Boys name with N

نام پسر با ن

اسم پسر فارسی با حرف ن

اسم پسر ایرانی با ن Iranian boy name with N

در بین نام های پسرانه ایرانی اسم های شروع شونده با حرف ن که ریشه فارسی دارند تعداد زیادی ندارند. اما در این بین چند نام وجود دارند که همواره بسیار محبوب بوده و هستند. نام هایی مثل نیما و نوید که اوج محبوبیتشان در ایران دهه ۶۰ بوده اما همواره به دلیل آوا و معنای زیبا محبوب هستند. هم چنین اسم هایی هم هستند که در این ۵ سال اخیر بسیار بسیار محبوب تر برای انتخاب اسم پسر شده اند. اسم های مثل نویان و نیوان. که البته نویان ریشه ترکی دارد و نیوان اسم پسر فارسی است و هر دو از اسامی محبوب این روزها در ایران هستند.

نکته دیگر در مورد لیست اسم پسر با ن (و البته لیست نام های فارسی با سایر حروف)، این است که بسیاری از این اسامی از نام های پسرانه شاهنامه ای هستند. یعنی اسم های زیبای پارسی پسرانه که در کتاب شاهنامه آورده شده است و به نوعی نام شخصیت یا کارکتر تاریخی بوده اند. اسم های مثل نریمان، نستوه، نهل و غیره. زمانی که در معنی و تاریخچه این اسم ها دقیق تر می نگریم می فهمیم که واقعا زیباترین اسم ها هستند. نام هایی که عموما هم معنی زیبایی دارند، هم ریشه در تاریخ ایران دارند و هم یادآور شخصیت تاریخی در ایران باستان. در ادامه فهرست کامل اسامی فارسی با حرف ن قرار دارند. ضمنا لیست اسامی با حرف نون که ریشه های کردی، ترکی، لری و غیره دارند نیز از طریق لینک پایین همین صفحه در دسترس است.

لیست کامل اسم پسر فارسی با حرف نون

اسم های پسرانه که با حرف ن شروع می شوند

۴۵ اسم پسرانه فارسی با حرف ن با معنی دقیق را در ادامه می بینید که همگی ریشه پارسی دارند:

ردیف اسم فارسی معنای نام
۱ نادین  در جریان، پویا و پرتحرک، الهه رودخانه، جاری.
۲ نامدار   مشهور، معروف، صاحب نام، دارای آوازه و شهرت بسیار.
۳ نامور   نام آور، مشهور.
۴ نامی   منسوب به نام، معروف، مشهور.
۵ نبرزین   اسم فرماندار گرگان در دوره داریوش پادشاه هخامنشی.
۶ نرداگشسپ   از شخصیت های شاهنامه فردوسی، نام سرداری از سپاهیان بهرام چوبین.
۷ نرسی   اسم یکی از شخصیتهای شاهنامه، همچنین نام یکی از پادشاهان ساسانی، فرشته وحی در اوستا، هم چنین نام پسر شاپور نوه اردشیر بابکان.
۸ نریمان   اسم پدر سام، جد رستم پهلوان شاهنامه فردوسی، به معنی پهلوان، دلیر.
۹ نستار   از شخصیتهای شاهنامه است، نام چوپان قیصر روم در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی.
۱۰ نستود  نستور،‏ اسم از شخصیت های شاهنامه فردوسی، نام پسر زریر پسر گشتاسپ پادشاه کیانی.
۱۱ نستور   از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر زریر پسر گشتاسپ پادشاه کیانی.
۱۲ نستوه   خستگی ناپذیر، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از پسران گودرز پادشاه اشکانی و نیز اسم یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی.
۱۳ نستهین/ نستیهن/ نستهن   از شخصیت های شاهنامه، نام پیران ویسه در زمان افراسیاب تورانی. نستیهن: = نستهن، برادر پیران ویسه (وزیر افراسیاب) است که در جنگ دوازده رخ به دست بیجن کشته شد.
۱۴ نشواد   نام پهلوان تورانی اسم شاهنامه ای
۱۵ نواب  عنوانی که به شاهزادگان دوره صفوی و قاجار داده می شد، روحانی، فعال سیاسی و رهبر جمعیت فدائیان اسلام که در سال هزار و سیصد و سی و چهار دستگیر و اعدام شد. بهتر است که این اسم به عنوان نامی عربی (چون ریشه عربی دارد) ذکر شود.
۱۶ نوتاش   همیشه، دایم.
۱۷ نوذر   از شخصیت های شاهنامه، نام فرزند منوچهر پادشاه پیشدادی و جانشین او.
۱۸ نوراهان   نورهان، تحفه، سوغات، ارمغان.
۱۹ نوروز   روز نو و تازه، بزرگترین جشن ملی اقوام ایرانی که از نخستین لحظات سال نو آغاز می شود، نام یکی از لحن های قدیم موسیقی ایرانی. نوروز از دید سازمان ملل.
۲۰ نورهان   تحفه، سوغات، ارمغان.
۲۱ نوش آذر   آتش جاوید، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گشتاسپ پادشاه کیانی و نیز نام یکی از پسران اسفندیار.
۲۲ نوشاب   آب گوارا، آب زندگی، شربت مطبوع، آب حیات
۲۳ نوشیار   یار شیرین چون عسل، یار بی مرگ، نام پسرعموی گرشاسپ در گرشاسپ نامه.
۲۴ نوید   مژده، خبرخوش، بشارت.
۲۵ نوین   تازه، جدید.
۲۶ نهاد  سرشت، اساس، ضمیر دل، طبیعت، بنیاد، قاعده، مقام و جایگاه.
۲۷ نهل   از شخصیت های شاهنامه، نام دلاوری تورانی در سپاه افراسیاب تورانی. اسامی شاهنامه ای را ببینید.
۲۸ نیاتور  نیاطوس، از شخصیتهای شاهنامه، نام برادر قیصر روم از یاران سپاه خسروپرویز پادشاه ساسانی.
۲۹ نیاسان  پسری که پا جای پای اجدادش می گذارد.
۳۰ نیاسان  شبیه به نیاکان، مانند پدران، پسری که شبیه اجداد و نیاکان خود است.
۳۱ نیاطوس  نیاتور، از شخصیت های شاهنامه، نام برادر قیصر روم از یاران سپاه خسروپرویز پادشاه ساسانی.
۳۲ نیاک  پسری که خلق و خوی او مانند اجداد و نیاکانش است.
۳۳ نیاوش  پسری که شبیه اجداد و نیاکان خود است، مرکب از نیا و پسوند مشابهت، همچنین یکی از توابع سردشت مهاباد. “نیا” ب معنی اجداد است و “وش” پسوند شباهت.
۳۴ نیاوند  از نسل نیاکان، ادامه نسل اجداد.
۳۵ نیشام   نام فرشته نگهبان آذرخش.
۳۶ نیک   خوب، نیکو، آدم خوب، شخص صالح اسم پسر
۳۷ نیک رای  دارای اندیشه نیک مرکب از نیک و رأی
۳۸ نیکان   منسوب به نیک. بررسی دقیقتر اسم نیکان.
۳۹ نیما   نام آور و نامور، علی اسفندیاری متخلص به نیما یوشیج شاعر معروف ایرانی قرن چهاردهم، همچنین اسم مازندرانی پسرانه به معنی کمان؛ (معنی کامل اسم نیما)
۴۰ نیو   دلیر، شجاع.
۴۱ نیوان  مرد دلیر، شجاع پهلوان.
۴۲ نیوتش  با کسی یکی شدن، همراهی و مجامعت، بر وزن پیشکش.
۴۳ نیوتیش  نیوتش، با کسی یکی شدن، همراهی و مجامعت (هر سه حرف اول ساکن هستند، بر وزن دیو).
۴۴ نیوزاد   (بر وزن دیو) به معنی پهلوان زاده.
۴۵ نیوزار   از شخصیتهای شاهنامه، اسم پسر گشتاسپ پادشاه کیانی.
www.NameFarsi.com

Iranian boy name

اسم پسر ایرانی با ن

اسم با ن
اسم پسر با ن نام پسرانه با حرف ن

نظرسنجی اسم پسر با ن

از بین نام های بالا کدام اسم را بیشتر می پسندید؟ کدام اسم را دوست دارید اما در لیست بالا نیست؟ در قسمت نظرات اسم انتخابی خود را بنویسید. هم چنین منتخب اسم با ن که شامل اسم های پسر و دختر با حرف نون هست را نیز ببینید.

Boy name with Sh

نام پسر با ش

اسم پسر فارسی با حرف ش

شامل اسم های پسرانه زیبای پارسی با حرف شین

Boys Name with Sh
اسم پسر با ش شروع شود

اسامی پسرانه با ش

اسم های پارسی پسرانه که با ش شروع می شوند. اسامی پسر زیبایی در زبان ما هستند که با حرف شین آغاز می شوند، نام هایی چون شروین، شهرام، شاهرخ، شهیار و شهریار که اسامی شناخته شده تری هستند. در این بین خیلی از اسم های با ش با پیشوند شه یا شاه شروع می شوند و معنا و مفهوم پادشاه (مجازا باشکوه و قدرتمند) را دارند. ضمنا می توانید اسامی با مفهوم شاه را نیز ببینید.

لیست نام های پسرانه با حرف شین

در ادامه فهرست کامل اسامی فارسی پسر با ش را به همراه معنی می بینید:

ردیف نام فارسی  معنی اسم
۱ شابرزین   = شاه برزین
۲ شابهار   نام دشتی است که در نواحی شهر کابل واقع شده است.
۳ شاپور   شاپور معادل شاه پور است. به معنی پسر شاه، شاهزاده، از شخصیت های شاهنامه فردوسی و نیز اسم دلاوری گرانمایه و بارسالار فریدون پادشاه پیشدادی، همچنین نام چند تن از پادشاهان و پهلوانان ایرانی در شاهنامه، اسم پسر فارسی.
۴ شادان برزین   اسم دانشمندی از اهالی توس. در حال حاضر اسم شادان، به تنهایی به عنوان اسم دختر مورد تایید ثبت احوال کشور است.
۵ شادان هرمز   مرکب از شادان (به معنی شاد) + هرمز (اهورامزدا یا خدا)؛ الهه شادی.
۶ شادبه   بهترین شادی
۷ شادتگین   شاد (فارسی) + تگین (ترکی) به معنی پهلوان = پهلوان شاد، اسم یکی از امیران دربار خوارزمشاه. در واقع باید چنین نامی را ترکی دانست تا فارسی.
۸ شادکان   کامیاب، خوشحال، شادمان، کامروا، نام برادر فریدون پادشاه پیشدادی بنا به روایتی.
۹ شادمان   خوشحال، مسرور، نام برادر شیرویه، اسم پسر خسروپرویز پادشاه ساسانی.
۱۰ شادیار   شاد و خوشحال.
۱۱ شارویه   شیرویه.
۱۲ شاور   شاپور، شاه پور، پسر شاه، شاهزاده، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری گرانمایه و بارسالار فریدون پادشاه پیشدادی، همچنین اسم چندتن از پادشاهان و پهلوانان ایرانی در شاهنامه.
۱۳ شاوران   از شخصیت های شاهنامه، نام پدر زنگه پهلوان ایرانی در دوره کیکاووس پادشاه کیانی.
۱۴ شاوگ   نام پادشاه کوشان در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی.
۱۵ شاه برزین   اسم شخصی در وندیدا (بخشی از اوستا).
۱۶ شاه بهرام   نام بهرام گور پادشاه ساسانی و همچنین پادشاه کشمیر.
۱۷ شاه پر   شهپر.
۱۸ شاه سرور   نام پسر شاه سرو پادشاه کشمیر.
۱۹ شاه موبد   شوهر ویس در منظومه ویس و رامین.
۲۰ شاهباز   شهباز، باز سفید رنگ.
۲۱ شاهپور   شاپور، پسر شاه، شاهزاده، نام چند تن از شاهان ساسانی.
۲۲ شاهدیس   مانند شاه
۲۳ شاهرخ   آن که چهره ای با هیبت و شکوه چون شاه دارد، نام پسر امیر تیمور پادشاه تیموری.
۲۴ شاهروز   نام پسر شاه بهرام پادشاه کشمیر.
۲۵ شاهسار   نام یکی از شاعران دربار سامانیان.
۲۶ شاهفور   شاپور.
۲۷ شاهقلی   شاه (فارسی) + قلی (ترکی) غلام شاه، نام نقاش معروف ایرانی در زمان صفویه.
۲۸ شاهک   شاه کوچک، از شخصیت های شاهنامه فردوسی، اسم یکی از بزرگان و مشاوران دربار هرمز پادشاه ساسانی.
۲۹ شاهکار   کار شاهانه، برجسته، ممتاز.
۳۰ شاهو   آن که چون شاه بزرگ و شکوهمند است، اسم یکی از رشته کوه‌های مهم در منطقه کردستان ایران نیز هست.
۳۱ شاهوش   آن که چون شاه بزرگ و شکوهمند است.
۳۲ شاهوی   از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هفتواد یکی از پهلوانان دوران اردشیر بابکان پادشاه ساسانی، نام یکی از راویان شاهنامه.
۳۳ شاهویه   نام در برزویه دانشمند ایرانی، مترجم کلیله و دمنه.
۳۴ شاهیار  یار سلطان، ملازم شاه.
۳۵ شاهین   نام پرنده شکاری.
۳۶ شایان   سزاوار، شایسته، ممکن، مقدور، نام زیبای فارسی.
۳۷ شایگان  مرد بزرگ، شایسته و شایان.
۳۸ شایورد   شادورد.
۳۹ شبان   چوپان، گله بان.
۴۰ شباویز   مرغ حق.
۴۱ شراکیم   نام یکی از سپهبدان مازندران.
۴۲ شروان   نام سرزمینی در جنوب شرقی قفقاز.
۴۳ شروین  در بعضی منابع از شروین به عنوان مخفف نام انوشیروان نام برده شده‌ است، همچنین شروین اسم تعدادی از شاهان در تبرستان (طبرستان) بوده‌ است. شروین به معنای کسی است که همه او را دوست دارند (معشوق مردمان) و همچنین به معنی همیشه پایدار، یکی از سرداران معاصر شاپورذوالاکتاف ساسانی؛ بررسی کامل اسم: شروین.
۴۳ شعیا  اشعیا، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل که نسبش به سلیمان نبی می رسد.
۴۴ شغاد   از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر زال و برادر رستم پهلوان شاهنامه که رستم را با حیله و نیرنگ به قتل رساند.
۴۵ شفروه   نام یکی از خاندانهای مشهور اصفهان
۴۶ شکیب   تحمل، بردباری، آرام و صبر
۴۷ شماخ   از شخصیتهای شاهنامه، نام شاه سوریان و از دلاوران ایران در زمان کیخسرو پادشاه کیانی.
۴۸ شماساس   از شخصیت های شاهنامه، نام سالاری بزرگ و برگزیده در سپاه توران زمان افراسیاب پادشاه تورانی.
۴۹ شمیران   از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی و جزو سپاه پیران ویسه در زمان افراسیاب تورانی.
۵۰ شنتیا  فاتح پیروز از القاب حضرت علی.
۵۱ شنطوس  از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در درگاه خسروپرویز پادشاه ساسانی.
۵۲ شنگان   از شخصیت های شاهنامه و از بزرگان ایرانی در زمان یزگرد پادشاه ساسانی.
۵۳ شنگل   شوخ، از شخصیتهای شاهنامه، نام شاه هند و جزو سپاهیان افراسیاب تورانی.
۵۴ شه موبد  شاه موبد.
۵۵ شهباز   = شاه باز، نوعی باز سفید رنگ و شکاری.
۵۶ شهبال   بزرگترین پر پرنده. بزرگ بال. شاه پر.
۵۷ شهبان   برادر زرین ملک در داستان ملک بهمن. به معنی محافظ شاه است. ترکیب شه به معنی شاه و پادشاه + بان که پسوند نگهبانی و حفاظت است.
۵۸ شهبد  شهبد (به ضم ب) مرکب از شه (شاه) + بد (صاحب، خداوند). ترکیب مرخم و به معنای شاه بزرگ و صاحب اختیار است. ضمنا بد را می توان پسوند محافظ و به معنی مسئول و نگهبان نیز دانست. پس شهبد یعنی نگهبان شاه و به مجاز معنی بلند مرتبه می دهد. بررسی کامل اسم: شهبد.
۵۹ شهداد   داده شاه، نام بخشی از شهرستان کرمان، نام رودی در کرمان نیز هست. اگر واژه “داد” را معادل عدل (عدالت) بدانید، شهداد را می توان شاه عدالت و انصاف و شاه عادل نیز معنی کرد.
۶۰ شهرآزاد   اسم یکی از پادشاهان ساسانی.
۶۱ شهرآگیم   حاکم شهر، نام یکی از سپهسالاران مازندران.
۶۲ شهراد   شاه بخشنده. بررسی کامل اسم: شهراد.
۶۳ شهرام   شاه شاد و خوشحال. معانی مطيع شاه، رام شاه و هم چنین آرام شاه، موجب آرامش شاه نیز برایش آمده است. تعبیر پادشاه آرام و صلحجو نیز شاید درست باشد.
۶۴ شهران   از شخصیتهای شاهنامه، اسم یکی از خردمندان ایرانی در زمان یزدگرد پادشاه ساسانی.
۶۵ شهربان   حاکم شهر. محافظ شهر.
۶۶ شهرتاش   شهر (فارسی) + تاش (ترکی) همسایه و همشهری.
۶۷ شهرخ  = شاهرخ، شاه منظر، کسی که رخساری همچون شاه دارد.
۶۸ شهرخواست   نام روستایی در نزدیکی شیراز، نام یکی از سرداران طبرستان.
۶۹ شهرداد   نام قدیم شهر اهواز؛ (شهر + داد = داده، آفریده)، زاده‌ شهر، شهری.
۷۰
۷۱ شهرسپ   از شخصیت های شاهنامه، نام وزیر طهمورث که مردی دانا و پارسا بود و شاه را به نیکی راهنمایی می کرد.
۷۲ شهرگان   شهری، اهل شهر
۷۳ شهرگیر   فاتح شهر، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی و سالار اردشیر بابکان پادشاه ساسانی.
۷۴ شهرو   آن که چهره ای چون چهره شاه دارد ، نام یکی از اعیان ایرانی در زمان یزگرد پادشاه ساسانی؛ در حال حاضر در ثبت احوال اسم دختر است.
۷۵ شهروان   شهربان، نگهبان شهر
۷۶ شهرود   نهر و رودخانه بزرگ، نام سازی
۷۷ شهروز   شاه روزگار یا داری بخت و روز شاه، نام سازی، نام شهری که خسروپرویز پادشاه ساسانی بنا کرد، به معنی روز شاهان نیز هست.
۷۸ شهروین   شهنام ، از نامهای باستانی
۷۹ شهریار   پادشاه، شاه، فرمانروا، حاکم، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از چهار پسر شیرین و خسروپرویز پادشاه ساسانی
۸۰ شهرین   نام یکی از نجبای ایرانی در زمان ساسانیان
۸۱ شهریور   نام ماه ششم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان آتش، نام روز چهارم از هر ماه شمسی در ایران قدیم
۸۲ شهسان  مانند شاه ، شاهوار ، دارای جلال و شکوه شاهانه
۸۳ شهفور   شه (فارسی) + فور (معرب پور)، شاهپور پسر شاه، شاهزاده.
۸۴ شهمردان   نام پسر ابولخیر، اخترشناس و ریاضیدان ایرانی.
۸۵ شهمیر  مخفف شهمیرزاد شهری در استان سمنان، مرکب از شه مخفف شاه بعلاوه میر مخفف امیر ، سلطان و فرمانروا
۸۶ شهنام   دارای نام شاهانه
۸۷ شهنوش   مرکب از شه (شاه) + نوش (یاد، جاویدان، عسل)؛ به معنی شاه جاویدان.
۸۸ شهیاد   مرکب از شه (شاد) + یاد (خاطره)
۸۹ شهیار   یاور و کمک کننده شاه، نام یکی از دانشمند زرتشتی در قرن یازدهم یزگردی.
۹۰ شیانا  پاداش دهنده جزا دهنده مرکب از شیان (جزا و پاداش) + الف فاعلی. به دلیل اینکه به الف ختم می شود، به عنوان اسم دختر بیشتر بین عموم و خارج از کشور پذیرفته می شود.
۹۱ شیداب   نام حکیمی که خاک را خدا می دانست، برساخته فرقه آذرکیوان است.
۹۲ شیدرنگ   نام پهلوانی دانشمند و فاضل، برساخته فرقه آذرکیوان است
۹۳ شیدسب   از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گشتاسپ پادشاه کیانی
۹۴ شیدوش   از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری جنگاور در دربار فریدون پادشاه پیشدادی، نیز نام پسر گودرز پهلوان ایرانی
۹۵ شیرآزاد   از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در زمان رستم هرمزان سردار ساسانی.
۹۶ شیراک   نام پدر هرمزد، کنده‌کار کتیبه کعبه زرتشت
۹۷ شیران   از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دلاوران ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی
۹۸ شیرخون   از شخصیتهای شاهنامه، نام مرد زابلی و راهنمای بهمن پسر اسفندیار تورانی به شکارگاه رستم پهلوان شاهنامه.
۹۹ شیرزاد   زاده شیر، شجاع، طبق بعضی از نسخه های شاهنامه نام جارچی انوشیروان پادشاه ساسانی، اسم زیبای پسرانه
۱۰۰ شیرزیل   از شخصیت های شاهنامه فردوسی است، نام پهلوانی ایرانی در زمان خسرو پرویز پادشاه ساسانی.
۱۰۱ شیرو   از شخصیت های شاهنامه و بنا به بعضی از نسخه های شاهنامه، نام یکی از پسران گشتاسپ پادشاه کیانی، پهلوان معاصر با گشتاسب، نام سردار فریدون.
۱۰۳ شیرویه   شکوهمند و صاحب شأن و شوکت، شجاع و دلیر، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام پسر خسروپرویز پادشاه ساسانی.
۱۰۴ شیوه  راه، روش
www.NameFarsi.com

Iranian boy name

اسم پسر ایرانی با ش

زیباترین اسم های پسرانه با حرف ش به نظر شما کدام اسم ها هستند؟
در قسمت نظرات دیدگاه خود را بنویسید.

نام پسر با ش

اسم پسرانه با ش

Boy name with R

نام پسر با ر

اسم پسر فارسی با حرف ر

لیست کامل اسم پسر با ر به همراه معنی و توضیح کامل

اسم پسر با ر
اسم پسرانه با ر

فهرست اسامی پسرانه با ر که ریشه فارسی دارند یعنی اسم ایرانی اصیل محسوب می شوند.

ردیف نام فارسی  معنی اسم
۱ راتین   رادترین، بسیار جوانمرد، هم چنین اسم یکی از سرداران اردشیر دوم پادشاه ساسانی.
۲ راد   اسم پسر به معنی جوانمرد، سخاوتمند، بخشنده، بزرگمنش، خردمند، دانا.
۳ رادان  مرکب از راد به معنی جوانمرد + پسوند نسبت، کسی که منسوب به جوانمردی است، همچنین یکی از توابع اصفهان.
۴ رادبرزین   از شخصیت های شاهنامه فردوسی،  اسم فرماندار زابلستان در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی.
۵ رادبه   مرکب از راد (بخشنده یا خردمند) + به (خوبتر، بهتر). به نوعی معادل اسم بهراد است.
۶ رادفرخ   از شخصیت های شاهنامه، نام آخورسالار هرمز پادشاه ساسانی.
۷ رادمان   دارمان، از شخصیتهای شاهنامه، اسم یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی. از اسم های پسرانه شاهنامه ای.
۸ رادمهر   مرکب از راد (بخشنده) + مهر (خورشید)، نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی. بررسی کامل: اسم رادمهر.
۹ رادنوش   مرکب از راد (جوانمرد، بخشنده) + نوش (نیوشنده). نوش معنی جاوید و جاودان هم میدهد. پس رادنوش را می توان جوانمرد جاوید یا بخشنده جاودان معنی کرد.
۱۰ رادوین  جوانمرد. بررسی کامل: اسم رادوین.
۱۱ رادین   بخشنده، جوانمرد. بررسی کامل: اسم رادین.
۱۲ راشا   راه عبور، راه شادی هم در برخی منابع معنی شده است. هم چنین راشا یعنی منسوب به راش؛ به مجاز یعنی سرسبز، خرّم و با طراوت؛ راش = گياهي درختي + ا (پسوند نسبت). توجه کنید که اسم راشا در حال حاضر فقط به عنوان اسم دختر مورد تایید ثبت احوال کشور است.
۱۳ رام   از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران بهرام چوبین.
۱۴ رام برزین   از شخصیت های شاهنامه، اسم یکی از بزرگان و مشاوران درگاه خسروپرویز پادشاه ساسانی.
۱۵ رامان   نام وزیر کیقباد پادشاه کیانی. از نظر ترکیب واژه اگر رامان را مرکب از رام (آرام) و پسوند نسبت تعبیر کنیم، معنی آرام و متین برای این نام قابل برداشت هست. ضمنا رامان در لغت نامه دهخدا نسخه چاپی این چنین معنی شده است: نام یکی از خدایان سرزمین بابل. نام ناحیه ای است از بلاد فرس در اهواز. بررسی کامل: اسم رامان.
۱۶ رامبد   اسم پسرانه به معنی نگهبان و پاسدار آرام. مرکب از رام و بد. بررسی کامل: اسم رامبد.
۱۷ رامشاد   مرکب از رام (آرام یا مطیع) + شاد (خوشحال)، آنکه شخصیتی آرام و شاد دارد.
۱۸ رامی   رامتین اسم پسر ایرانی
۱۹ رامیاد   زامیاد، نام روز بیست و هشتم از هر ماه شمسی در قدیم.
۲۰ رامیار   از نظر ترکیب واژه می توان اسم رامیار را یار آرام معنی شود. رمه یار چوپان، شبان. بررسی کامل: اسم رامیار.
۲۱ رامین   عاشق ویس در منظومه ویس و رامین. رامین معانی متعددی از جمله آرام و شادمان دارد. بررسی کامل: اسم رامین.
۲۲ رایان  اندیشمند، فکر کننده، فکور، مرکب از راه (فکر و اندیشه) + پسوند فاعلی؛ هم چنین ذکر شده است: از واژه اوستایی (Raonat/رینت)؛ این اسم یک اسم بین المللی است و در کشورهای مختلف برای نامگذاری پسر این نام را انتخاب می کنند. رایان در زبان سانسکریت به معنی شاهزادهٔ کوچک است، در هند قدیم به معنای دارای قدرت و در خاورمیانه قدیم به مردان “رایان” میشد. رایان Rian یا Ryan در زبان انگلیسی و ایرلندی به معنی شاه کوچولو میدهد. بررسی کامل: اسم رایان را نیز ببینید و نظر دهید.
۲۳ رایبد  به ضم ب، به معنی حکیم، دانا، دانشمند، خداوندگار خرد، مرکب از رای (به معنای دانش و خرد) + بد (پسوند ملکیت).
۲۴ رایین   نام سردار اردشیر دوم پادشاه ساسانی.
۲۵ راهبان  راهنما. اسم رهبان نیز به معنی محافظ راه، نگهبان راه. راهنما، اگر رُهبان (عربی) باشد به معنی آن که در ترس از خدا مبالغه كند، زاهد، پارسا.
۲۶ رزمان   نام یکی از سرداران دیلمیان.
۲۸ رسا  به صدای واضح که به راحتی قابل شنیدن است (به گوش می رسد) گفته می شود، موزون و بلند، هم چنین به معنی آنچه به راحتی قابل درک است، ونیز به معنی توانا در رسیدن ‏به هدف یا رسیدن به جایی، بلیغ، واضح، کنایه از شخص رشید و خوش قد و قامت نیز هست.
۲۹ رستار   نجات یافته، رها شده.
۳۰ رستم   در زبان قدیم ایرانی مرکب از رس (بالش، نمو) + تهم (دلیر، پهلوان)، نام پهلوان اسطوره ای شاهنامه فردوسی. درباره رستم بیشتر بدانید: اسم رستم.
۳۱ رستهم  = رستم، در زبان قدیم ایرانی مرکب از رس (بالش، نمو) + تهم (دلیر،دلاور، پهلوان)، نام پهلوان شاهنامه.
۳۲ رشنواد   از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی در زمان همای مادر داراب و شناسنده داراب و به حکومت رساننده او.
۳۳ رغمان   از شخصیت های شاهنامه فردوسی است و نیز اسم یکی از سرداران ایرانی در زمان هرمز پادشاه ساسانی.
۳۴ رکسار  پهلوان، قدرتمند، نام یکی از پهلوانان افسانه ای ایران باستان و نام افسانه ای به همین نام.
۳۵ رمیار   رامیار.
۳۶ روزبه   به معنی بهروز، خوشبخت، از شخصیت های شاهنامه، نام موبد بهرام گور پادشاه ساسانی، نام اصلی سلمان فارسی از یاران معروف پیامبر (ص)، نام اصلی ابن مقفع دانشمند معروف ایرانی قرن دوم.
۳۷ روزبهان   نام عارف بزرگ قرن ششم، ابونصر بقلی شیرازی معروف به شیخ شطاح.
۳۸ روزک   روز کوتاه، لقب یکی از پسران شاه عباس پادشاه صفوی.
۳۹ روزمهر   اسم پسرانه به معنی خورشید روز، درخشان.
۴۰ روشاک   نام یکی از سرداران ایرانی در جنگ اسکندر مقدونی.
۴۱ روماک   در گویش مازندران راست و منظم.
۴۲ روهام  نام یکی از پهلوانان ایرانی در شاهنامه فردوسی. معادل اسم رهام، در پایین توضیحات را ببینید.
۴۳ روهان  نیک سیرت و پارسا، زاهدان دین زرتشت را گویند، مرکب از روه به معنای (سیرت نیک) + پسوند نسبت. بررسی کامل: اسم روهان.
۴۴ رهام   از شخصیت های شاهنامه، نام پسر گودرز پهلوان ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی. بررسی کاملتر: اسم رهام.
۴۵ رهان   نام یکی از سرداران پارسی در جنگهای باختر.
۴۶ رهی   غلام، بنده.
۴۷ ریو   ریونیز، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی و داماد طوس سپهسالار ایران.
۴۸ ریونیز   = ریو، از شخصیتهای شاهنامه، اسم دلاوری ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی و داماد طوس سپهسالار ایران.
www.NameFarsi.com

رامند هم اسم فارسی پسرانه است و نام نوایی و لحنی در موسیقی ایرانی. از روستاهای خارج از محوطه ی بخارا در عهد رودکی. یکی از بخش های شهرستان بوئین زهرا در استان قزوین.

اسم پسر ایرانی با ر

کدام اسم پسر در لیست بالا را بیشتر می پسندید؟ در قسمت نظرات دیدگاه خود را بنویسید.

منابع

  1. وبلاگ نام فارسی، نوشته دکتر نیکزاد، مقاله ۴۶٫
  2. لغت نامه دهخدا.
  3. tandfonline.com/doi
  4. fa.wikipedia.org/wiki
Boy name with D

نام پسر با د

اسم پسر فارسی با حرف د

لیست کامل نام های پسرانه که با حرف دال شروع می شوند

مجموعه اسم های پسر فارسی با د را در ابتدا (در این صفحه) ببینید و حتما در صفحه بعدی سایر اسامی پسرانه با حرف د که نام های ایرانی با ریشه های (ترکی، کردی، لری و …) هستند را ببینید. اسم های پسرانه زیادی در فرهنگ و زبان ما ایرانیان رایج هستند که با حرف د شروع می شوند. از اصیل ترین و زیباترین نام های ایرانی پسر با حرف د، اسم داریوش و کهن تر از آن اسم دیاکو هست. در ادامه اسامی فارسی با حرف دال و سپس سایر نام ها قرار دارند.

Boys name with D
اسم پسر با د

اسم پسر با د Boy name with D

در ادامه فهرست کامل اسامی پسرانه فارسی با د به همراه معنی دقیقشان را ببینید:

ردیف نام فارسی  معنی اسم
۱ داتام   نام یکی از فرماندهان پارسی کاپادوکیه.
۲ داتیس   اسم یکی از سرداران داریوش پادشاه هخامنشی بوده است.
۳ دادار   خالق، عادل، دادگر.
۴ دادبرزین   نام یکی از سرداران بهرام گور پادشاه ساسانی، از شخصیت های شاهنامه فردوسی.
۵ دادبه   آفریده بهتر، اسم پدر ابن مقفع نویسنده نامدار قرن دوم.
۶ دادفر   مرکب از داد (عدل) + فر (شکوه، جلال).
۷ دادفرخ   مرکب از داد (عدل) + فرخ (فرخنده، مبارک)، نام یکی از قاضیان در زمان ساسانیان.
۸ دادفروز   فروزنده عدل و داد، عادل.
۹ دادفرین   نام یکی از سرداران زمان اسکندر مقدونی.
۱۰ دادمهر   داده خورشید، و نیز به معنی “عدالت دوست” نیز آمده است، نام یکی از پادشاهان طبرستان که هم زمان با بنی امیه بوده است. شاید بتوان اسم دادمهر را مناسب ترین نام برای ماه مهر ماه دانست به خصوص پسر متولد مهر :)
۱۱ دادهرمز   داده هرمز، خداداد، نام موبدی در زمان ساسانیان.
۱۲ دارا   دارنده، صورت دیگری از داراب و داریوش، نام پادشاه کیانی در شاهنامه و منظومه نظامی، آنکه صاحب دارایی بسیار است.
۱۳ داراب   از شخصیتهای شاهنامه، اسم پسر بهمن پادشاه کیانی و همای چهرزاد.
۱۴ داران   عربی دنیا و آخرت
۱۵ دارمان   از شخصیت های شاهنامه فردوسی، و هم چنین اسم یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی.
۱۶ دارنوش   نام یکی از وزیران بخت نصر.
۱۷ داریا   دارا، دارنده، از نام هایی که در اوستا آمده ‌است. اوستا کتاب مقدس زردشتیان است.
۱۸ داریاو   نام یکی از شهریاران پارس در زمان سلوکیان.
۱۹ دارینوش   اسم یکی از پادشاهان کیانی، ظاهراً محرف داریوش است. یعنی از نظر معنایی معادل اسم داریوش می باشد که در پایین معنی شده است. اما اگر آن را ترکیب دارا + نوش دانست، معنی دارینوش می شود دارای جاویدان.
۲۰ داریو   نام پادشاهی پیش از ساسانیان.
۲۱ داریوش  مرکب از دارا + وهو (نیکی): دارنده نیکی، نگهبان نیکی، آنکه خلق و خوی نیک دارد، فرزند ویشتاسب از شاهان بزرگ هخامنشی و هم چنین اسم چندتن از پادشاهان هخامنشی.
۲۲ داشاب   هدیه.
۲۳ داشاد   = داشاب، هدیه.
۲۴ دامور   آواز نرم و لطیف.
۲۵ دامون   نام اصیل ایرانی به معنای جایی که هرگز آفتاب ندیده، انبوه از جنگل، در گویش مازندران دامنه جنگل را گویند. توضیح بیشتر: اسم دامون.
۲۶ دانا   عاقل، خردمند
۲۷ دانش   مجموعه اطلاعات یا آگاهی هایی که از طریق آموختن، علم، تجربه، یا مطالعه به دست می آید، معرفت.
۲۸ دانوش   نام کسی که عذرا معشوقه وامق را فروخت.
۲۹ داو   هر یک از اشخاصی که طرفین دعوا برای حل اختلافات به طریقه غیررسمی انتخاب می کنند، قاضی، خداوند.
۳۰ داور  آنکه میان دو نفر به عدالت حکم کند. از نام های حضرت حق. داور = حَكَم؛ در حقوق: قاضی. به مجاز: خداوند، پادشاه، حاكم.
۳۱ دستان   نامی که سیمرغ بر زال (پدر رستم پهلوان شاهنامه) نهاده بود: رستم دستان.
۳۲ دشمه   از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی و جد تخواره شاه دستان در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی.
۳۳ دلاور   شجاع، نترس.
۳۴ دلیر   شجاع، دلاور.
۳۵ دماوند   دارای دمه و بخار، اسم کوهی از سلسله جبال البرز در شمال شرقی تهران.
۳۶ دمور   از شخصیت های شاهنامه، اسم دلاوری تورانی در سپاه افراسیاب.
۳۷ دیاکو  = دیااکو؛ بنیانگذار ایران و اولین پادشاه مادها که شهر هگمتانه (همدان) را بنا نهاد و آنرا پایتخت ایران کرد، مشهور است که دیاکو در عدالت بسیار دقیق بود. توضیح دقیقتر: اسم دیاکو.
www.NameFarsi.com

حتما ادامه نام های پسرانه با حرف دال را ببینید. شامل اسم های ترکی، کردی، لری، اوستایی، شمالی و … از حرف د که نام های پسر زیبایی هستند.

Iranian boy name

اسم پسر ایرانی با د

اسم از د
اسم پسر با د
شما در لیست بالا کدام اسم های پسر فارسی با د را بیشتر می پسندید؟! در قسمت نظرات دیدگاه خود را بنوسید.
Boys' name with S

نام پسر با س

اسم پسر فارسی با حرف س

اسامی پسرانه با س

شامل اسم های زیبای پسرانه فارسی با حرف سین

اسم های پسرانه با س از نام های محبوب برای نامگذاری و انتخاب اسم فرزند هستند. اسامی پسر با حرف سین هم تعداد نسبتا زیادی دارند. در این قسمت اسم های فارسی پسر با س قرار گرفته است. در صفحه بعدی نام های پسرانه ایرانی از حرف س لیست شده اند. نام هایی مثل سینا، سپهر، سامان اسم هایی هستند که در دهه گذشته محبوب تر بودند و فراوانیشان متوسط است. از طرفی نام هایی مثل سام و سامیار در این سالها بسیار محبوب شده اند و فراوانی اسم های این چنینی بالا رفته است. برای دریافت نام های با فراوانی کمتر می توانید با مشاور اسم ما تماس بگیرید.

Boy name with S
اسم پسر با س

اسم فارسی پسر با س

لیست کامل نام پسرانه با حرف سین به همراه معنی دقیق:

ردیف نام فارسی  معنی اسم
۱ ساتیار اسم یکی از سرداران داریوش. کرد های عزیز می فرمایند ساتیار، نام اصیل ایرانی، ریشه کردی هم دارد. حتما بررسی کامل اسم ساتیار را ببینید: اسم ساتیار.
۲ سارنگ نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی (گوشه ای در آواز ابوعطا). هم چنین سارنگ نام پرنده‌ای کوچک به رنگ سیاه هم هست، معادل سار، ساری؛ بد نیست بدانید که “سارنگی” نیز نام سازی مثل کمانچه هست. از اسامی مرتبط با شعر و موسیقی.
۳ سارین اسم روستایی است که در نزدیکی رفسنجان واقع شده است.
۴ ساسان تنها و گوشه نشین، درویش، اسم جد اردشیر مؤسس سلسله ساسانیان و هم چنین نام چندتن از شخصیت های شاهنامه. بررسی کامل: اسم ساسان.
۵ سالار بزرگ، حاکم، شاه، مهتر، سردار سپاه، فرمانده سپاه. بررسی کامل: اسم سالار.
۶ سام آتش، اسم پهلوان ایرانی پسر نریمان و پدر زال و جهان پهلوان شاهنامه در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی.
۷ سام (سنسکریت، فارسی) داستان خوشایند، حدیث خوش. بررسی کامل: اسم سام.
۸ سامان سرزمین، ناحیه، ترتیب و روش کاری، نظام، آرام و قرار، صبر، اسم مؤسس سلسله سامانیان. بررسی کامل: اسم سامان.
۹ سامیا نام ماه یازدهم از سال ایرانیان (بهمن) در زمان هخامنشیان. بررسی کامل: اسم سامیا.
۱۰ سامیار محافظ آتش، کمک کننده به آتش، یار آتش. بررسی تخصصی: اسم سامیار.
۱۱ سامیان نام روستایی در نزدیکی اردبیل.
۱۲ سامین اسم روستایی در نزدیکی همدان. بررسی تخصصی: اسم سامین.
۱۳ ساونگ نام پدر باونگهه در فروردین یشت.
۱۴ ساوه نام چندتن از شخصیت های شاهنامه، اسم دلاور تورانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی، نام شهری در ایران، در مسیر تهران و استان مرکزی.
۱۵ سباک از شخصیت های شاهنامه، نام فرمانروای جهرم در زمان اردشیر پادشاه ساسانی.
۱۶ سبلان اسم کوهی در آذربایجان. در واقع شکل فارسی سولان (ساوالان) است که نامی ترکی می باشد. سبلان رشته کوه آتشفشانی در شمال غربی ایران، در استان های اردبیل و آذربایجان شرقی است. بلندترین قله اش ۴۸۲۱ متر ارتفاع دارد. دارای چشمه های آب گرم و آب سرد فراوان است؛
۱۷ سپنتا  اسپنتا، اسم پسر به معنی مقدس قابل ستایش. بررسی کامل: اسم سپنتا.
۱۸ سپنتامن مخفف سپیتامان، نام خانوادگی زرتشت، نام سرداری ایرانی. به نظر میرسد اسم سپنتامن از ترکیب دو واژه “سپنتا” + “من” ساخته شده است و در مجموع معنی می شود اندیشه پاک، پندار مقدس.
۱۹ سپند مظهر پاکی و تقدس. سپند معنی مقدس نیز میدهد. معادل اسپند که در واژه سپندارمذگان (روز عشق ایرانی) نیز هست. اسپند دانه سیاه و خوشبویی که برای دفع چشم زخم در آتش می ریزند.
۲۰ سپندان خردل.
۲۱ سپنسار از شخصیت های شاهنامه، اسم یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی.
۲۲ سپهر آسمان. بررسی کامل: اسم سپهر.
۲۳ سپهراد مرکب از سپه (سپاه) + راد (بخشنده، جوانمرد) = جوانمرد سپاه.
۲۴ سپهرار کره آتش، برساخته فرقه آذرکیوان است.
۲۵ سپهرداد نام داماد داریوش پادشاه هخامنشی. اسم سپهرداد از ترکیب دو واژه “سپهر” به معنی آسمان و “داد” ساخته شده است. سپهرداد یعنی داده آسمان، آنکه از آسمان آمده است، مجازا یعنی مقدس، والا.
۲۶ سپهرم از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی.
۲۷ سدرا  نام درختی در آسمان هفتم بهشت. با اسم صدرا که نامی عربی است اشتباه نشود.
۲۸ سدیف  به فتح سین، نام چندتن از صحابه حضرت رسول (ص).
۲۹ سرافراز سرفراز
۳۰ سرخه از شخصیت های شاهنامه، اسم پسر افراسیاب تورانی.
۳۱ سردار فرمانده یک گروه نظامی، پیشوا، رهبر
۳۲ سرکب نام یکی از موسیقیدانان بزرگ در دوران ساسانیان
۳۳ سرکش از شخصیتهای شاهنامه، اسم یکی از موسیقیدانان دربار خسروپرویز پادشاه ساسانی.
۳۴ سروشان نام جد بایزید بسطامی.
۳۵ سریتا نام اولین پزشک ایرانی.
۳۶ سفندارمذ نام یکی از امشاسپندان در دین زرتشتی.
۳۷ سلم از شخصیتهای شاهنامه، نام بزرگترین پسر پیشدادی.
۳۸ سمکنان از شخصیت های شاهنامه، نام دلاور ایرانی در نبرد کیخسرو با افراسیاب.
۳۹ سنباد از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی و از سرداران سپاه بهرام چوبینه.
۴۰ سنجه از شخصیتهای شاهنامه، اسم یکی از دلاوران مازندرانی در سپاه مازندران در زمان کیکاووس پادشاه کیانی، مرکب از سنج (ریشه سنجیدن) + هـ = وسیله سنجش.
۴۱ سورن نام یکی از خاندانهای هفتگانه ممتاز در زمان اشکانیان. بررسی کامل: اسم سورن.
۴۲ سورنا اسم سردار ایرانی در زمان اشکانیان. بررسی کامل: اسم سورنا.
۴۳ سورین سورین یعنی توانا، دلیر. بررسی کامل: اسم سورین.
۴۴ سوشا  اسم ایرانی اصیل با ریشه اوستایی، سوشیانت، نجات دهنده، منجی، نام هریک از موعودهای دین زرتشتی که هر هزار سال یکی از آنها ظهور می کند. بررسی کامل: اسم سوشا.
۴۵ سوشیان سوشیانت، سوشیانس، نجات دهنده، هر یک از موعدان دین زرتشتی که در آخرالزمان ظهور می کنند.
۴۶ سوفرا از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری اهل شیراز.
۴۷ سوما در گویش مازندران نهر آب. توجه کنید این نام در حال حاضر فقط برای فرزند دختر قابل ثبت در ثبت احوال ایران است. بررسی کاملتر: اسم سوما.
۴۸ سهراب گلگون، شاداب، از شخصیت های شاهنامه: نام پسر رستم پهلوان شاهنامه و تهمینه. بررسی کامل: اسم سهراب.
۴۹ سهره  سرخه، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر افراسیاب تورانی.
۵۰ سهند نام کوهی آتشفشانی در آذربایجان اسم زیبای پسرانه
۵۱ سی سیماک نام یکی از سرداران پارسی داریوش هخامنشی.
۵۲ سیامک آن که موهایش سیاه است، از شخصیتهای شاهنامه، اسم پسر کیومرث پادشاه پیشدادی.
۵۳ سیاوخش   سیاوش.
۵۴ سیاوش دارنده اسب سیاه، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر کیکاووس پادشاه ایران و پدر کیخسرو پادشاه کیانی. بررسی کامل: اسم سیاوش
۵۵ سیاووش   سیاوش
۵۶ سیبویه سیب کوچک یا بوی سیب، اسم دانشمند نحوی نامدار در قرن دوم که در شیراز می‌زیسته است.
۵۷ سیتاک نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی.
۵۸ سیحون از رودهای معروف در شمال ایران قدیم که به دریاچه آرال می ریزد، این رود اکنون در قرقیزستان و قزاقستان جاریست.
۵۹ سیرخ   نام یکی از سرداران سپاه وشمگیر.
۶۰ سیکا   در گویش مازندران اردک.
۶۱ سیمک   از نامهای باستانی ایرانی، به معنی سفید و درخشان.
۶۲ سینا  اسم فارسی – عبری. صفت مشبه از سنبیدن، سوراخ کننده، گشایش دهندهٔ دل، مرد دانشمند، سینه، کوه طور سینا، اسم جد ابن سینا پزشک و دانشمند نامدار ایرانی، نام شبه جزیره ای کوهستانی در شمال شرقی مصر که حضرت موسی (ع) به پیامبری برگزیده شد و الواح دهگانه را خداوند به او نازل کرد. بررسی کامل: اسم سینا.
۶۳ سینار سنباد، نام یکی از بزرگان ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی و از سرداران سپاه بهرام چوبینه، از شخصیت های شاهنامه فردوسی.
۶۴ سیناک اسم یکی از بزرگان فارسی در زمان اشک هجدهم پادشاه اشکانی.
www.NameFarsi.com
اسم پسر با س
اسامی پسرانه با س

به نظر شما در لیست اسم پسر با س کدام نام ها زیباتر هستند؟

در قسمت نظرات اسم یا اسم های مورد علاقه خود را با حرف سین بنویسید.

حتما لیست سایر نام های پسرانه با حرف سین که شامل اسم های اوستایی، ترکی، کردی، پهلوی، لری، شمالی و … با س هست را از طریق لینک زیر ببینید.

اسم پسر ایرانی با س

زیباترین اسم های دخترانه با حرف س به نظر شما کدام اسم ها هستند؟
در قسمت نظرات دیدگاه خود را بنویسید.

اسم پسر با ت

نام پسر با ت

اسم پسر فارسی با حرف ت

لیست اسامی فارسی پسرانه با ت به همراه معنی و توضیح

اسم های پسرونه با حرف ت که ریشه پارسی دارند، تعدادشان زیاد نیست، اما حتما جدول در صفحه دوم نام های پسر با ت را نیز ببینید. در جدول زیر اسم های تهمتن، تهمورس، توس و تیرداد نام های شنیده شده تری هستند.

اسم پسر از ت
اسم پسر با ت
ردیف نام فارسی  معنی اسم
۱ تابال   نام فرماندار ایرانی در زمان کوروش پادشاه هخامنشی.
۲ تاج بخش   بخشنده تاج پادشاهی، از القاب رستم پهلوان شاهنامه، رساننده کسی به پادشاهی، آنکه تاج پادشاهی را اهدا می کند.
۳ تباک  از شخصیت های شاهنامه فردوسی، اسم دلاور ایرانی و فرمانروای جهرم در دوره پادشاهی اردشیر بابکان پادشاه ساسانی. پس اسم تباک از اسم های شاهنامه ای پسر محسوب می شود.
۴ تخار   نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه، از جمله اسم یکی از همراهان فرود.
۵ تخواره   اسم چند تن از شخصیت های شاهنامه، از جمله نام پدر خزانه دار خسرو پرویز پادشاه ساسانی.
۶ تژاو   از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی داماد افراسیاب تورانی.
۷ تک آفرین   مرکب از تک( یگانه یا بی نظیر) + آفرین (آفریننده)
۸ تکاور   دونده، تندرو
۹ تکتا  بی همتا. البته در حال حاضر به عنوان اسم دختر مورد تایید ثبت احوال است.
۱۰ تلیمان   از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از پهلوانان در زمان فریدون پادشاه پیشدادی
۱۱ توان  قدرت، طاقت، توانایی، تحمل کردن چیزی، نیرو
۱۲ توانا   نیرومند، پرقدرت
۱۳ تورک   اسم پسر شیدسب پادشاه زابلستان
۱۴ تورنگ   قرقاول
۱۵ توس   طوس، از شخصیتهای شاهنامه، نام شاهزاده و پهلوان ایرانی ملقب به زرینه کفش، فرزند نوذر پادشاه پیشدادی
۱۶ تهم   قوی، نیرومند
۱۷ تهماسب   طهماسب
۱۸ تهمتن   آنکه تن نیرومند دارد، لقب رستم پهلوان شاهنامه، قدرتمند
۱۹ تهمورث  = تهمورس، نیرومند، از شخصیتهای شاهنامه فردوسی، اسم پسر هوشنگ (پادشاه پیشدادی)، ملقب به دیوبند.
۲۰ تهمورس   معادل اسم تهمورث است و صورت دیگری از آن نام پسرانه با ت. تهمورث یعنی نیرومند، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هوشنگ پادشاه پیشدادی.
۲۱ تهمین   پهلوان، از القاب رستم پهلوان شاهنامه. تهمینه شکل مونث اسم تهمین است که نامی مرسوم تر می باشد.
۲۲ تیران   نام چند تن از پادشاهان اشکانی اسم ایرانی
۲۳ تیرداد   داده تیر، آنکه در ماه تیر به دنیا آمده، اسم چندتن از پادشاهان سلسله اشکانیان.
۲۴ تیماس   جنگل، بیشه.
www.NameFarsi.com

Iranian boy name

اسم پسر ایرانی با ت

نظرسنجی اسم پسر با ت

به نظرتون زیباترین اسم پسر با حرف ت کدام نام است؟ در قسمت نظرات دیدگاه خود را بنویسید.

Boys' name with P

نام پسر با پ

اسم پسر فارسی با حرف پ

لیست کامل اسم های زیبای پسرانه فارسی با حرف پ

فهرست کامل اسامی پسر فارسی با حرف پ. شامل زیباترین اسم های پسرانه اسم شیک و جدید ایرانی که ریشه پارسی دارند. Persian Boy name start with p.

اسم پسر با پ Boy Name with P

همانطور که می دانید، بسیاری از نام های مرسوم در ایران ریشه عربی دارند. دوستانی که به دنبال اسم فارسی اصیل پسرانه هستند با انتخاب اسم پسر با پ مطمئن خواهند بود که اسم انتخابی شان عربی نیست و به احتمال ۹۰ درصد فارسی اصیل است. چرا که الفبای اعراب فاقد حرف “پ” هست. ۱۰ درصد اسامی پسرانه با پ نیز نام هایی با ریشه های کردی یا شمالی یا لاتین هستند که در صفحه بعدی اسم های پسرانه با پ قرار دارند.

Boy name with P
اسم پسر با پ Boy name with P

در ادامه لیست کامل اسم پسر با پ که ریشه فارسی دارند را می بینید. جالب است که بسیاری از این نام ها یا از اسم های پسرانه در شاهنامه هستند یا ارتباطی با کتاب شاهنامه فردوسی دارند. به راستی که بسی رنج برد در آن سال سی، عجم زنده کرد بدین پارسی.

فهرست کامل اسم پسر با پ با معنی

ردیف اسم فارسی  معنی نام
۱ پاپک  اسمی فارسی-کردی می باشد به معنی استوار، محکم، همچنین به معنای پدر کوچک، و نیز از شخصیت های شاهنامه فردوسی، نام دلاور ایرانی و  پسر ساسان موبد معبد آناهیتا و همچنین اسم پدربزرگ اردشیر بنیان گذار سلسله ساسانی.
۲ پادرا  مرکب از “پاد” به معنی نگهبانی و محافظت + “را” به معنی نور و روشنایی = نگهبان آتش، محافظ آتش
۳ پاردیک   اسم پدربزرگ ساسان (طبق نوشته روی سنگ نوشته کعبه زرتشت)
۴ پارس   نام قومی از اقوام آریایی که در قسمت جنوبی ایران سکونت کرده بودند‎‎. (اسم ناحیه ای که قوم پارس در آنجا سکونت کرده بودند.)
۵ پارسا   پرهیزکار، مؤمن، درستکار، با تقوا.
۶ پارسان   اسم روستایی واقع شده در نزدیکی سیرجان.
۷ پارسوا  خطه، مرز، کنار، نام منطقه ای که در غرب سرزمین مادها واقع شده بود.
۸ پارسیا  منسوب به پارس، مرد سرزمین پارس، مرد پارسی، پسر ایرانی.
۹ پاساک   اسم برادرزاده داریوش پادشاه سلسله هخامنشی.
۱۰ پاشا   پادشاه در امپراطوری عثمانی، عنوان مقامات لشکری و کشوری  نام های ایرانی
۱۱ پاکان  منسوب به پاک، طاهر و پاکیزه، تمیز و مرتب.
۱۲ پاکر   نام پسر اُرُد پادشاه اشکانی.
۱۳ پاو   اسم پسر شاپور سردودمان اسپهبدان باوندی در طبرستان خاوری.
۱۴ پایا  پایدار.
۱۵ پدرام   سرسبز، شاد و خوش، باطراوت، خرم و هم چنین به معنی آراسته، نیکو.
۱۶ پراهام   = پرهام
۱۷ پرمایه   از شخصیت های شاهنامه، نام برادر فریدون پادشاه پیشدادی.
۱۸ پرمودیه   از شخصیتهای کتاب شاهنامه فردوسی، اسم پسر ساوه پادشاه ترک و هم زمان با بهرام چوبین سردار ساسانی.
۱۹ پرهام   برهان قاطع براهیم، ابراهیم را معرب آن دانسته است. توضیح بیشتر اسم: پرهام
۲۰ پژمان   دلتنگ، غمگین
۲۱ پژند   اسم گیاهی است.
۲۲ پساک   نام پسر اردوان و برازنده داریوش یکم پادشاه هخامنشی اسم ایرانی
۲۳ پسندیار  اسفندیار. در واقع صورت فارسی اسم اسفندیار است که متاسفانه کمتری شنیده شده است. این چنین تغییرات را در اسم هایی چون پیروز (فیروز) و پردیس (فردیس) نیز شاهد هستیم.
۲۴ پشن  پشنگ
۲۵ پشنگ   نام چند تن از شخصیت های شاهنامه از جمله اسم برادرزاده فریدون پادشاه پیشدادی و نیز پدر افراسیاب.
۲۶ پشوتن   از شخصیت های شاهنامه فردوسی، نام پسر گشتاسپ و کتایون و بردار اسفندیار.
۲۷ پشین   از شخصیتهای شاهنامه، نام سومین پسر کیقباد (کی پشین) پادشاه کیانی.
۲۸ پلاش   بلاش.
۲۹ پلاشان  بلاشان، از شخصیت های شاهنامه، نام دلاوری تورانی از پهلوانان افراسیاب، همزمان با کیخسرو پادشاه کیانی.
۳۰ پندار   فکر، گمان، اندیشه، وهم، ریشه پنداشتن. این اسم زیبا، برای فرزند دختر نیز به ثبت رسیده است.
۳۱ پوئین، پویین
۳۲ پوربه   پسر بهتر.
۳۳ پورک   پسر عزیز.
۳۴ پورنگ
۳۵ پوریا   نام پهلوان ایرانی معروف به پوریای ولی، نام اصلی وی محمود خوارزمی و متخلص به قتالی بوده است. هم چنین پوریا ترکیب «پور» به معنی «پُر» و «ی » نسبت و «الف» زیبایی است: (پور + ی + ا = پوریا) یعنی بسیار دارنده.
۳۶ پوریار   مرکب از پور (پسر) + یار (یاور، دوست).
۳۷ پولاد   نام چند تن از شخصیت های شاهنامه از جمله نام یکی از فرماندهان دلاور ایرانی در زمان کیقباد.
۳۸ پولادوند   از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از فرماندهان دلاور ایرانی در زمان کیقباد پادشاه کیانی.
۳۹ پویا   آن که دارای حرکت و پیشروی است. در جریان.
۴۰ پویان   پویا، پوینده.
۴۱ پیام   الهام، وحی.
۴۲ پیداگشسب   از شخصیت های شاهنامه، نام یکی از سرداران بهرام چوبین.
۴۳ پیران   از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر ویسه سپهدار افراسیاب تورانی و یکی از شخصیت های محبوب در داستان سیاوش.
۴۴ پیرداد   داده پیر یا بچه ای که در پیری داده شده.
۴۵ پیروز   فاتح، فرخنده، برنده، شاد، خوشحال، اسم چندتن از شخصیت های شاهنامه از جمله نام یکی از دلاوران ایرانی در زمان ساسانیان. اسمی با معنی بسیار مثبت، نام پارسی اصیل.
۴۶ پیروزان   نام یکی از سرداران یزگرد پادشاه ساسانی.
۴۷ پیروزه   در اوستا لقب هوشنگ پسر سیامک پادشاه داستانی ایران، عنوان هر یک از پادشاهان سلسله داستانی.
۴۸ پیکان   نوک فلزی و تیزسر تیر یا نیزه.
۴۹ پیلسم   از شخصیت های شاهنامه، اسم دلاور تورانی و نیز نام برادر پیران فرزند ویسه در زمان افراسیاب.
۵۰ پیمان   عهد، قول و قرار.
NameFarsi.com

ادامه اسامی پسرانه با حرف پ را در لینک زیر ببینید. شامل اسم های پسر ایرانی با پ، یعنی اسم های ترکی، کردی، لری، اوستایی و …) با حرف پ هستند.

Iranian boy name

اسم پسر ایرانی با پ

زیباترین اسم های پسرانه با حرف پ به نظر شما کدام اسم ها هستند؟
در قسمت نظرات دیدگاه خود را بنویسید.

اسم با پ
اسم پسر با پ