ردیف |
نام فارسی |
معنی اسم |
۱ |
ساتیار |
اسم یکی از سرداران داریوش |
۲ |
سارنگ |
نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی |
۳ |
سارین |
اسم روستایی است که در نزدیکی رفسنجان واقع شده است. |
۴ |
ساسان |
تنها و گوشه نشین، درویش، اسم جد اردشیر مؤسس سلسله ساسانیان و هم چنین نام چندتن از شخصیت های شاهنامه |
۵ |
سالار |
بزرگ، حاکم، شاه، مهتر، سردار سپاه، فرمانده سپاه |
۶ |
سام |
آتش، اسم پهلوان ایرانی پسر نریمان و پدر زال و جهان پهلوان شاهنامه در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی. |
۷ |
سام |
(سنسکریت، فارسی) داستان خوشایند، حدیث خوش. |
۸ |
سامان |
سرزمین، ناحیه، ترتیب و روش کاری، نظام، آرام و قرار، صبر، اسم مؤسس سلسله سامانیان. |
۹ |
سامیا |
نام ماه یازدهم از سال ایرانیان (بهمن) در زمان هخامنشیان. |
۱۰ |
سامیار |
محافظ آتش، کمک کننده به آتش، یار آتش. بررسی تخصصی: اسم سامیار.
|
۱۱ |
سامیان |
نام روستایی در نزدیکی اردبیل. |
۱۲ |
سامین |
اسم روستایی در نزدیکی همدان. بررسی تخصصی: اسم سامین.
|
۱۳ |
ساونگ |
نام پدر باونگهه در فروردین یشت. |
۱۴ |
ساوه |
نام چندتن از شخصیت های شاهنامه، اسم دلاور تورانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی، نام منطقه ای در مسیر تهران و استان مرکزی. |
۱۵ |
سباک |
از شخصیت های شاهنامه، نام فرمانروای جهرم در زمان اردشیر پادشاه ساسانی. |
۱۶ |
سبلان |
اسم کوهی در آذربایجان. در واقع شکل فارسی سولان (ساوالان) است که نامی ترکی می باشد. سبلان رشته کوه آتشفشانی در شمال غربی ایران، در استان های اردبیل و آذربایجان شرقی است. بلندترین قله اش ۴۸۲۱ متر ارتفاع دارد. دارای چشمه های آب گرم و آب سرد فراوان است؛
|
۱۷ |
سپنتا |
اسپنتا، اسم پسر به معنی مقدس قابل ستایش. بررسی تخصصی: اسم سپنتا. |
۱۸ |
سپنتامن |
مخفف سپیتامان، نام خانوادگی زرتشت، نام سرداری ایرانی |
۱۹ |
سپند |
مظهر پاکی و تقدس. سپند معنی مقدس نیز میدهد. معادل اسپند که در واژه سپندارمذگان (روز عشق ایرانی) نیز هست. اسپند دانه سیاه و خوشبویی که برای دفع چشم زخم در آتش می ریزند. |
۲۰ |
سپندان |
خردل. |
۲۱ |
سپنسار |
از شخصیت های شاهنامه، اسم یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی. |
۲۲ |
سپهر |
آسمان. |
۲۳ |
سپهراد |
مرکب از سپه (سپاه) + راد (بخشنده، جوانمرد) = جوانمرد سپاه. |
۲۴ |
سپهرار |
کره آتش، برساخته فرقه آذرکیوان است. |
۲۵ |
سپهرداد |
نام داماد داریوش پادشاه هخامنشی |
۲۶ |
سپهرم |
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی. |
۲۷ |
سدرا |
نام درختی در آسمان هفتم بهشت. |
۲۸ |
سدیف |
به فتح سین، نام چندتن از صحابه حضرت رسول (ص). |
۲۹ |
سرافراز |
سرفراز |
۳۰ |
سرخه |
از شخصیت های شاهنامه، اسم پسر افراسیاب تورانی. |
۳۱ |
سردار |
فرمانده یک گروه نظامی، پیشوا، رهبر |
۳۲ |
سرکب |
نام یکی از موسیقیدانان بزرگ در دوران ساسانیان |
۳۳ |
سرکش |
از شخصیتهای شاهنامه، اسم یکی از موسیقیدانان دربار خسروپرویز پادشاه ساسانی. |
۳۴ |
سروشان |
نام جد بایزید بسطامی. |
۳۵ |
سریتا |
نام اولین پزشک ایرانی. |
۳۶ |
سفندارمذ |
نام یکی از امشاسپندان در دین زرتشتی. |
۳۷ |
سلم |
از شخصیتهای شاهنامه، نام بزرگترین پسر پیشدادی. |
۳۸ |
سمکنان |
از شخصیت های شاهنامه، نام دلاور ایرانی در نبرد کیخسرو با افراسیاب. |
۳۹ |
سنباد |
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی و از سرداران سپاه بهرام چوبینه. |
۴۰ |
سنجه |
از شخصیتهای شاهنامه، اسم یکی از دلاوران مازندرانی در سپاه مازندران در زمان کیکاووس پادشاه کیانی، مرکب از سنج (ریشه سنجیدن) + هـ = وسیله سنجش. |
۴۱ |
سورن |
نام یکی از خاندانهای هفتگانه ممتاز در زمان اشکانیان. |
۴۲ |
سورنا |
اسم سردار ایرانی در زمان اشکانیان. |
۴۳ |
سورین |
سورین یعنی توانا، دلیر. بررسی کامل: اسم سورین. |
۴۴ |
سوشا |
اسم ایرانی اصیل با ریشه اوستایی، سوشیانت، نجات دهنده، منجی، نام هریک از موعودهای دین زرتشتی که هر هزار سال یکی از آنها ظهور می کند. |
۴۵ |
سوشیان |
سوشیانت، سوشیانس، نجات دهنده، هر یک از موعدان دین زرتشتی که در آخرالزمان ظهور می کنند. |
۴۶ |
سوفرا |
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری اهل شیراز. |
۴۷ |
سوما |
در گویش مازندران نهر آب. توجه کنید این نام در حال حاضر فقط برای فرزند دختر قابل ثبت در ثبت احوال ایران است. بررسی کاملتر: اسم سوما. |
۴۸ |
سهراب |
گلگون، شاداب، از شخصیت های شاهنامه: نام پسر رستم پهلوان شاهنامه و تهمینه. |
۴۹ |
سهره |
سرخه، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر افراسیاب تورانی. |
۵۰ |
سهند |
نام کوهی آتشفشانی در آذربایجان اسم زیبای پسرانه |
۵۱ |
سی سیماک |
نام یکی از سرداران پارسی داریوش هخامنشی. |
۵۲ |
سیامک |
آن که موهایش سیاه است، از شخصیتهای شاهنامه، اسم پسر کیومرث پادشاه پیشدادی. |
۵۳ |
سیاوخش |
سیاوش. |
۵۴ |
سیاوش |
دارنده اسب سیاه، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر کیکاووس پادشاه ایران و پدر کیخسرو پادشاه کیانی. بررسی کامل: اسم سیاوش
|
۵۵ |
سیاووش |
سیاوش |
۵۶ |
سیبویه |
سیب کوچک یا بوی سیب، اسم دانشمند نحوی نامدار در قرن دوم که در شیراز میزیسته است. |
۵۷ |
سیتاک |
نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی. |
۵۸ |
سیحون |
از رودهای معروف در شمال ایران قدیم که به دریاچه آرال می ریزد، این رود اکنون در قرقیزستان و قزاقستان جاریست. |
۵۹ |
سیرخ |
نام یکی از سرداران سپاه وشمگیر. |
۶۰ |
سیکا |
در گویش مازندران اردک. |
۶۱ |
سیمک |
از نامهای باستانی ایرانی، به معنی سفید و درخشان. |
۶۲ |
سینا |
اسم فارسی – عبری. صفت مشبه از سنبیدن، سوراخ کننده، گشایش دهندهٔ دل، مرد دانشمند، سینه، کوه طور سینا، اسم جد ابن سینا پزشک و دانشمند نامدار ایرانی، نام شبه جزیره ای کوهستانی در شمال شرقی مصر که حضرت موسی (ع) به پیامبری برگزیده شد و الواح دهگانه را خداوند به او نازل کرد. بررسی تخصصی اسم سینا.
|
۶۳ |
سینار |
سنباد، نام یکی از بزرگان ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی و از سرداران سپاه بهرام چوبینه، از شخصیت های شاهنامه فردوسی. |
۶۴ |
سیناک |
اسم یکی از بزرگان فارسی در زمان اشک هجدهم پادشاه اشکانی. |
www.NameFarsi.com |
تبادل نظر درباره اسم