نام های موجود در اسناد قدیمی به جا مانده از گذشته، کتیبه ها، آثار باستانی و شعر شعرای تاریخی ایران زمین، از جمله اسامی اصیل ایرانی هستند. اسم هایی که قدمت چندین و چند ساله دارند و ریشه در فرهنگ سرزمین پارس. در پست های قبلی روی سایتمون اسامی دخترانه در اشعار حافظ و اسامی دخترانه در شاهنامه را دیدید و در این قسمت اسم های پسرانه که اشعار مولوی (مولانا یا به قول غربی ها رومی Rumi) را خواهید دید.
اسم های پسر در شعرهای مولوی
بسیاری از نام های زیبا و مرسوم در کشور ایران و کشورهای پارسی زبان در اشعار مولانا آمده است. بد نیست بدانید، سرودههای مولوی به بسیاری از زبان های دنیا ترجمه شده و مولانا به عنوان “محبوبترین” و “پرفروشترین” شاعر در ایالات متحدهٔ آمریکا شناخته میشود.
❤️ پس اگر نامتان در اشعار مولانا آمده است، بسیاری از مردم اهل ادب در سراسر دنیا، اسم شما یا دستکم معنی آن را خوانده و یا به زبان آورده اند. در ادامه لیست اسامی پسرانه در اشعار مولانا را به همراه ابیات مربوطه می بینید:
نام های پسر در آثار مولانا
لیست کامل اسمهای پسرانه در اشعار مولوی (مولانا)
پارسا
ترس جان در صومعه افتاد زان ترساصنم / می کش و زنار بسته صوفیان پارسا
و مولانا در جای دیگر می فرماید:
رو مسلمان سپر سلامت باش / جهد می کن به پارسا بودن
بررسی کامل: اسم پارسا.
سامان
معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا / کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا
در بیت بالا اسم پسرانه عربی ایمان هم آمده است. در بیت دیگر مولانا می فرماید:
زهی سرگشته در عالم سر و سامان که من دارم / زهی در راه عشق تو دل بریان که من دارم
بررسی کامل: اسم سامان.
سپهر
هر شب که دل سپهر گلشن گردد / عالم همه ساکن چو دل من گردد
در دور سپهر و مهر ساقی ماییم / سرمست مدام اشتیاقی ماییم
رستم
کو رستم دستان تا دستان بنماییمش / کو یوسف تا بیند خوبی و فر ما را
که در بیت بالا اسم یوسف هم آمده است. در جای دیگر مولوی می فرماید:
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت / شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
درباره اسم رستم و شجره نامه رستم بیشتر بدانید.
شاهین
چه پیوندی کند صراف و قلاب / چه نسبت زاغ را با باز و شاهین
کیست آن شاه شمس الدین ز تبریز نکو آیین / زهی هم شاه و هم شاهین درین تصویر انسانی
شاهان
در عشق حسد برند شاهان / زان روی که عشق شمع دل هاست
بیزار گردند از شهی شاهان اگر بویی برند / زان باده ها که عاشقان در مجلس دل می خورند
بررسی کامل: اسم شاهان.
محراب
مرا در سایه ات ای کعبه جان / به هر مسجد ز خورشیدست محراب
دو چشم عاشقان بیدار تا روز / همه شب سوی آن محراب رفتن
همایون
همان اقبال و دولت بین که دیدی / همان بخت همایون شو که بودی
چون سلیمان کرد آغاز بنا / پاک چون کعبه همایون چون من
اسم سلیمان نیز در بیت بالا آمده است. بررسی کامل: اسم همایون.
فرهاد
خسرو وداع ملک خود از بهر شیرین می کند / فرهاد هم از بهر او بر کوه می کوبد کلند
دل ها چو خسرو از لبش شیرین چو شکر تا ابد / گر یک زمان پنهان شود نالند چون فرهاد از او
بررسی کامل: اسم فرهاد.
امید
حجره خورشید تویی خانه ناهید تویی / روضه امید تویی راه ده ای یار مرا
هر کجا ویران بود آن جا امید گنج هست / گنج حق را می نجویی در دل ویران چرا
سعید
خطر دارند کشتی ها ز اوج و موج هر دریا / امان یابند از موجی کز این بحر سعید آید
عید آمد و عید آمد وان بخت سعید آمد / برگیر و دهل می زن کان ماه پدید آمد
بررسی کامل: اسم سعید.
بهمن
دی شد و بهمن گذشت فصل بهاران رسید / جلوه گلشن به باغ همچو نگاران رسید
بشکفت درخت در زمستان / در بهمن میوه ها پزیده ست
مه دی رفت و بهمن هم بیا که نوبهار آمد / زمین سرسبز و خرم شد زمان لاله زار آمد
درباره معنی اسم ماه های ایرانی بیشتر بدانید.
جمشید
آتش افکند در جهان جمشید / از پس چار پرده چون خورشید
وقتت خوش وقتت خوش حلوایی و شکرکش / جمشید تو را چاکر خورشید تو را مفرش
جهان
بادا مبارک در جهان سور و عروسی های ما / سور و عروسی را خدا ببرید بر بالای ما
رقصی کنید ای عارفان چرخی زنید ای منصفان / در دولت شاه جهان آن شاه جان افزای ما
ناصر
زهی حاضر زهی ناظر زهی حافظ زهی ناصر / زهی الزام هر منکر چو او برهان من باشد
اسم حافظ نیز در بیت بالا آمده است.
نیکان
هر که او عصیان کند شیطان شود / که حسود دولت نیکان شود
و مولانا در جای دیگر می فرماید:
با لییمان بسته نیکان ز اضطرار / شیر مرداری خورد از جوع زار
بررسی کامل: اسم نیکان.
دوران
خیز که دوران ماست شاه جهان آن ماست / چون نظرش جان ماست عمر مؤبد رسید
عمر درازی نهاد یار به دوران خویش / دل سوی تبریز رفت در هوس شمس دین
قدح وارم در این دوران میان حلقه مستان / ز دست این به دست آن بدین دستان همی گردم
بررسی کامل: اسم دوران.
عیسی
ای قطب این هفت آسیا هم کان زر هم کیمیا / ای عیسی دوران بیا بر ما بخوان افسون خوش
سپند
درون مجمر دل ها سپند و عود می سوزد / که سرمای فراق او زکام آورد مستان را
شده ام سپند حسنت وطنم میان آتش / چو ز تیر تست بنده بکشد کمان آتش
ای بسا شب که من از آتششان همچو سپند / بوده ام نعره زنان رقص کنان بر درشان
درباره سپندارمذگان بیشتر بدانید.
پیمان
گفتمش ای جان جان ساقیان بهر خدا / پر کنی پیمانه را و نشکنی پیمان خویش
پیمانه جام کرده پیمان من گرفته / من دامنش کشیده کای نوح روح دیده
کجا شد عهد و پیمان را چه کردی / امانت های چون جان را چه کردی
محمد
به هر شبی چو محمد به جانب معراج / براق عشق ابد را به زیر زین کشدا
اسم معراج نیز در بیت بالا آمده است. بررسی کامل: اسم محمد.
شاه معراج و پیک افلاکیست / خاک باشی بروید از تو نبات
به معراج برآیید چو از آل رسولید / رخ ماه ببوسید چو بر بام بلندید
دارا
اجزای درختان را چون میوه کند دارا / بنگر که چه مبدل شد آن چوب از آن چوبی
تا ز دارالملک دل برهم زند / ملک نوشروان و دارا ساعتی
پاکان
نامش ورقی بوده ملک ابد اندر وی / اسرار همه پاکان آن جا شفقی مانده ست
نامش ورقی بوده ملک ابد اندر وی / اسرار همه پاکان آن جا شفقی مانده ست
ای حسن تو دام جان پاکان / درماند یکی شکار برخیز
مهر پاکان درمیان جان نشان / دل مده الا به مهر دلخوشان
نوید
برنشین ای عزم و منشین ای امید / کز رسولانش پیاپی شد نوید
باز دست شاه را کرده نوید / از همه مردار ببریده امید
دو دو بیت بالا اسم امید هم آمده است و مولانا دو اسم نوید و امید را به زیبایی قافیه ابیات قرار داده. بررسی کامل: اسم نوید.
سروش
گلستان می شود عالم چو سروش می کند سیران / قیامت می شود ظاهر چو در اظهار می آید
پیش سروش چون خرامد خاک باش / چون گلش عنبر فشاند باد باش
شهاب
شهاب آتش ما زنده بادا / چو القاب شهاب سهروردی
زهره کی بود یا عطارد یا شهاب / کو برون آید به پیش آفتاب
کیان
تا سخن های کیان رد کرده ای / تا کیان را سرور خود کرده ای
بگویمت که از این ها کیان برون آیند / شنودم از تکشان بانگ ژغرغ خلخال
راضی شدی که بیش نجویی زیان ما / این از پی رضای کیان می کنی مکن
بررسی کامل: اسم کیان.
یوسف
ای یوسف خوش نام ما خوش می روی بر بام ما / ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما
کیوان
کار را بگذار می را بار کن بر اسب جام / تا ز کیوان بگذرد این کار و بارت ساقیا
کعبه چو آمد سوی من جانب کعبه نروم / ماه من آمد به زمین قاصد کیوان نشوم
من چو از خورشید کیوان ذره ام / ذره ذره سوی کیوان می روم
کیوان از جمله اسم های ایرانی در منظومه شمسی است.
هاتف
گر تو بی تقلید ازین واقف شوی / بی نشان از لطف چون هاتف شوی
چون بگذری ای عارف زین آب و گل ناشف / زان سو مثل هاتف بی نام و نشان برگو
عارف
ای عارف عاشق این غزل گو / کت عشق ز عاشقان گزیده ست
چو عارف را و عاشق را به هر ساعت بود عیدی / نباشد منتظر سالی که تا ایام عید آید
شهریار
آن شهریار اعظم بزمی نهاد خرم / شمع و شراب و شاهد امروز رایگانست
رسم نو بین که شهریار نهاد / قبله مان سوی شهر یار نهاد
آید هر دم رسول از طرف شهر یار / با فرح وصل دوست با قدح شهریار
یاران
بر پرده های دنیا بسیار رقص کردیم / چابک شوید یاران مر رقص آن جهان را
ای ابر خوش باران بیا وی مستی یاران بیا / وی شاه طراران بیا مستان سلامت می کنند
چه یاری یابد از یاران همدل / کسی کز جان شیرین گشت تنها
فرخ
آن شه فرخ رخ بی مثل را / آن مه دریادل جانانه را
برآمد زعفران فرخ نشان عاشقان بر رخ / بر او بخشود و گل گفت اه که این مسکین چه زار آمد
بگشا نقاب از رخ که رخ تو است فرخ / تو روا مبین که با تو ز پس نقاب گویم
کامیار
مرحبا ای جان باقی پادشاه کامیار / روح بخش هر قران و آفتاب هر دیار
اسم دیار هم در بیت بالا آمده است و مولوی در جای دیگر می فرماید:
ور ریاضت آیدت بی اختیار / سر بنه شکرانه ده ای کامیار
پس نکو گفت آن حکیم کامیار / که تو طفلی خانه پر نقش و نگار
بررسی کامل: اسم کامیار.
خسرو
ای خسرو مه وش بیا ای خوشتر از صد خوش بیا / ای آب و ای آتش بیا ای در و ای دریا بیا
من دوش گفتم عشق را ای خسرو عیار ما / سر درمکش منکر مشو تو برده ای دستار ما
دیدم آن شاه را آن شه آگاه را / گفتم این شاه کیست خسرو و سلطان کیست
بامداد
ز بامداد سعادت سه بوسه داد مرا / که بامداد عنایت خجسته باد مرا
از بامداد روی تو دیدن حیات ماست / امروز روی خوب تو یا رب چه دلرباست
پرده دل می زند زهره هم از بامداد / مژده که آن بوطرب داد طرب ها بداد
هر روز بامداد درآید یکی پری / بیرون کشد مرا که ز من جان کجا بری
دیار
گل از نسرین همی پرسد که چون بودی در این غربت / همی گوید خوشم زیرا خوشی ها زان دیار آمد
با نگار خویش باش و خوب خوب اندیش باش / از دو عالم بیش باش و در دیار خویش باش
بررسی کامل: اسم دیار.
کامران
تو ببخشا بر کسی کاندر جهان / شد حسود آفتاب کامران
هر زمانی که شدی تو کامران / آن دم خوش را کنار بام دان
جانشان بخش و ز خودشان هم مران / کام شیرین تو اند ای کامران
گردآورنده اشعار: احمدرضا سلیمی.
شعر های عاشقانه دیگر از مولوی
زیباترین شعرهای مولانا که می تونی به عشقت بگی! ❤️
- تو آن نوری که دوزخ را به آب خود بمیرانی / مرا در دل چنین سوزی و محروری روا داری
- در روز خوشی همه جهان یار تواند / یارِ شب غم نشان کسی کم دادست
- اندر دل من درون و بیرون همه او است /اندر تن من جان و رگ و خون همه اوست
- جان من و جان تو بسته ست به همدیگر / همرنگ شوم از تو گر خیر بود گر شر
- چون ترا دیدم محالم حال شد / جان من مستغرق اجلال شد
اسم شما هم در اشعار مولوی
نام شما هم در اشعار مولانا آمده است؟ اگر بله در قسمت نظرات بنویسید.
توجه: ابیات نوشته شده، نمونه هایی انتخابی از اشعار مولوی هستند. برای مثال ممکن است یک اسم بیش از دو بار در اشعار مولانا آمده باشد و ما فقط دو بیت را به عنوان نمونه اینجا قرار دادیم.
تبادل نظر درباره اسم