اسم پسر در اشعار مولانا

اسامی پسر در اشعار مولانا

نام های موجود در اسناد قدیمی به جا مانده از گذشته، کتیبه ها، آثار باستانی و شعر شعرای تاریخی ایران زمین، از جمله اسامی اصیل ایرانی هستند. اسم هایی که قدمت چندین و چند ساله دارند و ریشه در فرهنگ سرزمین پارس. در پست های قبلی روی سایتمون اسامی دخترانه در اشعار حافظ و اسامی دخترانه در شاهنامه را دیدید و در این قسمت اسم های پسرانه که اشعار مولوی (مولانا یا به قول غربی ها رومی Rumi) را خواهید دید.

اسم های پسر در شعرهای مولوی

بسیاری از نام های زیبا و مرسوم در کشور ایران و کشورهای پارسی زبان در اشعار مولانا آمده است. بد نیست بدانید، سروده‌های مولوی به بسیاری از زبان های دنیا ترجمه شده و مولانا به عنوان “محبوب‌ترین” و “پرفروش‌ترین” شاعر در ایالات متحدهٔ آمریکا شناخته می‌شود.

❤️ پس اگر نامتان در اشعار مولانا آمده است، بسیاری از مردم اهل ادب در سراسر دنیا، اسم شما یا دستکم معنی آن را خوانده و یا به زبان آورده اند. در ادامه لیست اسامی پسرانه در اشعار مولانا را به همراه ابیات مربوطه می بینید:

نام های پسر در آثار مولانا

لیست کامل اسمهای پسرانه در اشعار مولوی (مولانا)

پارسا

ترس جان در صومعه افتاد زان ترساصنم / می کش و زنار بسته صوفیان پارسا

و مولانا در جای دیگر می فرماید:

رو مسلمان سپر سلامت باش / جهد می کن به پارسا بودن

بررسی کامل: اسم پارسا.

سامان

معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا / کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا

در بیت بالا اسم پسرانه عربی ایمان هم آمده است. در بیت دیگر مولانا می فرماید:

زهی سرگشته در عالم سر و سامان که من دارم / زهی در راه عشق تو دل بریان که من دارم

بررسی کامل: اسم سامان.

سپهر

هر شب که دل سپهر گلشن گردد / عالم همه ساکن چو دل من گردد

در دور سپهر و مهر ساقی ماییم / سرمست مدام اشتیاقی ماییم

رستم

کو رستم دستان تا دستان بنماییمش / کو یوسف تا بیند خوبی و فر ما را

که در بیت بالا اسم یوسف هم آمده است. در جای دیگر مولوی می فرماید:

زین همرهان سست عناصر دلم گرفت / شیر خدا و رستم دستانم آرزوست

درباره اسم رستم و شجره نامه رستم بیشتر بدانید.

شاهین

چه پیوندی کند صراف و قلاب / چه نسبت زاغ را با باز و شاهین

کیست آن شاه شمس الدین ز تبریز نکو آیین / زهی هم شاه و هم شاهین درین تصویر انسانی

شاهان

در عشق حسد برند شاهان / زان روی که عشق شمع دل هاست

بیزار گردند از شهی شاهان اگر بویی برند / زان باده ها که عاشقان در مجلس دل می خورند

بررسی کامل: اسم شاهان.

محراب

مرا در سایه ات ای کعبه جان / به هر مسجد ز خورشیدست محراب

دو چشم عاشقان بیدار تا روز / همه شب سوی آن محراب رفتن

همایون

همان اقبال و دولت بین که دیدی / همان بخت همایون شو که بودی

چون سلیمان کرد آغاز بنا / پاک چون کعبه همایون چون من

اسم سلیمان نیز در بیت بالا آمده است. بررسی کامل: اسم همایون.

فرهاد

خسرو وداع ملک خود از بهر شیرین می کند / فرهاد هم از بهر او بر کوه می کوبد کلند

دل ها چو خسرو از لبش شیرین چو شکر تا ابد / گر یک زمان پنهان شود نالند چون فرهاد از او

بررسی کامل: اسم فرهاد.

امید

حجره خورشید تویی خانه ناهید تویی / روضه امید تویی راه ده ای یار مرا

هر کجا ویران بود آن جا امید گنج هست / گنج حق را می نجویی در دل ویران چرا

سعید

خطر دارند کشتی ها ز اوج و موج هر دریا / امان یابند از موجی کز این بحر سعید آید

عید آمد و عید آمد وان بخت سعید آمد / برگیر و دهل می زن کان ماه پدید آمد

بررسی کامل: اسم سعید.

بهمن

دی شد و بهمن گذشت فصل بهاران رسید / جلوه گلشن به باغ همچو نگاران رسید

بشکفت درخت در زمستان / در بهمن میوه ها پزیده ست

مه دی رفت و بهمن هم بیا که نوبهار آمد / زمین سرسبز و خرم شد زمان لاله زار آمد

درباره معنی اسم ماه های ایرانی بیشتر بدانید.

جمشید

آتش افکند در جهان جمشید / از پس چار پرده چون خورشید

وقتت خوش وقتت خوش حلوایی و شکرکش / جمشید تو را چاکر خورشید تو را مفرش

جهان

بادا مبارک در جهان سور و عروسی های ما / سور و عروسی را خدا ببرید بر بالای ما

رقصی کنید ای عارفان چرخی زنید ای منصفان / در دولت شاه جهان آن شاه جان افزای ما

ناصر

زهی حاضر زهی ناظر زهی حافظ زهی ناصر / زهی الزام هر منکر چو او برهان من باشد

اسم حافظ نیز در بیت بالا آمده است.

نیکان

هر که او عصیان کند شیطان شود / که حسود دولت نیکان شود

و مولانا در جای دیگر می فرماید:

با لییمان بسته نیکان ز اضطرار / شیر مرداری خورد از جوع زار

بررسی کامل: اسم نیکان.

دوران

خیز که دوران ماست شاه جهان آن ماست / چون نظرش جان ماست عمر مؤبد رسید

عمر درازی نهاد یار به دوران خویش / دل سوی تبریز رفت در هوس شمس دین

قدح وارم در این دوران میان حلقه مستان / ز دست این به دست آن بدین دستان همی گردم

بررسی کامل: اسم دوران.

عیسی

ای قطب این هفت آسیا هم کان زر هم کیمیا / ای عیسی دوران بیا بر ما بخوان افسون خوش

سپند

درون مجمر دل ها سپند و عود می سوزد / که سرمای فراق او زکام آورد مستان را

شده ام سپند حسنت وطنم میان آتش / چو ز تیر تست بنده بکشد کمان آتش

ای بسا شب که من از آتششان همچو سپند / بوده ام نعره زنان رقص کنان بر درشان

درباره سپندارمذگان بیشتر بدانید.

پیمان

گفتمش ای جان جان ساقیان بهر خدا / پر کنی پیمانه را و نشکنی پیمان خویش

پیمانه جام کرده پیمان من گرفته / من دامنش کشیده کای نوح روح دیده

کجا شد عهد و پیمان را چه کردی / امانت های چون جان را چه کردی

محمد

به هر شبی چو محمد به جانب معراج / براق عشق ابد را به زیر زین کشدا

اسم معراج نیز در بیت بالا آمده است. بررسی کامل: اسم محمد.

شاه معراج و پیک افلاکیست / خاک باشی بروید از تو نبات

به معراج برآیید چو از آل رسولید / رخ ماه ببوسید چو بر بام بلندید

دارا

اجزای درختان را چون میوه کند دارا / بنگر که چه مبدل شد آن چوب از آن چوبی

تا ز دارالملک دل برهم زند / ملک نوشروان و دارا ساعتی

پاکان

نامش ورقی بوده ملک ابد اندر وی / اسرار همه پاکان آن جا شفقی مانده ست

نامش ورقی بوده ملک ابد اندر وی / اسرار همه پاکان آن جا شفقی مانده ست

ای حسن تو دام جان پاکان / درماند یکی شکار برخیز

مهر پاکان درمیان جان نشان / دل مده الا به مهر دلخوشان

نوید

برنشین ای عزم و منشین ای امید / کز رسولانش پیاپی شد نوید

باز دست شاه را کرده نوید / از همه مردار ببریده امید

دو دو بیت بالا اسم امید هم آمده است و مولانا دو اسم نوید و امید را به زیبایی قافیه ابیات قرار داده. بررسی کامل: اسم نوید.

سروش

گلستان می شود عالم چو سروش می کند سیران / قیامت می شود ظاهر چو در اظهار می آید

پیش سروش چون خرامد خاک باش / چون گلش عنبر فشاند باد باش

شهاب

شهاب آتش ما زنده بادا / چو القاب شهاب سهروردی

زهره کی بود یا عطارد یا شهاب / کو برون آید به پیش آفتاب

کیان

تا سخن های کیان رد کرده ای / تا کیان را سرور خود کرده ای

بگویمت که از این ها کیان برون آیند / شنودم از تکشان بانگ ژغرغ خلخال

راضی شدی که بیش نجویی زیان ما / این از پی رضای کیان می کنی مکن

بررسی کامل: اسم کیان.

یوسف

ای یوسف خوش نام ما خوش می روی بر بام ما / ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما

 

کیوان

کار را بگذار می را بار کن بر اسب جام / تا ز کیوان بگذرد این کار و بارت ساقیا

کعبه چو آمد سوی من جانب کعبه نروم / ماه من آمد به زمین قاصد کیوان نشوم

من چو از خورشید کیوان ذره ام / ذره ذره سوی کیوان می روم

کیوان از جمله اسم های ایرانی در منظومه شمسی است.

هاتف

گر تو بی تقلید ازین واقف شوی / بی نشان از لطف چون هاتف شوی

چون بگذری ای عارف زین آب و گل ناشف / زان سو مثل هاتف بی نام و نشان برگو

عارف

ای عارف عاشق این غزل گو / کت عشق ز عاشقان گزیده ست

چو عارف را و عاشق را به هر ساعت بود عیدی / نباشد منتظر سالی که تا ایام عید آید

شهریار

آن شهریار اعظم بزمی نهاد خرم / شمع و شراب و شاهد امروز رایگانست

رسم نو بین که شهریار نهاد / قبله مان سوی شهر یار نهاد

آید هر دم رسول از طرف شهر یار / با فرح وصل دوست با قدح شهریار

یاران

بر پرده های دنیا بسیار رقص کردیم / چابک شوید یاران مر رقص آن جهان را

ای ابر خوش باران بیا وی مستی یاران بیا / وی شاه طراران بیا مستان سلامت می کنند

چه یاری یابد از یاران همدل / کسی کز جان شیرین گشت تنها

فرخ

آن شه فرخ رخ بی مثل را / آن مه دریادل جانانه را

برآمد زعفران فرخ نشان عاشقان بر رخ / بر او بخشود و گل گفت اه که این مسکین چه زار آمد

بگشا نقاب از رخ که رخ تو است فرخ / تو روا مبین که با تو ز پس نقاب گویم

کامیار

مرحبا ای جان باقی پادشاه کامیار / روح بخش هر قران و آفتاب هر دیار

اسم دیار هم در بیت بالا آمده است و مولوی در جای دیگر می فرماید:

ور ریاضت آیدت بی اختیار / سر بنه شکرانه ده ای کامیار

پس نکو گفت آن حکیم کامیار / که تو طفلی خانه پر نقش و نگار

بررسی کامل: اسم کامیار.

خسرو

ای خسرو مه وش بیا ای خوشتر از صد خوش بیا / ای آب و ای آتش بیا ای در و ای دریا بیا

من دوش گفتم عشق را ای خسرو عیار ما / سر درمکش منکر مشو تو برده ای دستار ما

دیدم آن شاه را آن شه آگاه را / گفتم این شاه کیست خسرو و سلطان کیست

بامداد

ز بامداد سعادت سه بوسه داد مرا / که بامداد عنایت خجسته باد مرا

از بامداد روی تو دیدن حیات ماست / امروز روی خوب تو یا رب چه دلرباست

پرده دل می زند زهره هم از بامداد / مژده که آن بوطرب داد طرب ها بداد

هر روز بامداد درآید یکی پری / بیرون کشد مرا که ز من جان کجا بری

دیار

گل از نسرین همی پرسد که چون بودی در این غربت / همی گوید خوشم زیرا خوشی ها زان دیار آمد

با نگار خویش باش و خوب خوب اندیش باش / از دو عالم بیش باش و در دیار خویش باش

بررسی کامل: اسم دیار.

کامران

تو ببخشا بر کسی کاندر جهان / شد حسود آفتاب کامران

هر زمانی که شدی تو کامران / آن دم خوش را کنار بام دان

جانشان بخش و ز خودشان هم مران / کام شیرین تو اند ای کامران

گردآورنده اشعار: احمدرضا سلیمی.

شعر های عاشقانه دیگر از مولوی

زیباترین شعرهای مولانا که می تونی به عشقت بگی! ❤️

  1. تو آن نوری که دوزخ را به آب خود بمیرانی / مرا در دل چنین سوزی و محروری روا داری
  2. در روز خوشی همه جهان یار تواند / یارِ شب غم نشان کسی کم دادست
  3. اندر دل من درون و بیرون همه او است /اندر تن من جان و رگ و خون همه اوست
  4. جان من و جان تو بسته ست به همدیگر / همرنگ شوم از تو گر خیر بود گر شر
  5. چون ترا دیدم محالم حال شد / جان من مستغرق اجلال شد
اسامی دخترانه در مولوی
اسم در اشعار مولانا

اسم شما هم در اشعار مولوی

نام شما هم در اشعار مولانا آمده است؟ اگر بله در قسمت نظرات بنویسید.

توجه: ابیات نوشته شده، نمونه هایی انتخابی از اشعار مولوی هستند. برای مثال ممکن است یک اسم بیش از دو بار در اشعار مولانا آمده باشد و ما فقط دو بیت را به عنوان نمونه اینجا قرار دادیم.

اسم دختر در اشعار مولانا

اسامی دختر در اشعار مولانا

از اصیل ترین نام های ایرانی، اسم های به کار رفته در کتب قدیمی، کتیبه ها، آثار باستانی و اشعار شعرای ایران باستان است. در پست های قبلی روی وبسایت مون، اسم های شاهنامه ای، اسم های دختر در اشعار حافظ و اسم های پسر در اشعار حافظ را قرار داده ایم. بسیاری از دوستان نمی دانستند اسمشان در اشعار حافظ، سعدی، فردوسی، مولانا و … آمده است و زمانی متوجه شدند، بسی خرسند گشتند.

اسم های دختر در شعرهای مولوی

بسیاری از نام های مرسوم در زبان فارسی و به طور کلی ایران زمین در اشعار مولانا آمده است. اشعار زیبا و عرفانی مولوی به بسیاری از زبان‌های دنیا ترجمه شده. البته همانطور که می دانید، مولانا در خارج از کشور بیشتر با نام رومی Rumi شناخته می شود. بد نیست بدانید، سروده‌های مولوی به عنوان “محبوب‌ترین” و “پرفروش‌ترین” کتاب شعر در ایالات متحدهٔ آمریکا شناخته می‌شود.

❤️ پس اگر نامتان در اشعار مولانا آمده است، بسیاری از مردم اهل ادب دنیا، اسم شما یا دستکم معنی آن را خوانده و یا به زبان آورده اند. در ادامه لیست اسامی دخترانه در اشعار مولانا را به همراه ابیات وی می بینید:

نام های دختر در آثار مولانا

آرزو

ای آرزوی آرزو آن پرده را بردار زو / من کس نمی دانم جز او مستان سلامت می کنند

و در شعر دیگر مولانا می فرماید:

بیست هزار آرزو بود مرا پیش از این / در هوسش خود نماند هیچ امانی مرا

شیرین

چه تلخ است و چه شیرین پر از مهر و پر از کین / زهی لذت نوشین زهی لقمه دندان

و در جای دیگر مولوی می فرماید:

ای چشم چمن می بین وی گوش سخن می چین / بگشای لب نوشین ای یار خوش افسانه

در این بیت اسم افسانه نیز آمده است.

شیدا

امروز در جمال تو خود لطف دیگرست / امروز هر چه عاشق شیدا کند سزاست

و در بیت دیگر اسم شیدا این چنین آمده است:

کز آتش حرص تو پردود شود جانم / یا عاشق شیدا شو یا از بر ما واشو

واله و شیدا دل من بی سر و بی پا دل من / وقت سحرها دل من رفته به هر جا دل من

در این بیت از مولانا اسم های سحر و واله نیز آمده اند.

ارغوان

لاله بشارت آرد مر بید و ارغوان را / تا سر هر نهالی از قعر بر سر آید .

همه نسرین و ارغوان و گلست / بر زمین شاهراه کشور ما

در ابیات بالا اسم های لاله و نسرین هم آمده است. در جای دیگر نیز مولوی می فرماید:

هزاران ارغوان را ارغوانم / سخن کشتی و معنی همچو دریا

پری

پری را چهره ای چون ارغوان است / بنالم کارغوان را ارغنونم

مینا

بت پرستانه تو را پای فرورفت به گل / تو چه دانی که بر این گنبد مینا چه خوشست

آن بحر مینا را بگو وان چشم بینا را بگو / وان طور سینا را بگو مستان سلامت می کنند

اسم پسرانه سینا نیز در بیت بالا از مولانا آمده است.

بررسی کامل: اسم مینا.

پرنیان

با خیال گلستانش خارزار / نرمتر از پرنیان آید همی

بررسی کامل: اسم پرنیان.

انیس

گاهی چو بوی گل مدد مغزها شوی / گاهی انیس دیده شوی گلستان شوی

این دهانش نکته گویان با جلیس / و آن دگر با حق به گفتار و انیس

نرگس

جان ها همه شب به عز و اقبال / در نرگس و یاسمن چریده ست

نسترن

یار خود را خواب دیدم ای برادر دوش من / بر کنار چشمه خفته در میان نسترن

بنفشه

باز بنفشه رسید جانب سوسن دوتا / باز گل لعل پوش می بدراند قبا

امروز بنفشه زار و لاله / از سنگ و کلوخ بردمیده ست

شبنم

از شبنم عشق خاک آدم گل شد / صد فتنه و شور در جهان حاصل شد

دل چو شبنم ما را به بحر بازرسان / که دم به دم ز غریبی دو صد زیان داریم

نیلوفر

بنفشه پیش نیلوفر درآمد که مبارک باد / که زردی رفت و خشکی رفت و عمر پایدار آمد

به گوش غنچه نیلوفر همی گوید که یا عبهر / باستیز عدو می خور که هنگام ستیز آمد

بررسی کامل: اسم نیلوفر.

سوسن

کو سوسن و کو نسترن کو سرو و لاله و یاسمن / کو سبزپوشان چمن کو ارغوان کو ارغوان .

اسم لاله و یاسمن نیز در بیت بالا هست. همانطور که می بینید، بسیاری از این نام های زیبای دخترانه در اشعار مولانا، اسم گل هستند.

صحرا

همه صحرا گل است و ارغوان است / بدان یک دم که در صحرا دمیدی

سوگند

سوگند به جان تو که جز دیدن رویت / گر ملک زمینست فسونست و فسانه ست

و در جای دیگر مولوی می فرماید:

همه سوگند بخورده که دگر دم نزنند / مست گشتند صبوحی سوی گفتار شدند

شهره

فتنه عشاق کند آن رخ چون روز تو را / شهره آفاق کند این دل شبگرد مرا

در شهر که دیدست چنین شهره بتی را / در بر که کشیدست سهیل و قمری را

آفاق

پرنور کرده از رخ آفاق آسمان را / بخشد بت نهانی هر پیر را جوانی

افسانه

یاد آن افسانه کردی عاقبت / عشق را بی خویش بردی در حرم

تا مقیم دل عشاق چو افسانه شویم / گر مریدی کند او ما به مرادی برسیم

نیکی

بی وجودان را چه نیکی یا بدی / خاک پای شمس تبریزی ببوس

خاصه نیکی کرد آن یار حمید / گفت بهر شاه مبذولست جان

چه گویم من مکافات تو ای جان / که نیکی تو را جانا خدا گفت

سحر

این حالت اگر باشد اغلب به سحر باشد / آن را که براندازد او بستر و بالین را

آخر بشنید آن مه آه سحر ما را / تا حشر دگر آمد امشب حشر ما را

بررسی کامل: اسم سحر.

نازنین

ین دانه های نازنین محبوس مانده در زمین / در گوش یک باران خوش موقوف یک باد صبا

ازنینی را رها کن با شهان نازنین / ناز گازر برنتابد آفتاب راستین

اسم پسرانه راستین نیز در بیت بالا از مولانا به چشم می خورد.

چون چنین نازنین به خانه ماست / وقت نازست ناز باید کرد

بررسی کامل: اسم نازنین.

نسیم

کی منتظر نسیم باشد / آن کس که سبکتر از نسیمست

چون نسیم کرمش بر دل خرسند گذشت / ذوق دشنام وی از شهد ثنا بیش آمد

ترانه

به ترانه های شیرین به بهانه های زرین / بکشید سوی خانه مه خوب خوش لقا را

باد بهار پویان آید ترانه گویان / خندان کند جهان را خیزان کند خزان را

اسم های بهار، خزان و اسم پسرانه پویان و جهان نیز در بیت بالا از مولوی به چشم می خورد.

بهار

آمده ام بهار خوش پیش تو ای درخت گل / تا که کنار گیرمت خوش خوش و می فشانمت

اسم بهار در ابیات بسیاری از اشعار شعرای ایرانی، از جمله مولانا آمده است، بهار در دیگر ابیات مولوی:

آن کز بهار زاد بمیرد گه خزان / گلزار عشق را مدد از نوبهار نیست

اگر دمی بنوازد مرا نگار چه باشد / گر این درخت بخندد از آن بهار چه باشد

اسم نگار هم در بیت بالا آمده است. اسم های بهاری را نیز ببینید.

ساحل

کز ساحل دریای جان آید بشارت دم به دم / من ترک فضل و فاضلی کردم به عشق از کاهلی

گر چه صدف ز ساحل قطره ربود و گم شد / در بحر جوید او را غواص کاشنا شد

همانطور که می بینید، بسیاری از این نام ها از جمله واژگان و اسامی برگرفته از طبیعت هستند.

نفس

دیگر نخواهم زد نفس این بیت را می گوی و بس / بگداخت جانم زین هوس ارفق بنا یا ربنا

ای طوطی عیسی نفس وی بلبل شیرین نوا / هین زهره را کالیوه کن زان نغمه های جان فزا

صبا

از سرو گویم یا چمن از لاله گویم یا سمن / از شمع گویم یا لگن یا رقص گل پیش صبا

مست شوند چشم ها از سکرات چشم او / رقص کنان درخت ها پیش لطافت صبا

ای بانگ و نوایت تر وز باد صبا خوشتر / ما را تو بری از سر تا روز مشین از پا

مگر از چهره او باد صبا پرده ربود / که هزاران قمر غیب درخشان شده است

بررسی کامل اسم صبا و سبا.

تمنا

گر دست نمی رسد به خورشید / از دور همی کنم تمنا

ای در دل من میل و تمنا همه تو / واندر سر من مایه سودا همه تو

مژده

نغمت آنکس که او مژده ی تو آورد / گر چه به خوابی بود به ز اغانی مرا

آب زنید راه را هین که نگار می رسد / مژده دهید باغ را بوی بهار می رسد

آمد ز گرد راه تو این عید و مژده داد / جانم دوید پیش و گرفته لگام عید …

ساغر

بی ساغر و پیاله درده میی چو لاله / تا گل سجود آرد سیمای روی ما را

اسم سیما هم در بیت بالا از مولوی آمده است.

تا روز ساغر می در گردش است و بخشش / تا روز گل به خلوت با سوسنست امشب

بر دست گرفته ساغر صهبا را / گفتم به خیالش که غلام اویی

گه چو صهبا بزم شادی می نهد / گه چو دریا درفشانی می کند

اسم های شادی و دریا نیز در این بیت از مولوی آمده اند.

نگار

آمد بهار خرم آمد نگار ما / چون صد هزار تنگ شکر در کنار ما

مست رود نگار من در بر و در کنار من / هیچ مگو که یار من باکرمست و باوفا

به مبارکی و شادی چو نگار من درآید / بنشین نظاره می کن تو عجایب خدا را

اسم شادی نیز در بیت بالا از مولوی آمده است. بررسی کامل: اسم نگار.

شادی

آوه که بدین قدر تو شادی / آخر تو به اصل اصل خویش آ

انصاف بده عوان نژادی / ما را کم نیست هیچ شادی

و در شعر دیگر مولوی می فرماید:

من از کجا غم و شادی این جهان ز کجا / من از کجا غم باران و ناودان ز کجا

اسم باران نیز در بیت بالا از شعر مولانا آمده است.

باران

ماییم چو کشت ای جان بررسته در این میدان / لب خشک و به جان جویان باران سحابی را

ای ابر خوش باران بیا وی مستی یاران بیا / وی شاه طراران بیا مستان سلامت می کنند

بررسی کامل: اسم باران.

جانان

مرا عهدیست با شادی، که شادی آن من باشد / مرا قولیست با جانان، که جانان جان من باشد

اسم جانان در شعر های دیگر مولانا:

چون ناز کند جانان اندر دل ما پنهان / بر جمله سلطانان صد ناز رسد ما را

شرم آرد جان و دل تا سجده آرد هوشیار / پیش چشم مست مخمور خوش جانان ما

بررسی کامل: اسم جانان.

غزل

ماه ازل روی او بیت و غزل بوی او / بوی بود قسم آنک محرم دیدار نیست

عید آمد ره جویان رقصان و غزل گویان / کان قیصر مه رویان زان قصر مشید آمد

ثریا

آنک عکس رخ او راه ثریا بزند / گر ره قافله عقل زند تا بزند

اختر ما نیست در دور قمر / لاجرم فوق ثریا می رویم

از حسن رویت و از لطف مویت / خواهد ثریا کامشب نخسپی

سبا

من چو هدهد بپریدم به هوا / تا رسیدم به در شهر سبا

قصه گویم از سبا مشتاق وار / چون صبا آمد به سوی لاله زار

فرشته

هم طرب سرشته ای هم طلب فرشته ای / هم عرصات گشته ای پر ز نبات و نیشکر

اسم نبات، که چند سالی است برای نامگذاری فرزند بیش از پیش انتخاب می شود نیز در بیت بالا آمده است.

آن جمالی که فرشته نبود محرم او / گر ندارد سر دیدار بشر می رسدش

کیمیا

دل چه شود چو دست دل گیرد دست دلبری / مس چه شود چو بشنود بانگ و صلای کیمیا

مولوی در ابیات دیگر می سراید:

چاه را چون قصر قیصر کرده ای / کیمیایی کیمیایی کیمیا

ای کیمیا ای کیمیا در من نگر زیرا که من / صد دیر را مسجد کنم صد دار را منبر کنم

بررسی کامل: اسم کیمیا.

اندیشه

کاهل و ناداشت بدم کام درآورد مرا / طوطی اندیشه او همچو شکر خورد مر

ی عشق طرب پیشه خوش گفت خوش اندیشه / بربای نقاب از رخ آن شاه نقابی را

خاموش که سرمستم بربست کسی دستم / اندیشه پریشان شد تا باد چنین بادا

شیرین

دل گفت حسن روی او وان نرگس جادوی او / وان سنبل ابروی او وان لعل شیرین ماجرا

کو بام غیر بام تو کو نام غیر نام تو / کو جام غیر جام تو ای ساقی شیرین ادا

تلخ از تو شیرین می شود کفر از تو چون دین می شود / خار از تو نسرین می شود چیزی بده درویش را

مروارید

رد او به از قبول دیگران / لعل و مروارید سنگش را مرید

دامن گردون پر از در است و مروارید و لعل / می دوانند جانب دریای تو دریای تو

لیلی

گه شکر آن مولی کند گه آه واویلی کند / گه خدمت لیلی کند گه مست و مجنون خدا

میان ابروی او خشم های دیرینه ست / گره در ابروی لیلی هلاک مجنونست

هرگز ندیدست آسمان هرگز نبوده در جهان / مانند تو لیلی جان مانند من مجنون خوش

دنیا

بر پرده های دنیا بسیار رقص کردیم / چابک شوید یاران مر رقص آن جهان را

بگذار فسانه های دنیا / بیزار شدیم ما از آن ها

زهره

ای مطرب صاحب دل در زیر مکن منزل / کان زهره به میزان شد تا باد چنین بادا

زیر هر گلبن نشسته ماه رویی زهره رخ / چنگ عشرت می نوازد از پی خاقان ما

صد زهره ز اسرار به آواز درآمد / کز ابر برآ ای مه تابان خرابات

اسم تابان نیز در بیت بالا آمده است.

دریا

به روی بحر خاشاکست اغانی / نیاید گوهری بر روی دریا

تنها به کناره های دریا / ای باد سلام ما بدو بر

هستی

پای تویی دست تویی هستی هر هست تویی / بلبل سرمست تویی جانب گلزار بیا …

چون در او هستی به بینی گویی آن من نیستم / دعوی او چون نبینی گوییش آنی چرا …

گیتی

شکفته گلبن جوزا برای عشرت تست / تو سر به گلخن گیتی چرا فرود آری

اسم گلبن نیز در بیت بالا آمده است. مولانا در جای دیگر می فرماید:

بهر طفل نو پدر تی تی کند / گرچه عقلش هندسه گیتی کند

پریان

 ز چشمه چشم پریان سر برآرند / چو ماه و زهره و خورشید و پروین

پروین

ندا آمد به جان از چرخ پروین / که بالا رو چو دردی پست منشین

سیمین

که ما را نردبان زرین و سیمین / نهد چون قصد ما بر بام یارست

 تو شوی از دست بینی عیش خود را بر کنار / چون بگیرد در بر سیمین کنارت ساقیا

زری

دل سیمین بری کز عشق رویش / ز حیرت گم کند زر هم زری را

 

رخشان

بازآمدی کف می زنی تا خانه ها ویران کنی / زیرا که در ویرانه ها خورشید رخشان می رسد

خورشید رخشان می رسد مست و خرامان می رسد / با گوی و چوگان می رسد سلطان میدانی است این

برخیز و صبوح را برنجان / ای روی تو آفتاب رخشان

نگین

مقیم همچو نگین شو به حلقه عشاق / که غیر حلقه عشاق جمله ممتحنند

بر یاد لبت لعل نگین می بوسم / آنم چو بدست نیست این می بوسم

فروغ

صفت چراغ داری چو به خانه شب درآیی / همه خانه نور گیرد ز فروغ روشنایی

این جا کسی است پنهان همچون خیال در دل / اما فروغ رویش ارکان من گرفته

صفت چراغ داری چو به خانه شب درآیی / همه خانه نور گیرد ز فروغ روشنایی

گردآورنده اشعار: احمدرضا سلیمی.

شعر های عاشقانه دیگر از مولوی

زیباترین شعرهای مولانا که می تونی به عشقت بگی! ❤️

  1. تو آن نوری که دوزخ را به آب خود بمیرانی / مرا در دل چنین سوزی و محروری روا داری
  2. در روز خوشی همه جهان یار تواند / یارِ شب غم نشان کسی کم دادست
  3. اندر دل من درون و بیرون همه او است /اندر تن من جان و رگ و خون همه اوست
  4. جان من و جان تو بسته ست به همدیگر / همرنگ شوم از تو گر خیر بود گر شر
  5. چون ترا دیدم محالم حال شد / جان من مستغرق اجلال شد
اسامی دخترانه در مولوی
اسم دختر در اشعار مولانا

اسم شما هم در اشعار مولوی

نام شما هم در اشعار مولانا آمده است؟ اگر بله در قسمت نظرات بنویسید.

توجه: ابیات نوشته شده، نمونه هایی انتخابی از اشعار مولوی هستند. برای مثال ممکن است بیش از دو بار در اشعار مولانا آمده باشد و ما فقط دو بیت را به عنوان نمونه اینجا قرار دادیم.