اسم پسر فارسی با ز

اسم پسر با ز

اسم پسر فارسی با حرف ز

لیست نام های پسرانه پارسی با حرف ز

شامل اسامی فارسی پسر با که با ز آغاز می شوند. در میان این نام ها اسم های زال، زادمهر، زرتشت و زامیاد اسمهای شناخته شده تری هستند. نامهایی که ریشه فارسی دارند و ریشه در تاریخ ایران زمین.

اسامی پسر با ز

در ادامه لیست کامل اسامی پسرانه که با حرف ز شروع می شوند را به همراه معنی می بینید. ضمنا سایر اسامی با حرف ز را نیز در جدول صفحه بعدی ببینید.

ردیف نام فارسی  معنی اسم
۱ زائان   نام سر سلسله زادنیان یکی از قبایل معروف قزوین.
۲ زاب   زو، از شخصیتهای شاهنامه، نام فرزند طهماسب و از نسل فریدون پادشاه پیشدادی.
۳ زاد   فرزند، پسر، نام یکی از فرمانداران در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند اسم های زادعلی، زادمهر، شهرزاد و مهرزاد. هم چنین زاد معنی آزاد و رها نیز می دهد.
۴ زادان فر   یکی از القاب خسروپرویز پادشاه ساسانی.
۵ زادان فرخ   نام رئیس نگهبانان در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی.
۶ زادبه   آزادبه.
۷ زادسرو  آزاد سرو. مجازا آزاد و بلند قامت.
۸ زادشم   از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه تورانی در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی ایران وجد افرسیاب تورانی نام پسرانه فارسی
۹ زادفرخ   از شخصیتهای شاهنامه و از سرداران بهرام چوبین در زمان هرمز پادشاه ساسانی.
۱۰ زادمن   آزادمنش. من معنی اندیشه هم می دهد و اسم زادمن را می توان آزاداندیش معنا کرد.
۱۱ زاگرس  رشته کوهی که از جنوب غربی ایران شروع می شود و تا شرق ترکیه و شمال عراق ادامه دارد، پشتکوه، نام زیبای فارسی.
۱۲ زال   پیر و سفید مو، از شخصیت های شاهنامه، نام فرزند سام نریمان و پدر رستم پهلوان شاهنامه.
۱۳ زامیاد  رامیاد، نام روز بیست و هشتم از هر ماه شمسی در قدیم.
۱۴ زاوش   نام ستاره مشتری. از سری اسم های فارسی در منظومه شمسی.
۱۵ زراتشت  زرتشت، دارنده شتر زرد، نام پیامبر ایرانی در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی.
۱۶ زراسپ   از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری ایرانی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی.
۱۷ زراوه   نام پهلوانی ایرانی.
۱۸ زرداده   نام پهلوانی ایرانی و عموزاده گرشاسپ پهلوان نامدار.
۱۹ زرداشت  زرتشت، دارنده شتر زرد، نام پیامبر ایرانی در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی.
۲۰ زردشت  زرتشت.
۲۱ زردهشت  شکل دیگر نام زردشت و زرتشت.
۲۲ زرمهر   مرکب از زر (طلا) + مهر (خورشید)، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر سوفر، از پهلوانان ایرانی در زمان قباد پادشاه ساسانی.
۲۳ زروان   نام یکی از ایزدان در ایران باستان، از شخصیت های شاهنامه، نام پرده بردار دربار انوشیروان پادشاه ساسانی.
۲۴ زروانداد   مرکب از زروان ( نام ایزدی) + داد ( داده)، نام یکی از پسران مهرنرسی، وزیر بهرام گور پادشاه ساسانی، که به مقام هیربدان رسید. مهرنرسی (مهرنرسه) وُزُرگ فَرمَذار (از والامقامان) شاهنشاهی ساسانی در دورهٔ پادشاهی چندین شاه از جمله یزدگرد یکم، بهرام پنجم، و یزدگرد دوم بوده است.
۲۵ زروانمهر   مرکب از زروان (نام ایزدی) + مهر (خورشید). به معنای خداوند خورشید.
۲۶ زریر   از شخصیتهای شاهنامه، نام فرزند لهراسپ پادشاه کیانی و برادر گشتاسپ و از مبلمان بزرگ آیین زرتشتی.
۲۷ زرین کلاه   زرین تاج.
۲۸ زریون   زرگون ، به رنگ زر، طلایی ، سبز و خرم.
۲۹ زمان   جریانی پیوسته، بی آغاز، و بی انجام که در طی آن حوادثی برگشت ناپذیر از گذشته به حال تا آینده رخ می دهد، به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند فرخ زمان.
۳۰ زمران  نام پسر ابراهیم (ع).
۳۱ زنگو   از شخصیت های شاهنامه، نام دلاوری تورانی، همچنین نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی.
۳۲ زنگه   از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی پسر شاوران در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
۳۳ زو   از شخصیتهای شاهنامه، نام فرزند طهماسب و از نسل فریدون پادشاه پیشدادی
۳۴ زواره   از شخصیت های شاهنامه، نام برادر رستم پهلوان شاهنامه.
۳۵ زوپین   نام پسر کاووس پادشاه کیانی.
۳۶ زویین   زوپین.
۳۷ زهیر   از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در سپاه کیخسرو پادشاه کیانی.
۳۸ زیا   زنده.
۳۹ زیار   نام نیای آل زیار، سلسله ای از پادشاهان و امرای ایرانی نژاد در گرگان.
۴۰ زیرک   باهوش، جلد، از شخصیت های شاهنامه، نام سالار موبدان درگاه ضحاک.
۴۱ زیناوند   مسلح ، لقب تهمورث پادشاه پیشدادی.

Iranian boy name

اسم پسر ایرانی با ز

نظرسنجی اسم

به نظرتون زیباترین اسم پسر با حرف ز کدام نام است؟ در قسمت نظرات دیدگاه خود را بنویسید.

اسم پسر با ز
اسم پسر با ز شروع شود

فرهنگ اسامی ایرانی

اسم ایرانی یادآور فرهنگ اصیل ایرانی

همانطور که می دانید کتابها و سی دی های مختلف اسم های ایرانی (فارسی، ترکی، کردی، عربی و …) در زمینه انتخاب اسم برای کودک چاپ شده و به فروش می رسند. اما وبسایت نام فارسی با ارائه رایگان این فرهنگ اسامی ایرانی سعی در گسترش فرهنگ اصیل ایران زمین و جلوگیری از فراموش شدن فرهنگ ایرانی و ارزش های اخلاقی ناب تمدن ایران دارد. هر نام اصیل ایرانی علاوه بر یادآوری بسیاری از داستان ها و روایات آموزنده، دارای معنی زیباست که ارتباط مستقیم با فرهنگ فارسی زبانان دارد.

با قرار دادن کد زیر در هر قسمت مورد نظر از وبلاگ یا وبسایتتان، لیست اسامی ایرانی اصیل دختر و پسر را همیشه و به صورت رایگان در بلاگ خود داشته باشد و در صورت نیاز خیلی سریعتر به مرجع نامهای ایرانی مراجعه نمایید؛



و یا می توانید ما را با عنوان اسم ایرانی در پیوندهای خود قرار دهید و قدم مثبتی در گسترش فرهنگ اصیل ایرانی برداشته باشید.

اسم دختر ایرانی نام پسر ایرانی اسامی اصیل فارسی
اسامی ایرانی اصیل

زنده باد فرهنگ اصیل ایرانی. سالم و خوشنام باشید.

تعیین جنسیت کودک

تعیین جنسیت کودک به صورت کاملا علمی با

تعیین جنسیت کودک

+ آموزش دوران بارداری و نگهداری از نوزاد

دختر می خواهید یا پسر !؟

تعیین جنسیت فرزند
تعیین جنسیت بچه

آیا شما هم فرزند زیبا می خواهید؟

انتخاب جنسیت فرزند همیشه مسئله‌ای جالب و جذاب برای همه خانواده‌ها بوده است اکثر افراد دوست دارند نقش در تعیین جنسیت فرزند خود داشته باشند که این امر با توجه به پیشرفت دانش بشری محال نیست. با توکل به اراده خداوند و علم تعیین جنسیت می‌شود جنسیت فرزند خود را مشخص کنیم. با توجه به شرایط زندگی امروز بعضی از زوجین به تک فرزندی روی آورنده‌اند و مایلند که جنس تک فرزندشان مطابق سلیقه آنها باشد. البته مهم‌تر از همه این‌ها سلامت مادر و فرزند است که باید مورد توجه همسران قرار گیرد در مجموعه چگونگی تعیین جنسیت فرزند، مراقبت‌های بارداری و تغذیه در دوران بارداری و… لحاظ شده است تا زوجین بتوانند استفاده درستی از این کتاب داشته باشند.

پسر دار شدن دختر دار شدن
راهنمای نگهداری از نوزاد

در این مجموعه به تمرینات جنسی و رژیمهای غذایی مناسب جهت پسردار یا دختر دار شدن زوجین و همچنین هرچه زیباتر شدن کودک به صورت کامل و جامع اشاره گردیده است.

تعیین جنسیت نوزاد
نگهداری از کودک دختر و پسر

 

  • فیلم آموزشی بارداری و نگهداری از نوزاد

  •  مترجم زبان جهانی کودک

  •  اولین فیلم آموزشی نوزاد، انیشتین کوچولو

  •  موسیقی افزایش خلاقیت جنین و نوزاد

  •  دانستنیهای دوران بارداری

  •  نرمشهای ویژه دوران بارداری و تناسب اندام پس از زایمان

  •  راهنمای دقیق نگهداری از نوزاد(تولد تا یک سالگی)

  •  شرح وضعیت و نیازهای مادر و جنین در ۴۰ هفته بارداری

  •  معرفی معتبرترین تولید کنندگان سیسمونی

  •  ۷۰۰۰ اسم دختر و پسر

همه و همه در کانال ۹ماه:

بیشتر بخوانید

Name Selection Guide

راهنمای انتخاب اسم برای کودک

انتخاب اسم فرزند

انتخاب اسم زیبا برای کودک دختر و پسر همیشه یک بحث شیرین برای والدین بوده و هست. پدر مادرها معمولا معیارهای مختلفی را برای انتخاب نام نی نی خود در نظر دارند. معیارهایی که اکثر مواقع در زیبایی نام در درجه اول اهمیت قرار می گیرد و سپس سایر معیارها. در ادامه به برخی نکات انتخاب نام فرزند می پردازیم.

نحوه انتخاب اسم فرزند
انتخاب اسم بچه اسم زیبا برای کودک

بیشتر بخوانید

اسم پسر با ک

نام پسر با ک

اسم پسر فارسی با حرف ک

لیست کامل اسامی پسرانه با حرف کاف

اسم های فارسی پسرانه با ک زیادی (حدود ۱۰۰ اسم) در زبان فارسی وجود دارند. اسم های پسر تاریخی که در فرهنگ ایران باستان جای داشته و دارند. نام های کاوه، کیان، کورش و … که از شخصیت های بزرگ تاریخ ایران هستند. البته خود اسم کاوه چون اسم اوستایی است در صفحه بعدی آمده است.

منتخب اسم های پسر با حرف ک

در ابتدا لیستی از محبوب ترین نام های پسرونه با ک را ببینید و سپس لیست کامل اسم های فارسی با حرف کاف. نام های پسر در این قسمت اسامي پارسی هستند و در جدول صفحه بعدی اسامی ایرانی غیر فارسی با حرف کاف را ببینید. در اینجا مجدد باید اضافه کنیم که زبان اوستایی از زبان های باستانی ایرانیان است.

محبوب ترین اسم های پسرانه با ک

  • کارن
  • کوروش
  • کیان
  • کیارش
  • کایان
  • کامران
  • کایان
  • کسرا (کسری)
  • کیا
  • کامیار

۱۰ اسم بالا همگی به غیر از کایان و کسرا ریشه فارسی دارند. کایان اسم ترکی هست و کسرا شکل عربی نام خسرو. در ادامه معنی همه این اسامی زیبای پسرانه و سایر اسم های پسر با ك را ببینید.

اسم پسر با ک
اسم پسرانه فارسی با ک

در ادامه فهرست کامل اسامی پسر با ک با معنی دقیق قرار گرفته اند. جالب است که تعداد زیادی از اسم های پسرانه با حرف کاف نام شخصیت های کتاب شاهنامه فردوسی هستند. خودتان ببینید:

اسم پسر فارسی با ک

ردیف نام فارسی  معنی اسم
۱ کابی   معرب منسوب به کاوه آهنگر.
۲ کاردار   وزیر پادشاه، والی، حاکم، اسم پسر بهرام گور پادشاه ساسانی.
۳ کارن  اسم پسرانه به معنی شجاع و دلیر، نام فرزند کاوه آهنگر و هم چنین اسم سردار لشکر مهرداد شاهزاده اشکانی که علیه اشک بیستم (گودرز) قیام کرد. توضیحات بیشتر: معنی اسم کارن
۴ کارنگ   چرب زبان، زبان آور.
۵ کاروند   از اسامی پسرانه ایرانی.
۶ کارینا  چهارمین مملکت از ممالک تابعه قوم پارت که توسط ولات اداره می شدند. احتمالابه منطقه نهاوند اطلاق می شده است؛ معنی اسم کارینا (اسم دخترانه) را نیز ببینید.
۷ کاکله   از شخصیت های شاهنامه، نام دلاوری تورانی از فرزندان تور و جزو سپایان افراسیاب تورانی.
۸ کاکو  نام دلاوری تازی نبیره ضحاک در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی، از شخصیتهای شاهنامه نیز هست.
۹ کاکی   نام پدر ماکان دیلمی. بررسی کامل اسم ماکان را نیز ببینید.
۱۰ کالو   از شخصیت های کتاب شاهنامه فردوسی، نام سرداری تورانی در سپاه افراسیاب تورانی.
۱۱ کامبوزیا  گویش امروزی کبوجیه، اسم پسر کوروش، شاه سلسله بزرگ ایرانی هخامنشی.
۱۲ کامبیز  گویش امروزی کبوجیه، نام پسر کوروش بزرگ پادشاه هخامنشی.
۱۳ کامجو جوینده کام، کسی که در پی آرزوها و خواسته هایش است، آن که به دنبال عیش و خوشی است.
۱۴ کامداد   نام وزیر و مشاور آبتین نام پارسی
۱۵ کامدین   خواسته دین، اسم یکی از دانایان دین زردشت.
۱۶ کامران   آن که در هر کاری موفق است، چیره، مسلط.
۱۷ کامروا   آن که خواسته و آرزویش رسیده است، موفق.
۱۸ کامشاد   مرکب از کام (خواسته، آرزو) + شاد؛ اسم پسر به معنی کسی که آرمان، میل و آرزویش شادمانی است.
۱۹ کامکار   کامروا، موفق.
۲۰ کامگار  کامکار.
۲۱ کاموس   از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان کوشانی در سپاه افراسیاب تورانی. کاموس در لغت نامه دهخدا معادل کامود آمده است و کامود صفت هست و یعنی بسیط که در مقابل مرکب باشد. (برهان).
۲۲ کامیاب   آن که به خواست و آرزویش رسیده باشد، پیروز.
۲۳ کامیار  کامیاب، آنکه کام و نشاط دوست اوست، کامروا و پیروز. بررسی کامل: اسم کامیار.
۲۴ کان بیدار   نام وزیر اردوان از پادشاهان اشکانی بنا به روایتی بلعمی.
۲۵ کاوان  کاویان، منسوب به کاوه.
۲۶ کاوک   کاوه.
۲۷ کاووس   از شخصیت های شاهنامه فردوسی. نام پسر کیقباد پادشاه کیانی، به معنی پادشاه توانا نیز آمده است.
۲۸ کاووش   = کاوش. جستجو، بررسی، تحقیق.
۲۹ کاویان   پرچم کاوه که به درفش کاویانی معروف است.
۳۰ کایوس   کیوس.
۳۱ کبوجیه   نام پسر کوروش پادشاه هخامنشی.
۳۲ کبوده   از شخصیت های شاهنامه فردوسی است، مردم چوپان افراسیاب تورانی.
۳۳ کتماره   از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی در سپاه رستم پهلوان شاهنامه.
۳۴ کدمان   نام اصلی داریوش پادشاه هخامنشی.
۳۵ کراخان   نام پسر بزرگ افراسیاب تورانی.
۳۶ کروخان   از شخصیت های شاهنامه فردوسی، نام دلاوری تورانی فرزند ویسه در سپاه افراسیاب تورانی.
۳۷ کسرا   = کسری، معرب از فارسی، عربی شده اسم فارسی خسرو، نام انوشیروان پادشاه ساسانی، فرزند قباد.
۳۸ کسری   = کسرا، معرب از فارسی، خسرو، نام انوشیروان پادشاه ساسانی، فرزند قباد.
۳۹ کشواد   از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر گودرز، سردودمان گودرزیان و یکی از پهلوانان دوره فریدون پادشاه پیشدادی.
۴۰ کلاهور   از شخصیت های کتاب شاهنامه است. نام دلاوری مازندرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی.
۴۱ کلباد   از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر ویسه برادر پیران پهلوان تورانی.
۴۲ کمانگیر   کماندار.
۴۳ کمبوجیه   نام پسر کوروش پادشاه هخامنشی.
۴۴ کنارنگ   فرماندار، حاکم، لقب مرزبان ابرشهر در زمان ساسانیان.
۴۵ کندر   صمغی خوشبو، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان تورانی سپاه ارجاسپ وزیر لهراسپ پادشاه کیانی.
۴۶ کندرو   نام پیشکار ضحاک، از شخصیتهای شاهنامه فردوسی.
۴۷ کوت   از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هزاره سرداران رومی و از یاران خسروپرویز پادشاه ساسانی.
۴۸ کوچک   دارای حجم اندک، ریز، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی، لقب اردشیر پسر شیرویه پادشاه ساسانی.
۴۹ کورش  = کوروش. نام سه تن از پادشاهان هخامنشی، کورش بزرگ یا کوروش کبیر، که کورش هم نوشته می‌شود، بنیان‌گذار و نخستین شاه شاهنشاهی هخامنشی بود که به مدت سی سال، در بین سال‌های ۵۵۹ تا ۵۲۹ پیش از میلاد، بر نواحی گسترده‌ای از آسیا حکومت می‌کرد. استوانه یا منشور کوروش لوحی از گل پخته است که در سال ۵۳۸ پیش از میلاد به فرمانِ کوروش بزرگ هخامنشی نگاشته شده است. برای مشاهده معنی کامل اسم کوروش به معنی اسم کورش مراجعه نمایید.
۵۰ کورنگ   نام پسر گرشاسپ از پادشاهان پیشدادی اسم دخترانه زیبا.
۵۱ کوروس   کوروش، اسم سه تن از پادشاهان هخامنشی، کورش کبیر از مقتدر ترین پادشاهان ایران. کوروش یکم نام نوه هخامنش است و کوروش دوم (کوروش بزرگ) نوه کوروش اول.
۵۲ کوروش   = کورش. نام سه تن از شاهان شاهنشاهی هخامنشی.
۵۳ کوش   اسم پسرانه به معنی کوشش و سعی.
۵۴ کوشا   ساعی، تلاشگر.
۵۵ کوشاد   ریشه گیاهی خوشرنگ.
۵۶ کوشان  = کوشا، ساعی، تلاشگر.
۵۷ کوشیار   از شخصیت های شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در سپاه کیخسرو پادشاه کیانی بوده است.
۵۸ کولیار   نام روستایی است.
۵۹ کوهرنگ   نام دره و رودخانه ای در زردکوه بختیاری است.
۶۰ کوهسار   جایی که دارای کوه های متعدد است.
۶۱ کوهشاد   نام روستایی در استان هرمزگان.
۶۲ کوهیار   کوه نشین، نام برادر مازیار فرمانروای طبرستان.
۶۳ کوهین   منسوب به کوه، نام گیاهی که ریشه آن مانند ریشه نی است.
۶۴ کهار   گهار، از شخصیت های کتاب گرانقدر شاهنامه فردوسی پاکزاد. نام سرداری تورانی و جزو سپاه افراسیاب تورانی.
۶۵ کهرم   از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی در سپاه افراسیاب تورانی.
۶۶ کهیار   کوهیار، کوه نشین، نام برادر مازیار فرمانروای طبرستان.
۶۷ کهیلا   از اسامی شاهنامه ای. نام دلاور تورانی در سپاه افراسیاب تورانی.
۶۸ کی آذر   مرکب از کی (پادشاه) + آذر (آتش)؛ پادشاه آتش، نام یکی از مفسران اوستا در زمان ساسانیان.
۶۹ کی آرمین  کی به معنی پادشاه است. با آرمین ترکیب شده است.
۷۰ کی پیشین   از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از پسران کیقباد پادشاه کیانی.
۷۱ کی راد   پادشاه بخشنده.
۷۲ کی زاد   زاده پادشاه.
۷۳ کی گشتاسپ   گشتاسپ.
۷۴ کی منوش   از پادشاهان یا شاهزادگان پیشدادی بنا به روایت تاریخ سیستان.
۷۵ کیا  اسم پسرانه به معنی پادشاه سلطان، حاکم، فرمانروا
۷۶ کیاجور   عاقل، فاضل و دانا
۷۷ کیاچهر   آن که دارای چهره و صورتی شاهانه است.
۷۸ کیاراد  پادشاه جوانمرد، مرکب از کیا به معنای سلطان و پادشاه و راد به معنای جوانمرد.
۷۹ کیارخ  کیاچهر، آن که دارای چهره و صورتی شاهانه است.
۸۰ کیارزم   مرکب از کیا (پادشاه) + رزم (نبرد)؛ به معنی پادشاه نبرد و مبارزه.
۸۱ کیارس   = کیارش، از شخصیتهای شاهنامه، نام دومین پسر کیقباد پادشاه کیانی.
۸۲ کیارش   از شخصیتهای شاهنامه فردوسی، نام دومین پسر کیقباد پادشاه کیانی، مرکب از کی + آرش، آرش پادشاه.
۸۳ کیارنگ   رنگ پاکیزه و لطیف.
۸۴ کیازند   پادشاه بزرگ.
۸۵ کیاشا  شاهنشاه، شاه شاهان، مرکب از کیا (به معنی حاکم، سلطان، فرمانروا) + شا (مخفف شاه).
۸۶ کیان   پادشاهان، سلاطین، دومین سلسله پادشاهی از دوره تاریخ افسانه ای ایران.
۸۷ کیانوش  نام یکی از دو برادر فریدون در شاهنامه. کیانوش از ترکیب دو واژه “کیا” + “نوش” ساخته شده است. کیا به معنی پادشاه، بزرگ، سلطان و نوش به معنی جاودان. پس کیانوش یعنی شاه جاویدان. اسم پسر فارسی اصیل با ک. هم چنین برای اسم کیانوش معنی بسیار شیرین نیز در برخی منابع آمده است.
۸۸ کیانمهر  مرکب از کیان (به معنای سرزمین یا جمع کی به معنی شاه) + مهر به معنی (محبت یا خورشید) = دوستی شاهانه، محبت بزرگوارانه، سرآمد پادشاهان، آنکه در میان سایر فرمانفرمایان موقعیت ویژه ای دارد، خورشید سرزمین، آنکه در تمام سرزمین برجسته و نورانی و محبوب است است.
۸۹ کیاوش   مانند پادشاه، بزرگوار، نام پدر کیقباد، کی + آوش، آوش شاه.
۹۰ کیخسرو   پادشاه بزرگ و والامقام، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر سیاوش پادشاه کیانی.
۹۱ کیسان   اسم پسرانه به معنی مانند پادشاه، دارای منش شاهانه.
۹۲ کیقباد، کیغباد   از شخصیتهای شاهنامه، نام نخستین پادشاه کیانی ایران از نژاد فریدون.
۹۳ کیکاووس   از شخصیتهای شاهنامه، نام دومین پادشاه کیانی، پسر کیقباد.
۹۴ کیوس   نام پسر قباد و برادر بزرگ انوشیروان پادشاه ساسانی.
۹۵ کیومرث   نخستین فرمانروای جهان بنا به روایت شاهنامه، نام اولین پادشاه پیشدادی.
۹۶ کیهان   جهان، دنیا، گیتی.
www.NameFarsi.com

Iranian boy name

اسم پسر ایرانی با ک

شامل نام پسر با حرف ک که ریشه کردی، ترکی، لری و … دارند.

نظرسنجی اسم پسر با ک

زیباترین اسم های پسرانه با حرف ک به نظر شما کدام اسم ها هستند؟
در قسمت نظرات دیدگاه خود را بنویسید.

Boys name with F

نام پسر با ف

اسم پسر فارسی با حرف ف

اسم پسر با ف

اسامی پسرانه با حرف ف، از جمله محبوب ترین نام های پسرانه هستند. در زبان پارسی بسیاری از اسم های زیبای پسرانه اصیل با حرف ف آغاز می شوند. نام هایی مثل فرهاد، فریبرز، فرشید، فریمان و … از اسمهای زیبا، شیک و اصیل فارسی هستند. نام هایی با معانی زیبا، خوش آوا که متعلق به تاریخ ایران زمین هستند. در لیست جدول زیر اسم های پسرانه فارسی با ف (کامل ترین لیست اسامی) قرار دارند و در جدول صفحه بعدی اسامی پسرانه با ف، یعنی لیست نام های پسر ایرانی با ریشه کردی، ترکی، لری، اوستایی و … که با حرف ف شروع می شوند.

برخی از این اسم های پسر با ف، نام هایی هستند که در دهه ۵۰ و ۶۰ خیلی در ایران محبوب شدند. اسم هایی مثل فرهاد، فرزاد، فریبرز و فرامرز از این دسته نام ها هستند. که همگی اصیل پارسی هستند و البته فراوانیشان هم نسبت به خیلی نام های مذهبی در آن دهه کمتر بوده است. خیلی دیگر از اسم های با ف، در دهه اخیر تازه شناخته شده و به محبوبیت رسیده اند. که در لیست اسامی زیر می بینید. شما کدام دسته را می پسندید؟ اسامی امروزی تر؟ یا نام های مرسوم در دهه ۶۰؟

Boy name with F
اسم پسر با ف
ردیف نام فارسی  معنی اسم
۱ فارناس   نام پادشاه کاپادوکیه
۲ فارناسس   اسم برادر همسر داریوش سوم پادشاه هخامنشی.
۳ فارناک   = فارناس، نام برادر همسر داریوش سوم پادشاه هخامنشی.
۴ فاریاب   = پاریاب، فاراب، نام شهری در استان کرمان و اطراف کهنوج، نام پیشین دولت آباد در افغانستان.
۵ فرابرز   نام پهلوانی ایرانی، اسم یکی از سرداران داریوش کبیر، به تعبیر لغت نامه دهخدا شاید همان فرامرز باشد، بلند بالا.
۶ فرادخت   مرکب از فرا (بالاتر) + دخت (بخشنده)
۷ فراراد   مرکب از فرا (بالاتر) + راد (بخشنده) = بسیار بزرگوار.
۸ فرازان   مرکب از فراز (جای بلند) + ان (پسوند نسبت)
۹ فرازمان   حکم و فرمان.
۱۰ فراسیاک   افراسیاب
۱۱ فرامرز   مرکب از فر + آمرز، آمرزنده دشمن = بسیار بزرگوار، از شخصیت های شاهنامه فردوسی، اسم پسر رستم دستان پسر زال. هم چنین برخی فرامرز را ترکیب فر + مرز می دانند که معنی اسم می شود: شکوه مرزداری.
۱۲ فراوک   اوستایی نام پسر نساک و سیامک در داستان آفرینش اوستا.
۱۳ فراهل   نبیره کیومرث نخستین پادشاه پیشدادی.
۱۴ فراهیم   اسم جد زرتشت.
۱۵ فراهین   فرایین.
۱۶ فرایین   از شخصیت های شاهنامه، از بزرگان و مشاوران دربار قباد پادشاه ساسانی، همچنین نام یکی از پادشاهان ساسانی.
۱۷ فربد   دارای شکوه و جلال، باشکوه، شکوهمند، مناعت، بزرگی. اسم پسرانه. بسیاری از نام های ایرانی دختر و پسر با واژه “فر” ساخته می شوند. فر به معنی شکوه و جلال است.
۱۸ فربود   راست و درست.
۱۹ فربین  بیننده شکوه و جلال، مرکب از فر به معنای شکوه و جلال و بین صفت فاعلی مرخم از بیننده.
۲۰ فرتاش   وجودی که در برابر عدم است.
۲۱ فرتوس   نام یکی از سرداران سپاه افراسیاب.
۲۲ فرجود   معجزه، اعجاز.
۲۳ فرخ بد   فرخنده و خجسته.
۲۴ فرخ به   مرکب از فرخ (به معنی مبارک) + به (به معنای بهترین)، نام پسر ماه خدای پسر فیروز پسر گردآفرین.
۲۵ فرخ تاش   فرخ (فارسی) + تاج (فارسی) مرکب از فرخ (مبارک) + تاش (پسوند همراهی).
۲۶ فرخ داد   مرکب از فرخ (مبارک) + داد (عدالت)
۲۷ فرخ زند   مرکب از فرخ (مبارک) + زند، نام پسر علیمردان خان زند.
۲۸ فرخ شاد   مرکب از فرخ (مبارک) + شاد، نام یکی از درباریان در زمان ساسانیان.
۲۹ فرخ یار   دارای یار مبارک و خجسته یا یار فرخنده و مبارک.
۳۰ فرخان   نام پسر اردوان آخرین پادشاه اشکانی، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی، موبدی در شاهنامه.
۳۱ فرخزاد   نام فرشته موکل بر زمین، از شخصیت های شاهنامه فردوسی، اسم پسر هرمزد برادر رستم هرمزان از سرداران سپاه یزگرد پادشاه ساسانی، نیز یکی از شاهان آن سلسله. به عنوان نام فامیلی (نام خانوادگی) هم کاربرد داشته است. برای مثال فروغ فرخزاد شاعر ایرانی و خیلی افراد دیگر.
۳۲ فرخنده پی  فرخ پی.
۳۳ فرداد   = فر + داد: داده شکوه، زیبایی و جلال.
۳۴ فرداد منش   نام یکی از سرداران هخامنشی.
۳۵ فردین  یگانه، تنها، همچنین مخفف فروردین نام ماه اول از سال شمسی، اسم نوزدهمین روز از هر ماه شمسی در ایران قدیم.
۳۶ فرزاد   زاده شکوه و جلال.
۳۷ فرزام   لایق، درخور، شایسته.
۳۸ فرزان   فرزانه، خردمند، عالم، دانشمند.
۳۹ فرزن   نام روستایی در نزدیکی هرات.
۴۰ فرزنه   اسم روستایی در نزدیکی مشهد.
۴۱ فرزیان   نام روستایی در نزدیکی بروجرد.
۴۲ فرزین   وزیر در بازی شطرنج.
۴۳ فرساد   حکیم، دانشمند، دانا.
۴۴ فرسام   دارای شکوه و عظمتی چون سام.
۴۵ فرسمن   نام پادشاه گرجستان در زمان اردوان سوم پادشاه اشکانی.
۴۶ فرشاد   شا دمان، مسرور، خوشحال. هم چنین به معنی روح و عقل، کره مریخ.
۴۷ فرشید   دارای شکوه و عظمتی چون خورشید، درخشانتر، نام برادر پیران ویسه.
۴۸ فرشیدورد   از شخصیتهای شاهنامه، اسم دلاوری تورانی، برادر پیران ویسه در زمان افراسیاب تورانی، همچنین نام پسر گشتاسپ پادشاه کیانی.
۴۹ فرشیم   قسم، جزو.
۵۰ فرطوس   از شخصیتهای شاهنامه، نام مهندسی رومی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی.
۵۱ فرغار   شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در سپاه افراسیاب تورانی.
۵۲ فرغان  فرغانه، نام شهری در ترکستان قدیم.
۵۳ فرمان   حکم، امر، دستور.
۵۴ فرمد   نام روستایی در نزدیکی طوس.
۵۵ فرمند   فر + مند = دارای شکوه و وقار.
۵۶ فرمین  فرمان.
۵۷ فرناد   پایان و پایاب.
۵۸ فرناس   نیم خواب و خواب آلود، نام پسر فرناباذ یکی از درباریان اردشیر درازدست پادشاه هخامنشی.
۵۹ فرناک   نام پادشاه کاپادوکیه که پس از اسکندر در آسیای صغیر حکومتی تشکیل داد.
۶۰ فرنام   فرنام ترکیب فر + نام هست و به معنی دارای نام باشکوه و زیبا، نام یکی از سرداران شاپور. اسم فرنام در گذشته برای نام دختر نیز به ثبت رسیده است.
۶۱ فرند  به کسر ف و کسر ر، معرب پرند، حریر منقش، بسیار نرم و لطیف و زیبا.
۶۲ فرنود   برهان، دلیل.
۶۳ فرنور  مرکب از فر به معنای شکوه و جلالی که دیگران را به شگفتی وا می دارد بعلاوه نور، کسی دارای چهره ای بسیار نورانی و باشکوه است.
۶۴ فرواک   پیشگفتار، پیش سخن، نام پسر سیامک پادشاه پیشدادی.
۶۵ فرود   از شخصیتهای شاهنامه، اسم پسر سیاوش و جریره و برادر کیخسرو پادشاه کیانی.
۶۶ فرورتیش   نام یکی از پادشاهان ماد.
۶۷ فروهل   از شخصیت های شاهنامه، نام پهلوانی ایرانی در سپاه رستم پهلوان شاهنامه.
۶۸ فرهاد   از شخصیت های شاهنامه و از پهلوانان ایرانی جزو سپاه کیکاووس پادشاه کیانی، عاشق افسانه‌ای شیرین. برخی فرهاد را ترکیب فر + اد می دانند و لذا معنی اسم فرهاد، شکوهمند و با شکوه می شود. در برخی منابع نیز فرهاد را “یاری” معنی کرده‌اند. توضیح و نظرات درباره اسم فرهاد را ببینید: فرهاد.
۶۹ فرهان   نام مکانی در نزدیکی همدان؛ به معنی با شکوه، شکوهمند.
۷۰ فرهمند  دارای شکوه و نور خیره کننده، باشکوه و موقر، مجازا به معنای باهوش، خردمند ، دانا.
۷۱ فرهود   پرهود، صداقت و راستی در دین، هم چنین فلزی که رنگ آن به علت حرارت دگرگون شده است را گویند.
۷۲ فرهوش   دارای هوش و ذکاوت.
۷۳ فرهوشداد   دارنده فر و هوش. فر به معنی شکوه و عظمت. نام فرماندار طبرستان در زمان داریوش پادشاه هخامنشی.
۷۴ فری توس   از نام های باستانی.
۷۵ فریان   به معنی آزاده، آزادگی، از شخصیت های شاهنامه و نیز اسم فرمانروای اندلس در زمان مقدونی.
۷۶ فریبرز   از شخصیت های شاهنامه، نام پهلوانی ایرانی فرزند کیکاووس پادشاه کیانی.
۷۷ فریتون  فریدون، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر آبتین و فرانک، از پادشاهان پیشدادی ایران و به بند کشنده ضحاک ماردوش.
۷۸ فریشاد   مرکب از فری (با شکوه) + شاد (خوشحال).
۷۹ فریمان   نام بخشی از استان خراسان.
۸۰ فریمن   زیبا اندیش، خوش فکر.
۸۱ فریمند   صاحب زیبایی و شکوه.
۸۲ فرینام   دارای نام با شکوه و زیبا.
۸۳ فرینوش   فری (شکوهمند) + نوش (به معنی عسل، شیرین یا از مصدر نوشیدن). شکوه شیرین. ضمنا “نوش” معنی جاوید و جاویدان نیز دارد و فرینوش را می توان شکوه جاودان معنی کرد.
۸۴ فریین   بیننده شکوه و جلال.
۸۵ فغانیش   از شخصیت های شاهنامه فردوسی، اسم پادشاه هیتال در زمان حکومت پیروز یزدگرد پادشاه ساسانی.
۸۶ فیروز   پیروز، مظفر و منصور.
۸۷ فیروزان   پیروزان.
www.NameFarsi.com

حتما ادامه اسم های پسرانه با حرف ف را ببینید. که شامل اسم های ترکی، کردی، اوستایی، پهلوی و لری و … با ف هستند.

Iranian boy name

اسم پسر ایرانی با ف

به نظر شما کدامیک از اسم های پسر با حرف ف زیباتر هستند؟ در قسمت نظرات دیدگاه خود را بنویسید.

Boys' name with m

نام پسر با م

اسم پسر فارسی با حرف م

فهرست کامل زیباترین اسامی پسرانه با م

نام های پسرانه با حرف میم

اسم پسر فارسی با م

نام های پسرانه پارسی بسیاری هستند که با حرف م شروع می شوند. در واقع اسامی پسرانه محبوب با م فراوانی زیادی دارند. حرف میم از لحاظ آوایی خوش آوا و گوش نواز است. ادای حرف م راحت بوده و تلفظ نام های با حرف م آسان است. در جدول زیر اسامی پارسی با م قرار دارند. خیلی نام های محبوب پسر با م شروع می شوند. مثل اسم مهراد، ماکان، ماهان. علاوه بر این بسیاری از نام های پسر با م از اسم های شاهنامه ای هستند که این اصالت این اسامی پسرانه را نشان می دهد.

در صفحه بعدی نیز نام های پسرانه ایرانی با م قرار گرفته اند. یعنی اسامی پسر با م با سایر ریشه ها. اسم پسر کردی، ترکی، لری و غیره با حرف میم.

Boy name with M
اسم پسر با م

اسم پسر با م

در ادامه لیست کامل اسم های پسرانه با حرف م را مشاهده می کنید. به همراه معنی دقیق اسم ها.

ردیف نام فارسی  معنی اسم
۱ ماتیار  = مادیار، مرکب از ماد مخفف مادر + یار = یار مادر، کمک کننده به مادر.
۲ ماخ   از شخصیت های شاهنامه فردوسی، نام سخندانی پیر، مرزبان هری و هم چنین از راویان شاهنامه.
۳ مادیس   اسم پادشاه سکائیان. سکاییان یا سکاها دسته‌ای از مردمان کوچ‌نشین ایرانی‌تبار بوده اند که دوران زندگی شان به پیش از هخامنشیان برمی‌گردد.
۴ ماراسپند   کلام مقدس، نام فرشته نگهبان آب، هم چنین در ایران قدیم روز بیست و نهم از هر ماه شمسی را ماراسپند می نامیدند.
۵ ماراسفند   = ماراسپند
۶ ماروسپند   نام سردار شیرویه پسر خسروپرویز پادشا ساسانی، از شخصیتهای شاهنامه فردوسی نیز می باشد.
۷ مازیار   مازیار یعنی = ماه ایزدیار، مازدیار. صاحبِ كوه ماز. نام پسر قارون، از سپهبدان مازندران در قرن سوم که علیه خلیفه بغداد شورش کرد. ماه ایزدیار را می توان ماه یار خداوند، زیباروی که دوست پروردگار است، معنی کرد.
۸ ماکان   نام پسر کاکی از پادشاهان مازندران در قرن چهارم. بررسی دقیق تر: اسم ماکان.
۹ مانای   فرمانده پارسیان در زمان سلطنت دیوکس پادشاه ماد.
۱۰ ماندا  علم، دانش، معرفت، ادارک، شناخت، مندائیان مذهب مردم صنعتگر و هنرمند ساکن جلگه خوزستان و حاشیه رود کارون است که در قرآن از آنان به اسم صائبین یاد شده است.
۱۱ مانی   نام بنیانگذار آیین مانوی، پیامبر ایرانی در زمان شاپور ساسانی. بررسی تخصصی و نظرات درباره اسم مانی را بخوانید: مانی.
۱۲ ماه برزین   دارای شکوهی چون ماه، شکوهمند چون ماه.
۱۳ ماه بنداد   اسم یکی از بزرگان عصر انوشیروان پادشاه ساسانی.
۱۴ ماه فرزین   نام پدر به آفرید
۱۵ ماه گشسپ   نام پسر بهرام گور پادشاه ساسانی.
۱۶ ماه مهر   مرکب از ماه + مهر (محبت یا خورشید)، نام پدر ماهیار در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی.
۱۷ ماهان   منسوب به ماه: روشن و زیبا چون ماه، نام شهری در استان کرمان، نام پدر سهل از بزرگان مرو بنا به بعضی از نسخه های شاهنامه. بررسی دقیق تر: اسم ماهان.
۱۸ ماهداد   به معنی داده ماه، اسم شخصی که اردشیر پادشاه ساسانی او را به مقام موبدان موبدی برگزید.
۱۹ ماهو   نام حاکم سیستان در زمان یزگرد پادشاه ساسانی.
۲۰ ماهو   از شخصیتهای شاهنامه، نام مرزبان مرو در زمان یزدگرد پادشاه ساسانی.
۲۱ ماهونداد   نام پدر دستور آذرباد از موبدان.
۲۲ ماهیار   دوست و یاور ماه، از شخصیتهای شاهنامه، نام زرگری در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی.
۲۳ مدریک  پسر تیز هوش، انسان فهیم، کسی که درک می کند.
۲۴ مدیوماه   اسم پسر عموی زرتشت.
۲۵ مرداس   مرد آسمانی، از شخصیت های شاهنامه فردوسی، نام پدر ضحاک که مرد نیکی بود و بدست پسرش کشته شد، نام پادشاهی پرهیزکار و بخشنده از دشت سواران و نیزه گزار.
۲۶ مردافکن   آن که مردان را به زمین می زند و شکست می دهد، قوی و زورمند، نام یکی از بزرگان ایران.
۲۷ مردان شه   شاه مردان، از شخصیت های شاهنامه، نام یکی از چهار پسر شیرین و خسروپرویز پادشاه ساسانی.
۲۸ مرداویج   مرد آویز نام سرسلسله امرای زیاری در قرن چهارم و پنجم.
۲۹ مردو   از شخصیت های شاهنامه، نام باغبان خسروپرویز پادشاه ساسانی.
۳۰ مزدا   در ادیان ایرانی، خداوند.
۳۱ مزدک   از شخصیتهای شاهنامه، نام مردی خردمند و آورنده آیین مزدکی، خردمند کوچک.
۳۲ مسباد   از نام های دوران هخامنشی.
۳۳ مشکان   مشک (سنسکریت) + ان (فارسی) مشک (ماده ای معطر) + ان (نشانه جمع فارسی)، نام ناحیه ای در همدان، نام پدر ابونصر صاحب دیوان رسالت محمد غزنوی و استاد ابوالفضل بیهقی.
۳۴ مکابیز   مگابیز، نام یکی از سرداران داریوش پادشاه هخامنشی.
۳۵ مگابیز   = مکابیز، اسم یکی از سرداران داریوش هخامنشی.
۳۶ منجیک   نام شاعر ایرانی قرن چهارم، منجیک ترمذی اسم فارسی
۳۷ مندا  علم دانش ادارک شناخت، مندائیان مذهب مردمی صنعتگر و هنرمند ساکن جلگه خوزستان و حاشیه رود کارون است که در قرآن از آنان به صائبین نام برده شده است.
۳۸ مندی   از نام های امروزی زرتشتیان.
۳۹ منشور   از شخصیت های شاهنامه، نام پهلوان تورانی در سپاه افراسیاب تورانی. ثبت احوال منشور را این چنین معنی کرده است: (عربی) ۱- اصول، نظریات و عقاید كسی یا سازمانی كه به صورت رسمی و اعلامیه اعلام و منتشر می‌شود؛ ۲- (در قدیم) حكم، فرمان؛ ۳- سند، قباله؛ ۴- عهد و پیمان. بسیاری از ما ایرانیان با شنیدن واژه منشور یاد منشور کوروش می افتیم. استوانه ای که نیمهٔ نخست این لوح از زبان رویدادنگاران بابلی و نیمهٔ پایانی آن، سخنان و دستورهای کورش به زبان و خط میخی اکدی (بابلی نو) نوشته شده‌ است.
۴۰ منوچهر   در اوستا آن که از نژاد منوش است.
۴۱ منوش   از شخصیت های شاهنامه، نام پسر پشنگ و نوه دختری ایرج از پادشاه پیشدادی، نام یکی از ناموران قدیم که امروزه در اوستا اسمی از او نیست.
۴۲ منوشان   از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از فرمانروایان دلاور ایرانی که از سپاهیان کیخسرو پادشاه کیانی بود.
۴۳ منوشچهر  منوچهر.
۴۴ موتا   نام یکی از سرداران دیلمی.
۴۵ مهان   بزرگان (با تلفظ Mehan)؛ اما باید بدانید که اسم مهان در حال حاضر بعنوان اسم دختر مورد تایید است و با تلفظ Mahān و به معنی مثل ماه.
۴۶ مهباد   مرکب از مه (بزرگ) + یاد (بد، پسوند اتصاف)، نام یکی از سرداران هخامنشی.
۴۷ مهبد  مهبود، سرور ماه،کناییه از کسی که زیباییش از ماه بیشتر است، از شخصیت های شاهنامه، نام وزیر انوشیروان پادشاه ساسانی که به ریختن زهر در غذای او متهم و کشته شد.
۴۸ مهبود  مهبد، معادل اسم مهبد که در بالا معنی شد.
۴۹ مهداد   داده ماه.
۵۰ مهرآزاد   مرکب از مهر (محبت یا خورشید) + آزاد (رها).
۵۱ مهراب   به معنی دوستدار آب، هم چنین به معنی کسی که فروغ خورشید دارد، از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه کابل از نوادگان ضحاک در زمان حکومت سام نریمان و پدر رودابه مادر رستم پهلوان شاهنامه.
۵۲ مهراد   بخشنده بزرگ. بررسی دقیق تر: اسم مهراد.
۵۳ مهراز   راز بزرگ. با تلفظ Mehraz به عنوان اسم دختر از اسامی مورد تایید ثبت احوال است.
۵۴ مهراس   از شخصیت های شاهنامه، نام موبدی رومی و نماینده قیصر روم در دربار انوشیروان پادشاه ساسانی. بررسی دقیق: اسم مهراس.
۵۵ مهراسپند   ماراسپند، کلام مقدس، نام فرشته نگهبان آب، نام روز بیست و نهم از هر ماه شمسی در ایران قدیم.
۵۶ مهرام   ماه آرام.
۵۷ مهران   مرکب از مهر (محبت یا خورشید) + ان (پسوند نسبت)، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر اورند سردار ایرانی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی.
۵۸ مهران ستاد   از شخصیتهای شاهنامه، نام موبدی خردمند و راد و جهاندیده در درگاه انوشیروان پادشاه ساسانی.
۵۹ مهربد   مرکب از مهر (خورشید یا مهربانی) + بد (پسوند اتصاف). مهربد یعنی محافظ یا نگهبان مهربانی و محبت؛ ۲-(به مجاز) شخص مهربان. قسمت اسم های متناسب با مهر را نیز ببینید.
۶۰ مهربرزین   از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران بهرام گور پادشاه ساسانی. همچنین نام یکی از سه آتشکده ی عصر ساسانی در ایران و نام گروهی از ناموران در ایران باستان. ترکیب مهر + برزین. برزین واژه پهلوی است و به معنی ۱- بالنده (بالنده مهر) فشرده‌ی آذر برزین مهر؛ ۲- (اَعلام) نام یكی از آتشكده‌ی ی بزرگ ایران. پسر مهربرزین می شود: مهر بزرگوار.
۶۱ مهربنداد   از شخصیتهای شاهنامه، نام مردی در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی.
۶۲ مهرپویا   آن که در راه مهر و محبت قدم بر می دارد. {و ثبت قدم است.}
۶۳ مهرتاش   اسم پسر فارسی ترکی: مهر (فارسی) + تاش (ترکی) = همتای مهر. مثل خورشید یا به مجاز مهربان.
۶۴ مهرداد   داده خورشید، نام چند تن از پادشاهان اشکانی.
۶۵ مهردار   دارنده مهر و محبت، مهربان. NameFarsi.com
۶۶ مهرسام  پسر خونگرم و مهربان، مرکب از مهر به معنای مهربانی یا خورشید و سام به معنای آتش است. بررسی دقیق تر: اسم مهرسام.
۶۷ مهرشاد  شادمهر، مرکب از شاد (خوشحال) + مهر (محبت یا خورشید)، نام شهر یا مکانی در نیشابور.
۶۸ مهرماه   مرکب از مهر (محبت و دوستی) + ماه، اسم پسر ساسان.
۶۹ مهرنرسه   نام پسر ورزاک از خاندان ساسانیان.
۷۰ مهرنیا  از نسل خورشید، زیبا و درخشان. در حال حاضر این نام فقط برای فرزند دختر قابل ثبت در ثبت احوال ایران است. ضمنا معنی “آنکه از نسل مهربانان است” نیز برای این نام زیبا قابل تعبیر است.
۷۱ مهریاد  یادگار خورشید، مرکب از مهر و یاد.
۷۲ مهریار   دوست و یار خورشید. هم چنین به معنی دوست مهربان.
۷۳ مهزیار  بررسی دقیق: اسم مهزیار. در برخی منابع مهزیار معادل مازیار معنی شده است. نام پدر علی بن مهزیار که روایت است که توفیق ملاقات با امام زمان را به دست آورد و مقبره وی در اهواز است. نام پدر علی اهوازی (علی ابن مهزیار اهوازی دورقی شیعی، مكنی (كنیه‌ی او) به ابوالحسن مشهور به پسر مهزیار، وی فقیه و مفسر بود).
۷۴ مهست   بزرگترین و مهمترین، اسم پسر داریوش پادشاه هخامنشی. معنی اعلی حضرت یا عالی قدر (صفت یا عنوانی برای شاه) نیز دارد. مهستا و مهستی نیز اسم دخترانه با م هستند.
۷۵ مهنام   دارای نام زیبا. ترکیب مه (ماه) + نام. آنکه نامش در ذهن و تاریخ می درخشد. دقت شود در حال حاضر این اسم برای دختر قابل ثبت در ثبت احوال ایران است.
۷۶ مهند  تکه ای از ماه، اندکی از ماه، به فتح میم و ه و سکون نون و دال، اسم پسر خراسانی. توجه داشته باشید که این نام در حال حاضر به عنوان اسم دخترانه در ثبت احوال به ثبت می رسد.
۷۷ مهیاد  یاد و خاطره ماه، کسی که زیباییش یاد آور ماه است، دارای چهره ای زیبا چون ماه.
۷۸ مهیار   ماهیار، یار ماه.
۷۹ میر فرهان  میر بمعنای بزرگ + فرهان که نام شهری نزدیک همدان است.
۸۰ میرو   از شخصیت های شاهنامه، نام یکی از سرداران رستم هرمزان پادشاه ساسانی.
۸۱ میرین   از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری رومی و داماد قیصر روم.
۸۲ میشا   همیشه بهار، همیشه جوان، گیاهی که همیشه سبز است.
۸۳ میشان   نام روستایی در استان کهگیلویه.
۸۴ میلاد   صورت دیگری از مهرداد، از شخصیت های شاهنامه، نام یکی از دلیران ایرانی زمان کیکاووس پادشاه کیانی. در برخی منابع میلاد عربی شناخته شده و به معنی زمان تولد و تولد است.
۸۵ میلان  نام دو روستا در شهرهای لردگان و تبریز.
۸۶ میهن یار   دوست و یار وطن.
www.NameFarsi.com

Iranian boy name

اسم پسر ایرانی با م

شامل نام های پسرانه با میم اسامی کردی، اسامی ترکی، لری، اوستایی و … با حرف م.

اسم پسرانه با م
اسم پسر با م

زیباترین اسم های پسرانه با حرف م به نظر شما کدام اسم ها هستند؟
در قسمت نظرات دیدگاه خود را بنویسید.