لیست نام پسر ایرانی با حرف الف
شامل اسم های زیبای پسر ایرانی (اسم ترکی، اسم گیلکی، اوستایی و …) با حرف آ
بسیاری از اسم های زیبای مرسوم در ایران عزیزمان، ریشه های شمالی (گیلکی، مازنی)، عربی، ترکی، کردی، لری و حتی یونانی دارند. در زیر اسم های پسرانه با حرف الف که ریشه های این چنینی دارند را قرار داده ایم. ضمنا اسامی اوستایی را می توان اصیل ترین اسم های ایرانی دانست. چرا که زبان ایرانیان باستان بوده است و زبان فارسی فعلی ما تغییر یافته آن زبان است.
ردیف | اسم ایرانی | ریشه نام | معنی اسم |
۱ | آئیریا | اوستایی، پهلوی | = ایرج |
۲ | آئیل | گیلکی | نام پرنده ای است. |
۳ | آباقا | ترکی، فارسی | اسم فرزند هلاکوخان مغول (دومین ایلخان مغول). |
۴ | آبتین | اوستایی، پهلوی | اسم پدر فریدون پادشاه پیشدادی، و نیز از شخصیت های شاهنامه فردوسی، به معنی روح کامل، انسان نیکو کار. |
۵ | آبد | عربی | همیشگی، ابدی، دائمی، جاودانه. |
۶ | آبدست | بلوچی، فارسی | چابک، تردست، تر و فرز اسم پسرانه |
۷ | آبدین | عربی | جاودانه ها، جمع آبد (به کسر ب). |
۸ | آبرام | عبری | صورت دیگر ابراهیم، پدر جماعت بسیار یا پدر عالی مقام، اسم یکی از پیامبران بزرگ ملقب به خلیل الله، هم چنین نام سوره ای در قرآن کریم؛ معادل اسم پرهام در فارسی. |
۹ | آبراهام | عبری | ابراهیم، پدر جماعت بسیار یا پدر عالی مقام. |
۱۰ | آبرلی | فارسی، ترکی | آبر (فارسی، آبرو) + لی (ترکی) = دارای آبرو، آبرومند. |
۱۱ | آبش | عربی، فارسی | شاداب و با طراوت، تازه روی و خندان، کسی که اطراف و پیشگاه خانه کسی را با خوردنی و نوشیدنی بیاراید. |
۱۲ | آبلاتکا | اوستایی، پهلوی، فارسی | از نام های ایران باستان. |
۱۳ | آبی | عربی | سرکش، یاغی، نافرمان. |
۱۴ | آپادا | سنسکریت | کسی که خود را به خداوند سپرده است، متوکل. |
۱۵ | آپاداش | سنسکریت | آموختن علوم معنوی از مرشد. |
۱۶ | آپنیتا | سنسکریت | مقرب، بنده خاص پروردگار. |
۱۷ | آتا | اسم ترکی | پدربزرگ. |
۱۸ | آتاباللی | ترکی | یادگار مانده از پدر بزرگ، مرد کوچک اندام. |
۱۹ | آتابای | ترکی، چینی | آتا (ترکی) + بای (چینی) = پدربزرگ، اسم یکی از طوایف بزرگ ترکمن در ایران. |
۲۰ | آتابیک | ترکی | پدر بزرگ، مربی کودکان و بالاخص شاهزادگان، اتابک. |
۲۱ | آتابیگ | ترکی | لقب احترام برای خطاب کردن پیران، لقب مربیان شاهزادگان دربار سلاطین ترک. |
۲۲ | آتاش | ترکی | آداش، همنام. |
۲۳ | آتاقلیچ | ترکی | شمشیر پدری. |
۲۴ | آتاگلدی | ترکی | |
۲۵ | آتاگلدی | ترکی | پدر آمد، پدر بزرگ آمد، در بین ترکمن ها رسم است برای اولین پسری که بعد فوت پدربزرگ به دنیا می آید این اسم را بر می گزینند. |
۲۶ | آتامکین | ترکی | مانند پدرم |
۲۷ | آتان | ترکی | پرتاب کننده |
۲۸ | آتان | ترکی | پرتاب کننده |
۲۹ | آتجان | ترکی | کسی که بدن استوار و اندام محکمی دارد. |
۳۰ | آترابان | اوستایی، پهلوی | نگهبان آتش، پیشوای دینی |
۳۱ | آتربان | اوستایی، پهلوی | نگهبان آتش، پیشوای دینی |
۳۲ | آتروپات | اوستایی، پهلوی | صورت دیگر آذرباد، آذرپناه یا کسی که آتش نگهدار اوست. |
۳۳ | آتسز | ترکی | اسم سومین فرمانروای سلسه خوارزمشاهی |
۳۴ | آتلی | ترکی | سواره، صاحب اسب، اسب سوار |
۳۵ | آتمش | ترکی | عدد شصت که از اعداد مقدس است. همچنین پرتاب کردنی |
۳۶ | آتورپات | اوستایی، پهلوی | صورت دیگر آذرباد، آذرپناه یا کسی که آتش نگهدار اوست. |
۳۷ | آتیال | ترکی | یال اسب، از اسامی مرسوم بین قبایل ترکمان |
۳۸ | آتیتی | سنسکریت | مهمان |
۳۹ | آتیجی | ترکی | تیر انداز ماهر |
۴۰ | آتین | اوستایی، پهلوی | در زبان زند و پازند جدید ، نو ، بوجود آمده. |
۴۱ | آجیر | آژیر، در گویش خراسان به معنی محتاط، کوشا. | |
۴۲ | آچیم | عبری | نام یکی از نیاکان یوسف نجار که همعصر حضرت مریم بود به معنای خداوند استقرار خواهد یافت. |
۴۳ | آدارایل | آشوری | خداوند یاریگر |
۴۴ | آداش | ترکی | آتاش، همنام، هم اسم |
۴۵ | آدان | کردی | مفید سودمند |
۴۶ | آدبهاوا | سنسکریت | تولد حقیقی |
۴۷ | آدریان | یونانی | آدریانوس، نام یکی از امپراتوران روم |
۴۸ | آدریانوس | یونانی | آدریان، نام یکی از امپراتوران روم |
۴۹ | آدرین | لاتین و ایرانی | آدریانوس، به فتح ی، یکی از پادشاهان روم که فتوحات زیادی داشت و به ادبیات علاقمند بود. معنی اسم آدرین را ببینید. |
۵۰ | آدم | عبری | نخستین بشری که خدا آفرید، مودب باتربیت، انسان گندم گون، آهوی سفیدی که روی پوستش خطهای خاکی رنگ دارد. |
۵۱ | آدورا | آشوری | مأخوذ از افسانه گیل گمش بابلی، کمک کننده، مددکار. |
۵۲ | آدهاوا | سنسکریت | نزدیکترین دوست خداوند، نام نزدیکترین همنشین کریشنا در افسانه های هندی. |
۵۳ | آدی | نام عربی | امین تر، امانت دار تر. |
۵۴ | آدی گوزل | ترکی | خوش نام، معمولا درباره حضرت محمد (ص) بکار برده می شود. |
۵۵ | آدیگوزل | ترکی | آدی گوزل. |
۵۶ | آدینگ | بلوچی | آن که روز جمعه به دنیا آمده است. |
۵۷ | آذراوغلی | ترکی، فارسی | پسر آذربایجان. |
۵۸ | آذرباد | اوستایی، پهلوی | نام موبدی در زمان شاپور دوم پادشاه ساسانی. |
۵۹ | آذرتاش | فارسی، ترکی | آذر (فارسی) + تاش (ترکی) دو تن که اجاق و بخت یکسانی دارند. |
۶۰ | آرارات | ارمنی | نام کوهی در آذربایجان که بنا به روایتی کشتی نوح بر روی آن قرار گرفت. |
۶۱ | آران | کردی | دارای طبیعت گرم، همچنین اسم شهری قدیمی که قباد آن را بنا کرد. |
۶۲ | آرتوش | اسم ارمنی | از نامهای باستانی ارمنی |
۶۳ | آرخا | ترکی | آرکا، مایه اطمینان و پیشتگرمی. |
۶۴ | آرسن | عبری | مرد مبارز. |
۶۵ | آرکا | ترکی | آرخ، معادل آرخا، مایه اطمینان و پیشتگرمی. |
۶۶ | آرمیا | عبری | ارمیا، بزرگ داشته شده؛ نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل، همچنین لقب حضرت خضر نبی و لقب حضرت علی (ع). باید اشاره کنیم که این اسم پسرانه در حال حاضر به شکل آرمیا مورد تایید ثبت احوال نیست. بررسی کامل: اسم ارمیا. |
۶۷ | آرنا | کردی | آریایی نژاد؛ آرنا در ترکمنی به معنی نهر و رودخانه است و اسمی دخترانه. |
۶۸ | آروشا | سنسکریت | روشنایی، نور خورشید، آرامش. |
۶۹ | آرویج | ترکی | همیشه سبز، باطراوت، شاداب. |
۷۰ | آری | کردی | آریایی، نام یکی از ایالات ایران قدیم که شامل خراسان و سیستان امروزی بوده است، اسم یکی از طوایف چادر نشین مازندران. |
۷۱ | آریتما | کردی | نام یکی از سران ماد. |
۷۲ | آریز | کردی | نام کوهی در مسیر مریوان به سنندج نام ایرانی |
۷۳ | آریس | ارمنی | برزگر |
۷۴ | آریستا | ارمنی | آریستاکس، برزگر، کشاورز. |
۷۵ | آریسته | فرانسه | آریستئوس در اساطیر یونان، پسر اپولون، او تربیت زنبور عسل را به مردم آموخت. |
۷۶ | آرین | انگلیسی | آریایی نژاد، از نسل آریایی. |
۷۷ | آرین | کردی | آریایی نژاد. |
۷۸ | آریوداد | اوستایی، پهلوی | ایرانداد، داده ایران. |
۷۹ | آزا | اسم کردی | آزا اسم کردی به معنی سالم بودن و سرحال و قبراق است؛ هم چنین آزا نام پادشاه مانایی بوده است. |
۸۰ | آزر | عبری، عربی | نام پدر ابراهیم خلیل (ع)، اسبی که ران دو پای عقبش مشکی و دستهایش به رنگ دیگر است. |
۸۱ | آزران | عبری | منسوب به آزر،آزر نام پدر یا عموی حضرت ابراهیم و همچنین نام نژادی از اسب است که پاهایش سیاه و دستانش به رنگی دیگر است. |
۸۲ | آسام | لری | سام، داستان خوشایند، حدیث خوش، همچنین از شخصیتهای شاهنامه و اسم پهلوان ایرانی پسر نریمان و پدر زال و جهان پهلوان ایران در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی، همچنین نام یکی از ایالتهای مرزی شمال شرقی هند که مجاور بنگلادش است. |
۸۳ | آشر | عبری | شاد، خوشحال، اسم یکی از پسران یعقوب (ع) |
۸۴ | آشور | آشوری | برهم زننده، تغییر دهنده، نام دومین فرزند سام که نینوا را بنا نهاد. |
۸۵ | آشینا | آشوری | قوی، قدرتمند، نیرومند، زورمند. |
۸۶ | آصف | عربی | تدبیر، مشاور خردمند، نام وزیر سلیمان(ع) ، عنوان وزیران ایرانی در دوران اسلامی. |
۸۷ | آقاجان | فارسی، مغولی | آقا (مغولی) + جان (فارسی) عنوان محبت آمیز برای پدر یا پدربزرگ. |
۸۸ | آقاگل | فارسی، مغولی | آقا (مغولی) + گل (فارسی) نام روستایی در نزدیکی اصفهان. |
۸۹ | آقامیر | عربی، مغولی | آقا (مغولی) + میر (عربی) = سلطان بزرگ، امیر والامقام، نام روستایی در نزدیکی بیرجند. |
۹۰ | آکو | نام کردی | قله کوه، مکان بلند، انسان با عظمت و مقتدر. |
۹۱ | آگا | کردی | آگاه، مطلع،با خبر. |
۹۲ | آلب | ترکی | (سکون لام و ب) دلیر، پهلوان. |
۹۳ | آلب ارسلان | ترکی | شیر شجاع، کنایه از مرد شجاع و نترس، نام یکی از پادشاهان مقتدر سلجوقی. |
۹۴ | آلب تکین | ترکی | مرد دلیر، نام مؤسس سلسله غزنویان، نام یکی از امرای آل بویه. |
۹۵ | آلپ ارسلان | ترکی | آلب ارسلان، شیر مرد، شیر شجاع، کنایه از مرد شجاع و نترس،از پادشاهان سلجوقییان. |
۹۶ | آلپ تکین | ترکی | آلب تکین، مرد دلیر، نام مؤسس سلسله غزنویان، نام یکی از امرای آل بویه. |
۹۷ | آلتونتاش | ترکی | مرکب از آلتون (طلا) + تاش (پسوند شباهت) = همانند طلا، زیباروی، نام حاجب سلطان محمود غزنوی که به فرمان وی حاکم خوارزم شد. |
۹۸ | آلیا | عبری | الیاس. بررسی کامل: اسم الیاس. |
۹۹ | آمانج | کردی | هدف، مقصد. |
۱۰۰ | آماندا | ترکی | در امان تو، در پناه تو. |
۱۰۱ | آنتی گون | لاتین | حاکم بابل درزمان اسکندرمقدونی. |
۱۰۲ | آنوشه | عربی | خوشی و شادی، داماد، پادشاه نوجوان. |
۱۰۳ | آنیل | ترکی | معروف، نامدار. |
۱۰۴ | آویر | کردی | آتش. |
۱۰۵ | آهیر | کردی | آتش. |
۱۰۶ | آهیل | گیلکی | مرغ انجیرخوار. |
۱۰۷ | آهین | گیلکی | آهن. |
۱۰۸ | آی بک | ترکی | بت، صنم. |
۱۰۹ | آیت | عربی | آیه، نشانه، شخص برجسته و شاخص، شخص بسیار زیبا رو. |
۱۱۰ | آیت الله | عربی | نشانه خداوند. |
۱۱۱ | آیتاش | ترکی | همتای ماه، نام شخصی در دوره سامانیان. |
۱۱۲ | آیتغمش | ترکی | زاده ماه. |
۱۱۳ | آیتکین | ترکی | غلام ماه. |
۱۱۴ | آیتونا | ترکی، فارسی | در ترکی به معنای زیبا و درخشان مانند ماه و در فارسی به معنای حالا، در حال حاضر و همچنین است. |
۱۱۵ | آیدین | اسم ترکی | شفاف و روشن، درخشنده مانند ماه. |
۱۱۶ | آیلا | اسم عربی و ترکی |
در حال حاضر فقط برای فرزند دختر به ثبت می رسد. نام پهلوانی ترک که در شاهنامه به عنوان مبارز افراسیاب از او یاد شده است. آیلا اسم دختر ترکی هم هست. |
www.NameFarsi.com |
◄ نام پسر فارسی با آ
نظرسنجی اسم پسرانه با آ
به نظر شما زیباترین اسامی پسرانه با الف کدام نام ها هستند؟ در قسمت نظرات بنویسید.
تبادل نظر درباره اسم