Mazani name

اسم های مازنی

نام های مازندرانی

اسامی مازنی (شمالی)

شامل اسم های زیبای دختر و پسر مازنی (مازندرانی)

اسم مازنی
اسم های مازنی

در مطالب قبلی سایت نام فارسی، سایر اسم های ایرانی غیر فارسی مثل اسم های ترکی، اسم های لری، اسم های گیلکی را قرار دادیم و در این قسمت اسم های زیبای مازنی (شمالی، مازندرانی) دخترانه و پسرانه را همراه با معنیشان قرار داده ایم. اسامی زیبای شمالی که در مازندران زیبا و دوست داشتنی رایج بوده و هستند.

اسم‌های دخترانه مازندرانی

اسامی دختر مازنی به ترتیب حروف الفبا

نام مازنی دختر + معنی اسم

آتر: آذر، اخگر، آتش
آرمه
آشره
اریکا: نام روستایی در استان مازندران.
اشلی: نام کوهی در مازندران. متاسافانه در حال حاضر مورد تایید ثبت احوال کشور نیست.
الیکا: نام روستایی در مازندران به معنی مال بسیار، دارایی فراوان؛ آلبالوی جنگلی که در جنگلهای مازندران و حاشیه دریای خزر یافت می شود.
بدری
به مونی: به مانند
اسم ترمه: نوعی پارچه با نقش های زیبا
ترنم: آواز، نغمه. توضیح بیشتر: اسم ترنم.
تِرنه: شادابی، جذابیت؛ کاربرد در روستاهای مازندران. روستای ترنه (ترنو).
تساپه: “تسا” یا “تیسا” یعنی برهنه، خالی، خالص و “په” یعنی لنگه، و “تیساپه” یعنی بی لنگه
تنی: در گویش مازندران یعنی شکوفه.
تی تی: به معنی شکوفه است.
تلکا: نام درخت.
توسکا: نام درخت.
تیسا: خالص.
تیسا ناز: در گویش مازندران مرکب از تیسا (خالص) + ناز (زیبا).
اسم تتیسا یا تیتیسا: شکوفه، به مانند شکوفه.
تیلدا: برگرفته از گِل (اشاره به انسان که وجودش برگرفته از خاک است).
خورشید (اسپهبد خورشید در ناحیه جنوبی سواد کوه).
دلکش: جذب کننده دل، دلربا، دلپذیر.
دلوسه: دلخواه.
دوکا
اسم دیما: یعنی زیبارو؛ دیم یعنی رخساره و رو + الف اسم ساز.
دیماه: زیبارو؛ آنکه صورتش مثل ماه است.
راشا: اسم دختر زیبا. (راش = گياهي درختي + ا (پسوند نسبت))، ۱- منسوب به راش؛ ۲- (به مجاز) سرسبز، خرّم و با طراوت؛ ۳- راهِ شادي.
راشر
روجا: درخشان ترین ستاره شب، آخرین ستاره که تا سپیده صبح می‌درخشد؛ ستاره صبح. معادل روژا هم می تواند باشد.
اسم روشا: چوبی بزرگ برای کندن گردو از درخت.
ریرا: در گویش مازندران به معنی “بیدار باش”، “به هوش باش”.
اسم سانیا: در گویش مازندران به معنی سایه روشن جنگل.
سرگل
سیمدخت: دختر نقره‌ای و سفید. مجازا دختر زیباروی.
شبره: شبنم
شکال: در گویش مازندران آهو
اسم شوکا: نام آهوی وحشی
شهربانو: شمشاد خانم
گیلانه
گالِک به معنی گُلِ کوچک
ماتیسا: ماهتیسا، در گویش مازندران به معنی ماه تنها است. از اسم های دخترانه با ماه است.
ماتینا: در گویش مازندرانی ماتینا یعنی گل سرخ.
ماه تتی: شکوفه ماه، مهتاب.
میانا: یعنی آفتابی و روشن که میانا هم اسم مازندرانی.
ماجان: معجن، ماهگان، مانند ماه، نام قدیم رودی در اطراف شاهرود.
مانلی: مازندرانی بمان برایم: اَعلام: نام شخصیتی در شعر علی اسفندیاری: نیما یوشیج؛ مانلی در ثبت احوال نام دخترانه است.
ماهتو: مهتاب.
مسل.
میترا: شاهزاده مازندرانی. میترا از جمله اصیل ترین اسم های ایرانی است.
میشکا: میچکا، گنجشک در زبان مازندرانی.
مها: در گویش مازندران ابر.
نار تی تی: به معنی شکوفه انار.
ناریسا: مانند انار. ترکیب نار + ی + سا هست. نار همان انار است.
ناکتا: ناک= یک نوع گلابی، تا = مانند؛ دختر شیرین مثل گلابی.
نجمه: نام نوعی سبک ساز در مازندرانی؛ اسم عربی هم هست و از این حیث از دید خیلی از پدرمادرها اسم مذهبی دختر به حساب می آید.
معنی اسم نوشیکا: آهوی تازه به دنیا آمده، بچه آهو.
نیشا: غنچه
وارش: باران. در واقع معادل بارش در فارسی است.
وندای.
ونوشه = گل بنفشه.
وهار به معنی بهار.

نام های مازندرانی
اسم های مازنی

اسم‌های پسرانه مازندرانی

اسامی پسر مازنی به ترتیب حروف الفبا

نام مازنی پسر + معنی اسم

آرش: آرش کمانگیر
آلیش: سپاس
اسپیدا
بنداسف جان: سرداری مازندرانی در چم دارنده اسب نژاده و نیک (شا)
پیرمهران: نام یکی از سپهبدان در زمان یزدگرد یکم
پیشداد: نیای بزرگ پیشدادیان
جویا: جویان: جوینده، پهلوان مازندرانی بود که بدست رستم کشته شد.
دابو: اسم تاریخی، سلسله دابوان یا دابویه مأخوذ از آن است.
دادمهر: باستانی، محبت ایزدی، فرزندی که از روی محبت پروردگار داده شده است.
دامون: یاری دهنده انسان‌ها، در گویش مازندران دامنه جنگل را نیز گویند.
دیاکو: اولین پادشاه ماد. البته این اسم فارسی و به عقیده کردزبانان عزیز اسم کردی پسرانه است.
رایکا: مازندرانی و گیلکی: = ریکا به معنی پسر، محبوب و مطلوب. اسم فارسی هم هست. اینستاگرام NameFarsi را ببینید: instagram.com/NameFarsi
رسام: ریشه لغوی این اسم عربی به نظر می رسد، به معنی رسم کننده، طراح و نقاش. اما نامی مرسوم بین مازندرانی های عزیز بوده است.
روجین: پنجره
روماک: صادق، منظم، صاف و تمیز، محکم، در گویش مازندران راست و منظم.
رهام
زرمهر: از نوادگان کاوه آهنگر. اسپهبد تبرستان.
سوماً: نهر آب
سیکا: در گویش مازندران اردک.
شراگیم: نام یکی از اسپهبدان مازندرانی.
شروین: اسپهبد شروین در کوههای طبرستان درناحیه دهستان چاشم امروزی در شمال سمنان که از خاندان روحانی زرتشتی بودند؛ همانطور که در اینستاگرام نام فارسی هم گفتیم، معنی همیشه پایدار و معضوق مردمان نیز برای اسم شروین آمده است.
شوپه: نگهبان شب.
صابرتا: اسم پادشاهی تنومند در جنوب آمل.
صدری: نوعی برنج مرغوب که در گیلان و مازندران به عمل می‌آید. البته صدری عربی ـ فارسی است: صدر + ی (پسوند نسبت)
فرورتیش
اسم کارن: اسپهبد کارن در جنوب ساری درفریم و شمال قومس فرمانروا بودند.
اسم کارو: اسپهبد کارو در سوادکوه.
کاگان: برادر، برادر بزرگتر این نام کلمه‌ای طبری است.
کایر: یار و یاور، همدم.
کلاله: موی پیچیده، بخشی از گل.
ماتیرسا.
مازیار: اسپهبد مازیار، مقر حکومت در شهریارکوه در شمال سمنان و جنوب ساری.
مرداد: نام باستانی، نامی برگرفته از قوم بزرگ باستانی آمردها در آمل.
مرداویج: حاکم طبرستان و ری.
نیما: کمان؛ هم چنین نام کوهی در شمال، یوش مازندران.
ونداد: اسپهبد ونداد هرمز در جنوب ساری، پدربزرگ مازیار (نامی با ریشه پهلوی نیز هست)
هورموند

اگر اسم مازندرانی (مازنی) زیبایی را می دانید که در لیست اسم های مازنی دخترانه و پسرانه نیامده است، آن اسم (اسم ها) را به همراه معنی در قسمت نظرات درج نمایید تا به لیست نام های مازندرانی اضافه نماییم.

Gilaki name

اسم گیلکی

اسم های گیلکی

در این قسمت اسم های زیبای گیلکی دختر و پسر را به همراه معنی اسم قرار داده ایم. خیلی از دوستان درخواست اسم های شمالی را داشتند و در این پست نام های گیلکی (رشتی) را قرار داده ایم و در پست های بعدی اسم های مازنی (مازندرانی) را قرار خواهیم داد و دین خود را نسبت به مردم همیشه با طراوت خطه سبز ایران ادا خواهیم کرد. البته خیلی از این اسامی در هر دو استان گیلان و مازندران و زبان های مازنی و گیلکی رایج هستند. لازم به ذکر است که اگر اسم های دخترانه و پسرانه گیلکی می دانید که در لیست ما نیست، حتما در قسمت نظرات درج کنید تا در اسرع وقت آن اسم را به لیست اسم های زیبای گیلکی دختر و پسر اضافه نماییم.

در ادامه زیباترین اسم های گیلکی (گیلانی، رشتی) دختر و پسر را ببینید. اسم های زیبایی که در گیلان زیبا و دوست داشتنی مرسوم بوده و هستند.

Gilaki names
اسم های گیلکی

لیست نام های گیلکی دخترانه و پسرانه

اسم گيلكي دختر و پسر Gilaki girl and boy name

منتخب اسمهای گیلکی زیبا + معنی

بیلاش: مفقود الاثر
رایکا: اسم زیبای گیلکی به معنی محبوب و معشوق؛ (= ریکا) به معنی پسر، محبوب و مطلوب.
رایمون: پسر باهوش. توضیح بیشتر: اسم رایمون.
آهیل: مرغ انجیرخوار.
آهین: آهن.
آئیل: نام پرنده ای است که انجیر دوست دارد. در واقع معادل همان آهیل هست.
رایکا: (گیلکی). به معنی پسر.
گیلدا: ترکیب گیل (قوم ساکن گیلان) + دا = دادن، آفریدن، ساختن؛ به مجاز به معنی پرورش یافته‌ی مردم گیل (گیلان)؛ البته اسم گیلدا یک اسم بین المللی است (اسپانیایی) و به معنی طلا هم هست. (همانطور که در اینستاگرام نام فارسی ذکر شده است.) بررسی کاملتر: اسم گیلدا.
گیلان: ترکیب گیل (قوم ساکن گیلان) + ان (پسوند مکان) سرزمین گیل‌ها.

اسم گیلکی پسرانه

اسم گیلکی (شمالی) با آ، الف

آرنگ: نام کوهی است در اشکورات.
ارغش (ارگاش): اسم تاریخی: از شاهان باستانی گیلان.
اسفار: اسم تاریخی: از سرداران.
اسفان
اسوار: اسفار
اشاکید: اسم تاریخی: از شاهان باستانی است.
اشتاد: اسم تاریخی.
افرا: از درختانی است که در جنگل های شمال ایران فراوان است. (در حال حاضر فقط به عنوان اسم دختر با آ مورد تایید ثبت احوال است)
افراشته: شاعر معروف گیلکی‌سرا.
آلندا: اسم تاریخی: از شاهان باستانی.
امینا: امین (با تلفظ رایج در قدیم).
انوز: اسم تاریخی: از فرمان‌روایان گیلان.
اُوجا: از درحتان: جواب و پاسخ.
اوخان: پژواک: انعکاس صدا.
ایجگره: فریاد.
ایلشام: اسم تاریخی: از سرداران.

اسم گیلکی (شمالی) با ب

بازان: اسم تاریخی: از سرداران.
باو : اسم تاریخی: سلسله باوندیان مأخوذ از آن است.
باوند: اسم تاریخی: از شاهان باستانی.
بکران: از سرداران مرداویج زیاری.
بنجاسپ: از سرداران.
بُندار: از سرداران. نام شاعر معروف.
بویه: پدر موسس سلسله ال‌بویه.

اسم گیلکی (شمالی) با پ

پادوسبان: اسم تاریخی. سلسله پادوسبانان یا به قولی پادسوبانیان منسوب به آن است.
پاموج: راه‌پیما. هم‌پا.
پشنگ: اسم تاریخی، از سلسله پادوسبانان.
پلیام (پلیم): گیاهی که در اطراف رشت «شوند» گویند.
پوردیل: آدم با دل و جرأت.
پورگیل: اسم تاریخی، از سرداران.

اسم گیلکی (شمالی) با ت

تالجین: اسم تاریخی، از سرداران.
تام: آرام، ساکت.
تجاسب: از فرمان‌روایان. سلسله تجاسپی مأخوذ از ان است.
تکیدار: اسم تاریخی، از سرداران.
توکا: پرنده‌ای از انواع کاکلی‌ها. لازم به ذکر است ثبت احوال در حال حاضر به عنوان اسم دختر می پذیرد.
توکالی: قله کوه.
تیدا: اسم تاریخی، از سرداران. درباره اسم تیدا باید اضافه کنیم: معنی اسم تیدا را ببینید.
تیرمَزَن: اسم تاریخی.
تیکا: معادل توکا هست و این نام را نیز ثبت احوال برای دختر می پذیرد.

اسم گیلکی (شمالی) با ج

جانگول: بدنی که چون گل است.
جستان: اسم تاریخی، سلسله جستانیان مأخوذ از ان است.
جوانگول: گل شاداب، جوانی که چون گل است.
جیم‌رو: سرخ‌رو. آتشین‌رخ. جیم در لغت یعنی جرقه و اخگر آتش.
جیگلی: فریاد. ژِگِله، در گویش بیه‌پیشی به معنی جیغ است.

اسم گیلکی (شمالی) پسرانه با چ

چارخو: از پرنده‌گانی که کنار نیزار زنده‌گی می‌کنند.
چیران: اسم مکان
چیکا: پرنده‌ای است.

اسم گیلکی (شمالی) با خ

خُجیران: خوب‌ها.
خورزاد: اسم تاریخی: از شاهان پادوسبانی.
خورکیا: اسم تاریخی: از شاهان کیایی.
خورگام: اسم مکان.
خوندش: پژواک: انعکاس صدا. باید از مصدر خؤندن (خواندن) باشد. خؤنده‌گی: آواز
خیلو: اسم تاریخی.

اسم گیلکی (شمالی) پسر با د

دابو: اسم تاریخی: سلسله دابوان یا دابویه مأخوذ از آن است.
دابویه: اسم تاریخی: پسر گاوباره از شاهان باستانی گیلان.
داتا: از شاهان باستانی معاصر کورش کبیر.
داره: داس مخصوص درو برنج. سلاح همیشه‌گی دهقانان شمال.
دامون: جنگل
دردان: اسم تاریخی: از سرداران.
دُرفک: یکی از بلندترین کوه‌های گیلان.
دفراز: تکیه‌گاه.
دکیه: اسم تاریخی.
دلفک: درفک
دوباج: اسم تاریخی. از فرمان‌روایان گیلان.

اسم گیلکی (شمالی) با ر

رشاموج: اسم تاریخی. از سرداران ایران زمین.
روخان: رودخانه.
روزمان: اسم تاریخی. از سرداران.

اسم گیلکی (شمالی) با ز

زربین: سرو کوهی.
زرمان: اسم تاریخی. از سرداران.
زرهوا
زریزاد
زمانا: زمان (با تلفظ رایج در قدیم) البته معادل گیلکی زمان: زمات یا زِمِت است که هنوز هم مورد استفاده قرار می‌گیرد.
زهار: به معنی فریاد. به نوعی معادل زنهار است.
زیار: اسم تاریخی: نام سلسله آل‌زیار مأخوذ از آن است.

اسم گیلکی (شمالی) با ژ

ژیویر، به معنی فریاد.

اسم گیلکی (شمالی) با س

سالوک: اسم تاریخی: از فرمان‌روایان.
سرخاب سلیم: از پرندگان.
سوخرا: اسم تاریخی.
سورخانی: نام رودخانه‌ای بین گیلان و مازندران.
سوریل: اسم تاریخی. از سرداران.
سیالَک: پرسیاوشان. گیاه دارویی.
سیاه‌گیل: اسم تاریخی.
سیلاک: بارنده‌گی زیاد.

اسم گیلکی (شمالی) با ش

شاه‌میران: اسم تاریخی.
شراگیم: اسم تاریخی.
شرفشاه: شاعر عارف و گیلکی‌سرای قرن هشتم هجری.
شرمزن: اسم تاریخی.
شروین: اسم تاریخی.
شیراسفار: اسم تاریخی: از سرداران.
شیراسوار: =شیراسفار.
شیردیل: شجاع با دل شیر.
شیرزیل: اسم تاریخی: قرن چهارم هجری.
شیرَج: اسم تاریخی. از سلسله کاکوان.
شیرود: نام رودی در تنکابن: اسم مکان.
شیرویه: از اسامی باستانی ایرانیان.

اسم گیلکی (شمالی) با ف

فاراب: اسم مکان. یکی از بلوک عمارلو.
فرخان: اسم تاریخی.
فرشوازگر: اسم باستانی. لقب گیل‌بن‌گیلان‌شاه.
فولوق: یک گل آتش.
فیروزان: اسم تاریخی. از فرمان‌روایان گیلان.

اسم گیلکی (شمالی) با ق

قارن: اسم تاریخی، از ملوک باستانی شمال. معادل کارن هم هست.
قاینا: قانع، متقاعد.
قهران: اسم تاریخی.

اسم گیلکی (شمالی) با ک

کادوس: اسم تاریخی. از اقوام باستانی گیلان.
کارکیا: اسم باستانی. از القاب سلسله کیایی. کی: به معنی بزرگ و فرمان‌روا بود: کارکیا اضافه مقلوب به معنی کارفرما است که بعدها در گیلان به جای شاه به‌کار می‌رفته است.
کارن: قارن. البته اسم کارن ریشه فارسی هم دارد.
کاسک: اسم تاریخی.
کاکو: اسم تاریخی. سلسله کاکوان یا کاکویه مأخوذ از آن است. اسم کوهی در اطراف سیاهکل.
کاکوان: اسم تاریخی ایرانی. سلسله کاکوان.
کاکوشاه: اسم تاریخی.
کاکوی (کاکویه): اسم تاریخی از سلسله کاکوان.
کاکی: اسم تاریخی. از سرداران. پدر ماکان.
کالنجار: اسم  ایرانی باستانی گیلکی. نام غریب‌شاه معروف.
کالی: از شاهان.
کالیجار: از القاب آل بویه.
کامرو: اسم تاریخی از بزرگان قرن پنجم هجری.
کردویه: اسم باستانی ایرانی از سرداران.
کوبار: باران کوه.
کورتکین: اسم تاریخی از سرداران.
کورموش
کوشیار: اسم تاریخی کوشیار دیلمی: منجم معروف و صاحب آوزاه گیلانی.
کوشیج: اسم تاریخی نام سلسله.
کوکبان: اسم گیلکی. از سرداران.
کیا: اسم تاریخی نام سلسله کیایی مأخوذ از امیرکیا است. رجوع کنید به معنی اسم کارکیا (در بالا)
کیاشر: اسم تاریخی از امرای موشایی یا کوشیج.

اسم گیلکی (شمالی) پسرا با گ

گشتام: اسم تاریخی از سلسله پادوسبانان.
گورگیل: اسم گیلکی نام پسر گیلان‌شاه.
گوری‌گیر: اسم تاریخی.
گوکیان: اسم تاریخی ایرانی از دیالمه.
گولاز: افتخار: مباهات.
گیل: قوم گیل.
گیلاک: گیلک
گیلان‌شاه: اسم باستانی اصیل، از شاهان باستانی.
گیلداد: اسم تاریخی.
گیلو: گیل
گیلیده: اسم تاریخی نام پدر بویه.
گیله‌لو: گیل.

اسم گیلکی (شمالی) با ل

لاهیج: نام لاهیجان مأخوذ از آن است.
لیاشیر: اسم تاریخی از سرداران ایرانی.
لیشا: اسم تاریخی از سرداران.
لیشام: اسم گيلكي قرن سوم هجری.
لیما: اسم کوهی در حوزه تنکابن.
لونک: اسم مکان. اسم آبشار (نیمه راه سیاهکل-دیلمان) ؛ البته نام درست این آبشار: نه لونک فارسی‌شده! بلکه لونِیْ Loney می‌باشد.

اسم های گیلکی
اسم گیلکی
اسم گیلکی (شمالی) با م

ماز: نام کوهی میان گیلان و مازندران.
مازیار: اسم تاریخی. نام سردار معروف و ملی.
ماکان: اسم تاریخی. سردار معروف.
ماکرد: اسم تاریخی.
ماناد: اسم گيلكي. پسر جستان از سلسله جستانیان.
ماناذر: اسم تاریخی.
ماندار: اسم باستانی: از سرداران.
مرتیا: اسم تاریخی از سرداران.
مرداویج: اسم گيلكي از شاهان زیاری.
مرزبان: اسم تاریخی از شاهان باستانی گیلان؛ در واقع تمام مناطق گیلک‌نشین، چه گیلان و چه مازندران.
مشیز: اسم گیلکی از سرداران.
موتا: از شاهان باستانی گیلان. نام سردار سپاه دیلم در مواجهه با هجوم اعراب به سرزمین کاسپی‌ه که گرچه در آن جنگ کشته شد، اما اعراب نیز موفق به فتح سرزمین گیلکان نشدند.

اسم گیلکی (شمالی) پسر با ن

نسپر: از انواع پرنده‌گان جنگلی خوش‌آواز
نوبوله: ساقه جوان درخت.
نودار: اسم تاریخی، از سلسله پادوسبانان.
نومود: برازنده، درخور، جلوه.
نیما: نام کوهی در شمال (یوش مازندران)، نام کوچک علی اسفندیاری (نیما یوشیج) نمامی کاملا گِلِکی است. نیم، نام کوهی است در مازندران و یوش نیز نام محل تولد نیما است که با پسوند نسبت «یج» به «یوشیج» (در فارسی: اهل یوشیج) تبدیل شده است.
نیماکه: بزرگ و ریش‌سفید. نیماکه، در گویش بیه‌پیش، شریک و مورد تعاون نیز معنی می‌دهد. نیماکه‌گی: تعاون. شرکت.

اسم گیلکی (شمالی) با و

والای: تلاطم.
وردانک: اسم تاریخی، از سرداران.
ورناک: نام باستانی و کهن گیلان. در اوستا از سرزمین کاسپی بدین نام یاد شده است.
وشم: اسم پسر. در مازندرانی و گیلكی (انزلی، رشت، لاهیجان) به معنی بلدرچین است.
وشمگیر: از شاهان زیاری. صورت گیلکی اصیل این اسم وُشوم‌گیر است. وُشوم: همان بلدرچین فارسی است. وشوم‌گیر: پادشاه معروف آل زیار علاقه فراوانی به شکار این پرنده داشت.
ولکین: اسم تاریخی.
ونداد به معنی امید: آرزو: نام سردار ایرانی: بشارت پیروزی.
ونداسفان
وهادان
وَهرَز: نام گيلكي. اسم فاتح یمن در زمان انوشیروان.
وهسودان: از شاهان سلسله جستانی.

اسم گیلکی (شمالی) با ه

هروسندان: اسم گيلكي از سلسله پادوسبانان.
هزارَسف: اسم تاریخی. شباهت زیادی با هزاراسپ (دارنده هزاراسب)، لقب ضحاک دارد.
هوسم: اسم مکان، نام قدیم رودسر.

اسم گیلکی (شمالی) با ی

یاور: کمک و همراه در امر کشت و زرع و هر کار دیگر.
یاجین: دندانه‌های اره و داس.

اسم گیلکی دخترانه

اسم های شمالی (گیلکی) زیبا برای دختر، اسم های دخترانه گیلانی

اسم گیلکی (شمالی) دختر با آ، الف

اسم دختر گیلکی، معنی اسم

آبچین: کاغذهای شفاف و بسیار نازک رنگی.
اَرسو: اشک (غم و شادی)
آکوله: از انواع برنج.
الیزه: اسم مکان: محلی در رودبار.
آمله: دختر اشتاد دیلمی که بنای شهر آمل منسوب به اوست.
آموج: آموخته: خوگرفته.
آمولای: پروانه.
انگاره: تهیه و تدارک.
ایاز: شبنم.

اسم گیلکی (شمالی) دختر با ب

برفانک: پرنده‌ای از انواع سهره.
برفانو: برفانک
برفین: برفانک
بی‌بی: کرم ابریشم.
بینه: گیاه معطر: نعنا.

اسم گیلکی (شمالی) دختر با پ

پاپلی: پروانه.
پامچال: گل معروف.
پَرزَه: آهو.
پورسو: پرنور.
پیتونَک: پونه: گیاه معطر.
پیندِره: گیاه دارویی: پنیرک.

اسم گیلکی (شمالی) دختر با ت

تاگیره: از سبزی‌های صحرایی و خورشتی.
تال: از گیاهان شبیه به نیلوفر.
تاله: هوس: میل.
تایه: ابریشم تابیده.
ترمی: مه
تلایه: صبح خیلی زود.
تورنگ: قرقاول.
تونْگْ: النگو: از انواع درختان شمال.
تونگوله (تونگولی): تلنگر.
تی‌تی: گل: شکوفه.
تی‌شین (تی‌شینا): مال تو.

اسم گیلکی (شمالی) دختر با چ

چاپلا: کف زدن از روی شادمانی.
چرین: از پرنده‌گان.
چمپا: از انواع برنج. خوش‌بو.
چولی: چکاوک.
چیره: چهره: رخسار.
چیری: از انواع سهره.

اسم گیلکی (شمالی) دختر با خ

خوجیر: خوب.
خورتاو: مشرق: زمین رو به آفتاب.
خورتو
خورته
خوری‌سو: اسم تاریخی: خواهر امیره ساسان گسکری فرمان‌روای گیلان. معشوقه و همسر شرفشاه دولایی: شاعر گیلکی‌سرای قرن ۸ ه.ق. نور و اشعه خورشید.

اسم گیلکی (شمالی) دختر با د

دوجین (دوجینا): دست‌چین، انتخاب. الف پایانی دوجین، به احتمال زیاد پسوند نسبت است. «ا» یکی از پسوندهای معروف نسبت در گیلکی است.
دیل‌زنش: مطابق میل و دل‌خواه.
دیل‌سوج: دل‌سوز
دیل‌سوجه
دیلمای: زن دیلمانی.

اسم گیلکی (شمالی) دختر با ر

راپا: منتظر.
رافا
راکه: چوب نازک و قابل انعطاف: ترکه.
رمش: پرچین اطراف مزارع و باغ‌ها.
روجا: ستاره.

اسم گیلکی (شمالی) دختر با ز

زرج: کبک.
زرکا: از انواع مرغان آبی.
زفه: جوانه درختان.
زیبه: از پرنده‌گان.

اسم گیلکی (شمالی) دختر با س

ساره: ستاره.
سِچومه: سیاه‌چشم.
سَلَمبار: چشمه‌ای گوارا در اشکورات.
سوجان: سوزان.
سونه: توت وحشی.
سیتکا: مرغ مینا.
سیتی: سار.
سی‌ده: اسم تاریخی: زن فخرالدوله بویه‌ای و خواهر شهریاربن قارن.
سیکیه: از پرنده‌گان صحرایی.
سیمبر: میدان دلگشا و مصفا.

اسم گیلکی (شمالی) دختر با ش

شامار: ملکه: بهترین مادر.
شاناز: اسم تاریخی: شاهزاده خانمی از آل‌بویه.
شروین‌دخت: اسم تاریخی.
شوروم: مه صبحگاهی.
شوماهان: اسم تاریخی.
شیشک: ستاره پروین.

اسم گیلکی (شمالی) دختر با ف

فازومّا: نوعی رقص، حرکات زیبای پیش از کشتی گیله‌مردی.
فرنگ: سنجاقک.

اسم گیلکی (شمالی) دختر با ک

کاس مار: مادر (دختر) زاغ چشم.
کاکوله: از پرنده‌گان.
کرماج: نوعی گل پامچال که در اطراف درفک می‌روید.
کیاتاج: از اسمهای تاریخی.
کی‌شین (کی‌شینا): مال که؟
کیشیم: از مرغان دریایی.

اسم گیلکی (شمالی) دختر با گ

گول‌چیره: گل‌چهره.
گول‌ناز: نوعی گل: گلی که نازنین و زیباست.
گِئسه: گیسو.
گِئشه: عروس: عروسک
گیلا: مخفف گیلان: گیل دختر: دختر گیلانی
گیلار: از انواع مرغان دریایی.
گیلان: گیلان
گیلان‌تاج: تاج سر گیلان.
گیلان‌دخت: دختر گیلان.
گیل‌سو (گیلی‌سو): روشنایی گیل (دختر)
گیلی: دختر گیلک.
گیل‌یار (گیلی‌یار): یار گیل: همسر گیل.
گیل ناز اسم دختر گیلکی به معنی زیباروی مردم گیل ؛ موجب فخر و مباهات مردم گیل. مشابه اسم الناز که به معنی موجب فخر و مباهات ایل معنی می شود و البته اسم دختر ترکی با ا است.
گیله وا: اسم گیلکی. نوعی باد محلی: كه از غرب به شرق می‌وزد و هوا ملایم و دریا آرام می‌شود. در فارسی: گیل = گل نسترن+ وا = در قدیم به مجاز خندیدن (گل): شكفتن: گل نسترن شكفته. به مجاز زیبا و با طراوت: شاداب.

اسم گیلکی (شمالی) دختر با ل

لیجار: نیزار، محل رویش نی.
لیرو: گلی زردرنگ با ساقه بلند و بسیار معطر (اشکورات)

اسم گیلکی (شمالی) دختر با م

مارخو: دوست‌دار مادر: متکی به مادر.
ماسو: روشنایی ماه.
مانگه‌دیم: ماه‌رو: ماه‌رخ؛ معادل ماه رخ (اسم فارسی) و آیرخ (اسم ترکی).
مرجانی: گل مریم.
مرخه: دانه‌ها و مهره‌های رنگی و تزیینی.
مریم‌گوله: گل مریم.
منگه‌تاو: مهتاب.
مورجانه: جوانه.
مورواری: مروارید.
میجام: اسم تاریخی: زن ماکان (به روایت ابن‌اسفندیار)
میجان: جان من.
میجنک: مژگان.
میجی: مژگان.
میشیم: بنفشه وحشی.
ملیجه: گنجشک.

اسم گیلکی (شمالی) دختر با ن

اسم های زیبای گیلکی برای دختر

نأجه: به معنی آرزو.
نازِگول: نازگل
نسا (نسو): جنگل همیشه سایه: سمت رو به سایه. Nasaa یا Nasum در لغت به معنی جهت جغرافیایی حنوب می‌باشد.
نوشْکْ: از پرنده‌گان کناره مرداب و نیزار.
نیلو: اسم مکان: اشکورات.
نیناکی: مردمک چشم.
نینای: عروسک.

اسم گیلکی (شمالی) دختر با و

وارن‌بو: از گیاهان معطر و دارویی، بادرنگ‌بویه.
وارش: باران.
واهیلا: بی‌قرار، بی‌تاب، رسوا.
وسمار: مادر (دختر) بس است. آخرین دختر باشد.
ووشه: خوشه.
وزگه: جوانه.

اسم گیلکی (شمالی) دختر با ه

هَرای: گریه، فغان.
هیلَک: تکمه‌های فلزی که زن‌ها به پیراهن خود می‌دوزند.

اسم گیلکی (شمالی) دختر با ی

یاکند: اسم تاریخی، دختر فرخان کوچک (به روایت ابن اسفندیار)
یالمَند: تیرکمان، قوس قزح.

اگر اسم گیلکی زیبایی را می دانید که در لیست اسم های گیلکی دخترانه و پسرانه نیامده است، آن اسم (اسم ها) را به همراه معنی در قسمت نظرات درج نمایید تا به لیست اضافه نماییم.

منابع

  1. وبلاگ نام فارسی، نوشته دکتر نیکزاد، مقاله ۱۲۴، آذر ماه ۱۳۹۶
  2. لغت نامه دهخدا.
  3. ویکیپدیا فارسی: زبان گیلکی.