اسمهای پسر اصیل فارسی farsi male names اسامی باستانی ایران زمین نام های شاهنامه اسم های پسر دوره هخامنشی نام پسر باستانی persian boy name نام اسطوره های سرزمین پارس نام های پارسی پسرانه نامهای پسرونه
معنی، ریشه و فراوانی (تعداد) اسم فربد در ثبت احوال ایران
همه چیز درباره اسم فربد
فربد یک نام اصیل ایرانی هست. یک نام چهار حرفی کوتاه پسرانه، اسمی خوش آوا با معنی زیبا که ریشه پارسی دارد.
معنی فربد
معنی اسم فربد چیست؟ Farbod Name Meaning
فربد یعنی باشکوه. از نظر ترکیب واژه “فر” به معنی شکوه و جلال و عظمت است و “بُد” به معنی نگهبان، محافظ و نگهدارنده. پس معنای فربد می شود نگهبان شکوه و جلال، محافظ بزرگی که مجازا معنی فربد می شود: با شکوه. ضمنا اگر فربد صورت دیگری از واژه و اسم فربود باشد، به معنی راست و درست و مجازا درستی و درستکار است. قسمت اسم پسر با ف را ببینید.
معنی، ریشه و فراوانی تعداد اسم بارمان در ثبت احوال ایران
همه چیز درباره اسم بارمان
بارمان از جمله اسم های با معنی فوق العاده زیبا، اسم پسرانه ایرانی اصیل با ریشه پارسی و فراوانی بسیار کم در ایران است. اسمی که در کتاب شاهنامه فردوسی نیز آمده و این خود اصالت این نام زیبا را نشان می دهد. در ادامه بررسی کامل این اسم پسر شاهنامه ای را می بینید.
معنی بارمان
معنای اسم بارمان چیست؟ Barman name meaning
بارمان یعنی: شخص محترم و لایق. دارای روح بزرگ.
ریشه اسم بارمان
ریشه نام بارمان فارسی است و یک نام ایرانی اصیل برای پسران است.
تاریخچه اسم بارمان
بارمان نام سردار ایرانی در دوران ماد بوده است. از سرداران و پهلوانان تورانی که نامش در شاهنامه فردوسی نیز آمده است.
❤️ در ادامه بررسی کامل تر اسم بارمان را خواهید دید.
زرتشتی از ادیان باستانی بشریت و دین کهن ایرانیان باستان بوده است. بسیاری از واژگان امروز ما برگرفته و یا تغییر یافته از آن دوره و در واقع زبان اوستایی است. ریشه اصیل خیلی از نام های ایرانی نیز در واقع زردشتی (اوستایی) هست و بسیاری از دوستان در این سال ها از ما درخواست اسم های زرتشتی داشتند.
اسامی زرتشتی و اوستایی پسرانه
در ادامه لیستی از نام های پسرانه زرتشتی قرار داده ایم، نام هایی که بی شک از اصیل ترین اسامی پسرانه هستند. البته شاید عبارت “اسامی زرتشتی” ترکیب درستی نباشد و به جای آن بهتر است از “اسم های اوستایی” استفاده کنیم چون زبان زرتشتیان اوستایی هست. اما خب بین بسیاری از دوستان به این شکل جا افتاده است.
زرتشتی (مزدیسنا) نام دین ایرانیان باستان هست و زرتشت نام پیامبر آن، زبان اوستایی زبان ایران باستان و نام کتاب دین زرتشت اوستا هست. زرتشتیان خداوند را اهورامزدا می نامند.
نام های اوستایی پسر
در زیر، برخی از نام ها دارای توضیح بیشتری هستند که می توانید با لمسشان بررسی کامل آن اسم را ببینید. تا جایی که ممکن بود اسامی اوستایی (زردشتی) پسرانه بر اساس حروف شروع شونده تفکیک شدند. ضمنا لیست اسم های زرتشتی دختر را قبلا روی وبسایت نامفارسی قرار داده ایم.
باید اضافه کنیم که تمامی این نام ها مورد تایید ثبت احوال ایران هستند. ضمنا بد نیست بدانید که بسیاری از اسم های اوستایی، از نام های شاهنامه که قبل تر معرفی شدند نیز هستند.
اسم پسر زرتشتی با الف
اردا: معادل آرتا هست به معنی مقدس. فرزند هیستاسب هخامنشی.
ارداک: به معنی درستی و پاکی است.
ارغند: خشمگین.
ارمزد: معادل هرمز هست و اهورامزدا. نام خداوند در زبان اوستایی، نام خدای مزدیسنا.
اروند: تند، تیز، چالاک، دلیر. فر، شکوه، شأن و شوکت.
اسپنداد: معادل سپنداد است و از نام های خاص در عهد باستان، به معنی مقدس آفریده یا آفریدهی (خرد) پاک.
اسپندیار: صورت پارسی نام اسفندیار. به معنی مقدس است.
اسفند: مقدس.
اسفندیار: در شاهنامه نام پسر گشتاسب که به خاطر شستشو در چشمهای رویینتن شده بود، جز چشمهایش که در آن زمان آنها را بسته بود…
اشو: اشوزرتشت به نقل از برخی منابع شکل کاملتر نام زرتشت است. در بررسی اسم اشوان معنی شده است. درباره مورد تایید بودن این اسم در ثبت احوال کمی تردید وجود دارد، برای اطلاعات بیشتر با ما در اینستاگرام تماس بگیرید.
اوستا: نام کتاب زرتشتیان.
اسم پسر زرتشتی با آ
آبان: در آیین زرتشتی نام فرشته موکل آب و تدبیر امور مسائل آبان ماه.
آتریداد: یه به اوستایی آتریدات یعنی داده آتشین (آتش)؛ در بعضی از منابع نام یکی از بزرگان هخامنشی بوده است.
آراد: در زرتشتی نام فرشته موکل بر دین و تدبیر امور و مصالحی که به روز آراد متعلق است.
آتبین: شکل دیگر اسم آبتین که در بین ایرانیان امروزی بیشتر رایج است.
آریاز: به معنی رهنما، رهبر است. نام بزرگی پارسی در زمان هخامنشیان.
اسم پسر زرتشتی با ب
باراد: نیرومند، جوانمرد؛ این نام او کتیبه زردشت نوشته شده است.
بامشاد: شکوهمند، شاد. نام نوازندهای بزرگ در عهد ساسانیان. که به لطف مهران مدیری و نویسنده های برنامه هایش، این اسم به طور کامل تخریب شد، مقاله تاثیر رسانه ها بر انتخاب اسم را ببینید.
برزان: در اوستایی به معنی جایگاه بلند (بلندی کوه) است.
برزو: (اوستایی) تنومند، بلند پایه؛ نام پسر سهراب پسر رستم زال در روایات ملی؛ ۲) نام آتشکده عهد ساسانی در استان مرکزی.
بستور: این نام در اوستا «بَستَوَری» یا «بَستَوَئیری» به معنی «جوشن بسته» (زره بسته یا به قولی به معنی آماده نبرد) آمده است؛ در داستانهای ایرانی پسر زریر (برادر گشتاسپ) است که در نبرد با سپاه ارجاسپ فرماندهی پشت سپاه ایران را داشت. وقتی پدرش در جنگ با تورانیان کشته شد، نوجوانی کم سن و سال بود. او به میدان جنگ رفت و انتقام خون پدر را گرفت. در شاهنامه و یادگار زریران داستان دلاوریهایش آمده است.
بهرام: از اسامی اصیل ایرانی، در آیین زرتشتی پاسدار پیروزی و عهد و پیمان است.
پشوتن: در اوستایی، pesho tanu به معنی محکوم تن. در شاهنامه نام پسر گشتاسب و از یاران سوشیانت در روز رستاخیز، بر اساس روایت های زرتشتی. زرتشت از اهورامزدا برایش عمر جاودانی خواست. معنی پشوتن فداکار هست و از نام های شاهنامه ای پسر محسوب می شود، مثل بهرام و خیلی از دیگر نام های این لیست.
اسم پسر اوستایی با ج
جاماسب: (در اوستایی با تلفظ: jāmāspa). جاماسب به معنای دارای اسب درخشان است. نام برادر قباد شاهنشاه ساسانی و فرزند فیروز (پیروز). [جاماسب در ادبیات ایران و عرب به لقب فرزانه و حکیم خوانده شد و پیش گوییهایی به او نسبت دادهاند که ذکر آنها در رسالهی پهلوی «یادگار زریران»، «گشتاسب نامهی دقیقی» و «جاماسب نامه» آمده است. (به نقل از حاشیه برهان به اهتمام دکتر معین ص۱۵۵)
اسم پسر زرتشتی با د
دینبه: Dinbeh: در قدیم دین زرتشتی را می گفتند و به مجاز زرتشتیان را.
اسم پسر زرتشتی با ز
زامیاد: در آیین زرتشتی فرشتهای که مصالح و تدبیر امور روز زامیاد (۲۸ از هر ماه شمسی) به او تعلق دارد؛ زامیاد به معنی زمین است.
زرتشت یا زردشت: نام پیغمبر زرتشتیان.
زریر: به معنی زرینبر و زرین جوشن.
اسم پسر زرتشتی با س
ساتیار: از نامهای زرتشتی که گونه دیگر آن به نظر میرسد سادیار باشد. ساتیار نام یکی از سرداران داریوش بوده است.
سام: در اوستایی به معنی سیاه است. سام نام خانوادهای ایرانی بوده است. علاوه بر این سام در ایران باستان معادل آتش بوده است.
لهراسب: در اوستایی به معنی صاحب اسب تندرو. صفتی برای خورشید.
اسم پسر زرتشتی با م
مزدا: (اوستایی) ۱- به معنی دانا ؛ ۲- (در ادیان) در آیین زرتشتی به خدا اطلاق میگردد، اهورامزدا.
مزدک یا مژدک: نام پسر بامداد است که گویند از استخر فارس بود و آیین “دریست دین”، را که قبلا توسط زردشت بونده (بوندس) پسر خرگان پی افکنده شده بود رواج داد، و در زمان پادشاهی قباد (حدود ۴۹۰ میلادی) دعوت خود را اظهار کرد و توانست او را به پذیرش آیین خود وادارد. بعدها اشراف و درباریان به سرکردگی انوشیروان، قباد را به ترک هواداری از مزدک واداشتند و مزدک را با بسیاری از پیروانش کشتند.
مزدیسنا: دین پیامبر ایران اشوزرتشت اسپنتمان موسوم است به مزدیسنا. در این واژه و اسم، نام یسنا که البته اسم دخترانه اوستایی است نیز به چشم می خورد.
اسم پسر زرتشتی با ن
نرسی: (در اوستا و پارسی میانه) فرشته و ایزدی است نظیر جبرئیل حامل وحی و او پیک اهورا مزدا است؛ نِرسی نام شاه ایران [۲۹۲-۳۰۲ میلادی] از سلسلهی ساسانی بوده است که امپراتور روم را شکست داد. به سود پسرش هرمز دوم از سلطنت کناره گرفت و در سال ۳۰۳ میلادی در گذشت. بررسی کامل تر: اسم نرسی.
نریمان: به معنی نر منش، مرد سرشت و دلیر و پهلوان. بررسی کامل تر: اسم نریمان.
اسم پسر زرتشتی با و
ورجاوند: معادل ارجمند در فارسی امروزی است. بلند پایه و برازنده.
وندیداد: به معنی قانون ضد (علیه) دیو. بخشی از اوستا شامل ۲۲ فصل، که بیشتر دربارهی حلال و حرام در آیین زرتشت است.
هیربد: به معنی آموزگار، معلم؛ و در برخی منابع به معنی شاگرد، آموزنده است. هیربد در آیین زرتشتیان رئیس آتشکده و همچنین پیشوای دینی در دین زرتشتی است. هم چنین نام دانایی پاکدل که کلیددار سراپرده کاووس بوده است.
هیرمند: در اوستایی دارای پل و دارنده سد و بند؛ معادل هِلمند رودی در جنوب افغانستان به طول ۱۴۰۰ کیلومتر، که از کوه های نزدیک بامیان سرچشمه میگیرد و به دریاچهی هامون در سیستان میریزد.
انتخاب شما کدام است هست؟
ضمنا اگر اسم یا اسم هایی با ریشه اوستایی سراغ دارید که در لیست بالا نیامده، در قسمت نظرات بنویسید تا در اولین فرصت به این لیست اضافه شود.
خوشنام باشید | نامفارسی: مرجع تخصصی نام ها | از سال ۱۳۸۸
معنی، ریشه، فراوانی و تعداد اسم سیاوش در ثبت احوال ایران
همه چیز درباره اسم سیاوش
سیاوش از جمله اسم های اصیل ایرانی، نامی که ریشه در ادبیات و فرهنگ ایران زمین دارد. از شخصیت های مهم کتاب شاهنامه است و به همین لحاظ از جمله اسم های پسرانه شاهنامه ای.
معنی سیاوش Siavash name meaning
سیاوش یعنی: دارنده اسم سیاه. در آفَرینِ زرتشت (نماز های زرتشتیان)، سیاوَرْشَنْ نمونهٔ یک مردِ زیباست. بر اساس متون پهلوی، او قلعهٔ کَنگ را ساخته است. سیاوَش به صورت سیاوُش هم تلفظ می شود و به شکل های سیاووش یا سیاوَخْش نیز در متون ادبی وجود دارد.
سیاوخش نیز در لغت نامه دهخدا این چنین معنی شده است:
[ وَ ] (اِ) لذت عقلی را گویند. (برهان). از لغات دساتیر است.
[ وَ ] (اِخ) نام پسر کیکاوس.
اولی سیاوخش واژه ای به عنوان اسم است و معنی جالبی دارد (لذت عقلانی). دساتیر نیز نام کتابی باستانی نوشته آذرکیوان از پارسیان هند است. ریشه بسیاری از واژگان به این کتاب ارجاع داده می شود. معنی دوم سياوخش نیز معادل همان سیاوش (اسم خاص) می باشد.
ریشه اسم سیاوش
ریشه نام سیاوش فارسی است و یک نام پارسی اصیل محسوب می شود.
داستان جالب سیاوش و چهارشنبه سوری
سیاوش، از پاک ترین و مظلومترین چهره های شاهنامه است که وقتی نامادریش، سودابه، به او دل بست هرگز به مکر او گرفتار نشد. تا اینکه این جسارت به گوش پدرش کیکاووس رسید و شدیدا سبب خشم او گردید…
سیاوش از پدر خواست تا برای اثبات بیگناهیش، آماده است تا از کوه آتش گذر کند و اگر سالم بیرون آمد، آنرا دلیل بى گناهیش بداند. این آزمون آتش، در آخرین سه شنبه (بهرام شید) سال انجامید و او که بی گناه بود، سرافراز از آن بیرون آمد… به دستور پدر قرار شد که در وسط میدان اصلی شهر، جشنی برگزار شود و سوری به کل مردم دهد که نامش شد چهارشنبه سوری و این روز جشن ملی شناخته شد.
ما نیز واپسین سه شنبه سال را به یاد پاکی و انسانیت جشن می گیریم. چهارشنبه سوری در حقیقت نشانی از پاکی ایرانیان است، جشنی زیبا که فلسفه زیبا و باستانی دارد.
نام های زیبای پسر که در غزلیات و کتاب دیوان حافظ آمده اند.
در پست قبلی وبسایت نامفارسی، اسم های دخترانه که در شعر های حافظ آمده بودند را دیدید و در این پست اسامی پسرونه که در ابیات و اشعار حافظ شیرازی آمده اند را خواهید دید. همانطور که می دانید نام های ایرانی بخشی از زبان ما و زبان بخشی از فرهنگ ایران زمین است. بسیاری از اسم های ایرانی در کتب قدیمی، اشعار و متون باستانی سرزمین ما به چشم می خورند و این، اصالت آن اسامی را نشان می دهد. در اینجا باز به محضر حافظ می رویم و اسامی پسرانه موجود در دیوان حافظ و اشعار و غزلیاتش را در یک لیست می بینیم.
نام های پسر در غزلیات حافظ
بسیاری از این نام ها مربوط به داستان های کهن ایرانی که ریشه در فرهنگ ما دارند هستند، اسم هایی چون فرهاد، جمشید، خسرو، قباد و اسم های از این نظیر. سایر اسم ها در واقع واژگانی هستند که به عنوان اسم شخص نیز کاربرد دارند. از صفاتی چون پارسا تا واژگانی چون محراب و سروش و دیار که از نظر لغوی اسم هستند.
مباش بی می و مطرب که زیر طاق سپهر / بدین ترانه غم از دل به در توانی کرد
رستم
در ره عشق از آن سوی فنا صد خطر است / تا نگویی که چو عمرم به سر آمد رستم
بله! رستم شخصیت اصلی کتاب شاهنامه، در اشعار حافظ آمده است. درباره رستم بیشتر بدانید.
شاهین
همای زلف شاهین شهپرت را / دل شاهان عالم زیر پر باد
که واژه شاهان نیز در این بیت هست.
شاهان
که برد به نزد شاهان ز من گدا پیامی / که به کوی می فروشان دو هزار جم به جامی
البته به عنوان جمع شاه به کار برده شده است. بررسی کامل: اسم شاهان.
محراب
محراب ابرویت بنما تا سحرگهی / دست دعا برآرم و در گردن آرمت
و در غزل دیگر می فرماید:
در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی / بر می شکند گوشه محراب امامت
با اسم مهراب که فارسی است، اشتباه نشود. محراب مجازا یعنی عبادتگاه، قبله.
همایون
اگر طلوع کند طالعم همایون است / حکایت لب شیرین کلام فرهاد است
که اسم فرهاد هم در این بیت آمده است. بررسی کامل: اسم همایون.
فرهاد
جمله وصف عشق من بودست و حسن روی تو / آن حکایتها که بر فرهاد و شیرین بسته اند
دل به امید صدایی که مگر در تو رسد / ناله ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد
که اسم امید نیز در این بیت آمده است. بررسی کامل: اسم فرهاد.
امید
زلف او دام است و خالش دانه آن دام و من / بر امید دانه ای افتاده ام در دام دوست
و در غزلیات دیگر حافظ می فرماید:
که سعد و نحس ز تاثیر زهره و زحل است / دلم امید فراوان به وصل روی تو داشت
دریغ مدت عمرم که بر امید وصال / به سر رسید و نیامد به سر زمان فراق
لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح / داغ دل بود به امید دوا بازآمد
سعید
اسم سعید در اشعار حافظ نیامده است.
بهمن
قدح به شرط ادب گیر زان که ترکیبش / ز کاسه سر جمشید و بهمن است و قباد
که در این بیت اسم های جمشید و قباد نیز آمده است! در بیت دیگر که اسم بهمن آمده:
سزدم چو ابر بهمن که بر این چمن بگریم / طرب آشیان بلبل بنگر که زاغ دارد
جمشید
حافظ که هوس می کندش جام جهان بین / گو در نظر آصف جمشید مکان باش
واژه جهان نیز که اسم پسرانه هست، در این بیت آمده است. در بیت دیگر حافظ می فرماید:
ای حافظ ار مراد میسر شدی مدام / جمشید نیز دور نماندی ز تخت خویش
جهان
جهان به کام من اکنون شود که دور زمان / مرا به بندگی خواجه جهان انداخت
هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد / در خرابات بگویید که هشیار کجاست
مهراب
اسم مهراب در اشعار حافظ نیامده است.
حافظ
حافظ بارها از نام خود (یا بهتر است بگوییم تخلص خود) در اشعارش استفاده کرده و این امر بیشتر در ابیات پایانی غزلیات او به چشم می خورد. مثل ابیات زیر که از غرلیات مختلف انتخاب شده است:
حافظ ز دیده دانه اشکی همی فشان / باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما
میکند حافظ دعایی، بشنو، آمینی بگو / روزی ما باد لعل شِکَّرافشان شما
یا به صورت حافظا:
حافظا علم و ادب ورز که در مجلس شاه / هر که را نیست ادب لایق صحبت نبود
حافظا تکیه بر ایام چو سهو است و خطا / من چرا عشرت امروز به فردا فکنم
مهرزاد
اسم مهرزاد در اشعار حافظ نیامده است.
دوران
مرا به بند تو دوران چرخ راضی کرد / ولی چه سود که سررشته در رضای تو بست
در کف غصه دوران دل حافظ خون شد / از فراق رخت ای خواجه قوام الدین داد
سهند
اسم سهند در اشعار حافظ نیامده است.
سپند
بر آتش رخ زیبای او به جای سپند / به غیر خال سیاهش که دید به دانه
و در غزل دیگر می فرماید:
حاجت مطرب و می نیست تو برقع بگشا / که به رقص آوردم آتش رویت چو سپند
پیمان
اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش / حریف خانه و گرمابه و گلستان باش
و در غزل دیگر می فرماید:
یاد باد آن کو به قصد خون ما / عهد را بشکست و پیمان نیز هم
معراج
بر تخت جم که تاجش معراج آسمان است / همت نگر که موری با آن حقارت آمد
دارا
آیینه سکندر جام می است بنگر / تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا
نیازی عرضه کن بر نازنینی / ثوابت باشد ای دارای خرمن
کسری
سپهر برشده پرویزنیست خون افشان / که ریزه اش سر کسری و تاج پرویز است
پاکان
روی خوب است و کمال هنر و دامن پاک / لاجرم همت پاکان دو عالم با اوست
کدورت از دل حافظ ببرد صحبت دوست / صفای همت پاکان و پاکدینان بین
عرفان
اسم عرفان در ابیات و اشعار حافظ نیامده و فقط یکبار در مقدمه دیوان حافظ آمده:
“حمد بی حد و ثنای بی عد و سپاس بی قیاس خداوندی را که جمع دیوان حافظان ارزاق به پروانه سلطان ارادت و مشیت اوست بی مانندی که رفع بنیان سبع طباق نشانه عرفان حکمت بی علت اوست…”
نوید
بیا که دوش به مستی سروش عالم غیب / نوید داد که عام است فیض رحمت او
که اسم سروش نیز در این بیت آمده است و در غزلیات دیگر می فرماید:
به مطربان صبوحی دهیم جامه چاک / بدین نوید که باد سحرگهی آورد
بیا که رایت منصور پادشاه رسید / نوید فتح و بشارت به مهر و ماه رسید
در غزل شماره ۹۹ حافظ، قافیه تمام مصراع های زوج “فرخ” هستند:
دلِ من در هوایِ روی فَرُّخ / بُوَد آشفته همچون مویِ فَرُّخ
بجز هندویِ زلفش هیچ کس نیست /که برخوردار شد از روی فَرُّخ
و …
فرخ در دیگر غزلیات حافظ:
مرحبا طایر فرخ پی فرخنده پیام / خیر مقدم چه خبر دوست کجا راه کدام
خرم شد از ملاحت تو عهد دلبری / فرخ شد از لطافت تو روزگار حسن
کامیار
اسم کامیار در اشعار حافظ نیامده است.
کامیاب
اسم کامیاب در اشعار حافظ نیامده است.
شاهرخ
اسم شاهرخ در اشعار حافظ نیامده است.
شهروز
اسم شهروز در اشعار حافظ نیامده است.
خشایار
اسم خشایار در اشعار حافظ نیامده است.
پرویز
حافظ از حشمت پرویز دگر قصه مخوان / که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است
که اسم خسرو نیز در این بیت آمده است. و در جای دیگر می فرماید:
سپهر برشده پرویزنیست خون افشان / که ریزه اش سر کسری و تاج پرویز است
خسرو
خوشم آمد که سحر خسرو خاور می گفت / با همه پادشهی بنده تورانشاهم
که اسم های سحر و توران نیز در این بیت به چشم می خورند. در غزل دیگر اسم خسرو به صورت جمع “خسروان” آمده است:
رموز مصلحت ملک خسروان دانند / گدای گوشه نشینی تو حافظا مخروش
بامداد
خنک نسیم معنبر شمامه ای دلخواه / که در هوای تو برخاست بامداد پگاه
تا کی می صبوح و شکرخواب بامداد / هشیار گرد هان که گذشت اختیار عمر
دیار
آن پیک نامور که رسید از دیار دوست / آورد حرز جان ز خط مشکبار دوست
بررسی کامل اسم دیار را ببینید. دیار در اشعار حافظ به معنی شهر و محل سکونت است، اما در کوردی و لری به معنی آشکار و پیدا هست.
در غزل دیگر می فرماید:
گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست / چون من در آن دیار هزاران غریب هست
کامران
گفتم کی ام دهان و لبت کامران کنند / گفتا به چشم هر چه تو گویی چنان کنند
شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدا / بر منتهای همت خود کامران شدم
توجه شود که ابیات نوشته شده، نمونه هایی انتخابی از اشعار حافظ هستند. برای مثال اسم امید بیش از دو بار در اشعار حافظ آمده و ما فقط دو بیت را به عنوان نمونه اینجا قرار دادیم.
تبادل نظر درباره اسم