Boy names with P

اسم پسر با پ

لیست کامل نام پسر ایرانی با حرف پ

شامل اسم های زیبای پسر ایرانی (اسم کردی، اوستایی، عربی و …) با حرف پ

اسم پسر ایرانی با پ
اسم ایرانی برای پسر
ردیف اسم ایرانی ریشه نام   معنی اسم
۱ پاپریک اسم کردی   نام گیاهی خوشبو (نگارش کردی: پاپریک)
۲ پاپک فارسی، کردی  استوار، به معنای پدر کوچک، از شخصیت های شاهنامه، نام دلاور ایرانی، اسم پسر ساسان موبد معبد آناهیتا و پدربزرگ اردشیر بنیان گذار سلسله ساسانی
۳ پاتیرا آشوری   فراوانی
۴ پادار کردی   ثابت (نگارش کردی : پادار)
۵ پاداش کردی   مزد، دستمزد، اجر کار خوب، جزا، مکافات نیکی (نگارش کردی: پاداش)
۶ پاداشت کردی   = پاداش، جزا (نگارش کردی: پاداشت)  نام پسر ایرانی
۷ پادشا اسم کردی  حاکم (نگارش کردی: پاوشا)
۸ پارسیس یونانی   شکل یونانی پارسی، پارسی، ایرانی
۹ پایار کردی  پایدار، مستحکم، مقاوم
۱۰ پرداد اوستایی، پهلوی   نخستین آفریده
۱۱ پرشان اوستایی، پهلوی   رزمجو
۱۲ پرشیا انگلیسی   ایران
۱۳ پرویز اوستایی، پهلوی   از شخصیت های شاهنامه فردوسی، نام خسرو دوم پادشاه ساسانی
۱۴ پریام یونانی   در افسانه های قدیم یونان، آخرین پادشاه تروا که شهر وی به دست یونانیان افتاد
۱۵ پشتیسار کردی   یاور (نگارش کردی : پشتیار)
۱۶ پنجعلی فارسی، عربی   پنج (فارسی) + علی (عربی) مرکب از پنج (پنجه) + علی (بلند مرتبه)
۱۷ پورشسب اوستایی، پهلوی   نام پدر زردشت؛ اسم اوستایی؛
۱۸ پولا اسم کردی   فولاد
www.NameFarsi.com

Iranian boy name

نام پسر فارسی با پ

اسم پسر از پ
نام پسر با پ
Boy names with B

اسم پسر با ب

لیست نام پسر ایرانی با حرف ب

شامل اسم های زیبای پسر ایرانی (اسم پسر کردی، اسم پسر ترکی، عربی و …) با حرف ب

اسم پسر زیبا با ب
اسم ایرانی زیبا با ب
ردیف اسم ایرانی ریشه نام   معنی اسم
۱ بابا کردی   صدا زدن پدر با احترام، پدر بزرگ، تخلص شاعرکرد “حسین کرم الله” و نیز اسم شاعر و عارف کرد “بابا طاهر عریان”
۲ بابر ترکی   ببر، لقب بعضی از پادشاهان ترک
۳ بابک اوستایی، پهلوی، کردی  استوار، پاپک، پدر کوچک، نام دلاور ایرانی، پسر ساسان موبِد معبد آناهیتا و پدر اردشیر بنیان گذار سلسله ساسانی، تخلص شاعر کرد “علی اصغر سریری” (نگارش کردی: بابه ک)، هم چنین از شخصیت های شاهنامه فردوسی
۴ باپوک کردی  کولاک (نگارش کردی: باپۆک)
۵ باپیر کردی   پدر بزرگ، کنایه از دانای کهنسال، تخلص شاعر کرد “باپیر دینوری” (نگارش کردی: باپیر)
۶ بادلیس کردی  کنایه از همیشه ‏مست، اسم شهری در کردستان نیز هست (نگارش کردی: باده لێس)
۷ بادینان کردی   بهدینان، مۆمنان، نام عشیره ایی معروف در کردستان، اسم منطقه ای در کردستان، یکی از لهجه های زبان کردی (نگارش کردی: بادینان)
۸ بارسین آشوری   زاده خدای ماه
۹ بارمان فارسی، کردی  از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی و از سپاهیان افراسیاب تورانی، اسم یکی از سرداران دوره ماد، شخص محترم و لایق دارای روح بزرگ
۱۰ باریسان اسم کردی  نام قبیله ای از کردها (نگارش کردی: باڒێسان)
۱۱ باریکان کردی  دماغه ‏کوه (نگارش کردی: باریکان)
۱۲ بازبان کردی  کسی که ‏باز را برای شکار تربیت می ‏کند. (نگارش کردی: بازه وان)
۱۳ بازیار کردی   بازدارنده، داور مسابقه  پرش (نگارش کردی: بازیار)
۱۴ بازیان کردی   مکان روباز، مکانی نزدیک سلیمانیه ‏محل یکی از جنگهای شیخ محمود حفید با انگلستان (نگارش کردی: بازیان)
۱۵ باژار کردی  شهرک، بازار، مکان داد و ستد (نگارش کردی: باژار)
۱۶ باسام کردی  ترسناک، وحشتناک (نگارش کردی: باسام)
۱۷ باستان کردی  قدیمی، کهن، دیرینه، کهنه، گذشته (نگارش کردی: باستان)
۱۸ باسکان کردی  قله های چند کوه ‏در یک سلسله جبال (نگارش کردی: باسکان)
۱۹ باشار کردی   مقاومت، مقابله، چاره، علاج،‌ درمان ‏(نگارش کردی: باشار)
۲۰ باشوان کردی  اسم کوهی است در بانه، آشیانه (نگارش کردی: باشوان)
۲۱ باشور کردی   جنوب (نگارش کردی: باشور)
۲۲ باشوک کردی  نوعی پرنده شکاری (نگارش کردی: باشوک)
۲۳ باغبان کردی  باغبان (نگارش کردی: باخه وان)
۲۴ باغبان کردی  که سێ وا چاودێری باخ ده کا = باغبان (نگارش کردی: باخه وان)
۲۵ باقر عربی  شکافنده، لقب امام پنجم شیعیان، نام یکی از رهبران دوره انقلاب مشروطیت ایران که به سالار ملی ملقب گردید.
۲۶ باکور کردی  شمال (نگارش کردی: باکور)
۲۷ بالا کردی  قیافه (نگارش کردی: باڵا)
۲۸ بالاچ بلوچی  از سرداران بلوچ
۲۹ بالبان کردی  نوعی پرنده ‏شکاری (نگارش کردی: باڵه وان)
۳۰ بالک کردی  استخوان کتف، نام کوهی در کردستان، اسم منطقه ایی در کردستان، نام قبیله ایی در کردستان و هم چنین نام روستایی در کردستان (نگارش کردی: بالک)
۳۱ بالنده کردی  پرنده (نگارش کردی: باڵنده)
۳۲ بالویز کردی  سفیر، نماینده (نگارش کردی: باڵوێز)
۳۳ بانگ کردی  خبرکردن مردم، اذان (نگارش کردی: بانگ)
۳۴ بانی عربی   به وجود آورنده، عبری نام مردی از نسل جاد که از شجاعان زمان داوود (ع) بوده است.
۳۵ بانیپال آشوری   نام بزرگترین پادشاه آشور
۳۶ باوا کردی  = بابا (نگارش کردی: باوا)
۳۷ باور کردی  مرز میان دو کشتزار (نگارش کردی: باوه ر)
۳۸ باهوز کردی  گردباد (نگارش کردی: باهۆز)
۳۹ باهیف کردی  بادام (نگارش کردی: باهێڨ)
۴۰ بایتگین ترکی   از امرای سلطان مسعود غزنوی
۴۱ بایرام ترکی   عید، جشن، ترکی شده پدرام
۴۲ بایزید کردی   با ایمان، مۆمن، نام عارفی مشهور کرد زبان “بایزید بسطامی”، نام شهری درکردستان (نگارش کردی: بایزید)
۴۳ بایف کردی  بادام (نگارش کردی: بایه ڨ)
۴۴ ببک ترکی   مردمک چشم
۴۵ بتام کردی  خوشمزه (نگارش کردی: به تام)
۴۶ بتاو کردی  سریع (نگارش کردی: به تاو)
۴۷ بثریک حبشی  اسم امام علی در زبان حبشی
۴۸ بجرگ کردی  کنایه ‏از آدم بیباک وشجاع (نگارش کردی: به جه رگ)
۴۹ بحیرا عبری   نام عابدی نصرانی که بیست سال قبل از نبوت پیامبر، در حوالی شام با پیامبر مصادف شد و علائم نبوت را در پیشانی پیامبر دید و بشارت داد که در آینده به پیامبری مبعوث خواهد شد.
۵۰ بختیار کردی  کسی که شانس و اقبال با او یار است، خوشبخت، تخلص شاعر کرد “علی اصغر خان سالارشریف” (نگارش کردی: به ختیار)
۵۱ بختیاری کردی   خوشبختی، کامرانی، همچنین یکی از تیره های بزرگ کرد لرستان ، یکی از لهجه های زبان کردی با نگارش کردی: به ختیاری آمده است.
۵۲ بخش علی فارسی، عربی   بخش (فارسی) + علی (عربی)، کسی که نصیب و بخت از علی (ع) یافته، بخشیده شده از سوی علی (ع)
۵۳ بخشان کردی  منتشر کردن (نگارش کردی: به خشان)
۵۴ بخشینر کردی  سخی، بخشنده، سخاوتمند (نگارش کردی: به خشێنه ر)
۵۵ بدرالدین عربی   ماه دین
۵۶ بدیع الزمان عربی   آن که زمان خود یگانه و بی نظیر است. بی مانند در عصر خود.
۵۷ برآلین کردی  اسم گیاهی خوشبو  که مصرف طبی دارد (نگارش کردی: به رزاڵێن)
۵۸ برات عربی  اعمال نیک و خیرات، همچنین شب نیمه شعبان که احیا و شب زنده داری در آن بسیار توصیه شده است.
۵۹ براخاس کردی  دوست دانا و عاقل (نگارش کردی: براخاس)
۶۰ براخاص عربی، کردی   برا (کردی) + خاص (عربی) برادر خاص
۶۱ برادر کردی   اخوی، داداش، کنایه ‏از رفیق (نگارش کردی: براده ر)
۶۲ برادوست کردی   دوست صمیمی، نام یکی از قبایل کرد، نام کوهی در کردستان، نام منطقه ای در کردستان (نگارش کردی: برادۆست)
۶۳ برام کردی  خوشبو (نگارش کردی: به رام)
۶۴ براو کردی  زمینی که  بوسیله ‏چشمه  یا رودخانه ‏آبیاری شود (نگارش کردی: به راو)
۶۵ براهام عبری   ابراهیم
۶۶ براهیم عبری  ابراهیم
۶۷ برپرس کردی  مسئول، رئیس (نگارش کردی: به رپرس)
۶۸ برتاو کردی  جای آفتابگیر(نگارش کردی: به رتاو)
۶۹ برچاو کردی   منتظر، زیبا، پدیده (نگارش کردی: به رچاو)
۷۰ برداش کردی  نتیجه (نگارش کردی: به رداش)  نامهای زیبای کردی
۷۱ بردل کردی  صبحانه(نگارش کردی: به ردڵ)
۷۲ برزآذر اوستایی، پهلوی   مرکب از برز (شکوه، جلال) + آذر (آتش)، نام برادر برز
۷۳ برزآفرین فارسی، کردی  تشویق بزرگ (نگارش کردی: به رزئافه رین)
۷۴ برزان اسم کردی  نگا “بارزان” (نگارش کردی: به رزان)
۷۵ برزاو کردی  مد دریا (نگارش کردی: به رزاو).
۷۶ برزفر فارسی، کردی  دارای قامتی با شکوه، بلند پرواز، از سرداران کرد دوره ‏هخامنشی (نگارش کردی: به رزه فڒ).
۷۷ برزما اسم کردی  ماه شب چهارده. بدر (نگارش کردی: به رزه ما).
۷۸ برزو فارسی، کردی   بلند بالا، کنایه ‏از عظمت، اسم پسر سهراب پسر رستم زال (نگارش کردی: به رزو).
۷۹ برزویه فارسی، کردی   نام پزشک نامدار ایرانی که کتاب کلیه و دمنه را در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی از هند به ایران آورد. (نگارش کردی: به رزویه).
۸۰ برکاو کردی  دامنه کوه (نگارش کردی: به رکاو).
۸۱ برکو کردی  خرمن کوچک قبل از خرمن بزرگ (نگارش کردی: به رکۆ).
۸۲ برکوش کردی  پیش بند (نگارش کردی: به رکۆش).
۸۳ برگش کردی  سینی، طبق (نگارش کردی: به رگه ش)
۸۴ برمال کردی   جلوی منزل، سجاده، خانه دار (نگارش کردی: به رماڵ)
۸۵ برو کردی  بلوط (نگارش کردی: به ڒو)
۸۶ بروا کردی  اعتقاد (نگارش کردی: بڒوا)
۸۷ بروار کردی  زیباترین ناحیه کوه، نام منطقه ای در کردستان نزدیک عمادیه (نگارش کردی: به روار).
۸۸ بروان کردی  پیش بند (نگارش کردی: به روان).
۸۹ بروسکان کردی  جمع “بروسکه”(نگارش کردی: بروسکان).
۹۰ بروسکه کردی  برق ناشی از ابر یا هر چیز دیگر، تلگراف (نگارش کردی: بروسکه).
۹۱ برهان عربی   دلیل، حجت.
۹۲ برهان الدین عربی   دلیل و حجت دین
۹۳ برهم کردی   بهره، حاصل، نام خواننده کرد زبان “برهم حسن” (نگارش کردی: به رهه م).
۹۴ برهمن سنسکریت   برهمن
۹۵ برهمند سنسکریت   برهمن
۹۶ بریان کردی  گذر آب یا باد(نگارش کردی: به ریان)
۹۷ بریز کردی  محترم(نگارش کردی: به ڒێز)
۹۸ بریسکه کردی  نگا “بروسکه” (نگارش کردی: بریسکه)
۹۹ بریکار کردی  وکیل(نگارش کردی: بریکار)
۱۰۰ برین کردی   پیشین، پهناور، عریض (نگارش کردی: به رین)
۱۰۱ بریندار کردی  زخمی، تخلص شاعر معاصر “محمد رستمی” (نگارش کردی: بریندار)
۱۰۲ بزرگ فارسی، کردی   والا، برجسته، اسم شاعری کرد (نگارش کردی: بوزۆرگ)
۱۰۳ بزوتنوه کردی   حرکت، جنبش، کنایه ‏از پیروزی آرام آرام (نگارش کردی: بزوتنه وه)
۱۰۴ بزوین کردی  محرک(نگارش کردی: بزوێن)
۱۰۵ بژار کردی   وجین کردن، شمارش(نگارش کردی: بژار)
۱۰۶ بژوار کردی  زمین سرسبز(نگارش کردی: بژوار)
۱۰۷ بسام کردی   ترسناک، نام روستایی، نام سرداری در دوره ‏بهرام گور ساسانی (نگارش کردی: به سام)
۱۰۸ بستک کردی   رختخواب، نام یکی از بزرگان دوره  سکایی (نگارش کردی: به سته ک)
۱۰۹ بستور اوستایی، پهلوی   نام پسر زریر برادر گشتاسپ
۱۱۰ بستیر کردی  نوعی فرش با نقش‏های خیلی زیبا(نگارش کردی: به ستێر)
۱۱۱ بسود کردی  دارای فایده (نگارش کردی: به سوود)
۱۱۲ بسوز کردی  از ته دل (نگارش کردی: به سۆز)
۱۱۳ بسیم عربی   خوشحال، شادمان و خندان
۱۱۴ بسیه کردی  کافی (نگارش کردی: به سیه)
۱۱۵ بشیر عربی   بشارت دهنده، مژده دهنده
۱۱۶ بصیر عربی   آگاه، بینا، از نامهای خداوند
۱۱۷ بغرا ترکی  نام پادشاهی از خوارزم که به بخارا لشکر کشید و پایتخت سامانیان را گرفت و دولت خانیه را بنیان گذاشت.
۱۱۸ بکتاش ترکی   بزرگ ایل و طایفه، اسم یکی از پادشاهان خوارزم
۱۱۹ بکیاش ترکی   بکتاش
۱۲۰ بلاش اوستایی، پهلوی   از شخصیتهای شاهنامه، اسم فرزند کوچک یزگرد دوم پادشاه ساسانی و نوزدهمین پادشاه ساسانی، نیز نام چند تن از پادشاهان اشکانی
۱۲۱ بلال عربی   نام اولین مؤذن اسلام
۱۲۲ بلباس کردی  به  برخی عشایر کرد بلباس می‏گویند (نگارش کردی: بڵباس)
۱۲۳ بلویر کردی  نی‏لبک (نگارش کردی: بلوێر)
۱۲۴ بلیمت نام کردی  نابغه (نگارش کردی: بلیمه ت)
۱۲۵ بمان علی عربی، فارسی   بمان (فارسی) + علی(عربی) نامی که با آن طول عمر کودک را با توسل به اسم علی (ع) بخواهند.
۱۲۶ بنار کردی  دامنه کوه که ‏رو به ‏دشت است(نگارش کردی: بنار)
۱۲۷ بنجامین عبری  = بنیامین، فرزند پسر دست راست، نام فرزند حضرت یعقوب و برادر حضرت یوسف
۱۲۸ بندن کردی   بلندی روی کوه (نگارش کردی: به نده ن)
۱۲۹ بنیامین عبری   پسر دست راست، اسم کوچکترین پسر یعقوب و راحیل
۱۳۰ بنیامین عبری  نام پسر حضرت یعقوب و برادر حضرت یوسف، پسر دست راست
۱۳۱ بوار کردی  محل عبور در رودخانه (نگارش کردی: بوار)
۱۳۲ بوبان کردی   به سوی بالا (نگارش کردی: بوبان)
۱۳۳ بوتان کردی  لهجه ای در زبان کردی (نگارش کردی: بۆتان)
۱۳۴ بودیان کردی  نام یکی از قبایل ماد (نگارش کردی: بودیان)
۱۳۵ بوذر عربی   ابوذر، نام یکی از صحابه پیامبر(ص)
۱۳۶ بورباش کردی  از فرمانروایان کاسی (نگارش کردی: بورباش)
۱۳۷ بوژان کردی   نمو کردن، شکوفا شدن، به خود بالیدن (نگارش کردی: بۆژان)
۱۳۸ بوسیان کردی  از قبایل ماد (نگارش کردی: بۆسیان) اسم دختر کردی
۱۳۹ بها عربی   درخشندگی، روشنی
۱۴۰ بهاء الدین عربی   روشنی دین، نام پدر مولانا جلال الدین مولوی بلخی ، نام دانشمندی مشهور در زمان شاه عباس صفوی معروف به شیخ بهائی
۱۴۱ بهادر ترکی   دلیر، شجاع
۱۴۲ بهرام فارسی، کردی  فتح و پیروزی، اسم ستاره مریخ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران قدیم ، نام فرشته موکل بر مسافران و روز بهرام، نام چندتن از شخصیت های شاهنامه از جمله نام یکی از فرزندان گودرز گشواد که در دربار کاووس پادشاه ‏کیانی بود
۱۴۳ بهلول اسم عربی   از عاقلان دیوانه نما در زمان هارون الرشید که هارون و خلفای دیگر از او تقاضای موعظه می کردند.
۱۴۴ بهمن فارسی، کردی  نیک اندیش، نام ماه یازدهم از سال شمسی ، نام فرشته نگهبان چهارپایان سودمند، نام روز دوم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام ‏پسر اسفندیار پسر گشتاسپ پادشاه کیانی، تخلص شاعر کرد “فریدون بهمن”(نگارش کردی: به همه ن)
۱۴۵ بهنود سنسکریت، هندی  نام پادشاهان هند
۱۴۶ بهیز کردی  نیرومند (نگارش کردی: به هێز)
۱۴۷ بی بش کردی  محروم (نگارش کردی: بێ‏به ش)
۱۴۸ بیاره کردی  نام روستایی (نگارش کردی: بیاره)
۱۴۹ بیباک کردی  با جرأت (نگارش کردی: بێباک)
۱۵۰ بیتا کردی   بی همتا، بی نظیر، یکتا، بی مانند، بی مثال (نگارش کردی: بێتا)
۱۵۱ بیتاوان کردی  بی گنه، بی گناه، معصوم (نگارش کردی: بێتاوان)
۱۵۲ بیدار کردی  آگاه، هوشیار، مطلع (نگارش کردی: بێدار)
۱۵۳ بیرام ترکی   بایرام
۱۵۴ بیرشاد کردی  یادمان خوشحالی (نگارش کردی: بیرشاد)
۱۵۵ بیرگا کردی  یادگه. بیرگه. یادگه (نگارش کردی: بیرگا)
۱۵۶ بیرور کردی  متفکر (نگارش کردی: بیره وه ر)
۱۵۷ بیزار کردی  کسی که ‏از اعمال زشت پرهیز کند (نگارش کردی: بێزار)
۱۵۸ بیژن کردی  مجرد، تنها (نگارش کردی: بیژه ن)
۱۵۹ بیساران کردی  بی سرها، بی دلیل قتل‏عام شده ها ، نام روستایی نزدیک سنندج (نگارش کردی: بێساران)
۱۶۰ بیستون کردی   محل عبادت خدا، خانه ‏یا کاخی که درآن ستون نباشد، محل و کوهی سنگی نزدیک کرمانشاه ‏که ‏فرهاد برای رساندن جوی شیر تا قصر شیرین مأمور به تراشیدن آن شد. (نگارش کردی: بێستون)
۱۶۱ بیکس کردی   تنها و بدون حامی (نگارش کردی: بێکه س)
۱۶۲ بیلاش کردی  مفقود الاثر (نگارش کردی: بێلاش)
۱۶۳ بینر کردی  بیننده (نگارش کردی: بینه ر)
www.NameFarsi.com

Iranian boy name

نام پسر فارسی با ب

نام پسر با ب
اسم پسرانه با ب
Boy names with A

اسم پسر با ا

نام پسر ایرانی با حرف ا

شامل اسم های زیبای پسر ایرانی (اسم ترکی پسر، عبری، عربی و …) با حرف الف

Iranian boy’s name with A

کامل ترین لیست اسم پسرانه با حرف الف. شامل زیباترین اسم های جدید ایرانی پسر از ا. اسم های پسرانه با ا که ریشه ترکی، عربی، کردی، لری، عبری، اوستایی و … دارند.

اسم پسر با ا
نام پسرانه با الف
ردیف اسم ایرانی ریشه نام معنی اسم
۱ ائلمان اسم ترکی مانند مردم، مثل عام، همانند مردم
۲ ائیریا اوستایی، پهلوی، فارسی ایرج، خوش چهره و زیباروی مثل آفتاب
۳ اباذر عربی = ابوذر، نام یکی از صحابه پیامبر (ص)
۴ ابتهاج عربی شادمانی، خوشی
۵ ابتهاش عربی = ابتهاج : شادمانی و خوشحالی
۶ ابرارها حبشی پدر عالی مقام، اسم یکی از پیامبران بزرگ ملقب به خلیل الله، نام سوره ای در قرآن کریم
۷ ابراهیم عبری پدر جماعت بسیار یا پدر عالی مقام، نام یکی از پیامبران بزرگ ملقب به خلیل الله، نام سوره ای در قرآن کریم نیز هست، نام پسرانه
۸ ابوالحسن عربی پدر حسن، کنیه علی (ع)، نیز کنیه طاووس
۹ ابوالحسین عربی به معنی پدر حسین، کنیه آهو
۱۰ ابوالعباس عربی پدر عباس، کنیه شیر (حیوان درنده)
۱۱ ابوالعلا عربی پدر علا کنیه پرستو
۱۲ ابوالفتح عربی پدر فتح
۱۳ ابوالفرج عربی پدر فرج، کنیه غذایی مرکب از برنج و گوشت و شکر
۱۴ ابوالفضل عربی خداوند و صاحب هنر، کنیه دینار، لقب چهارمین فرزند امام علی (ع).
۱۵ ابوالقاسم عربی پدر قاسم، کنیه پیامبر(ص)
۱۶ ابوبکر عربی نام خلیفه اول و جانشین پیامبر (ص) و پدر عایشه همسر پیامبر (ص).
۱۷ ابوذر عربی ابوذر، نام یکی از صحابه محمد رسول خدا (ص)
۱۸ ابوریحان عربی نام ریاضیدان و فیلسوف ایرانی در قرن چهارم و پنجم، ابوریحان بیرونی.
۱۹ ابوطالب عربی اسم عموی پیامبر (ص) و پدر حضرت علی (ع)
۲۰ ابوعزیز عربی پدر عزیز
۲۱ ابومسلم عربی نام رهبر سیاه جامگان که دولت بنی امیه را سرنگون کرد و بنی عباس را به قدرت رساند.
۲۲ اتبک نام ترکی در دوره قاجار لقبی که به وزیران داده می شد، لقب هر یک از پادشاهان مستقل که حکومت محلی داشتند.
۲۳ اترین اوستایی، پهلوی آترینا، آذرین، نام پسر اوپَدرَم که به نوشته سنگ نوشته بیستون در زمان داریوش پادشاه هخامنشی در خوزستان یاغی شد و خود را پادشاه خوزستان خواند.
۲۴ اثیر عربی شریف، کریم
۲۵ اثیرالدین عربی شریف و کریم در دین، نام قصیده سرایی معروف در قرن ششم، اثیرالدین اخسیکتی.
۲۶ احتشام عربی شکوه و شوکت داشتن، بزرگ شدن، دارای خدم و حشم فراوان بودن.
۲۷ احد عربی یگانه، یکتا، از نام های خداوند.
۲۸ احسان الله عربی نیکی خداوند
۲۹ احمد عربی یکی از نام های پیامبر (ص) به معنی بسیار ستوده، ستایش شده.
۳۰ احیا عربی زندگان، نامی برای شبهای نوزدهم، بیست و یکم و بیست وسوم ماه رمضان، در اصل احیاء.
۳۱ اختای ترکی همانند نیزه، تیز
۳۲ اختیارالدین عربی آن که دین او را انتخاب کرده است.
۳۳ ادریس عربی درس خوانده، پیامبری که نام او دو بار در قرآن آمده و طبق روایات حیات جاودانه یافته است. هم چنین ادریس را مخترع لباس و قلم می دانند.
۳۴ ادهم عربی سیاه، تیره گون، نام پدر ابراهیم ادهم که پادشاهی بلخ را رها کرده و زاهد شد.
۳۵ ادیب عربی سخن دان، سخن شناس، معلم، مربی، سخنور
۳۶ ارباب عربی پادشاه کارفرما رئیس
۳۷ اربیل کردی بسیار خوب (نگارش کردی : ههولێر)
۳۸ ارتگین ترکی همسر دلاور.
۳۹ ارتیان عربی منسوب به آتش، آتشکده، برافروخته مثل آتش
۴۰ ارجاسب اوستایی، پهلوی ارجاسپ، دارنده اسب با ارزش، از شخصیت های شاهنامه فردوسی، نام پادشاه توران و چین در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی.
۴۱ ارجاسپ اسم اوستایی، پهلوی صاحب اسب با ارزش، از شخصیت های شاهنامه، نام پادشاه توران و چین در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی. اسم پسر شاهنامه ای.
۴۲ اردشام ارمنی پسر ارتاسس دوم و برادر تیگران اول از سلسله اشکانیان ارمنستان
۴۳ اردشیر اوستایی، پهلوی آن که حکومت مقدس دارد، شهریاری و پادشاهی مقدس، از شخصیتهای شاهنامه، نام مؤسس سلسله ساسانی (فرزند ساسان).
۴۴ اردلان کردی نام طایفه ای از ایلات کرد ایران
۴۵ ارسطو یونانی ارسطاطالیس، ارسطوطالیس حکیم نامدار یونانی و شاگرد افلاطون، او معلم اسکندر مقدونی بود، به او لقب معلم اول را داده بودند.
۴۶ ارسلان ترکی شیر، نام پسر مسعود غزنوی.
۴۷ ارسمان ترکی نام پهلوانی در کتاب سیرت جلال الدین.
۴۸ ارسن اوستایی، پهلوی به فتح الف و سین، مجلس، بزم، انجمن، مجمع.
۴۹ ارشا اوستایی، پهلوی مرد مقدس
۵۰ ارشاد عربی راهنمایی، هدایت
۵۱ ارشک پارتی اشک، هم چنین نام مؤسس سلسله اشکانی.
۵۲ ارشیا آرامی تخت پادشاهی، هزوارش و هم ریشه با “عرش” عربی است.
۵۳ ارغان ترکی اسم حاجب سلطان محمود غزنوی.
۵۴ ارغش ترکی تاجر یا تجار سیار، از امرای ملکشاه سلجوقی.
۵۵ ارغون ترکی یکی از سلاطین مغول
۵۶ ارفع عربی رفیع تر، بلندتر، ارجمندتر
۵۷ ارکان عربی جمع رکن، به معنی پایه ها، مبنا ها، کنایه از بزرگان و کارگزاران حکومت.
۵۸ ارکین ترکی آزاد
۵۹ ارم عبری نام پسر سام بن نوح و پدر عاد، باغ عاد یا شهری که شداد پسر عاد بنا کرد.
۶۰ ارمیا عبری بزرگ داشته شده؛ نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل.
۶۱ ارمیس یونانی هرمس
۶۲ ارناک اوستایی، پهلوی رزمجو
۶۳ ارواد اوستایی، پهلوی نیرومند
۶۴ اریا فارسی، اوستایی، پهلوی در زبان کلدانی به معنی برج اسد، درخت آمله که دارای میوه هایی ترش و کوچک مانند آلو است.
۶۵ اسامه عربی شیر، اسد
۶۶ اسپندیاد اوستایی، پهلوی اسفندیار، آفریده مقدس، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان ایرانی، فرزند گشتاسپ شاه ایران و کتایون دختر قیصر روم.
۶۷ اسحاق عبری خندان، نام پسر ابراهیم(ع) و ساره.
۶۸ اسحق عبری اسحاق،خندان، نام پسر ابراهیم(ع) و ساره.
۶۹ اسد عربی شیر، نام برج پنجم از برجهای دوازده گانه، برابر با مرداد.
۷۰ اسدالدین عربی آن که در دفاع از دین مانند شیر شجاع است.
۷۱ اسدالله عربی شیر خدا، از القاب امام علی (ع)
۷۲ اسرافیل عبری درخشیدن مانند آتش، نام یکی از چهار فرشته مقرب و مأمور دمیدن صور و برانگیختن مردگان در روز رستاخیز.
۷۳ اسعد عربی نیکبخت تر، خوشبخت تر
۷۴ اسفار عربی معرب اسوار از نامهای تاریخی
۷۵ اسفندیار اوستایی، پهلوی آفریده مقدس، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان ایرانی، فرزند گشتاسپ شاه ایران و کتایون دختر قیصر روم
۷۶ اسکندر یونانی یاری کننده مرد، نام پادشاه معروف یونان بنا به روایت شاهنامه فرزند داراب پسر بهمن و ناهید دختر فیلقوس قیصر روم
۷۷ اسلام عربی دین پیروان محمد(ص)
۷۸ اسماعیل عبری آن که خدا او را شنید، نام پسر ابراهیم(ع) و هاجر
۷۹ اسمعیل عبری اسماعیل، آن که خدا او را شنید، نام پسر ابراهیم(ع) و هاجر
۸۰ اشراق عربی تابش، درخشش، فلسفه ای که منشأ ان فلسفه افلاطون و حکمت نو افلاطونی است، مروج این حکمت در اسلام و ایران شیخ شهاب الدین سهره وردی است.
۸۱ اشرس عربی مرد دلاور، دلیر، نام یکی از صحابه پیامبر(ص)
۸۲ اشرف الدین عربی شریف تر در دین
۸۳ اشعیا عربی نجات یهوه، نام یکی از پیامبران بزرگ بنی اسرائیل
۸۴ اشیر عبری خوشحال، نام پسر یعقوب(ع)
۸۵ اصغر عربی کوچک تر
۸۶ اصلان ترکی شیر
۸۷ اصیل الدین عربی دارای اصالت در دین، نام پسر خواجه نصیرالدین طوسی
۸۸ اعتبارعلی عربی آن که ارزش و اعتبار از علی(ع) یافته است
۸۹ اعلا عربی برگزیده، برتر
۹۰ اعلی عربی برتر، بالاتر، بلندتر، برگزیده از هر چیزی، نامی از نامهای خداوند، نام سوره هشتاد و هفتم قرآن
۹۱ افتخارالدین عربی موجب افتخار دین
۹۲ افراسیاب اوستایی، پهلوی به هراس افکننده، از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه تورانی، پسر پشنگ و نبیره تور پسر فریدون پادشاه پیشدادی.
۹۳ افشار کردی نام ناحیهایی در کردستان(نگارش کردی : ههوشار)
۹۴ افضل عربی برترین، بالاترین
۹۵ افضل الدین عربی برترین در دین
۹۶ افلاطون یونانی نام فیلسوف یونانی وپیرو سقراط و مؤسس فلسفه آکادمی.
۹۷ اقبال علی عربی آن که بخت و اقبال از علی(ع) یافته است.
۹۸ اکبر عربی بزرگ تر
۹۹ اکتای مغولی نام سومین پسر و جانشین چنگیز خان
۱۰۰ اکدش ترکی دورگه، معشوق، محبوب
۱۰۱ البتگین ترکی نام جد محمود پادشاه غزنوی
۱۰۲ البرز اوستایی، پهلوی مرکب از کوه +بلند نام رشته کوهای شمالی ایران که سرتاسر شمال ایران از مغرب به مشرق کشیده شده است.
۱۰۳ الچین فارسی، ترکی ال (ترکی) + چین (فارسی)، ایلچین، برگزیده ایل.
۱۰۴ الدنیز ترکی اقیانوس
۱۰۵ الشن ترکی شادی بخش ایل، مایه شادی طایفه، حاکم، رهب، حکمران یک منطقه.
۱۰۶ الله داد فارسی، عربی الله (عربی) + داد (فارسی) داده خداوند نام پسر ایرانی
۱۰۷ اللهیار فارسی، عربی الله (عربی) + یار (فارسی) آن که خداوند یار ویاور اوست
۱۰۸ الوند اوستایی، پهلوی اروند، اسم کوهی است در جنوب همدان، هم چنین به معنی دارای تندی و تیزی.
۱۰۹ الیا عبری معادل الیاس، خدای من یهوه است، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل و در اسلام یکی از چهار پیامبر جاویدان. توجه شود که این اسم در حال حاضر فقط برای فرزند دختر به ثبت می رسد. اما ایلیا اسم پسرانه است.
۱۱۰ الیاد فارسی، ترکی ال (ترکی) + یاد (فارسی)، ایلیاد به یاد ایل
۱۱۱ الیاد یونانی نام منظومه ای منسوب به هومر
۱۱۲ الیار فارسی، ترکی ال (ترکی) + یار (فارسی)، ایلیار یار ایل
۱۱۳ الیاس عبری خدای من یهوه است، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل و در اسلام یکی از چهار پیامبر جاویدان
۱۱۴ امام قلی عربی، ترکی امام (عربی) + قلی (ترکی) = غلام امام، نام پسر کوچک تر نادر شاه افشار
۱۱۵ امان ترکی ایمنی، آرامش
۱۱۶ امان الله ترکی آن که در پناه و لطف وعنایت خداوند است.
۱۱۷ امیر عربی پادشاه، حاکم، به صورت پیشوند در ابتدای بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند امیربانو، امیر پویا، و امیرحسین
۱۱۸ امیر علی عربی کسی که سرورش حضرت علی است.
۱۱۹ امیرپارسا فارسی، عربی مرکب از امیر و پارسا، حاکم خداترس. پادشاه پرهیزکار.
۱۲۰ امیرحسین عربی مرکب از دو اسم امیر و حسین،کسی که حسین علیه السلام امیر و حاکم اوست.
۱۲۱ امیرطاها عربی مرکب از دو اسم امیر به معنی آقا و سروز و طاها که نام یکی از سوره های قرآن است، برخی تفاسیر این سوره را منسوب به اهل بیت علیه السلام می دانند.
۱۲۲ امیرعباس عربی مرکب از دو اسم امیربه معنای حاکم و سلطان و عباس به معنای شیر درنده
۱۲۳ امیرعلی عربی مرکب از امیر (پادشاه) + علی (بالا رفتن و صعود کردن)
۱۲۴ امیرکسری فارسی، عربی مرکب از امیر (عربی) به معنای حاکم و فرمانروا + کسری (فارسی) به معنای خسرو و پادشاه است.
۱۲۵ امیرمحمد عربی کسی که حضرت محمد صلی الله علیه وآله حاکم و سرور اوست.
۱۲۶ امیرمهدی عربی ترکیب نام های امیر و مهدی ، کسی که حضرت صاحب الزمان سرور و فرمانده اوست.
۱۲۷ امیرنظام عربی مرکب از امیر (پادشاه) + نظام (مجموعه سپاهیان یک کشور، ارتش)، در دوره قاجار، عنوان و سمت فرمانده کل قوای نظامی.
۱۲۸ امین عربی امانت دار، مورد اطمینان، درستکار، لقب پیامبر (ص)، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند محمد امین، امین عباس و امین همایون
۱۲۹ امین الدین عربی آن که در دین امین و درستکار است.
۱۳۰ امین الله عربی مورد اعتماد خداوند.
۱۳۱ انوشتکین فارسی، عربی انوش (فارسی) + تکین (ترکی)، پهلوان جاودانی، از نام های تاریخی.
۱۳۲ اوات کردی آرزو.
۱۳۳ اوحد عربی یگانه، بی همتا.
۱۳۴ اوحدالدین عربی آن که در دین یگانه و بی همتاست، نام عارف مشهور قرن هفتم
۱۳۵ اوریا عبری شعله خداوند، نام مردی یهودی در زمان داوود (ع) که از فرماندهان سپاه بود.
۱۳۶ اوستا اوستایی، پهلوی نام کتاب مقدس زرتشتیان.
۱۳۷ اوکتای مغولی اکتای
۱۳۸ اویس عربی گرگ کوچک، شخصی پارسا که از تابعین بوده است.
۱۳۹ اوین ترکی برخیز، به ضم ی. با نام آوین که اسم دختر است اشتباه نشود.
۱۴۰ ایاز ترکی نام غلام محبوب سلطان محمود غزنوی
۱۴۱ ایبک ترکی ماه بزرگ، یا آن که ماه او را بزرگ ساخته است.
۱۴۲ ایتکین ترکی آیتکین، غلام ماه
۱۴۳ ایثار عربی از خود گذشتگی، فداکاری
۱۴۴ ایدین ترکی آیدین، شفاف و روشن، درخشنده مانند ماه.
۱۴۵ ایزد اوستایی، پهلوی در فرهنگ ایران باستان، هر یک از فرشتگانی که اهمیت آنها پس از امشاسپندان است، خداوند.
۱۴۶ ایشا عبری نام پدر داوود (ع)
۱۴۷ ایلدرم اسم پسر ترکی ایلدیریم، تندر، آذرخش، رعد و برق.
۱۴۸ ایلدیریم ترکی = ایلدرم.
۱۴۹ ایلکین ترکی اولین، نسختین ، جلوتر از همه
۱۵۰ ایلگار سریانی خداوندگار، قدرتمند، مرکب از ایل به معنای خداوند یا هر موجود صاحب قدرت + پسوند افاده فاعلیت (گار).
۱۵۱ ایلماز ترکی پایدار، جاویدان، ماندگار، کسی که در محدوده زمان نمی گنجد.
۱۵۲ ایلیا عبری خدای خدایان، تغییر یافته نام الیاس یکی از چهار پیامبرجاویدان.
۱۵۳ ایلیا سریانی راستگوی بزرگ، نام حضرت علی (ع) در تورات.
۱۵۴ ایلیاس عبری الیاس
۱۵۵ ایمان عربی اعتقاد به وجود خداوند وحقیقت رسولان و دین، یقین داشتن به درستی اندیشه یا امری.
۱۵۶ ایوب عبری به معنای کسی که به خدا رجوع می کند، اسم یکی از پیامبران که خداوند او را به بلاهای بسیار دچار کرد و سپس او را عافیت بخشید و به همین دلیل به صبر و شکیبایی شهرت دارد.
www.NameFarsi.com

Iranian boy name

نام پسر فارسی با ا

اسم با ا
اسم پسر زیبا با ا
Boy names start with A

اسم پسر با آ

لیست نام پسر ایرانی با حرف الف

شامل اسم های زیبای پسر ایرانی (اسم ترکی، اسم گیلکی، اوستایی و …) با حرف آ

نام پسر با آ
نام پسرانه با الف اسم از آ

بسیاری از اسم های زیبای مرسوم در ایران عزیزمان، ریشه های شمالی (گیلکی، مازنی)، عربی، ترکی، کردی، لری و حتی یونانی دارند. در زیر اسم های پسرانه با حرف الف که ریشه های این چنینی دارند را قرار داده ایم. ضمنا اسامی اوستایی را می توان اصیل ترین اسم های ایرانی دانست. چرا که زبان ایرانیان باستان بوده است و زبان فارسی فعلی ما تغییر یافته آن زبان است.

ردیف اسم ایرانی ریشه نام   معنی اسم
۱ آئیریا اوستایی، پهلوی   = ایرج
۲ آئیل گیلکی   نام پرنده ای است.
۳ آباقا ترکی، فارسی  اسم فرزند هلاکوخان مغول (دومین ایلخان مغول).
۴ آبتین اوستایی، پهلوی  اسم پدر فریدون پادشاه پیشدادی، و نیز از شخصیت های شاهنامه فردوسی، به معنی روح کامل، انسان نیکو کار.
۵ آبد عربی  همیشگی، ابدی، دائمی، جاودانه.
۶ آبدست بلوچی، فارسی  چابک، تردست، تر و فرز  اسم پسرانه
۷ آبدین عربی  جاودانه ها، جمع آبد (به کسر ب).
۸ آبرام عبری  صورت دیگر ابراهیم، پدر جماعت بسیار یا پدر عالی مقام، اسم یکی از پیامبران بزرگ ملقب به خلیل الله، هم چنین نام سوره ای در قرآن کریم؛ معادل اسم پرهام در فارسی.
۹ آبراهام عبری  ابراهیم، پدر جماعت بسیار یا پدر عالی مقام.
۱۰ آبرلی فارسی، ترکی  آبر (فارسی، آبرو) + لی (ترکی) = دارای آبرو، آبرومند.
۱۱ آبش عربی، فارسی  شاداب و با طراوت، تازه روی و خندان، کسی که اطراف و پیشگاه خانه کسی را با خوردنی و نوشیدنی بیاراید.
۱۲ آبلاتکا اوستایی، پهلوی، فارسی  از نام های ایران باستان.
۱۳ آبی عربی  سرکش، یاغی، نافرمان.
۱۴ آپادا سنسکریت  کسی که خود را به خداوند سپرده است، متوکل.
۱۵ آپاداش سنسکریت  آموختن علوم معنوی از مرشد.
۱۶ آپنیتا سنسکریت  مقرب، بنده خاص پروردگار.
۱۷ آتا اسم ترکی   پدربزرگ.
۱۸ آتاباللی ترکی  یادگار مانده از پدر بزرگ، مرد کوچک اندام.
۱۹ آتابای ترکی، چینی   آتا (ترکی) + بای (چینی) = پدربزرگ، اسم یکی از طوایف بزرگ ترکمن در ایران.
۲۰ آتابیک ترکی  پدر بزرگ، مربی کودکان و بالاخص شاهزادگان، اتابک.
۲۱ آتابیگ ترکی  لقب احترام برای خطاب کردن پیران، لقب مربیان شاهزادگان دربار سلاطین ترک.
۲۲ آتاش ترکی  آداش، همنام.
۲۳ آتاقلیچ ترکی  شمشیر پدری.
۲۴ آتاگلدی ترکی
۲۵ آتاگلدی ترکی  پدر آمد، پدر بزرگ آمد، در بین ترکمن ها رسم است برای اولین پسری که بعد فوت پدربزرگ به دنیا می آید این اسم را بر می گزینند.
۲۶ آتامکین ترکی  مانند پدرم
۲۷ آتان ترکی   پرتاب کننده
۲۸ آتان ترکی  پرتاب کننده
۲۹ آتجان ترکی  کسی که بدن استوار و اندام محکمی دارد.
۳۰ آترابان اوستایی، پهلوی  نگهبان آتش، پیشوای دینی
۳۱ آتربان اوستایی، پهلوی  نگهبان آتش، پیشوای دینی
۳۲ آتروپات اوستایی، پهلوی  صورت دیگر آذرباد، آذرپناه یا کسی که آتش نگهدار اوست.
۳۳ آتسز ترکی  اسم سومین فرمانروای سلسه خوارزمشاهی
۳۴ آتلی ترکی  سواره، صاحب اسب، اسب سوار
۳۵ آتمش ترکی  عدد شصت که از اعداد مقدس است. همچنین پرتاب کردنی
۳۶ آتورپات اوستایی، پهلوی  صورت دیگر آذرباد، آذرپناه یا کسی که آتش نگهدار اوست.
۳۷ آتیال ترکی  یال اسب، از اسامی مرسوم بین قبایل ترکمان
۳۸ آتیتی سنسکریت  مهمان
۳۹ آتیجی ترکی  تیر انداز ماهر
۴۰ آتین اوستایی، پهلوی  در زبان زند و پازند جدید ، نو ، بوجود آمده.
۴۱ آجیر  آژیر، در گویش خراسان به معنی محتاط، کوشا.
۴۲ آچیم عبری  نام یکی از نیاکان یوسف نجار که همعصر حضرت مریم بود به معنای خداوند استقرار خواهد یافت.
۴۳ آدارایل آشوری  خداوند یاریگر
۴۴ آداش ترکی  آتاش، همنام، هم اسم
۴۵ آدان کردی  مفید سودمند
۴۶ آدبهاوا سنسکریت  تولد حقیقی
۴۷ آدریان یونانی  آدریانوس، نام یکی از امپراتوران روم
۴۸ آدریانوس یونانی  آدریان، نام یکی از امپراتوران روم
۴۹ آدرین لاتین و ایرانی  آدریانوس، به فتح ی، یکی از پادشاهان روم که فتوحات زیادی داشت و به ادبیات علاقمند بود. معنی اسم آدرین را ببینید.
۵۰ آدم عبری  نخستین بشری که خدا آفرید،  مودب باتربیت، انسان گندم گون، آهوی سفیدی که روی پوستش خطهای خاکی رنگ دارد.
۵۱ آدورا آشوری  مأخوذ از افسانه گیل گمش بابلی، کمک کننده، مددکار.
۵۲ آدهاوا سنسکریت  نزدیکترین دوست خداوند، نام نزدیکترین همنشین کریشنا در افسانه های هندی.
۵۳ آدی نام عربی  امین تر، امانت دار تر.
۵۴ آدی گوزل ترکی  خوش نام، معمولا درباره حضرت محمد (ص) بکار برده می شود.
۵۵ آدیگوزل ترکی  آدی گوزل.
۵۶ آدینگ بلوچی  آن که روز جمعه به دنیا آمده است.
۵۷ آذراوغلی ترکی، فارسی  پسر آذربایجان.
۵۸ آذرباد اوستایی، پهلوی  نام موبدی در زمان شاپور دوم پادشاه ساسانی.
۵۹ آذرتاش فارسی، ترکی  آذر (فارسی) + تاش (ترکی) دو تن که اجاق و بخت یکسانی دارند.
۶۰ آرارات ارمنی  نام کوهی در آذربایجان که بنا به روایتی کشتی نوح بر روی آن قرار گرفت.
۶۱ آران کردی  دارای طبیعت گرم، همچنین اسم شهری قدیمی که قباد آن را بنا کرد.
۶۲ آرتوش اسم ارمنی   از نامهای باستانی ارمنی
۶۳ آرخا ترکی  آرکا، مایه اطمینان و پیشتگرمی.
۶۴ آرسن عبری  مرد مبارز.
۶۵ آرکا ترکی  آرخ، معادل آرخا، مایه اطمینان و پیشتگرمی.
۶۶ آرمیا عبری  ارمیا، بزرگ داشته شده؛ نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل، همچنین لقب حضرت خضر نبی و لقب حضرت علی (ع). باید اشاره کنیم که این اسم پسرانه در حال حاضر  به شکل آرمیا مورد تایید ثبت احوال نیست. بررسی کامل: اسم ارمیا.
۶۷ آرنا کردی  آریایی نژاد؛ آرنا در ترکمنی به معنی نهر و رودخانه است و اسمی دخترانه.
۶۸ آروشا سنسکریت  روشنایی، نور خورشید، آرامش.
۶۹ آرویج ترکی  همیشه سبز، باطراوت، شاداب.
۷۰ آری کردی  آریایی، نام یکی از ایالات ایران قدیم که شامل خراسان و سیستان امروزی بوده است، اسم یکی از طوایف چادر نشین مازندران.
۷۱ آریتما کردی  نام یکی از سران ماد.
۷۲ آریز کردی  نام کوهی در مسیر مریوان به سنندج  نام ایرانی
۷۳ آریس ارمنی  برزگر
۷۴ آریستا ارمنی  آریستاکس، برزگر، کشاورز.
۷۵ آریسته فرانسه   آریستئوس در اساطیر یونان، پسر اپولون، او تربیت زنبور عسل را به مردم آموخت.
۷۶ آرین انگلیسی  آریایی نژاد، از نسل آریایی.
۷۷ آرین کردی  آریایی نژاد.
۷۸ آریوداد اوستایی، پهلوی  ایرانداد، داده ایران.
۷۹ آزا اسم کردی  آزا اسم کردی به معنی سالم بودن و سرحال و قبراق است؛ هم چنین آزا نام پادشاه مانایی بوده است.
۸۰ آزر عبری، عربی  نام پدر ابراهیم خلیل (ع)، اسبی که ران دو پای عقبش مشکی و دستهایش به رنگ دیگر است.
۸۱ آزران عبری  منسوب به آزر،آزر نام پدر یا عموی حضرت ابراهیم و همچنین نام نژادی از اسب است که پاهایش سیاه و دستانش به رنگی دیگر است.
۸۲ آسام لری  سام، داستان خوشایند، حدیث خوش، همچنین از شخصیتهای شاهنامه و  اسم پهلوان ایرانی پسر نریمان و پدر زال و جهان پهلوان ایران در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی، همچنین نام یکی از ایالتهای مرزی شمال شرقی هند که مجاور بنگلادش است.
۸۳ آشر عبری  شاد، خوشحال، اسم یکی از پسران یعقوب (ع)
۸۴ آشور آشوری  برهم زننده، تغییر دهنده، نام دومین فرزند سام که نینوا را بنا نهاد.
۸۵ آشینا آشوری  قوی، قدرتمند، نیرومند، زورمند.
۸۶ آصف عربی  تدبیر، مشاور خردمند، نام وزیر سلیمان(ع) ، عنوان وزیران ایرانی در دوران اسلامی.
۸۷ آقاجان فارسی، مغولی  آقا (مغولی) + جان (فارسی) عنوان محبت آمیز برای پدر یا پدربزرگ.
۸۸ آقاگل فارسی، مغولی   آقا (مغولی) + گل (فارسی) نام روستایی در نزدیکی اصفهان.
۸۹ آقامیر عربی، مغولی  آقا (مغولی) + میر (عربی) = سلطان بزرگ، امیر والامقام، نام روستایی در نزدیکی بیرجند.
۹۰ آکو نام کردی  قله کوه، مکان بلند، انسان با عظمت و مقتدر.
۹۱ آگا کردی  آگاه، مطلع،با خبر.
۹۲ آلب ترکی  (سکون لام و ب) دلیر، پهلوان.
۹۳ آلب ارسلان ترکی  شیر شجاع، کنایه از مرد شجاع و نترس، نام یکی از پادشاهان مقتدر سلجوقی.
۹۴ آلب تکین ترکی  مرد دلیر، نام مؤسس سلسله غزنویان، نام یکی از امرای آل بویه.
۹۵ آلپ ارسلان ترکی  آلب ارسلان، شیر مرد، شیر شجاع، کنایه از مرد شجاع و نترس،از پادشاهان سلجوقییان.
۹۶ آلپ تکین ترکی  آلب تکین، مرد دلیر، نام مؤسس سلسله غزنویان، نام یکی از امرای آل بویه.
۹۷ آلتونتاش ترکی  مرکب از آلتون (طلا) + تاش (پسوند شباهت) = همانند طلا، زیباروی، نام حاجب سلطان محمود غزنوی که به فرمان وی حاکم خوارزم شد.
۹۸ آلیا عبری  الیاس. بررسی کامل: اسم الیاس.
۹۹ آمانج کردی  هدف، مقصد.
۱۰۰ آماندا ترکی  در امان تو، در پناه تو.
۱۰۱ آنتی گون لاتین  حاکم بابل درزمان اسکندرمقدونی.
۱۰۲ آنوشه عربی  خوشی و شادی، داماد، پادشاه نوجوان.
۱۰۳ آنیل ترکی  معروف، نامدار.
۱۰۴ آویر کردی   آتش.
۱۰۵ آهیر کردی   آتش.
۱۰۶ آهیل گیلکی   مرغ انجیرخوار.
۱۰۷ آهین گیلکی   آهن.
۱۰۸ آی بک ترکی   بت، صنم.
۱۰۹ آیت عربی   آیه، نشانه، شخص برجسته و شاخص، شخص بسیار زیبا رو.
۱۱۰ آیت الله عربی   نشانه خداوند.
۱۱۱ آیتاش ترکی   همتای ماه، نام شخصی در دوره سامانیان.
۱۱۲ آیتغمش ترکی   زاده ماه.
۱۱۳ آیتکین ترکی   غلام ماه.
۱۱۴ آیتونا ترکی، فارسی  در ترکی به معنای زیبا و درخشان مانند ماه و در فارسی به معنای حالا، در حال حاضر و همچنین است.
۱۱۵ آیدین اسم ترکی  شفاف و روشن، درخشنده مانند ماه.
۱۱۶ آیلا اسم عربی و ترکی
 در حال حاضر فقط برای فرزند دختر به ثبت می رسد. نام پهلوانی ترک که در شاهنامه به عنوان مبارز افراسیاب از او یاد شده است. آیلا اسم دختر ترکی هم هست.
www.NameFarsi.com

Iranian boy name

نام پسر فارسی با آ

اسم پسر زیبا با آ
اسم پسر با آ

نظرسنجی اسم پسرانه  با آ

به نظر شما زیباترین اسامی پسرانه با الف کدام نام ها هستند؟ در قسمت نظرات بنویسید.