید) سال انجامید و او که بی گناه بود، سرافراز از آن بیرون آمد… به دستور پدر قرار شد که در وسط میدان اصلی شهر، جشنی برگزار شود و سوری به کل مردم دهد که نامش شد چهارشنبه سوری و این روز جشن ملی شناخته شد.

ما نیز واپسین سه شنبه سال را به یاد پاکی و انسانیت جشن می گیریم. چهارشنبه سوری در حقیقت نشانی از پاکی ایرانیان است، جشنی زیبا که فلسفه زیبا و باستانی دارد.

معنی و ریشه اسم سیاوش
عکس معنی اسم سیاوش

❤️ در ادامه بررسی کامل اسم سیاوش را خواهید دید.

بیشتر بخوانید

اسم های پسر در شعر حافظ

اسامی پسر در دیوان حافظ

اسم های پسرانه در اشعار حافظ

نام های زیبای پسر که در غزلیات و کتاب دیوان حافظ آمده اند.

در پست قبلی وبسایت نام‌فارسی، اسم های دخترانه که در شعر های حافظ آمده بودند را دیدید و در این پست اسامی پسرونه که در ابیات و اشعار حافظ شیرازی آمده اند را خواهید دید. همانطور که می دانید نام های ایرانی بخشی از زبان ما و زبان بخشی از فرهنگ ایران زمین است. بسیاری از اسم های ایرانی در کتب قدیمی، اشعار و متون باستانی سرزمین ما به چشم می خورند و این، اصالت آن اسامی را نشان می دهد. در اینجا باز به محضر حافظ می رویم و اسامی پسرانه موجود در دیوان حافظ و اشعار و غزلیاتش را در یک لیست می بینیم.

نام های پسر در غزلیات حافظ

بسیاری از این نام ها مربوط به داستان های کهن ایرانی که ریشه در فرهنگ ما دارند هستند، اسم هایی چون فرهاد، جمشید، خسرو، قباد و اسم های از این نظیر. سایر اسم ها در واقع واژگانی هستند که به عنوان اسم شخص نیز کاربرد دارند. از صفاتی چون پارسا تا واژگانی چون محراب و سروش و دیار که از نظر لغوی اسم هستند.

پارسا

خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند / ساقی بده بشارت رندان پارسا را

و در غزل دیگر می فرماید:

پارسایی و سلامت هوسم بود ولی / شیوه ای می کند آن نرگس فتان که مپرس

که اسم نرگس هم در این بیت آمده! بررسی کامل اسم پارسا را نیز ببینید.

سامان

ای دل غم دیده حالت به شود دل بد مکن / وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس / که چنان ز او شده ام بی سر و سامان که مپرس

بررسی کامل اسم سامان را ببینید.

سپهر

مباش بی می و مطرب که زیر طاق سپهر / بدین ترانه غم از دل به در توانی کرد

رستم

در ره عشق از آن سوی فنا صد خطر است / تا نگویی که چو عمرم به سر آمد رستم

بله! رستم شخصیت اصلی کتاب شاهنامه، در اشعار حافظ آمده است. درباره رستم بیشتر بدانید.

شاهین

همای زلف شاهین شهپرت را / دل شاهان عالم زیر پر باد

که واژه شاهان نیز در این بیت هست.

شاهان

که برد به نزد شاهان ز من گدا پیامی / که به کوی می فروشان دو هزار جم به جامی

البته به عنوان جمع شاه به کار برده شده است. بررسی کامل: اسم شاهان.

محراب

محراب ابرویت بنما تا سحرگهی / دست دعا برآرم و در گردن آرمت

و در غزل دیگر می فرماید:

در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی / بر می شکند گوشه محراب امامت

با اسم مهراب که فارسی است، اشتباه نشود. محراب مجازا یعنی عبادتگاه، قبله.

همایون

اگر طلوع کند طالعم همایون است / حکایت لب شیرین کلام فرهاد است

که اسم فرهاد هم در این بیت آمده است. بررسی کامل: اسم همایون.

فرهاد

جمله وصف عشق من بودست و حسن روی تو / آن حکایتها که بر فرهاد و شیرین بسته اند

دل به امید صدایی که مگر در تو رسد / ناله ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد

که اسم امید نیز در این بیت آمده است. بررسی کامل: اسم فرهاد.

امید

زلف او دام است و خالش دانه آن دام و من / بر امید دانه ای افتاده ام در دام دوست

و در غزلیات دیگر حافظ می فرماید:

که سعد و نحس ز تاثیر زهره و زحل است / دلم امید فراوان به وصل روی تو داشت

دریغ مدت عمرم که بر امید وصال / به سر رسید و نیامد به سر زمان فراق

لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح / داغ دل بود به امید دوا بازآمد

سعید

اسم سعید در اشعار حافظ نیامده است.

بهمن

قدح به شرط ادب گیر زان که ترکیبش / ز کاسه سر جمشید و بهمن است و قباد

که در این بیت اسم های جمشید و قباد نیز آمده است! در بیت دیگر که اسم بهمن آمده:

سزدم چو ابر بهمن که بر این چمن بگریم / طرب آشیان بلبل بنگر که زاغ دارد

جمشید

حافظ که هوس می کندش جام جهان بین / گو در نظر آصف جمشید مکان باش

واژه جهان نیز که اسم پسرانه هست، در این بیت آمده است. در بیت دیگر حافظ می فرماید:

ای حافظ ار مراد میسر شدی مدام / جمشید نیز دور نماندی ز تخت خویش

جهان

جهان به کام من اکنون شود که دور زمان / مرا به بندگی خواجه جهان انداخت

هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد / در خرابات بگویید که هشیار کجاست

مهراب

اسم مهراب در اشعار حافظ نیامده است.

حافظ

حافظ بارها از نام خود (یا بهتر است بگوییم تخلص خود) در اشعارش استفاده کرده و این امر بیشتر در ابیات پایانی غزلیات او به چشم می خورد. مثل ابیات زیر که از غرلیات مختلف انتخاب شده است:

حافظ ز دیده دانه اشکی همی فشان / باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما

می‌کند حافظ دعایی، بشنو، آمینی بگو / روزی ما باد لعل شِکَّرافشان شما

یا به صورت حافظا:

حافظا علم و ادب ورز که در مجلس شاه / هر که را نیست ادب لایق صحبت نبود

حافظا تکیه بر ایام چو سهو است و خطا / من چرا عشرت امروز به فردا فکنم

مهرزاد

اسم مهرزاد در اشعار حافظ نیامده است.

دوران

مرا به بند تو دوران چرخ راضی کرد / ولی چه سود که سررشته در رضای تو بست

در کف غصه دوران دل حافظ خون شد / از فراق رخت ای خواجه قوام الدین داد

سهند

اسم سهند در اشعار حافظ نیامده است.

سپند

بر آتش رخ زیبای او به جای سپند / به غیر خال سیاهش که دید به دانه

و در غزل دیگر می فرماید:

حاجت مطرب و می نیست تو برقع بگشا / که به رقص آوردم آتش رویت چو سپند

پیمان

اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش / حریف خانه و گرمابه و گلستان باش

و در غزل دیگر می فرماید:

یاد باد آن کو به قصد خون ما / عهد را بشکست و پیمان نیز هم

معراج

بر تخت جم که تاجش معراج آسمان است / همت نگر که موری با آن حقارت آمد

دارا

آیینه سکندر جام می است بنگر / تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا

نیازی عرضه کن بر نازنینی / ثوابت باشد ای دارای خرمن

کسری

سپهر برشده پرویزنیست خون افشان / که ریزه اش سر کسری و تاج پرویز است

پاکان

روی خوب است و کمال هنر و دامن پاک / لاجرم همت پاکان دو عالم با اوست

کدورت از دل حافظ ببرد صحبت دوست / صفای همت پاکان و پاکدینان بین

اسم پسر در اشعار حافظ
اسم پسرانه در شعر حافظ

عرفان

اسم عرفان در ابیات و اشعار حافظ نیامده و فقط یکبار در مقدمه دیوان حافظ آمده:

“حمد بی حد و ثنای بی عد و سپاس بی قیاس خداوندی را که جمع دیوان حافظان ارزاق به پروانه سلطان ارادت و مشیت اوست بی مانندی که رفع بنیان سبع طباق نشانه عرفان حکمت بی علت اوست…”

نوید

بیا که دوش به مستی سروش عالم غیب / نوید داد که عام است فیض رحمت او

که اسم سروش نیز در این بیت آمده است و در غزلیات دیگر می فرماید:

به مطربان صبوحی دهیم جامه چاک / بدین نوید که باد سحرگهی آورد

بیا که رایت منصور پادشاه رسید / نوید فتح و بشارت به مهر و ماه رسید

بررسی کامل اسم نوید را ببینید.

سروش

لطف الهی بکند کار خویش / مژده رحمت برساند سروش

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی / گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

شهاب

ز جور چرخ چو حافظ به جان رسید دلت / به سوی دیو محن ناوک شهاب انداز

و در غزل دیگر آمده است:

ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم / مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را

کیان

کیان در اشعار حافظ نیامده است. اما بررسی کامل اسم کیان را می توانید ببینید.

کاوه

کاوه در اشعار حافظ نیامده است. اما از اسامی پسرانه شاهنامه ای است.

کیوان

کیوان در اشعار حافظ نیامده است.

یوسف

یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور / کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

که از ابیات محبوب هست و در غزلیات دیگر حافظ می فرماید:

الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور / پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی

حافظ مکن اندیشه که آن یوسف مه رو / بازآید و از کلبه احزان به درآیی

هاتف

ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت / با درد صبر کن که دوا می فرستمت

هاتف آن روز به من مژده این دولت داد / که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند

عارف

عکس روی تو چو در آینه جام افتاد / عارف از خنده می در طمع خام افتاد

و اسم عارف در غزل دیگر حافظ:

سر خدا که عارف سالک به کس نگفت / در حیرتم که باده فروش از کجا شنید

شهریار

غم غریبی و غربت چو بر نمی تابم / به شهر خود روم و شهریار خود باشم

یاران

ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون / نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

که اسم یارا و نیکی نیز در این بیت به چشم می خورند.

در جای دیگر می فرماید:

خواهم اندر عقبش رفت به یاران عزیز / شخصم ار بازنیاید خبرم بازآید

فرخ

در غزل شماره ۹۹ حافظ، قافیه تمام مصراع های زوج “فرخ” هستند:

دلِ من در هوایِ روی فَرُّخ / بُوَد آشفته همچون مویِ فَرُّخ
بجز هندویِ زلفش هیچ کس نیست /که برخوردار شد از روی فَرُّخ
و …

فرخ در دیگر غزلیات حافظ:

مرحبا طایر فرخ پی فرخنده پیام / خیر مقدم چه خبر دوست کجا راه کدام

خرم شد از ملاحت تو عهد دلبری / فرخ شد از لطافت تو روزگار حسن

کامیار

اسم کامیار در اشعار حافظ نیامده است.

کامیاب

اسم کامیاب در اشعار حافظ نیامده است.

شاهرخ

اسم شاهرخ در اشعار حافظ نیامده است.

شهروز

اسم شهروز در اشعار حافظ نیامده است.

خشایار

اسم خشایار در اشعار حافظ نیامده است.

پرویز

حافظ از حشمت پرویز دگر قصه مخوان / که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است

که اسم خسرو نیز در این بیت آمده است. و در جای دیگر می فرماید:

سپهر برشده پرویزنیست خون افشان / که ریزه اش سر کسری و تاج پرویز است

خسرو

خوشم آمد که سحر خسرو خاور می گفت / با همه پادشهی بنده تورانشاهم

که اسم های سحر و توران نیز در این بیت به چشم می خورند. در غزل دیگر اسم خسرو به صورت جمع “خسروان” آمده است:

رموز مصلحت ملک خسروان دانند / گدای گوشه نشینی تو حافظا مخروش

بامداد

خنک نسیم معنبر شمامه ای دلخواه / که در هوای تو برخاست بامداد پگاه

تا کی می صبوح و شکرخواب بامداد / هشیار گرد هان که گذشت اختیار عمر

دیار

آن پیک نامور که رسید از دیار دوست / آورد حرز جان ز خط مشکبار دوست

بررسی کامل اسم دیار را ببینید. دیار در اشعار حافظ به معنی شهر و محل سکونت است، اما در کوردی و لری به معنی آشکار و پیدا هست.

در غزل دیگر می فرماید:

گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست / چون من در آن دیار هزاران غریب هست

کامران

گفتم کی ام دهان و لبت کامران کنند / گفتا به چشم هر چه تو گویی چنان کنند

شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدا / بر منتهای همت خود کامران شدم

توجه شود که ابیات نوشته شده، نمونه هایی انتخابی از اشعار حافظ هستند. برای مثال اسم امید بیش از دو بار در اشعار حافظ آمده و ما فقط دو بیت را به عنوان نمونه اینجا قرار دادیم.

منابع:

  1. وبلاگ نام فارسی نوشته دکتر نیکزاد، مقاله ۱۰۵
  2. دیوان حافظ شیرازی.
اسم های دختر در حافظ

اسامی دختر در دیوان حافظ

اسم های دخترانه در اشعار حافظ

پیش از این هم بارها اشاره کرده ایم که نام های ایرانی بخشی از فرهنگ ایران زمین است. بسیاری از این اسم های اصیل در کتب قدیمی، اشعار و متون باستانی سرزمین ما هستند که اصالت آن اسامی را نشان می دهد. در مطالب قبلی وبسایت، اسم های شاهنامه ای (نامهایی ایرانی که در کتاب شاهنامه فردوسی آمده اند) را گفتیم و حال نیک دیدیم که به پیش حافظ برویم و اسامی دخترانه موجود در دیوان حافظ و اشعار خواجه شمسُ‌الدّینْ محمّدِ بن بهاءُالدّینْ محمّدْ حافظِ شیرازی را در یک لیست برای عزیزان پارسی زبان گردآوری کنیم.

نام های دختر در غزلیات حافظ

بسیاری از اسم های دخترانه در دیوان حافظ، اسامی برگرفته از طبیعت هستند. چرا که ابیات حافظ مملو از تشبیه و تمثیل است و همین بخشی از زیبایی کلام اوست. واژگانی که از طبیعت گرفته شده اند و مفاهیم را برای شنونده ملموس تر و اشعار را لطیف تر می کند.

نوشین

خدا را چون دلِ ریشم قراری بست با زلفت / بفرما لعلِ نوشین را که زودش باقرار آرد

و اسم نوشین در دیگر بیت حافظ:

یاد باد آن صحبتِ شب‌ها که با نوشین لبان / بحثِ سِرِّ عشق و ذکرِ حلقهٔ عُشّاق بود

شیدا

شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو / ابرو نمود و جلوه گری کرد و رو ببست

بررسی کامل اسم شیدا.

نرگس

مست از می و میخواران از نرگس مستش مست / در نعل سمند او شکل مه نو پیدا

شقایق

چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد / این تطاول که کشید از غم هجران بلبل

و اسم شقایق در جای شعر حافظ:

ما آن شقایقیم که با داغ زاده ایم / پیر مغان ز توبه ما گر ملول شد

ارغوان

ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد / چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد

اسم های سمن، نرگس و شقایق نیز در این بیت هستند.

بده ساقی شراب ارغوانی / به یاد نرگس جادوی فرخ

پرنیان

بپوشید روی زمین را به نعل / هوا یک سر از پرنیان گشت لعل

و در ابیاتی دیگر می فرماید:

به نزد بزرگان ایرانیان / نوشتن همین نامه بر پرنیان

پس آمد بدان پیکر پرنیان / که یال یلان داشت و فر کیان

بررسی کامل اسم پرنیان.

انیس

چراغ دیده شب زنده دار من گردی / انیس خاطر امیدوار من باشی

و حافظ در همان غزل (غزل شماره ۴۵۷) در بیت دیگر می فرماید:

شبی به کلبه احزان عاشقان آیی / دمی انیس دل سوگوار من باشی

سمن

رسیدن گل و نسرین به خیر و خوبی باد / بنفشه شاد و کش آمد سمن صفا آورد

و در غزل دیگر می فرماید:

سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند / همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند

یاسمن

حافظ منشین بی می و معشوق زمانی / کایام گل و یاسمن و عید صیام است

بلبل و سرو و سمن یاسمن و لاله و گل / هست تاریخ وفات شه مشکین کاکل

نسرین

چو نسرین صد گل آرد بار و چون بلبل هزار آرد / خدا را چون دل ریشم قراری بست با زلفت

و در جای دیگر حافظ می فرماید:

شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد / دفتر نسرین و گل را زینت اوراق بود

نسترن

عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی / به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند

بررسی کامل: اسم نسترن.

بنفشه

بوی بنفشه بشنو و زلف نگار گیر / بنگر به رنگ لاله و عزم شراب کن

گرد لبت بنفشه از آن تازه و تر است / کآب حیات می خورد از جویبار حسن

لاله

رویت همه ساله لاله گون باد / اندر سر ما خیال عشقت

و در جای دیگر می فرماید:

ز حسرت لب شیرین هنوز می بینم / که لاله می دمد از خون دیده فرهاد

رها

به خدا رها کنم جان که ز جان خبر ندارم / به عیادتم قدم نه که ز بی خودی شوم به

شبنم

هر شبنمی در این ره صد بحر آتشین است / دردا که این معما شرح و بیان ندارد

چون قطره های شبنم بر برگ گل چکیده / لفظی فصیح شیرین قدی بلند چابک

شهلا

آن که عمری شد که تا بیمارم از سودایِ او / گو نگاهی کن که پیشِ چشمِ شهلا میرمت

اسم سودا هم در این بیت آمده است. البته سودا با این تلفظ کمتر برای نامگذاری فرزند دختر انتخاب می شود و اسم ترکی سودا با تلفظی متفاوت یعنی سِودا نامی مرسوم تر میان ترک های عزیز ایران است. بررسی کامل: اسم سودا.

آفاق

سلامت همه آفاق در سلامت توست / به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد

در بیت زیر “شهره” هم هست:

پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود / مهرورزی تو با ما شهره آفاق بود

شهره

شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه / شور شیرین منما تا نکنی فرهادم

افسانه

ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی / که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت

و در غزلیات دیگر می فرماید:

می دهد هر کسش افسونی و معلوم نشد / که دل نازک او مایل افسانه کیست

ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون / نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

که اسم نیکی و یارا نیز در این بیت هستند.

نیکی

نیکی پیر مغان بین که چو ما بدمستان / هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود

سحر

تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند / با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست

و در جای دیگر حافظ می فرماید:

در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا / زلف سنبل به نسیم سحری می آشفت

که شامل اسم نسیم هم هست!

بررسی کامل اسم سحر.

سوگند

به خاک پای تو سوگند و نور دیده حافظ / که بی رخ تو فروغ از چراغ دیده ندیدم

در این بیت نام حافظ نیز آمده است و در جای دیگر حافظ از “سوگند” نام می برد:

به گیسوی تو خوردم دوش سوگند / که من از پای تو سر بر نگیرم

نازنین

هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد / سعادت همدم او گشت و دولتْ همنشین دارد

نسیم

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی / به پیام آشنایان بنوازد آشنا را

و در غزلیات دیگر می فرماید:

خیال روی تو در هر طریق همره ماست / نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست / منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست

ترانه

سرود مجلست اکنون فلک به رقص آرد / که شعر حافظ شیرین سخن ترانه توست

و در غزل دیگری از حافظ:

چو لطف باده کند جلوه در رخ ساقی / ز عاشقان به سرود و ترانه یاد آرید

بررسی کامل اسم ترانه.

ساحل

ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس / بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس

که شامل اسم های صبا و نفس هم هست.

نفس

چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد / نفس به بوی خوشش مشکبار خواهم کرد

صبا

مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد / هدهد خوش خبر از طرْف سبا بازآم

که شامل اسم مژده و سبا هم هست.

به بوی نافه ای کآخر صبا زان طره بگشاید / ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل ها

و در جای دیگر می فرماید:

صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را / که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را

که شامل اسم های غزال و رعنا نیز هست.

تمنا

خسروا حافظ درگاه نشین فاتحه خواند / و از زبان تو تمنای دعایی دارد

و در غزل محبوب و معروف زیر که به نوعی در بین فارسی زبانان ضرب المثل هم هست:

سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد / وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

و در غزلیات دیگر چون:

بر تو گر جلوه کند شاهد ما ای زاهد / از خدا جز می و معشوق تمنا نکن

مژده

رونق عهد شباب است دگر بستان را / می رسد مژده گل بلبل خوش الحان را

و در جای دیگر می فرماید:

بعد از این دست من و دامن سرو و لب جوی / خاصه اکنون که صبا مژده فروردین داد

ساغر

دور از این بهتر نباشد ساقیا عشرت گزین / حال از این خوشتر نباشد حافظا ساغر بخواه

خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد / که در دستت به جز ساغر نباشد

کجاست ساقی مه روی که من از سر مهر / چو چشم مست خودش ساغر گران گیرد

نگار

خنده جام می و زلف گره گیر نگار / ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست

و در جای دیگر می فرماید:

هر آبروی که اندوختم ز دانش و دین / نثار خاک ره آن نگار خواهم کرد

بررسی کامل اسم نگار را ببینید.

غزل

آن که در طرز غزل نکته به حافظ آموخت / یار شیرین سخن نادره گفتار من است

مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرود / چند گویی که چنین رفت و چنان خواهد شد

بررسی کامل اسم غزل را نیز ببینید.

اسم دختر در اشعار حافظ
اسم دخترانه در شعر حافظ

ثریا

غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ / که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را

فرزانه

اسم فرزانه در چهار غزل از حافظ آمده است:

صوفی مجلس که دی جام و قدح می شکست / باز به یک جرعه می عاقل و فرزانه شد

در غزل های دیگر می فرماید:

الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه / که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم

و هم چنین:

گر از این منزل ویران به سوی خانه روم / دگر آن جا که روم عاقل و فرزانه روم

و اسم فرزانه در غزل دیگری از حافظ:

المنة لله که چو ما بی دل و دین بود / آن را که لقب عاقل و فرزانه نهادیم

غزاله

آن شاه تندحمله که خورشید شیرگیر / پیشش به روز معرکه کمتر غزاله بود

سبا

ای هدهد صبا به سبا می فرستمت / بنگر که از کجا به کجا می فرستمت

بررسی کامل اسم سبا و صبا را ببینید.

فرشته

اسم فرشته ۵ بار در غزلیات حافظ آمده است، مثلا:

دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای / فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد

یا در جای دیگر حافظ می فرماید:

فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی / بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز

کیمیا

کیمیا در سه بیت از غزلیات مختلف حافظ:

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند / آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند

از کیمیای مهر تو زر گشت روی من / آری به یمن لطف شما خاک زر شود

بیاموزمت کیمیای سعادت / ز همصحبت بد جدایی جدایی

بررسی کامل اسم کیمیا را نیز ببینید.

اندیشه

گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش / دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند

یلدا

صحبت حکام ظلمت شب یلداست / نور ز خورشید جوی بو که برآید

یلدا فقط یکبار در اشعار حافظ آمده است! بررسی کامل: اسم یلدا.

شیرین

در جام جهان چو تلخ و شیرین به هم است / این از لب یار خواه و آن از لب جام

و در شعری که اشاره به داستان شیرین و فرهاد دارد:

این حکایت ها که از فرهاد و شیرین کرده اند / هیچ مژگان دراز و عشوه جادو نکرد

که در این بیت اسم مژگان هم آمده است.

م‏ژگ‏ان

شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان / که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان

 و اسم مژگان در دیگر ابیات حافظ:

گر چنین جلوه کند مغبچه باده فروش / خاک روب در میخانه کنم مژگان را

شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز / هر که دل بردن او دید و در انکار من است

مروارید

ز شوق روی تو حافظ نوشت حرفی چند / بخوان ز نظمش و در گوش کن چو مروارید

شبی می‌گفت چشم کس ندیده‌ست / ز مروارید گوشم در جهان به

لیلی

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن / شرط اول قدم آن است که مجنون باشی

سلمی (سلما)

قاصد منزل سلمی که سلامت بادش / چه شود گر به سلامی دل ما شاد کند

منزل سلمی که بادش هر دم از ما صد سلام / پرصدای ساربانان بینی و بانگ جرس

و همچنین اسم سلما در شعر حافظ:

گر به سرمنزل سلمی رَسی ای بادِ صبا / چشم دارم که سلامی برسانی ز مَنَش

سلمی مجازا در اینجا به معنا و مفهوم معشوق است.

بررسی کامل: اسم سلما.

گلچهر

ز روی دختر گلچهر رز نقاب انداز / مهل که روز وفاتم به خاک بسپارند

و در جای دیگر می فرماید:

اورنگ کو گلچهر کو نقش وفا و مهر کو / حالی من اندر عاشقی داو تمامی می زنم

صدف

اسم صدف در سه بیت از اشعار حافظ آمده است:

گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است / طلب از گمشدگان لب دریا می کرد

و در ابیات دیگر حافظ می فرماید:

زمان خوشدلی دریاب و در یاب / که دایم در صدف گوهر نباشد

جان به شکرانه کنم صرف گر آن دانه در / صدف سینه حافظ بود آرامگهش

دنیا

در رباعیات:

نی دولت دنیا به ستم می ارزد / نی لذت مستی اش الم می ارزد

و در غزلیات:

چو حافظ در قناعت کوش و از دنیای دون بگذر / که یک جو منت دونان دو صد من زر نمی ارزد

غم دنیای دنی چند خوری باده بخور / حیف باشد دل دانا که مشوش باشد

بررسی کامل: اسم دنیا.

سارا

ای که بر مه کشی از عنبر سارا چوگان / مضطرب حال مگردان من سرگردان را

اسم سارا فقط در این بیت از غزلیات حافظ آمده است. بررسی کامل: اسم سارا.

زهره

که سعد و نحس ز تاثیر زهره و زحل است / دلم امید فراوان به وصل روی تو داشت

بررسی کامل: اسم زهره.

دریا

اشک حافظ خرد و صبر به دریا انداخت / چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت

و در جای دیگر حافظ می فرماید:

دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم / وندر این کار دل خویش به دریا فکنم

هستی

هنگام تنگ دستی در عیش کوش و مستی / کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را

و اسم هستی در دیگر اشعار حافظ:

بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود / در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی

باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور / ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند

بررسی کامل: اسم هستی.

گیتی

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است / با دوستان مروت با دشمنان مدارا

و اسم گیتی در شعر دیگری از حافظ:

کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع / در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست

بررسی کامل: اسم گیتی.

پروین

از مه روی تو و اشک چو پروین من است / تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد

خرمن مه به جوی خوشه پروین به دو جو / آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت

سیمین

ببرد از من قرار و طاقت و هوش / بت سنگین دل سیمین بناگوش

دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود / در شب قدر ار صبوحی کرده ام عیبم مکن

مینا

جرعه جام بر این تخت روان افشانم / غلغل چنگ در این گنبد مینا فکنم

آن که پرنقش زد این دایره مینایی / کس ندانست که در گردش پرگار چه کر

و در قطعات:

همیشه باد جهانش به کام وز سر صدق / کمر به بندگی اش بسته چرخ مینایی

بررسی کامل: اسم مینا.

جانان

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم / جرس فریاد می دارد که بربندید محمل ها

و در جای دیگر حافظ می فرماید:

ور میان جان و جانان ماجرایی رفت رفت / از سخن چینان ملالت ها پدید آمد ولی

و هم چنین می فرماید:

قبول کرد به جان هر سخن که جانان گفت / که گفت حافظ از اندیشه تو آمد باز

بررسی کامل: اسم جانان را نیز ببینید.

رخشان

سر مکش حافظ ز آه نیمْ شب / تا چو صبحت آینه رخشان کنند

یا رب آن کوکب رخشان به یمن بازرسان / برو ای طایر میمون همایون آثار

نگین

از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار / صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد

و اسم نگین در دیگر اشعار حافظ:

گر انگشت سلیمانی نباشد / چه خاصیت دهد نقش نگینی

دهان تنگ شیرینش مگر ملک سلیمان است / که نقش خاتم لعلش جهان زیر نگین دارد

فروغ

فروغ ماه می دیدم ز بام قصر او روشن / که رو از شرم آن خورشید در دیوار می آورد

حافظ از شوق رخ مهر فروغ تو بسوخت / کامگارا نظری کن سوی ناکامی چند

اسم شما در شعر حافظ

اسم شما هم در اشعار حافظ شیرازی آمده است؟ اگر بله در قسمت نظرات بنویسید.

توجه شود که ابیات نوشته شده، نمونه هایی انتخابی از اشعار حافظ هستند. برای مثال اسم فروغ بیش از دو بار در اشعار حافظ آمده و ما فقط دو بیت را به عنوان نمونه اینجا قرار دادیم.

شعر اسم دختر

شعری زیبا از نام های دخترانه

شعری از اسامی ایرانی دختر

برای دختران ایران

دلم می خواهد یک دختر داشته باشم.
دختری با موهای بلند مشکی و چشم های درشت خندان.
اسمش را بگذارم “گیسو” و هر وقت دلم آشوب بود بنشانمش روی زانوانم و گیسهایش را ببافم تا قلبم آرام بگیرد.

حالا که فکرش را می کنم دلم می خواهد “باران” هم داشته باشم. دختری لاغر و قد بلند که با صدایی مخملی برایم شعر بخواند.

شعر اسامی دخترانه

یک دختر تپل و مهربان با گونه های سرخ و گرد هم می خواهم. اسمش را بگذارم “آلما” و موهایش را با شامپوی سیب بشویم تا حسودی موهای طلایی خواهرش “گندم” را نکند.

آدم برای دختری با موهای طلایی جز گندم چه اسمی می تواند بگذارد. معلوم است، “خورشید”! اصلا خورشید باید اولین دخترم باشد و هر صبح که چشمهایش را باز می کند ببیند خواهرش “شبنم” زودتر از او سماور را روشن کرده،”شادی” را بیدار کرده و به “نسترن” رسیده.

شعر با اسم های دختر

دلم می خواهد در حیاط خانه م “ترانه” بخواند و “بهار” برقصد. “نگار“م خودش را لوس کند و من به هیچ کدام نگویم که روز تولد خواهرشان “الهه” مجذوب چشم هایش شده ام. دلم چقدر دختر می خواهد.

روزهایم بی “سحر“، شبهایم بی “مهتاب”، آسمانم بی “ستاره” و زندگی بدون “افسانه” ممکن نیست. تازه یک “ساقی” هم میخواهم تا سرم را گرم کند و “همدم” تا درد دل هایم را برایش بگویم. “رویا” می خواهم تا انگیزه زندگیم باشد و “آرزو” که دلیل نفس کشیدنم. دلم میخواهد یک دختر داشته باشم.

شعر نام دختر فارسی

دختری که خودم را توی چشمهایش و آرزوهایم را روی پیشانیش ببینم.
هیچ اسمی توصیفش نکند. همه چیز باشد و هیچ نباشد. از هر قیدی آزاد باشد و در هیچ ظرفی جا نشود. رهای رها باشد! آری، انگار دلم می خواهد دخترم “رها” باشد…

نوشته: وحیده دولت آبادی

شعر برای دختر

اشعار شما

اگر شما هم برای اسم دختر خود یا نام دختران شعری (حتی یک بیت) سروده اید در قسمت نظرات بنویسید تا با نام خود شما منتشر کنیم.

شاد باشید و خوشنام | نام‌فارسی مرجع نام های ایرانی از سال ۱۳۸۸

اسم پردیس

معنی اسم پردیس

پردیس

معنی، ریشه و فراوانی (تعداد) اسم پردیس در ثبت احوال ایران

همه چیز درباره اسم پردیس

معنی پردیس Pardis name meaning

پردیس یعنی: بهشت، باغ. پرديس از جمله اسم های دختر با پ هست که در دهه هفتاد مورد توجه بیشتری برای نامگذاری فرزند دختر قرار گرفت. ولی همواره فراوانی نسبتا کمی داشته و دارد.

ریشه اسم پردیس

ریشه نام پردیس فارسی است و یک نام ایرانی اصیل دخترانه محسوب می شود. پرديس شکل معرب (عربی شده) این واژه فردوس است.

عکس اسم پردیس

اسم پردیس با فونت زیبا برای پروفایل عکس با معنی:

معنی اسم پردیس
معنی و ریشه اسم پردیس

❤️ در ادامه بررسی کامل اسم پردیس را خواهید دید.

بیشتر بخوانید

اسم پویان

معنی اسم پویان

پویان

معنی، ریشه و فراوانی تعداد اسم پویان در ثبت احوال ایران

همه چیز درباره اسم پویان

معنی پویان Pouyan name meaning

پویان یعنی: پویا و پوینده. مجازا یعنی فعال و پیشرو. متضاد ایستا و ساکن. پویان از نظر معنا هم معنی با نام پویا هست.

ریشه اسم پویان

ریشه نام پویان فارسی است و یک نام پارسی اصیل محسوب می شود.

معنی اسم پویان
معنی و ریشه اسم پویان

❤️ در ادامه بررسی کامل اسم پویان را خواهید دید.

بیشتر بخوانید